eitaa logo
کافه کتاب
258 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
297 ویدیو
265 فایل
ما به شما اکسیر حیات می بخشیم.💜 https://daigo.ir/secret/65788279
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از - 𝖬𝖤𝖫𝖮𝖭 -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Living among books is much better than living among toxic people :)...
:)
اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من، وین حرفِ معمّا نه تو خوانی و نه من؛ هست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو، چون پرده برافتد، نه تو مانی ... و نه من.✨📜
نخستین تلفن جهان.✨☎️
نخستین تلفن را الکساندر گراهام بل اختراع کرد. با استفاده از تلفن، مردمی که فرسنگ‌ها از یکدیگر دورند می‌توانند با هم صحبت کنند.✨☎️
الکساندر گراهام بل [ زادهٔ 3 مارس 1847 – درگذشتهٔ 2 اوت 1922] مخترع، مبتکر و دانشمند اسکاتلندی-آمریکایی بود. بل اختراعات زیادی داشته، اما شهرت او بیشتر به خاطر اختراع تلفن است. از دیگر اختراعات معروف وی می‌توان به فلزیاب و خرپای سه‌بعدی یا فضای کار اشاره کرد.✨☎️
حقایقی از ونسان ونگوگ.✨🧑🏻‍🎨
برخی از کتاب های آگاتا کریستی که ممکن است خوشتان بیاید.✨📜
کدوم یکی از این کتاب ها رو خوندید؟ _لیزی زیپ دهنی _زنان کوچک _اوژنی گرانده _بابا لنگ دراز _اتفاقات کم اهمیت زندگی یک کاکتوس _ساحل رویاها _قرنطینه _جنگی که بالاخره نجاتم داد. https://harfeto.timefriend.net/16913184455890
معنی رز ها.! رز قرمز: _نماد ابراز بی چون و چرای عشق است.🌹✨ رز سفید: _نماد پاکدامنی و معصومیت است.✨🤍 رز زرد: _نماد سرزندگی و نشاط است.✨💛 رز صورتی: _نماد لطافت است.✨💖 رز بنفش:نماد عظمت و شیفتگی است.✨💜 رز آبی:نماد طفره رفتن است.✨💙
کافه کتاب
اگر بخواهید با توجه به تصویر و تخیلتان داستاتی بنویسید چه مینویسد منتظر داستانتهایتان هستیم.✨🍄 به نو
دختر نگاهی به چمن های سرسبز و گل های سفیدی که در انجا روییده بودند نگاه کرد. زیبا و شاداب بودن گلها به او هم سرایت کرد. با شوقی، که در صورتش نمایان بود روی چمن ها نشست. به گلی که روبه رویش بود نگاه کرد. لحضه ای بعد لبخند از لبانش کنار رفت، و جایش را به غم داد. دختر با غمی که در چشمانش بود، با دقت به گل نگریست. لحضه ای بعد به یاد مشکلات و غم هایش افتاد. چشم هایش داد میزدند که او کوهی از مشکلات در دل دارد. دخترک اشک هایی که در چشم هایش جمع شده بودند، و بینایی اش را تار میکردند کنار زد. خنده هیستریک ای کرد و دوباره به گل نگریست. ازادی و شادابی گل با دخترک کاملا در تضاد بود. دختری که نمیتوانست ان طور که میخواست زندگی کند، و گلی که در ان دشت زیبا ازاد و رها بود. مدتی به ان گل سفید نگریست، لحضه ای بعد لبخند غمگینی بر لبش امد. گل سفید را کشت(گل رو چید) نمیخواست در حالی که حال او اینطور است ان گل ازاد باشد. به نوعی حتی با گل هم حسودی میکرد. اشک هایی که دوباره در چشمش جمع شده بود کنار زد، و تیغ را از جیب مخفی اش بیرون کشید، و جان خود را گرفت. او جهنم ان دنیا را به جهنم این دنیا ترجیح داد./کورای
کافه کتاب
اگر بخواهید با توجه به تصویر و تخیلتان داستاتی بنویسید چه مینویسد منتظر داستانتهایتان هستیم.✨🍄 به نو
آفتاب تند و تیزی در پهنه آسمان جا خوش کرده بود. پاهایم را که روی چمن‌ها می‌گذاشتم حس می‌کردم با عطش و له له زنان خودشان را به پاهایم می‌چسبانند. کمی دورتر گلی بود. گلی سفید و زیبا. انگار خودم بودم که در غالب گل رفته. کنارش رفتم، زانو زدم و نوازشش کردم. چتر سفیدم را حایل کردم تا آفتاب نسوزاندش و با او حرف زدم، از گذشته، از اشتباهاتم از تمام دوران زندگیم. نمیدانم کی بود، نمیدانم کدام بخش از زندگی‌ام را می‌گفتم که ناگاه دیدم گل در دستانم است. گل را چیده بودم. اشکم روی گونه‌ام غلطید. گلی که خودم بودم را چرا چیده بودم؟ حواب را می‌دانستم، نگفته می‌دانستم. گل را همانجا رها کردم و آهی کشیدم و بلند شدم. زیر لب زمزمه کردم " بدترین بدی‌ها را خودمان در حق خودمان می‌کنیم". قاصدک
کافه کتاب
دختر نگاهی به چمن های سرسبز و گل های سفیدی که در انجا روییده بودند نگاه کرد. زیبا و شاداب بودن گلها
کورای عزیز برنده شدنت رو تبریک میگم و اگر مقدور بود آیدیت رو داخل ناشناس قرار بده در کانال آیدیت گذاشته نمیشود با تشکر. :)