eitaa logo
کانال قرآنی یوسف زهرا(عج)
1.5هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
2.8هزار ویدیو
224 فایل
✨"ان هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم و یبشر المومنین "✨ 💞به کانال قرآنی یوسف زهرا(عج) خوش آمدید 💞ارتباط با خادم کانال👇 @Yosofezahra313 💞ارتباط با مدیر کانال 👇 @Yosofezahra313 💞ارتباط با واحد اداری👇 @Yosofzahra12 💞کپی مطالب باذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
📿اعمال روز عاشورا🏴 التماس دعا 🤲 ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
16.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️روضه علیرضا پناهیان در صحرا 🔻تجربه‌ای متفاوت از اقامه عزا در صحرا به سفارش امام باقر(ع) ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅ 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 🕊عرض سلام و تسلیت بمناسبت ایام شهادت سالار شهیدان 🕊 با آرزوی قبولی عزاداریهاو سلامتی و تندرستی در این ایام حاد کرونایی برای تک تک شما سروران 🙏 و با تشکر از همراهی و همدلی و مساعدت شما گرامیان🙏 🕊یادآوری می‌شود هزینه ی اهدایی به دارالقرآن جهت اجاره حتما و حتما از زمان یادآوری (25 هر ماه) تا سوم ماه به شماره کارت فوق👆🔘بانک سپه🔘 واریز گردد تا ما پنجم هرماه بتوانیم به بانک پرداخت کنیم و بدحساب نشویم. 🕊انشالله خداوند از همگی شما قبول کرده باقیات الصالحات برایتان ثبت گردد. 🙏 قطعا در پیشگاه باریتعالی مأجورید. 🏴زندگیتون بیمه یوسف زهرا(عج) 🏴 ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┅═✧❁💞﷽💞❁✧═┅ 🌸وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ «41» وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما يَرْكَبُونَ «42» وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِيخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ يُنْقَذُونَ «43» إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلى‌ حِينٍ «44» وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَ ما خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «45» وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ «46» ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271        @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
┅═✧❁تفسیر❁✧═┅ 🌸اين خداوند است كه آب را به گونه‌اى قرار داده كه انسان مى‌تواند با ساخت كشتى بر روى آن حركت كند و اين از نشانه‌هاى قدرت الهى است. وَ آيَةٌ ...أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ» 🌸مَركب و وسيله نقليه كه از ضروريّات زندگى بشر است، يك نعمت ويژه و نشانه‌اى از لطف و تدبير الهى است. «خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما يَرْكَبُونَ» 🌸دست خدا در قهر و غضب باز است. به خود مغرور نشويم. «إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ» 🌸اگر قهر خدا سرازير شود احدى فريادرس نيست. پس نبايد احساس امنيّت صد در صد داشته باشيم. «إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِيخَ لَهُمْ» هرگز نجات خود را در سايه‌ى عوامل مادّى نپنداريم. «رَحْمَةً مِنَّا» 🌸هر كس اجلى دارد و زندگى ما محدود است. «مَتاعاً إِلى‌ حِينٍ» 🌸با امر به معروف حجت را بر افراد تمام كنيد. «قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا» 🌸تقوا، رمز دريافت رحمت الهى است. اتَّقُوا ... لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ‌ 🌸براى اتمام حجّت، انواع استدلال‌ها را مطرح كنيد. «آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ» 🌸نشانه‌هاى خدا بسيار است، امّا پذيرش مردم اندك است. آياتِ رَبِّهِمْ‌ ... عَنْها مُعْرِضُونَ‌ ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271        @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
1_446855534.mp3
4.47M
نرو حسین جان... که رفتنت شروع یک اسارته😭 🎙مجتبی رمضانی ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
و اینک مردی کنار قتلگاه، سالهاست صبح و شب خون گریه میکند و در انتظار ٣١٣ علمدار که عباس وار یاریَش کنند تا ندا دهد: الا یا اهل العالم، إنَّ جدّی الحسین قَتلوه عطشانا😭😭 آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شمر که بود؟؟ با زندگی عجیب شمر آشنا شوید شمر بن ذی الجوشن از فرماندهان سپاه امیرالمؤمنین‌علی علیه السلام در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت شمر شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. اهل نماز و نافله بود یک نماز قضا شده نداشت چه خصوصیاتی باعث شکل گیری شخصیت های منفی می شود؟ 1.اولین خصوصیت شمر این بود که می‌گفت: شکم از همه چیز برای من مهم تر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد. شمر عبدالبطن یعنی اسیر و بنده ی شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد. ۲.حسادت بیش ازحد داشت مخصوصا به عمر سعد و در واقعه ی کربلا هم برای همین حضور یافت. ۳.حب دنیا داشت. ۴‌.بسیار بد دهن و بی ادب بود ۵. زبان تند و گزنده ای داشت و نیش زبان می زدو مسخره می کرد. در کربلا وقتی امام حسین علیه السلام پشت خیمه را آتش روشن کردند تا دشمن نیاید؛ شمر با زبان کنایه به امام فرمود به پیشواز جهنم می روی حسین؟ عزیزان مراقب اخلاق خود باشیم واقع بینانه به خود و اخلاق مان فکر کنیم.... در کنار عبادت باید تفکر کرد و بصیرت داشت. در تزکیه نفس و مهار نفس اماره و خوش خلقی، و خودسازی خود تلاش کنیم. ❌مبادا ما هم تیغ بر امام زمان خود بکشیم.؟؟ 🌷اندکی تامل و تفکر تعجیل در ظهور امام عصر عج صلوات... ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
مداحی_آنلاین_آه_از_آن_ساعتی_که_با_تن_چاک_چاک_مرحوم_کوثری.mp3
3.13M
🔳 آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک 🎤مرحوم آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_ع ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
شمع غم روشن کنید شام غریبان امشب است شام هجران امشب است … ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
🌾 روایتی از ۱۳شهید نوجوان جهرمی که روز عاشورای ۶۲ تشنه شهید شدند... 🌷 اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان ونوجوان معصوم. شاید اولین سالی بود که بچه‌ها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. هر کس برای خودش خلوتی داشت. بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر  و برخی دیگر چیزی می‌نوشتند. شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی استراحت کنم، زمانی که اتوبوس برای اقامه نماز صبح ایستاد از خواب بیدار شدم. بعد از خواندن نماز صبح من پشت فرمان نشستم. باید کمی عجله می‌کردیم تا ساعت 4 عصر خودمان را به مهاباد برسانیم چون بعد ساعت 4 جاده ناامن می‌شد و تازه تردد ضد انقلاب آغاز می‌شد و تا صبح روز بعد ادامه می یافت و جاده را ناامن می‌کرد. روز عاشورا بود و از گوشه کنار اتوبوس صدای هق هق گریه به گوش می‌رسید. نمی دانم شاید به دلشان افتاده بود که در روز عاشورای امام حسین، به شهدای کربلا می پیوندند. هر از گاهی آقای نظری پارچ آبی را بین بچه‌ها می‌گرداند تا بنوشند اما عاشورا بود وکسی لب به آب نمی زد. حال و هوای اتوبوس قابل توصیف نبود. نزدیک ظهر مقداری نان و خرما بین بچه‌ها تقسیم شد و به عنوان ناهار آن را درون اتوبوس میل کردند. فرصت توقف نداشتیم فقط چند لحظه‌ای را برای اقامه نماز ظهر در سقز ایستادیم. نماز ظهر عاشورایشان دیدنی بود تعدادی نوجوان چهارده پانزده ساله با آن جثه‌ کوچکشان مشغول راز و نیاز بودند. سریع سوار شدند تا زودتر به مهاباد برسیم، دلهره عجیبی داشتم آقای نظری هم که کنار من نشسته بود حال خوشی نداشت و می‌گفت خیلی دلم شور می‌زند. دلمان مثل سیر و سرکه می جوشید و دلیلش را نمی دانستیم که ناگهان متوجه شدم جاده بسته شده است و یک مینی بوس  ویک سواری کنار جاده ایستاده بودند. فکر کردم تصادف شده است. پاهایم را تا آخر روی ترمز فشار دادم، چند نفر با لباس مبدل بسیجی و اسلحه اطراف جاده ایستاده بودند. ناگهان دو سه نفر آرپیجی به دست وسط جاده ظاهر شدند و به سمت ما نشانه رفتند. مصطفی رهایی بلند شد و داد زد: «کوموله‌ها هستند، کوموله‌ها هستند.» شوکه شده بودم، نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. یکی از منافقین گفت: دستتان را بالا ببرید و ناگهان درب اتوبوس را باز کرد و همه را با اسلحه تهدید کرد. دور تا دورمان را با اسلحه احاطه کرده بودند و نمی شد تکان خورد. کارت اتوبوس و پلاک شخصی آن، آنها را متقاعد کرد که اتوبوس شخصی است. آنان تمام وسایل بچه‌ها را از جعبه اتوبوس بیرون آوردند و کارت شناسایی آنها را گرفتند. همه آنها بسیجی بودند به جز مصطفی رهایی که کارت سپاه داشت. با تهدید همه را به سمت جنگل بردند و تنها من و آقای نظری مانده بودیم. نمی دانم چطور باورشان شده بود که ما دو نفر شخصی هستیم و ارتباطی با رزمندگان نداریم و فقط راننده هستیم. در همین حین یک مینی‌بوس پر از مسافر هم از راه رسید و آن را هم متوقف کردند و در بین آنها سربازی را که به همراه پدر پیرش به مهاباد می رفتند، پیاده کردند و سرباز را همان جا جلو چشمان پدرش کشتند و پیرمرد را به من سپردند و گفتند پیرمرد را سوار کن و برگرد. تمام حواسم پیش بچه‌ها بود، خدایا چه بر سر بچه‌ها می‌آورند. جرأت نمی‌کردم از سرنوشت بچه‌ها بپرسم صدای شنیدن تیر از بین جنگل خیلی مرا بیتاب کرده بود با دلهره تمام پشت فرمان نشستم و با اضطراب اتوبوس را روشن کرده و به سمت نزدیکترین مقر سپاه حرکت کردم. فردا صبح زود اتوبوس را برداشتم و به محل حادثه حرکت کردیم. ماشین را کنار جنگل گذاشتم و به سرعت به طرف جنگل دویدم. غمبارترین و سخت ترین صحنه عمرم را آن جا دیدم. بدن بی‌جان و تیرباران شده 13 جوان و نوجوان معصوم که هر یک گوشه‌ای افتاده بودند و در عصر عاشورای سال 1362 به جمع شهدای کربلای 61 هجری قمری پیوستند. ☝ راوی: