14020428-منبر حجت السلام و المسلمین رفیعی .mp3
7.46M
🎙 امام حسین علیه السلام را با پنج چیز یاری کنیم.
🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب اول محرم
#منبر_کامل
🕘 زمان: ۳۰ دقیقه
🗂حجم: ۶ مگابایت
🕌 دفتر آیت الله نوری همدانی
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
29.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پنج وظیفه ما در مقابل امام حسین علیه السلام
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
وظیفه.mp3
1.45M
🎙 پنج وظیفه ما در مقابل امام حسین علیه السلام
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
🏴روضه شب سوم محرم
دکتر رفیعی:
دلهای شما را امروز ببرم دمشق، کنار قبر نازدانه ی اباعبدالله. بنده سالی ده روز و یا هفت روز به اقتضای زمانی که دارم، سوریه منبر میروم. سال گذشته (۱۳۸۵) شهریور ماه منبر میرفتم، جمعیت خوبی هم بود. یک خانم و آقای معلمی پیش من آمدند دختر خانم ۱۶ و یا ۱۷ ساله ای هم همراهشان بود. در حالی که گریه میکردند، گفتند: فلانی، ما هر سال برای زیارت سوریه میآییم. ما بچه دار نمی شدیم، پزشکان هم گفته بودند اولاددار نمی شوید. ما آمدیم کنار قبر این نازدانه متوسل شدیم، اولاد خواستیم، خداوند این دختر را به ما داد. اسمش را هم رقیه گذاشته ایم.. دختر محجبه ای بود-گفتند: او فرزند اول و آخر ماست.
این نازدانه ی ابی عبدالله که حرمش زیارتگاه خیلی از عزیزان ماست، من روضهام را از کتاب «کامل بهایی» میخوانم. عمادالدّین طبری داستان حضرت رقیه را در کتاب «کامل بهایی» بیان کرده و این کتاب را برای بهاء الدین حاکم وقت نوشته است. من هم این قضیه را عین عبارت از کتاب عمادالدین طبری رضوان الله تعالی علیه که از علمای قرن هفتم هجری است، میخوانم. شیخ عباس قمی نیز آن را در کتاب منتهی الامال نقل کرده است. همه ی اینها از همان کتاب «کامل بهایی»گرفته اند.
ما خیلی از زندگانی این بچهها و آقازادهها و اهل بیت امام حسین علیه السلام خبرنداریم. چون تاریخ نارساست. عزیزان میدانند کتاب خانههای شیعه را آتش زدند. زمان سید مرتضی و شیخ طوسی کتابخانهها را سوزاندند. قوی ترین
مقتلهای ما در این کتاب خانهها از بین رفت؛ مثل مقتل أبی مخنف، مقتل اصبغ بن نباته. اگر این کتابها بودند خیلی حرفها داشتیم بزنیم. اما بسیاری از اینها از بین رفت.
به نقل از «عمادالدین طبری» همین قدر میدانیم که این ناز دانه سراغ پدر را گرفت، [یکی از مداحان اهل بیت برایم نقل میکرد، میگفت: برادرم از دنیا رفت. مراسم ختم و هفتم را برگزار کردیم. سه چهار تادختر کوچک و بزرگ داشت. من یکی از این شبها که ده، پانزده روز از فوت برادرم گذشته بود، بعد از افطار منزلشان رفتم. ساعتی از افطار گذشته بود. دیدم یکی از دخترها عکس بابا را در بغل گرفته و افطار نمی کند، یک گوشه ای نشسته. گفتم: یک ساعت از افطارگذشته چرا افطار نمی کنی؟ گفت: عمو جان، من همیشه ماه رمضان کنار بابام افطار میکردم، شبها مینشستم کنار بابام افطار میکردم. عمو، چگونه بدون بابام افطار کنم؟! عکس را دست میکشید و گریه میکرد. ]
شما میدانید دختر عاطفی است. پیغمبر در بستر بود، پیراهن پیغمبر را به دست علی علیه السلام دادند، امیرالمؤمنین دید زهرا خیلی گریه میکند.
- زهرا جان چیه؟
- علی جان، میشود پیراهن بابام را بدهی بو بکشم؟! گفتم: روی چشمام.
پیراهن را به فاطمه داد. پیراهن را گرفت، همین که روی چشمانش گذاشت«وَ غُشِىَ عليها»؛ [۱] از حال رفت. غش کرد. دختر بزرگ است، عاقل است، پیراهن پیغمبر را به او دادند غش کرد.
یک دختر سه ساله مگر چه قدر ظرفیت دارد؟! عکس نبود، تصویر نبود، سر بابا بوده! مگر چه قدر طاقت دارد؟!
مرحوم طبری این طور نوشته است: همین که سر را گرفت، سئوال کرد: بابا، چه کسی پیشانی ات را مجروح کرد؟ چه کسی سرت را خون آلود کرد؟ [این حرفها را طبيعتاً انسان میداند، زبان حال هم باشد کافی است. ] یک دختر کوچک، سر بابا را ببیند آن هم کسی که تقریباً یک ماه بابا را ندیده است. هر زمان که سراغ بابا را گرفت، او را زدند. حالا به بابا رسیده، اما سر بریده است!
خیلی طول نکشید، یک مقدار گفت. یک مقدار ناله کرد. بابا: لَیتَنِی کُنتُ اَعمى و لَم اَر رأسَکَ هكَذا، بابا، کاش چشمانم کور بود سرت را نمی دیدم. گفت و گفت. خواند و خواند. یک وقت دیدند دیگر صدا نمی آید. دیدند سر یک طرف، خودش هم یک طرف!
----------
[۱]: بحارالانوار، ج ۴۳، ص۱۵۷.
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
#حضرت_رقیه
صدایت میکنم بابا، چه تسبیحی، چه تکبیری
نگاهم میکنی از نی، عجب قابی، چه تصویری
سراغت را که میگیرم، کسی چیزی نمی گوید
مگر دلگیری از دستم، سراغ از ما نمی گیری
سه ساله بودم و رفتی، ولی داغ تو پیرم کرد
اگر چه خردسال اما، نصیبم شد زمین گیری
مرا با دست سنگینش، چقدر این زجر بابا زد
کشیدم زجر بسیاری، بدون جرم و تقصیری
به خوابم آمدی دیشب، به این هم راضی ام بابا
یقیناً جز وصال تو، ندارد هیچ تعبیری
گرسنه هستم و تشنه، ولی از جان خود سیرم
بیا با خود ببر من را، مگر از دخترت سیری
مرا زد پیش چشم تو، چکید اشک تو از نیزه
به خود گفتم که ای دختر، چرا دیگر نمی میری
محسن صرامی
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
👤 ادمین دکتر رفیعی :
🔰توصیه میکنم که حتما کانال روبیکا دکتر رفیعی به آدرس زیر عضو بشید:
🌐 https://rubika.ir/drrafiei_ir
May 11
دهه اول محرم - روز دوم.mp3
6.84M
🎧 #صوت
#منبر_ حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
🏴 دهه اول محرم
📆 روز پنجشنبه (۱۴۰۲/۴/۲۹)| قم
دفتر مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمی نوری همدانی «مدظله العالی»
#عزاداری_امام_حسین (علیه السلام)
#دهه_اول_محرم
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
شیرخوارگان.mp3
24.18M
🔳 حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
▫️موضوع: مراسم شیر خوارگان حسینی
⏱30 تیر 1402
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir
شب دوم(2).mp3
7.58M
🎙 اصلاح هدف امام حسین علیه السلام
🏴سخنرانی دکتر رفیعی شب دوم محرم
#منبر_کامل
🕘 زمان: ۳۰ دقیقه
🗂حجم: ۶ مگابایت
✔️کانال رسمی دکتر رفیعی
☑️ @drrafiei_ir