eitaa logo
امین چهاردهی
968 دنبال‌کننده
210 عکس
211 ویدیو
74 فایل
در این کانال دروس استاد بصورت صوت قرار میگیرد آیدیه استاد @aminchahardehi کانال ما در تلگرام👇 https://t.me/joinchat/AAAAAFfV16-ekqQ2Ik8epA instagram.com/aminchahardehi پیج اینستگرام👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام ➖➖➖ اشکال دوم مرحوم نایینی به کلام مرحوم آخوند: لو سلم که معانی حرفیه مثل معانی اسمیه مستقل هستند اما در مرحله وضع شرط شده آلی استعمال شوند و شرط واضع بدون تصرف در وضع لازم الاجرا است ، چرا نمی توانیم حروف را به صورت مجازی غیر آلی و استقلالی استعمال کنیم؟ چون واضع شرط کرد که به صورت حقیقی آلی استعمال شوند و ما می بینیم که به صورت مجازی هم حروف نمی توانند معانی استقلالی داشته باشند مثلا نمی توانیم به صورت مجازی "من" را به معنای ابتداء استعمال کنیم این کاشف از این است که کلام مرحوم آخوند صحیح نیست ➖➖➖ تفسیر مرحوم اصفهانی از کلام مرحوم آخوند: مقدمه؛ در جلسه هفتم مطرح شد که وضع از حیث مقید واضع بر سه دسته تقسیم می شود که یا لفظ را قید می زند(زید الکریم) یا معنی را قید می زند(مثل وضع زید فقط برای زید کریم) و یا علقه وضعیه را قید می زند(مثل وضع لفظ زید برای زید اما چون در حالت کرامت زید بوده برای غیر زید کریم استعمال نمی شود) گفته شد که این تقسیم ثمره دارد در معنای مجازی که همین جاست در اینجا مرحوم اصفهانی می فرماید واضع زمانی که "من" را برای ابتدائیت وضع کرده نه لفظ قید دارد و نه معنی بلکه "من" را برای ابتدائیت وضع کرده در حالی که ابتدائیت در ظرف آلیة بوده لذا "من" فقط به لحاظ آلی استعمال می شود و چون در ظرف آلی بوده نمی تواند استقلالی استعمال گردد مثل لفظ زید که برای زید در ظرف کرامت وضع شد و فقط برای زید کریم استعمال شد (نهایه الدرایه ج1 ص 43) ➖➖➖ جواب آقای صدر به دو اشکال مرحوم نایینی بواسطه تفسیر مرحوم اصفهانی: دفع اشکال اول: با این تفسیر اشکالات مرحوم نایینی دفع می شود به این صورت که اصلا شرط واضع نیست که ما بگوییم لازم الاجرا هست یا نیست بلکه شرط وضع است و لازم الاجراست فلذا اصلا حرف نمی تواند به صورت حقیقی در معنای اسمی و مستقل استعمال گردد دفع اشکال دوم: وقتی حرف "من" برای ابتدائیت در ظرف آلی وضع بشود ، برای ابتدائیت به صورت استقلالی وضع ندارد و مهمل است لذا نه به نحو حقیقی و نه به نحو مجازی نمی تواند استعمال شود چون معنای مجازی در طول معنای حقیقی است (طولیت) و سبب وجود معنای مجازی همان علقه بین دومعنی هست و وقتی که لفظ معنای حقیقی ندارد بطریق اولی معنای مجازی ندارد (بحوث ج 1 ص235) ➖➖➖ جواب: جواب شما به اشکال اول مرحوم نایینی که کلام مرحوم اصفهانی بود اما جواب دوم شما اصلا صحیح نیست زیرا معنای حقیقی "من" ابتدائیت آلی است و معنای مجازی آن هم می شود ابتدائیت استقلالی و علقه آنها هم می شود مفهوم ابتدائیت لذا هیچ اهمالی وجود ندارد بنابر کلام شما اسد هم نسبت به رجل شجاع مهمل است بنابراین اشکال شما به کلام مرحوم نایینی وارد نیست جواب ما به اشکال دوم مرحوم نایینی: این که حرف به صورت مجازی در در معنای استقلالی استعمال شود هیچ اشکالی به اصل کلام مرحوم آخوند وارد نمی کند (مثل اینکه گاهی حروف در جملات اسم می شوند مثل "من" للابتداء) ➖➖➖
تقریر جلسه ی چهاردهم☝️
22.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظر اسلام در مورد موسیقی بمناسبت فوت استاد شجریان
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام ➖➖➖ اشکال مرحوم اصفهانی به قول مرحوم آخوند: مقدمه؛ مرحوم اصفهانی و تابعین ایشان قائل اند که همانطور که معانی اسمیه در خارج وجود دارند معانی حرفیه نیز د خارج وجود دارند یعنی تا زمانی که یک وجود خارجی وجود نداشته باشد نمی توان برای آن لفظی را وضع کرد مثل لیوان آب که در خارج سه حقیقت دارد لیوان و آب و ظرفیت لیوان برای آب که یک حقیقت خارجی است اگر معنای حرفی مثل معنای اسمی با فرق اینکه حروف لحاظ آلی دارند و هر لفظی که برای یک معنا وضع می شود حاکی از خارج است لذا باید معنای حرفی در خارج با معنای مساقل اسمی مطابقت داشته باشد و یکی باشد مثل معنای ربطی "من" و معنای مستقل زید حال آنکه یکی نیستند و در خارج معانی مستقل داریم و معانی ربطی که رابطه شان تباین است (فرق این اشکال با اشکال خود مرحوم آخوند این است که اشکال مرحوم آخوند در جملات بود اما این اشکال در نشستن حروف به جای اسماء در خارج است) (نهایه الدرایه ج1 ص43) ➖➖➖ جواب آقای صدر به این اشکال: این مبنا درست نیست که هر چیزی که در مرحله وضع باشد باید حاکی از خارج باشد و وجود خارجی داشته باشد چون این مطلب در عرض نقض می شود چرا که عرض در خارج موجود نمی شود مگر در موضوع خودش اما عرض در ذهن بدون موضوعش هم تصور می شود مثل زدن که در ذهن بدون موضوع تصور می شود اما در خارج تا ضارب و مضروب وجود نداشته باشد زدن محقق نمی گردد ➖➖➖ دو ردیه بر جواب آقای صدر: اولا عرض در ذهن ما بدون موضوع و معروضش تصور نمی شود همانطور که زدن در خارج بدون ضارب و مضروب محقق نمی شود در ذهن نیز همینطور است ثانیا این که معنا یک معنای مستقل باشد اما در خارج بدون موضوعش موجود نشود منافاتی با کلام مرحوم اصفهانی ندارد و اشکال ایشان را نقض نمی کند چرا که بحث ایشان در معانی ربطی است این که زدن در خارج بدون ضارب و مضروب محقق نمی شود مستقل بودن آن را نفی نمی کند و زدن در ذهن تصور می شود اما معانی ربطی هیچ تصوری در ذهن از آنها نمی شود بعبارتی استقلال هیچ منافاتی با عدم تحقق آن مگر در موضوع ندارد ➖➖➖ سه اشکال مرحوم خویی به کلام مرحوم آخوند: اشکال اول: اگر معانی حرفیه مثل معانی اسمی باش به این فرق که حروف لحاظ آلی دارد پس اسماء کلی هم حرف هستند چرا که تمامی الفاظ کلی به صورت آلی لحاظ شده اند و معانی کلی در خارج وجود ندارند و معانی کلیه فقط برای حکایت از مصادیقشان وضع شده اند مثلا لفظ انشان که یک معنای کلی است و خودش در خارج هیچ وجودی ندارد بعبارتی الفاظ برای معانی کلیه وضع شده اند اما با لحاظ این که آلت هستند برای مصادیقشان لذا حرف هستند (حاشیه اجود ج1 ص15) ➖➖➖ جواب آقای صدر به اشکال اول مرحوم خویی: بحث مرحوم آخوند در فناء است نه در عنوان و معنون در بحث الفاظ کلیه این الفاظ فقط عنوان هستند برا مصادیقشان اما در بحث معنای حرفی ، معنا در موضوع خودش فانی می شود بعبارتی معنای ابتدائیت را تصور کرد اما به لحاظ ظرف آلیت و آن را فانی در مصادیقش کرد به خلاف الفاظ کلیه مثلا حیوان ناطق را تصور کرد و وضع کرد برای خود حیوان ناطق نه اینکه به لحاظ ظرف مصادیقش و چون این لفظ کلی عنوان برای مصادیق است حکایت از آنها هم می کند ➖➖➖ اشکال دوم مرحوم خویی : نقض دوم در مصادر که بر مبنای مرحوم آخوند تمام مصدر ها باید حرف باشند چرا که تمام مصادر بما اینکه وصف برای موصوفاتشان باشند وضع شده اند مثلا مصدر زدن در مرحله وضع برای نفس زدن وضع نشد بلکه برای زدنی وضع شد که از یک ضارب (موصوف) صادر می شود ➖➖➖ جواب آقای صدر به این اشکال: مصدر یک هیئت (فتحه _ سکون _ سکون) و یک ماده (ض_ر_ب) دارد که ماده آن وضع شده برای نفس زدن بدون لحاظ آلیت برای موصوف اما هیئت آن وضع شده برای اینکه یک موصوف در خارج فعل را محقق کند بخلاف اسم مصدر که فارغ از موصوف وضع شده فرق مصدر و اسم مصدر دقیقا همین است که مصدر نیاز به فاعل دارد اما اسم مصدر نیاز به موصوف یا فاعل ندارد مثل شستن که مصدر است و نیاز به فاعل دارد اما شستشو که اسم مصدر است و نیازی به فاعل ندارد (بحوث ج1 ص263) ➖➖➖ رد بر جواب آقای صدر: تا به حال هیچ یک از نحویون و اصولیون قائل نشده اند که مصدر هیئت و ماده دارد و اگر مصدر هیئت و ماده داشته فرقی بین آن با فعل نمی ماند فعل از یک اسم و یک حرف تشکیل شده است مثل ضَرَبَ یکی ماده آن که ض ر ب است و اسم می باشد و یکی هیئت آن (فتحه -فتحه-فتحه) است که حرف می باشد در حالی که ضَرْبْ فقط یک ماده دارد که اسم است و اگر هیئت داشته باشد فعل می شود ➖➖➖
تقریر جلسه ی پانزدهم☝️
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام ➖➖➖ اشکال سوم آقای خویی: اگر فرق بین اسماء و حروف در این باشد که حروف لخاظ شوند آلیا و اسماء لحاظ شوند مستقلا حال آنکه مواردی وجود دارد که حروف لحاظ استقلالی دارند مثل اینکه شخصی می پرسد که آیا زید درخانه است؟ در اینجا آن شخص هم به وجود زید علم دارد و هم وجود خانه ، فقط از این که خانه ظرف برای زید است یا خیر سوال می پرسد در اینجا مقصود بالذات و استقلالی جمله ظرفیت است حال آنکه ظرفیت یک معنای حرفی و آلی است (محاضرات ج۱ ص۶۲) ➖➖➖ جواب این اشکال: مرحوم آخوند نفرمود که معانی حرفیه در جملات مقصود متکلم و مخاطب نمی شود بلکه بحث ایشان این است که حرف معنای مستقل دارد یا معنای آلی دارد بعبارتی حرف در مرحله وضع به صورت آلی لحاظ شده یا استقلالی و این که معنای حرفی مقصود در جمله باشد منافاتی با آلی بودن آن ندراد بعبارتی خلط مرحوم خویی در این است که هر معنایی که مقصود متکلم یا مخاطب در جمله باشد معنای مستقل است حال آنکه اینطور نیست ➖➖➖ اشکال بر قول مرحوم آخوند: شما فرمودید که معنای حرفی وضع شده با لحاظ ظرف آلیت و اشکالات هم جواب داده شد که اگر وضع شده باشد برای جزئی خارجی در خارج وجود ندارد و اگر وضع شده باشد برای جزئی ذهنی با خارج مطابقت ندارد رد بر تفسیر مرحوم اصفهانی بر کلام مرحوم آخوند(قید ظرف آلیت): در بحث قید علقه وضع گفتیم که نه بفظ زید را قید زده و نه موضوع له زید را قید زده بلکه لفظ زید را برای زیدی وضع کرد که در حال کرامت بود اما این در معنای حرفی امکان ندارد در مثال زید چون زید در حال کرامت بود لفظ برای زید غیر کریم استعمال نشد و واضع کرامت را برای زید لحاظ نکرد زیرا اگر لحاظ کند همان مقید کردن معنا می شود اما در بحث معنای حرفی در مرحله وضع «من» برای ابتدائیت ، خود «من» که در حالت آلیت نبوده که بعدا برای غیرآلی استعمال نشود لذا باید آلیت را لحاظ کند و واضع معنا را قید بزند بعبارتی در معنای حرفی شرط علقه وضعیه و ظرفیت در جایی ممکن است که خصوصیت و ظرفیت خود معنا باشد نه اینکه واضع معنا را به آن مقید کند و معنای حرفی قبل از وضع اصلا خصوصیت آلیت نداشته بلکه لامحاله واضع آن را لحاظ کرده است و معنا را مقید کرده است ➖➖➖ رد بر اشکال مرحوم آخوند به قول مشهور(وضع عام موضو له خاص): رد جزئی خارجی: گر چه قول محتار نیست که از آن دفاع کنیم اما باز هم مردود است زیرا منظور از جزئی خارجی جزئی دقی عقلی نیست که بگوییم جزئی نیست بلکه عرفا ابتدای یک شهر یا یک چیز جزئی محسوب می شود رد جزئی ذهنی: شما فرمودید که اگر وضع شده باشد برای جزئی ذهنی ، وجود ذهنی یک وجود غیر وجود خارجی است و نمی تواند از خارج حکایت کند و با آن مطابقت داشته باشد اولا اما ما می گوییم وضع شده برای ماهیت ذهنی نه برای وجود ذهنی ماهیت بما هی هی نه وجود است نه عدم و می تواند حاکی از خارج باشد لذا می گوییم که واضع "من" را وضع کرد برای ماهیت ابتدائيت جزئی (که با وجود خارجی تباین ندارد و از خودش وجودی ندارد) نه برای ابتدائیت موجود جزئی که نتواند با خارج تطبیق کند ثانیا بنابر این کلام بر تمامی وضع ها همین اشکال وارد می شود حتی در وضع خاص موضوع له خاص چرا که واضع لفظ زید را برای زید خارجی وضع کرد یا برای زید ذهنی ؟ اگر برای زید خارجی وضع کرده باشد دیگر از وجود خارجی به ذهن نمی آید و نمی توان آن را در ذهن تصور کرد و همینطور اگر برای زید ذهنی وضع کرده باشد بنابر کلام خودتان دیگر نمی تواند حاکی از خارج باشد بلکه مشکل با همین حل می شود که بگوییم لفظ زید را برای ماهیت زید وضع کرده است ➖➖➖
تقریر جلسه ی شانزدهم☝️
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام ➖➖➖ مبنای سوم در معنای حرفی(مبنای اول علامت بود و مبنای دوم عینیت): قول سوم قول به ایجادیت معنای حرفی است این قول منسوب به مرحوم نایینی است که می فرماید معنای حروف معنای ایجادی است و معنای اسماء اخطاری است یعنی "من" وضع شده تا معنای ابتدائیت را ایجاد کند و خود ابتداء وضع شده تا معنای خود را اخطار دهد بعبارتی در اسماء حکایت از ذهن و اخطار از معنای در ذهن می کنیم اما در حروف فی نفسه معنایی وجود ندارد و ربط بین دوشیء را ایجاد می کند ➖➖➖ اشکال مرحوم خویی به این قول: اسماء برای موضوع له خود مستقلا وضع شده اند و حروف به صورت ربطی و غیر مستقل وضع شده اند لذا همانطور که اسم از معنای مستقل ذهنی خود حکایت می کند حرف هم باید از معنای ربطی ذهنی خودش حکایت کند مثل "من" در سرت من البصره الی الکوفه حاکی از معنای ربطی ذهنی است همچنان که لفظ ابتداء در ابتداء سیری البصره از ابتداء مستقل ذهنی حکایت می کند بنابراین هم حرف و هم اسم حاکی از ذهن هستند و معنای ایجادی حرف نقض می شود ➖➖➖ جواب آقای صدر به این اشکال (تفسیر ایشان از قول مرحوم نایینی): در این اشکال مرحله استعمال و وضع خلط شده است در مثال زید فی الدار مرحوم خویی می فرماید زید و دار که اسم هستند و حوایت می کنند از معنای ذهنی همچنین "فی" هم مثل زید از معنای ذهنی خودش حکایت می کند اما آقای صدر می گوید اینچنین نیست بلکه حروف به محض این که در کلام می آیند هماطور که معنای خود را بین دو شیء(زید و دار) در خارج ایجاد می کنند در ذهن هم بین دو شیء ذهنی(زید و دار ذهنی) ایجاد می کنند در مثال اخیر "فی" از خودش هیچ معنایی ندارد اما در زید فی الدار معنای خودش را در خارج ایجاد می کند و بین زید و دار خارجی ربط ایجاد می کند همین اتفاق در ذهن نیز می افتد و "فی" معنای ظرفیت خود را بین زید و دار ذهنی ایجاد می کند لذا هم فی در خارج و هم در ذهن معنایش ایجادی است و یک شیء ایجادی نمی تواند از یک ایجادی دیگر حکایت کند بخلاف زید که در خارج وجود دارد و از زید در ذهن حکایت می کند و معنایش اخطاری است ➖➖➖ رد بر این جواب: بنابر تفسیر شما که گفتید علت عدم حکایت حروف از ذهن ایجادی بودن آن است و یک شیء ایجادی نمی تواند از یک ایجادی دیگر حکایت کند ما اشکال را در اسماء می کنیم همچنان که "فی" معنای خودش را در خارج و ذهن ایجا می کند زید هم معنای خودش ایجاد می کند و اگر بگویید مفهوم زید در ذهن وجود دارد و مفهوم "فی" در ذهن نیست خواهیم گفت که "فی" هم مفهوم ربطی دارد و در ذهن وجود دارد و "فی" در خارج از آن حکایت می کند ➖➖➖ مقدمه: اسم جنس یا اسم علم یا حروف در مرحله تصور از لحاظ تقییدی به پنج قسم تقسیم می شود: قسم اول: ماهیت مهمله قسم دوم: لابشرط مقسمی قسم سوم: لابشرط قسمی قسم چهارم: بشرط لا قسم پنجم: بشرط شیء توضیح؛ وقتی رجل تصور می شود گاهی همراه با قید شجاع بودن تصور می شود این می شود تصور مقید بشرط شیء گاهی رجل را تصور می کنیم همراه با قید عدم شجاعت این می شود تصور مقید بشرط لا گاهی رجل را تصور می کنیم لابشرط یعنی چه شجاع باشد(بشرط شیء) و چه شجاع نباشد(بشرط لا) این قسم می شود لابشرط قسمی بعبارتی این قسم نسبت به بشرط شیء و بشرط لا بدون شرط است (وجود و عدم شجاعت مساوی است) اما لابشرط مقسمی یک پله بالاتر است یعنی نسبت به بشرط شیء و بشرط لا و لابشرط قسمی لابشرط است یعنی رجل را تصور می کنیم به این قید که شرط است شجاعتش و نه عدم شجاعتش و نه تساوی وجود و عدم شجاعت اما گاهی رجل را بما هو رجل تصور می کنیم یعنی اصلا نسبت به شجاعت و عدم شجاعت و تساوی این دو هیچ قیدی نداریم بعدا خواهیم گفت که کلام مطلق لابشرط قسمی است یعنی وقتی می گوییم اکرم عالما یعنی مطلق عالم فاسق و غیر فاسق است ➖➖➖ در اطلاق دو مبنا وجود دارد: مبنای اول(مرحوم خویی): در اطلاق که می گوییم لابشرط قسمی یعنی لحاظ عدم قید یعنی در اکرم عالما قید فسق و عدم فسق لحاظ می شود مبنای دوم(آقای صدر): معنی لابشرط قسمی عدم لحاظ قید است یعنی در اکرم عالما قید فسق و عدم عالم لحاظ نمی شود و اطلاق در کلام از عدم لحاظ فهمیده می شود ➖➖➖ اشکال بر قول آقای صدر: با این تعریف از لابشرط قسمی فرقی بین آن و ماهیت مهمله دیده نمی شود بعبارتی اصل فرق لابشرط قسمی و ماهیت مهمله همین لحاظ قید است ➖➖➖ اشکال مرحوم آغاضیاء به قول مرحوم نایینی(ایجادیت): لازمه مبنای ایجادیت شما این است که حرف در مرحل وضع باید به صورت ماهیت مهمله وضع و تصور شود و بنابر مبنای ایشان تصور ماهیت مهمله محال است توضیح؛ بنابر مبنای مرحوم نایینی حرف در هر کجا که استعمال گردد معنای خود را ایجاد می کند لهذا در مرحله وضع معنای حرف را به صورت ماهیت مهمله می باشد و در مرحله استعمال مقید شده
به ربط بین دومعنای دیگر علت استحاله تصور ماهیت مهمله: ماهیت مهمله یعنی تصور بدون تشخص و صورت در مثال زید محال است که ما صورت و تشخص زید را از ذهن حذف کنیم و بدون صورت بخواهیم ماهیت و انسانیت آن را تصور کنیم حتی به صورت مبهم یک شکل انسانیت در ذهن ما باشد و الا تصور آن ممکن نیست (مقالات الاصول ج1 ص22) ➖➖➖ والحمدلله رب العالمین
تقریر جلسه ی هفدهم☝️
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم شروع تدریس کتاب فقه استدلالی آقای ایروانی توسط استاد چهاردهی ان شائ الله از بعد از ماه صفر. دوستانیکه قصد شرکت دارند به آیدیه استاد رجوع کنند. @aminchahardehi لجنه ی فقاهت و اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/2093744194C966aa2694f
43.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهاراشکال به خلافت خلیفه ی اول اهل سنت
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم العن الجبت و الطاغوت جواب آقای صدر به این اشکال: سلمنا که تصور ماهیت مهمله محال است و لابشرط مقسمی که در ضمنش بشرط شیء باشد هم خلف فرض است لابشرط مقسمی به نحو لابشرط قسمی که اشکال ندارد بنابر قول ما در مقابل قول مرحوم خویی که لابشرط قسمی عدم لحاظ قید است نه لحاظ عدم قید و زمانی که قید لحاظ نشود در مرحله استعمال می تواند با هر قیدی جمع بشود ➖➖➖ رد بر جواب آقای صدر: جواب داده شد قبلا که با این قول فرقی بین ماهیت مهمله و لابشرط قسمی نمی ماند همچنین این مطلب نقض می شود در بحث اطلاق اسم جنس قدماء قائل شدند که اطلاق اسم جنس آن در موضوع له آن می باشد و خود آقای صدر به این مطلب قائل نیست و استدلال شما برای رد اطلاق در مرحله وضع این بود که اگر اطلاق رجل در مرحله وضع باشد دیگر رجل در مرحله استعمال نمی تواند مقید استعمال شود و رجل عالم و غیر عالم و ... معنایی ندارد چطور در اینجا گفتید که حرف در مرحله وضع لابشرط مقسمی به نحو لابشرط قسمی است اما در مرحله استعمال بصورت بشرط شیء استعمال شود بعبارتی چطور واضع در مرحله وضع حرف را بصورت لابشرط وضع می کند اما در مرحله استعمال بشرط شیء استعمال گردد و این که گفته اند لابشرط با هزار شرط جمع می شود این در مرحله مراد جدی و مراد استعمالی است مثل اینکه بگوید اکرم عالما و روز بعد بگوید لاتکرم عالما فاسقا و این در مرحله وضع نیست حال آنکه شما در معنای حرف در مرحله وضع قائل به لابشرط مقسمی به نحو لابشرط قسمی شدید و در مرحله استعمال قائل به بشرط شیء ➖➖➖ بحث بعد سیاتی ان شاء الله
تقریر جلسه ی هجدهم☝️
بسم الله ارحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام ➖➖➖ قول دوم قول مرحوم اصفهانی (در مبانی رییسه مبنای اول علامت و مبنای دوم عینیت و مبنای سوم تباین بود که قول اول آن ایجادیت بود): معنای حرفی برای وجود رابط وضع شده است توضیح؛ مبنای مرحوم اصفهانی در اصل وضع این است که هر لفظی که وضع می شود باید حاکی از یک شیء موجود در خارج باشد مثل لفظ زید که حاکی از کالبد خارجی زید است و معانی حرفیه نیز در خارج وجود دارد اما ما ملتفت به آن نیستیم مثل لیوان و آب که بعلاوه این دو ظرفیت لیوان برای آب نیز در خارج وجود دارد لذا حروف وضع شده اند برای وجود رابط خارجی (نهایه الدرایه ج1 ص24) ➖➖➖ سه اشکال مرحوم خویی بر این قول: اشکال اول: لفظ برای نفس موضوع له وضع شده است و این قول شما در حروف بالوجدان صحیح نیست و حروف برای نفس موضوع له خودشان نشده اند همچنین اشکال مرحوم آخوند نیز در اینجا وارد است چرا که اگر حروف برای معنای خارجی وضع شده باشند چگونه اول در ذهن تصور شده اند و بعد برای وجود رابط خارجی وضع شده اند و معنای ذهنی حاکی معنای خارجی شده است؟ اشکال دوم: در بسیاری از موارد وجود رابط خارجی در استعمالات حروف وجود ندارد مثل حرف "لام" در الوجود لله واجب که وجود رابط در خارج وجود ندارد و ملیکت وجود برای خداوند متعال در خارج نیست چرا که وجود خداوند مانند اشیاء خارجی نیست و اگر قائل به ملکیت خارجى "لام" شویم لامحاله قائل به ترکب برای خداوند شده ایم که محال است اشکال سوم: دلیلی وجود ندارد که در خارج وجود رابط را اثبات کند بلکه در خارج فقط ذات و عرض وجود دارد ان قلت: در مثال زید فی الدار اگر نسبت به وجود زید علم داریم و نسبت به ظرفیت خانه برای زید شک داریم حال آنکه معلوم ذهنی(زید) شیئی غیر از مشکوک ذهنی(ظرفیت برای زید) است لهذا در ذهن و در خارج دو چیز است یک زید و دو ظرفیت قلت: این صحیح است که علم به وجود است و شک به ظرفیت دو چیز را در ذهن اثبات می کند اما این منافات ندارد با این که در خارج یک شیء باشد بلکه در اینجا ذهن از یک شیء خارجی دو چیز ذهنی انتزاع کرده است در مثال لیوان و آب دو چیز در خارج وجود دارد و ظرفیت یک شیئى است که ذهن آن را انتزاع کرده است (محاضرات ج1 ص77) ➖➖➖ جواب آقای صدر به این اشکالات: مرحوم اصفهانی می فرماید که حرف وضع شده برای ماهیت فانی در ربط نه اینکه وضع شده باشد برای وجود رابط خارجی که اشکالات پیش بیاید و ماهیت فانی در ربط هم با وجود ذهنی جمع می شود و هم با وجود خارجی ➖➖➖ ادامه بحث و توضیح تفسیر آقای صدر سیاتی ان شاء الله
تقریر جلسه ی نوزدهم☝️
سلام علیکم ان شاالله از فردا بحث دروس تمهیدیه ی فقه استدلالی شروع میشه و فقط بصورت خصوصی به شخصیه افرادیکه متعهد شدند ارسال خواهدشد. آیدیه استاد جهت هماهنگی @aminchahardehi
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم ➖➖➖ ادامه جواب آقای صدر به اشکال مرحوم خویی: استدلال نسبت این کلام(ماهیت فانی) به مرحوم اصفهانی این است که در عبارت نهایه الدرایه مرحوم اصفهانی نسبت معنای حرفی و اسمی را تشبیه کرده به نسبت بین وجود ربطی و وجود محمولی نه اینکه قائل شود به اینکه حروف وضع شده اند ایجاد وجود خارجی رابط ، بلکه فقط در مقام تشبیه است و قائل به وضع حروف برای ماهیت فانی می باشد ➖➖➖ رد بر قول آقای صدر و تفسیر ایشان از قول مرحوم اصفهانی: اگر حرف "من" وضع شده باشد برای ماهیت ابتدائیت کلی ، فرقی بین آن و اسم نمی ماند لذا باید قائل شوید به وضع برای ماهیت ابتدائيت جزئی و اگر برای ماهیت ابتدائیت جزئی وضع شده باشددر خارج یک فرد داردو فقط می تواند از یک ابتدائیت در خارج حکایت کند و از ابتدائیت دیگری که برای آن وضع نشده است نمی تواند حکایت کند و استعمال آن در ابتدائیت دیگر محال است مثلا "من" که وضع شده برای ابتدائیت جزئی بصره و در ابتدائیت مشهد نمی تواند استعمال گردد ➖➖➖ قول سوم (در سومین قول از اقوال رییسه) قول مرحوم خویی: حروف وضع شده اند برای تحصیص یا تخصیص زدن اسماء توضیح؛ در مثال زید و دار می بینیم که زید حصه و حالات مختلف و متفاوتی دارد گاهی در خانه است و گاهی در کوچه است و گاهی ... دار نیز همین گونه است اما زمانی که می گوییم زید فی الدار "فی" زید و دار را به یکی از حصه و حالاتشان مقید و مختص می کند یعنی زید به حالت در خانه بودن و خانه ‌را به‌ ظرف‌ بودن ‌برای ‌زید مختص و مقید ‌می کند (محاضرات ج ١ ص٨٠) ➖➖➖ دو اشکال آقای صدر به این قول: اشکال اول: اگر منظور شما از تحصیص همان نسبت بین زید و دار است که این مبنای ایجادیت است که فی معنای ظرفیت خود را ایجاد کرده است اما اگر مقصود شما از تحصیص ‌همان معنای لغوی تحصیص و حصه کردن است که در اینجا این اشکال پیش می آید که وقتی "فی" حصه زید را در خانه و حصه خانه را برای ظرفیت زید می فهماند یک نسبت ظرفیت در اینجا وجود دارد که آن معلوم‌نیست چه چیزی فهمانده است اشکال دوم: تحصیص در طول معنای حرفی است نه اینکه اصل معنای حرفی باشند چرا که این تحصیص در بعضی حروف نقض می شود مثل حروف تفسیر و عطف و استثناء مثل اکرم العشره الا واحدا که در اینجا حرف استثناء هیچ گونه تحصیصی نزده است چرا عشره وضع شده برای ده نه اینکه نه بعلاوه یک وضع شده باشد و حرف استثناء بیاید تحصیص بزند معنای عشره را به اینکه واحدی از آن شامل حکم نیست و در حقیقت واحد با اصل عشره در تعارض است نه اینکه ده برای نه بعلاوه یک وضع شده باشد و واحد با واحدی از عشره در تعارض باشد ان قلت: حروف عطف هم تحصیص می زنند مثل زید و عمرو یجیئان در اینجا "واو" معیت زید را برای عمرو و بالعکس تحصیص زده است و لذا حروف عطف هم اسماءتحصیص میزند قلت: مثال هایی وجود دارد که تصیص حروف عطف هم نقض می شود مثل الحراره و البروده لاتجتمعان که اصلا تحصیص معیت حرارت برای برودت و بالعکس محال است (بحوث ج١ ص٢۵٠) ➖➖➖ ادامه کلام مرحوم خویی: حروف طبق مبنای ما در حقیقت وضع که تعهد بود باید برای تحصیص وضع شوند چرا که وقتی متکلم وقتی متعهد می شود که یک اسم را به یک حصه استعمال کند باید این استعمال را بواسطه ی چیزی انجام دهد که تنها واسطه تحصیص اسماء حروف هستند ➖➖➖ رد بر این کلام: این کلام شما مصادره به مطلوب است شما ابتدا قائل به تحصیص در حروف شدید و این قول را مفروغ گرفتید بعد فرمودید که تنها چیزی که می تواند اسماء را تحصیص بزند حرف است لذا بنابر مبنای ما که تعهد بود حروف باید وضع شده باشند برای تحصیص ➖➖➖ اشکال دیگر آقای صدر سیاتی ان شاء الله
تقریر جلسه ی بیستم☝️
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم العن الجبت و الطاغوت والنعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام ➖➖➖ رد بر اشکالات آقای صدر به قول مرحوم خویی: رد اشکال اول: این که اگه حروف وضع شده باشند برای نسبت بین طرفین این همان ایجادیت است که شما قائل شده اید یک ادعاست بلکه هیچ اشکالی در این وجود ندارد که حروف وضع شده باشند برای نسبتی که تحصیص هم می کند یعنی "فی" وضع شده برای ظرفیتی که زید و دار را تحصیص می زند و افن چیزی غیر ایجادیت است بلکه در ایجادیت گفته شده که حروف در هرکجا که استعمال شوند معنای خود را ایجادیت می کنند و هیچ ملازمتی بین نسبت و ایجادیت نیست اما جواب شما در این که اگر برای فعل تحصیص وضع شده باشند در اینجا کلام مرحوم خویی اشتباه فهمیده شده است بلکه مقصود ایشان این است که فی" وضع شده برای ظرفیت و لازمه این ظرفیت تحصیص است رد بر اشکال دوم: اولا تمامی حروف تحصیص می زنند حتی حرف تفسیر (که مفسَّر خود را تحصیص می زند) جواب مثال الحرارة و البرودة لاتجتمعان: این است که طبق مبنای خودتان در جملات حملیه فرمودید اول موضوع باید تصور شود و بعد محمول بر آن حمل شود فرض محال هم محال نیست لذا در اینجا حرارت و برودت ذهنی جمع شده اند نه خارجی و همچنین بنابر همان مبنای شما در جملات حملیه این اگر نتوانیم جمع حرارت و برودت را تصور کنیم چگونه می توانیم عدم اجتماع را بر آن حمل کنیم جواب مثال اکرم العشرة الا واحدا: حرف "الا" برای استثناء مستثنی منه که وضع نشده بلکه وضع شده برای اینکه جمله یا فعل ماقبل را استثناء و تحصیص کند در جاء القوم الا زیدا مجیء وم به عدم زید تحصیص خورده است در مثال اکرم العشره هم اکرام برا عشره تحصیص می خورد به حصه ای که واحدی از آن داخل نیست نه اینکه عشره برای نه بعلاوه یک وضع شده باشد و واحدی از آن تحصیص بخورد همچنین اگر حروف در کلام وجود نداشت حصه کردن اسماء یا بعبارتی بیان حالات آنها بوجود نمی آمد و آوردن هزار اسم در کنار یکدیگر چیزی نیست جز تراکم اسماء و ربط بین آنها فقط بواسطه حروف و معانی حرفیه است مثلا در جملات اسمیه و وصفیه و...تحصیص آنها مربوط به هیئات آنهاست و هیئات معانی حرفیه هستند ➖➖➖ اشکال بر قول مرحوم خویی(وجود رابط خارجی): همان اشکالی که بر مرحوم اصفهانی وارد بود بر ایشان نیز وارد است اگر "من" وضع شده باشد برای وجود ظرفیت ربطی که اشکال حکایت از خارج به وجود می آید و اگر وضع شده باشد برای ماهیت ابتدائیت ربطی این همان ابتدائیت ربطی جزئی است که فقط می تواند از یک ابتدائیت تحصیص پذیر در خارج حکایت کند یعنی فقط همان ابتدائیت بصره و استعمال آن برای ابتداء مشهد اشتباه است ➖➖➖ قول چهارم(قول مرحوم آغاضیاء عراقی): مقدمه؛ در خارج سه چیز وجود دارد جوهر و عرض و رابط بین جوهرها و عرض ها و عرض و جوهر در قالب مثال زید و بکر و عمرو و... جوهر اند و کمّ و کیف و ٵین و ظرفیت و ... عرض هستند و ربط بین اینها نیز در خارج وجود دارد در مثال زید فی الدار زید و دار جوهر اند و ظرفیت عرض است در اینجا یک چیز دیگر وجود دارد و آن ربط بین زید و ظرفیت و همچنین دار و ظرفیت است مرحوم آغاضیاء با این مقدمه میفرماید برای اعراض(ظرفیت در مثال) حروف وضع شده اند و برای ربط بین آنها هیئات (در مثال زید فی الدار هیئت جمله اسمیه) وضع شده اند نکته: فرق قول مرحوم آغاضیاء با مرحوم اصفهانی این است که در آنجا گفته شد حرف وضع شده برای وجود رابط و حروف معنای ربطی را ایجاد می کنند اما در اینجا هیئات ربط را ایجاد می کنند و حروف برای ماهیت اعراض وضع شده اند (بدائع الافکار ج١ ص۴٢) ➖➖➖ اشکالات آقای صدر به قول مرحوم آغاضیاء: اشکال اول: به مقدمه مرحوم آغاضیاء نیز اشکال وارد است که فرمود هر لفظی که وضع می شود موضوع له آن باید در خارج وجود داشته باشد این مطلب نقض می شود که در مفاهیم انتزاعی و همچنین خود لفظ "عدم" که موضوع له آنها در خارج نیست اشکال دوم: همچنین شما فرمودید که "فی" وضع شده برای عرض نسبی در اینجا سوال این است که آیا وضع شده برای مفهوم ذهنی عرض نسبی یا برای مصداق جزئی آن در خارج؟ اگر برای مفهوم عرض نسبی وضع شده باشد که فرقی بین حرف و اسم نمی‌ماند و مثل این است که بگوییم "من" وضع شده برای ابتداء و مشکل آن با قائم به طرفین بودن هم حل نمی شود چرا که ابتدائیت هم قائم به طرفین است و اگر قائل شوید که وضع شده برای مصداق جزئی خارجی همان اشکالی که بر مرحوم اصفهانی وارد شد بر شما هم وارد می شود که نمی تواند در ذهن تصور شود و حاکی از خارج باشد جلسه ی بیست و یکم