eitaa logo
مرتضی شیرودی
78 دنبال‌کننده
157 عکس
64 ویدیو
136 فایل
دکترای علوم سیاسی دانشیار وزارت علوم ، استاد دانشگاه و نویسنده
مشاهده در ایتا
دانلود
شیب خطرناک؟! هشدار با گرامی داشت حضور مردم در انتخابات یازدهم دوره مجلس اما چند نکته از دریچه دلسوزی به آینده انقلاب از دریچه گذشته: 1. بالاترین درصد شرکت کنندگان در انتخابات مجلس به دوره پنجم و به 71.10 درصد و کمترین آن مربوط به دوره هشتم و به میزان 51 درصد برمی گردد که میانگین درصد مشارکت در انتخابات 61.05 درصد را نشان می دهد اما درصد شرکت کنندگان در انتخابات مجلس یازدهم در شهرهای تنکابن،رامسر و عباس آباد 39.15 درصد است. 2. بالاترین درصد رای مردم به اصول گرایان در مجلس پنجم و مجلس دوم به ترتیب 71.10 و 64.64 صورت گرفته است اما میزان درصد شرکت کنندگان در مجلس یازدهم در شهرهای تنکابن،رامسر و عباس آباد به ترتیب 31.15 و 25.49 کمتر از دوره پنجم و دوره دوم مجلس است. 3. جناح راست و اصول گرایان، مجالس دوم،چهارم،پنجم،هفتم،هشتم،نهم و جناح چپ و اصلاح طلبان، مجالس سوم و ششم و اصول گرایان و اصلاح طلبان به طور مشترک، مجالس اول و دهم را در اختیار داشتند.انشاالله این بار که بار دیگر اصول گرایان اکثریت کرسی های مجلس را در اختیار گرفته اند، نگاهی به گذشته خود و نابسامانی های اقتصادی پس از آن و نگاه به آن در افق 1404 سند چشم انداز یا بیانیه گام دوم انقلاب، داشته باشند. 4. سه نکته پیشین نشان می دهد آنچه طی این سال ها، از دست رفته، اعتماد مردم است،امیدواریم در دوره جدید، چنان اعتماد مردم جلب شود که به بالای 70 درصد شرکت کنندگان در آغاز دوره مجلس دوازدهم برسد اما سابقه پارلمانی اصول گرایان و اصلاح طلبان، چنین چیزی را تایید نمی کند و چنین پتانسیلی نیز، در آنان به چشم نمی خورد مگر این که از راه که تاکنون رفته اند،برگردند و 60.85 درصدی که این بار در شهرهای تنکابن،رامسر و عباس رای ندادند را با خود، همراه کنند.
صندوق عدل ناصرالدین شاه، نهادی به نام دیوان تظلمات عامه تاسیس کرد. این دیوان که عالی ترین مرجع دادرسی اداری بود، با حضور شاه به شکایت های احاد و افراد شهروندان ایرانی علیه مأموران دولت، رسیدگی می کرد.شاه، هر هفته در روزهای یکشنبه از صبح تا غروب به امر رسیدگی به تظلمات عامه اختصاص می داد. برای رسیدگی به دادخواهی کسانی که در خارج از پایتخت بودند و قدرت آمدن به دربار را نداشتند، ترتیبی داده بود که با نصب صندوق های عدل در شهرهای مختلف، عرایض عامه جمع آوری می شد و از طریق چاپارخانه ها به دست شاه می رسید. به نماینده محترم تنکابن،رامسر و عباس آباد پیشنهاد می کنم برای این که بتواند به بخشی از شعارهای انتخاباتی خود عمل کند و نیز، چهار سال بعد، انتخاب خود را تثبیت کند، به نصب صندوق عدل در فرمت امروزی مانند ایجاد شبکه ارتباطی مجازی برای دسترسی آسان به تظلمات مردم عمل کند و خدا نکند که در تهران بنشیند و مردم مجبور شوند که به دنبالش بدوند. مرتضی شیرودی / 6 اسفند 1398
‏عکس از طوبی زاده
❗️ما ویروس «پول» گرفته‌‎ایم نه کرونا! متاسفانه دچار «کوری سفید» شده‌ایم ❓ اما داستان کوری سفید چیست؟ ساراماگو، نویسنده پرتغالی در کتابی با عنوان «کوری» با لحنی هولناک به رعایت نکردن حقوق دیگران اشاره می‌کند. داستانی که از یک چهارراه آغاز می‌شود و شهری را دچار یک کوری سفید می‌کند. کسانی که دچار کوری سفید شدند، تلاش می‌کنند خود را زنده نگه دارند؛ حتی اگر این زنده ماندن به مرگ دیگران ختم شود. همه می‌خواهند خود را نجات دهند و کسی به فکر دیگران نیست. تنها یک نفر در این شهر کورها بیناست که در واقع وجدان بیدار این جامعه است، ایده‌آل درون هر انسان. درد آور است که کشور درگیر کرونا است و برخی به فکر جیب خود هستند و می‌خواهند از درد مردم برای خود برج و بارو بسازند. دردآور است که برخی وقتی می‌بینند مردم در به در به دنبال ماسک می‌گردند، به فکر ایجاد بازار سیاه ماسک می‌افتند. احتکار می‌کنند. یک ماسک ساده را به قیمت خون پدرشان می‌فروشند. دردآور است که مایع ضدعفونی کننده که کمک می‌کند مردم دچار کرونا نشوند، نایاب می‌شود و یا برخی آن را به قیمت طلا می‌فروشند. دردآور است که برخی در این کشور نان خود را در خون مردم می‌زنند و می‌خورند. دست‌ها را به هم می‌مالند و ذوق می‌کنند که حساب بانکی‌شان پر از پول شده است. اصلا برای آنها مهم نیست که جامعه نگران یک بیماری مهلک است. بیماری که جان آدم‌ها را می‌گیرد. در شهر ووهان چین مردمی که در خانه‌هایشان حبس شده‌اند شب هنگام روی بالکن می‌آیند و یکدیگر را خطاب قرار می‌دهند: jiayou یعنی روغنش را زیاد کن. در زبان محلی آن‌ها یعنی امید داشته باش، یعنی قوی باش یعنی نوعی دلگرمی دادن. ⁣متاسفانه در کشور ما برخی می‌گویند روغنش را زیاد کن اما برای اینکه نان خود را در روغن بزنند. بله، ما هم دچار کوری سفید شده‎‌ایم. رفتاری که امروز در جامعه ایران شاهد آن هستیم کم از کوران کتاب ساراماگو ندارد. در زمان جنگ هم بودند عده‌ای که از وضعیت قرمز آن روزها به آلاف و الوف رسیدند اما بسیاری از مردم هوای هم را داشتند. خیلی‌ها دم به دم هم می‌دادند تا از پس از مشکلات زمان جنگ در آیند. الان اما هم دلی و هم زبانی کم رنگ‌تر شده است. بخشی از مردم در زمانه کرونا به دنبال انبار کردن ماسک و ضدعفونی هستند. همسر به شوهرش می‌گوید برو باز هم بخر مبادا که کم بیاید. بدون اینکه فکر کند شاید همسایه‌ای که دیوار به دیوار او است با هزار مشکل زندگی می‌کند و توان خرید را ندارد. وقتی به حرف است ما می‌شویم بهترین مردم عالم. می‌دانید که بهتر از ما در جهان وجود ندارد. به قول آن هوادار تراکتور ما بعد از منچستر در جهان اول هستیم اما وقتی پای عمل برسد متاسفانه به هم رحم نمی‌کنیم. در این چند روز معلوم شد که در کرونا هم مردود شدیم. درست مثل آن روزها که پوشک یا نوار بهداشتی گران شده بود. مثل آن روزهایی که قیمت دلار سر به آسمان می‌سایید. ویروس اصلی که ما را دچار خود کرده است«پول» است. درمان هم ندارد. وقتی خدا می‌شود پول، دیگر کاری نمی‌شود کرد. جامعه ما به وضعیت بحران رسیده است. اگر پول داشته باشی می‌توان زندگی کنی و بحران‌ها را از پشت سر بگذاری و اگر نه، هرچقدر هم انسان خوبی باشی باز زندگی‌ات می‌لنگد و نمی‌توانی چرخ آن را بچرخانی. بی‌رحم شدن و تنها به فکر خود بودن تبدیل به یک عادت شده است. ترک عادت هم که می‌دانید سخت است. احتیاج به تخت و طناب دارد. احتیاج به سال‌ها فرهنگ سازی . حال جامعه ما خراب است اما نه آنقدر که نشود جلوی آن را گرفت فقط کافی است در خلوت خود با وجدان‌مان خلوت کنیم تا او میان و ما و ما قضاوت کند. ✅حال ما خوب می‌شود اگر انصاف دوباره سکه رایج کشور شود.
@RokkoRast🍂 بسيارجالب وخواندنى👇 ♦یک یهودی مجوز مهاجرت از روسیه به اسراییل را کسب کرد هنگام خروج از روسیه در فرودگاه مامور وسایل او را چک کرد یک مجسمه دید از او پرسید : این چیه ؟ مرد گفت : شکل سوالت اشتباهه آقا ؟ بپرس این کیه ! این مجسمه لنین مرد بزرگ روسیه است که توی تمام کشور عدالت و دموکراسی برقرار کرد . من هم برای بزرگداشت این شخص مجسمه اش همیشه همراهمه ، مامور گمرک گفت : درسته آقا ، بفرمایید ... در فرودگاه اسراییل مامور گمرک هنگام تفتیش مجسمه را دید و از یهودی پرسید : این چیه ؟ مرد گفت : بگو این کیه ؟ گفت این مجسمه مرد منفور و دیوانه ای است که من را مجبور کرد از روسیه برم بیرون ، مجسمه اش همیشه همرامه که تف و لعنتش کنم ... مامور گمرک گفت : بله درسته آقا بفرمایید ... چند روز بعد که یهودی توی خونه اش همه فامیل را دعوت کرد ... پسر برادرش مجسمه را روی طاقچه دید وپرسید : این کیه ؟ مرد گفت پسرم سوالت اشتباهه بپرس این چیه ؟ این ده کیلوگرم طلای ۲۴ عیاره که بدون عوارض گمرکی از روسیه به اینجا آوردم !!! سیاست یعنی اینکه یک حرف را به مردم به صورتهای مختلف بیان کنی. 👌
‏عکس از طوبی زاده
سخن، بس است! هنوزسیاست مداران به سخن پراکنی مشغول اند، آنان چون معلمان و خطبا، مرتب سخن می گویند اما در این گفته ها، سخن تازه ای نیست.برخی چون بر این باورند، بعد از اسلام، دیگر سخن تازه ای نمانده، زیرا، رسول الله،پیامبر، خاتم است و خود اسوه حسنه،بنابراین، آنچه سیاست مداران با آب و تاب می گویند، صدها بار پیش از آن، گفته شده اما چون سیاست مداران از گذشته خویش بی خبرند، تصور می کنند که سخن تازه و نیکویی گفته اند در حالی که کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد، یا سخن نیکو، می گوید، یا سکوت پیشه خود می کند. این همه سخن گفتن، نشان از بی عملی است. به قول سعدی: به عمل کار برآید به سخندانی نیست. ملتی که کار دارد، سخن، کم می گوید.غیبت نمی کند، تهمت نمی زند زیرا: مجال یاوه گفتن، ندارد.این بیکاران اند که زیاد سخن می گویند و چون بیشتر سخن می گویند، بیشتر هم دروغ می گویند. آه، بدترین دردها، لاف زدن و گزافه گویی است . هنوز سیاست مداران به این پختگی نرسیده اند که باید عمل کنند و کمتر سخن بگویند. در عمل،تازه ها بروز می کند و شکوفایی روی می دهد.عرصه سیاست، دیگر جایی برای سخن گفتن ندارد، بلکه میدانی است برای عمل و اگر عمل باشد سخن اندک می شود و سخن اندک، بر دل می نیشید، از این رو،امام باقر(ع) فرمودند: ایمان، اقرار است و عمل، و اسلام، اقراری است بدون عمل! نکند به فرموده امام علی (ع) در عمل کوتاهی کنیم آن وقت، اندوه به سراغ مان می آید. مرتضی شیرودی/ 11 اسفند 1398
📌بورژواهای چینی ، لیبرالهای ایرانی ✍غلامرضا مصدق 🆔@gh_mosaddegh 🔘 حاکمان چین کمونیست بعد از انقلاب و به دست گرفتن قدرت ، مثل همه نظام های ایدئولوژیک و آرمانگرا ، به دنبال ایجاد آرمان شهری مملو از عدالت و رفاه نه تنها برای ملت چین بلکه برای کل بشریت بودند . برخلاف آرمان شهر موعود کمونیستهای چینی ، فقر روز به روز چهره کریه خود را بیشتر نشان میداد . رفیق مائو چاره کار را در انقلابی دیگر ديد ، که آنرا " جهش بزرگ " نام نهاد . جوهره اصلی انقلاب جدید رشد سریع توامان کشاورزی و صنعت بود ، که البته شالوده آن بر بنیان‌های غیر واقع بینانه و انگیزه کش کمونیستی و توهمات مائو استوار بود . 🔘 هرچه تلاش بیشری می شد و منابع بیشتری به این برنامه اختصاص داده می شد ، نتیجه عکس بیشتری گرفته می شد . متاسفانه قوانین علم اقتصاد به اراده و دستور رفیق مائو رفتار ذاتی و طبیعی خود را عوض نکردند و بی توجه به اراده این و آن راه خود را می رفتند ، در نتیجه قحطی و گرسنگی موجب تلف شدن حداقل سی میلیون چینی شد . تا آنجا که لیوشائوچی معاون مائو از رنجی که مردم بابت اجرای این برنامه متحمل شده بودند رسماً عذرخواهی کرد . نهايتاً علیرغم اصرار مائو بر درست بودن ایده و بد اجراء شدن آن ، برنامه جهش بزرگ کنار گذاشته شد . 🔘 مائو سخت به دنبال پیدا کردن مقصرانی بود که موجب شکست برنامه نبوغ آمیز او شده بودند . او بزودی مقصران را پیدا کرد . مسئولین و مردمی که با آلوده بودن به خصلت‌های بورژوازی ( مخلوطی از تمايل به سرمایه داری و اشرافیگری ) موجبات به ثمر نرسیدن جهش بزرگ را فراهم کرده بودند . پس ضرورت راه اندازي انقلابی دیگر برای پاكسازی و خالص کردن دولت و جامعه از آلودگی بورژوائی شديداً احساس شد . اسم انقلاب جدید " انقلاب فرهنگي " بود . 🔘 ده ها هزار كادر حزبي ، نظامي ، هنرمند ، روزنامه نگار و مردم عادی زندانی ، شکنجه ، تحقیر و بیش از ١/۵ میلیون نفر کشته شدند . مثلاً ، دنگ شیائوپینگ معمار چین جدید بعنوان کارگر ساده برای کار در کارخانه تراکتور سازی به استانی دور افتاده تبعید شد ، گاردهای سرخ پسرش را از طبقه دوم به پایین پرت کردند که موجب قطع نخاع او شد . اما انقلاب فرهنگی نتیجه که نداد بماند وضع را از آنچه که بود هم بدتر کرد . بعد از چند سال دنگ شیائوپینگ آلوده به خصلت بورژوائی !! را با بوق و کرنا به پایتخت فرا خواندند و پست معاونت نخست وزیر را به او دادند . انقلاب فرهنگی هم مثل برنامه جهش بزرگ در نیمه راه متوقف شد . 🔘 بعید است چه موافق و چه مخالف جمهوری اسلامی ، کسی به عدم موفقیت جمهوری اسلامی در حوزه اقتصاد اعتقاد نداشته باشد . اما همه این افراد در مورد چرائی این عدم موفقیت یکسان نمی اندیشند . بسیاری از موافقان سرسخت نظام بر این باورند که علت العلل عدم موفقیت در حوزه اقتصاد وجود مدیرانی با تفکر لیبرالی در دولت‌ها بوده و هست و تا این لیبرالها پاکسازی و جوانان انقلابی جایگزین آنها نشوند اقتصاد ما به سامان نمی رسد . متاسفانه یا خوشبختانه ، اقتصاد ساز و کار جهانشمول خود را دارد ، نه به اراده رفیق مائو ماهیت ذاتی خود را تغيير مي دهد و نه به خواست جوانان انقلابی قوانین خود را عوض می کند . مثلاً اگر به هر دليلي رشد نقدينگي بيش از رشد اقتصادي باشد ، چه تدبیر امور دست جوانان انقلابي باشد و چه ليبرالها بدون برو برگرد به نسبتی معین تورم افزایش پیدا می کند . 🔘 چينی ها بعد از سي سال تجربه هاي ناموفق و پرهزينه بالاخره قبول كردند مدیریت اقتصادی الزامات خاص خود را دارد و تابع بايد و نبايدهاي ايدئولوژيك آنها نيست ، رمز موفقیت ملزم بودن به الزامات توسعه اقتصادي است ، اما بخشی قدرتمند از حاکمیت در ایران در ابتدای دهه پنجم انقلاب در اعتقادشان به اینکه ریشه همه مشکلات اقتصادی کشور زیر سر تعدادی لیبرال در بدنه دولت است روز به روز راسخ تر می‌شوند . ✅اگر اين یادداشت را مفید می دانید برای دیگران هم ارسال کنید. 🆔@gh_mosaddegh
بازیگری که خود را کارگردان می بیند. علم سیاست به ما می گوید آن که بیشتر از دیگران سخن می گوید، مهره اصلی نیست در حالی که وانمود می کند، مهره اصلی است. در واقع، او بلندگوی دیگران است همانگونه که اغلب نمایندگان، بلندگوی اسپانسرهای مالی و تبلیغی خود هستند یا همانگونه که اغلب فرمانداران و بخش داران در یک نظام مردم سالاری و برخلاف ماهیت مردمی آن، تنها بلندگوی آقازاده ها هستند. برخی از این مهره ها خود نمی دانند که بازیگرند در عوض، برخی می دانند که کارگردان شان چه کسی است ولی، نتیجه این دو بازیگری، یکی است و این همانی است که ادوارد سعید فلسطینی الاصل مسیحی مقیم آمریکا در کتاب شرقی شناسی گفته است؟! شرق شناسی سعید، به معنای مطالعه شرق توسط شرق شناسان غربی نیست بلکه به معنای نهادینه شدن آداب غلط غربی به مثابه سنت های اسلامی شرقی است. سخنان گویان سیاست، بازیگرانی که از غرب سخن می گویند در حالی که تصور می کنند از مسلمانی سخن می گویند. مرتضی شیرودی/ 12 اسفند 1398
*از كانال همسايه 👈🏽یک حکایت بسیار جالب در وصف حال و روز این روزهای جامعه* 📍بوته کدویی در کنار چنار کهن سال و بلند قامتی رویید. در مدت بیست روز، قد کشید، از تنه درخت پیچ خورد و به بالاترین شاخه چنار رسید. همین که خود را در آن بالا دید، باورش شد که خیلی بزرگ شده است. نگاهی به چنار کرد و… : پرسید از آن چنار که «تو، چند ساله ای؟» گفتا: «دویست باشد و اکنون زیادتی است» خندید از او کدو، که «من از تو، به بیست روز برتر شدم، بگو تو که این کاهلی ز چیست؟» او را چنار گفت: که «امروز ‌ای کدو با تو مرا هنوز، نه هنگام داوریست فردا که بر من و تو، وَزد بادِ مهرگان آنگه شود پدید، که نامرد و مرد کیست». همین طور که این ابیات را با صدای بلند و البته شمرده می‌خواندم، به معنای بلند آن هم فکر می‌کردم. عجب شعری گفته ناصرخسرو در هزار سال پیش! به نظرم داستان برتری جویی بوته کدو در مقابل درخت چنار همچنان ادامه دارد. آنچه درخت دویست ساله چنار را در مقابل بوته بیست روزه کدو ممتاز می‌کند قد او نیست، ریشه‌هایش است. مفاهیم ثبات و ماندگاری ‏stability)‌‏) و پایداری (‏Sustainability‏) در علم جدید خیلی کلیدی هستند. مفاهیمی که ناصر خسرو هزار سال پیش در این حکایت پرحکمت به آن اشاره کرده است، این مفاهیم در علوم اقتصادی، مسائل زیست محیطی، علوم دفاعی و راهبردی، مهندسی سیستمها و روابط بین‌الملل به کرات به کار می‌روند. جای تاسف است که در سال‌های اخیر رفتارهایی از جنس بوته کدو! در ما ظهور کرده است. ریشه‌ها را رها کرده‌ایم و به رشد چسبیده‌ایم. دنبال شاخص‌هایی هستیم تا خود را هم قد بزرگان نشان دهیم. تبلیغ را جای تحقیق نشانده ایم.‏ اخبار ساعت ۲۱ سیما را که می‌بینیم دائم می‌خواهد به ما یادآوری کند که ما از کشورهای توسعه یافته چیزی کم نداریم. ایتالیا را نشان می‌دهد که مردمش با بحران پناه جویان مواجه هستند. فرانسه را نشان می‌دهد که ماه‌هاست مردم در حال اعتراض و اعتصاب هستند و از عملکرد دولت ناراضی هستند. انگلستان را نشان می‌دهد که در گرداب ‏برگزیت ‌در حال غرق شدن است. بعد هم چند مرکز تحقیقاتی یا واحد صنعتی را نشان می‌دهد که کالایی ساخته‌اند که فقط در آمریکا و فرانسه تولید شده است و ما سومین کشوری هستیم که به فناوری ساخت آن محصول استراتژیک! دست پیدا کرده ایم. یا فلان واحد صنعتی را نشان می‌دهد و می‌گوید این واحد بزرگ ترین، در خاورمیانه است. وزارت علوم آمار سالیانه تولید‌ علم در ایران را گزارش می‌کند و مسئولان خوشحال هستند که ما در شاخص تولید علم! (منظورشان همان انتشار مقالات علمی است) در دنیا هفدهم هستیم. طبق سند چشم‌انداز هم که قرار است تا ۵ سال دیگر ما در تمام شاخص‌های توسعه‌ در منطقه مقام اول را کسب کنیم. کار به جایی رسیده که اساساً بنیان‌های توسعه را نفی می‌کنیم و به جایش مرکز خلق‌الساعه درست کرده ایم! اخیراً هم که ذیل یک دانشگاه عالی دفاعی ، مدرسه حکمرانی تاسیس کرده ایم. یکی نیست بگوید اگر ما سرآمد علم دنیا هستیم و دنیا باید از ما بیاموزد، پس این همه فقر و فلاکت از کجا می‌آید. دیو خانمان سوز اعتیاد که میلیون‌ها ایرانی را اسیر خود ساخته ‌و آمار بالای طلاق و آلودگی هوای تهران چه نسبتی با رتبه درخشان تولید علم! دارد. باران اگر بیاید سیل و آب گرفتگی در انتظارمان است و اگر نیاید خشکسالی. چرا با وجود این وضعیت اسف بار ما علاقه داریم خود را هم قد کشورهای توسعه یافته بدانیم. من البته دلیلش را می‌دانم ، ما در پس ذهن خود می‌دانیم که فاصله زیادی با کشورهای توسعه یافته داریم. اما در خوشبینانه ترین حالت می‌خواهیم بی زحمت و با سرعت آنها را پشت سر بگذاریم.‏ ‏ اولین دانش آموختگان دوره دکتری در رشته‌های علوم و مهندسی حدود ۲۰ سال پیش از دانشگاه‌های ایران فارغ‌التحصیل شدند در صورتی‌که نیوتن حدود ۳۵۰ سال پیش در کمبریج از رساله دکتری خود با عنوان «اصول ریاضی فلسفه طبیعی» دفاع کرد. اوج شهرت و درخشش این غول علمی در ۱۶۹۸ هم زمان بود با آغاز سلطنت شاه سلطان حسین صفوی، کسی که تاج سلطنت را در پرتو جهل خرافه با خفت و خواری به محمود افغان تقدیم کرد !. ‏ برای من قابل فهم است که چرا تبلیغات سطحی را جایگزین تحقیقات عمیق کرده‌ایم. " تحقیق یعنی پایبندی به روش و اصول علمی مشخص برای فهم نتایج نامشخص. " " تبلیغ یعنی استفاده از روش‌های نامعین برای اقناع افکار عموم به منظور پذیرفتن نتایج از پیش تعیین شده." فرسنگ‌ها بین این دو رویکرد ناهمسو فاصله است. تحقیق ده‌ها سال حوصله و دقت علمی لازم دارد اما تبلیغ کار چند ساعت است..
اقتصاد شاه عباسی آدم ها تا زمانی که بیشترین توافق را با هم دارند کمترین تاثیر را در سیاست گذاری دارند. در واقع، اگر همه با هم موافق باشند، هرگز به نتیجه ای نخواهند رسید.به علاوه، زمانی که همه با هم موافق اند، تنها جیبب مردم خالی تر می شود. این موضوع اقتصادی را می توان در داستان شاه عباس و وزیرش دید: شاه عباس از وزیر خود پرسید:"امسال، اوضاع مالی مردم چگونه است؟" وزیر گفت:"الحمدالله به گونه ای است كه تمام پینه دوزان توانستند به زیارت كعبه بروند." شاه عباس گفت:"نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود، می بایست كفاشان به مكه می رفتند نه پینه دوزان، چون مردم نمی توانند كفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، بررسی كن و علت آن را پیدا نما تا كار را اصلاح كنیم." مرتضی شیرودی