🔴 خرده روایتهای شنیدنی از ستاد انتخاباتی دکتر میرمحمدی
✍ احمد کریمی
▪️نویسنده کتاب تحفه تدمر
قسمت اول
🔹آنْ وقتی ابرها چشموچارشان زیر پایشان را دیده، که پوش رفته بالای این سقف!
تا دیشب همین پوشِ پارچهایِ مثلِ جگر زلیخاْ سوراخ سوراخ، یله و تنها افتاده بود روی سقف و یکلایه نایلونْ قرار بود توی برنامهی توسعهی شبهای آینده بهش اضافه شود، که نشد!
🔹ابرها این بار کـَــرَم کردند و بیشتر از چند تا پشفته حوالهی این شهرِ خشک کردهاند. امشب معلوم است بالای این پوشِ پارچهای، چیزی جلوی خیسیاش را گرفته و هوای داخلِ خانه هم به لطف چند تا بخاری گرم است...
🔹حمید زیر همین سقف پارچهای دارد کاسهی ماست و موسیر با دیسِ پلاستیکی نان خشک میدهد دست دوسه تا پیرِ مو سفید...
آمدهام توی اتاقی که هدایتْ پسر خانه از توی عکسِ روی طاقچهْ حیاط را سِیر میکند...
🔹نشستهام حمید یکی چایی بدهد دستم تا گرم شوم برای نوشتن روایتهایی بعدی، نوشتن روایت آدمهای درگیر توی حواشیِ این شبها...!
#روایت_رأی
#ادامه_داره...
🆔 @ALEF_KAF_NEVESHT
🆔 @drmirmohamadi11
🆔 @drmirmohamadi