eitaa logo
آستان مقدس امامزاده حسین ( ع ) قزوین
814 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
824 ویدیو
4 فایل
امامزاده حسین (علیه السلام) فرزند بلافصل حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اطلاع رسانی مراسمات و گزارشات آستان و مطالب ناب ادمین @tahan1367
مشاهده در ایتا
دانلود
وسط روز گرفتار شبم باور کن بازهم شعله کشیده غضبم باور کن اولین بار شلوغی گذر را دیدم چه شلوغی بدی، در عجبم باور کن یادشان رفته که نان پدرم را خوردند بین کوفه بدهی شد طلبم باور کن هرقدر گفتم بر دهنم سنگ زدند بغض دارند ز اصل و نسبم باور کن نه سلامی نه علیکی همه توهین کردند خسته از طایفه ای بی ادبم باور کن آشنایان جلوی قافله خیره شده اند من هم از قافله قدری عقبم باور کن عده ای نذری و خیرات به ما میدادند سخت دلگیر ز نان و رطبم باور کن تشنگی بعد تو افتاد بجان زینب موقع خطبه ترک خورد لبم باور کن : 💔 بی تو آوارم و بر خويش فرو ريخته ام اي همه سقف و ستون و همه آبادیِ من سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
ای سایه ی سرم به سرم باش یاحسین هردم فروغ چشم ترم باش یاحسین من روی ناقه گریه کنم از برای تو تو روی نیزه نوحه گرم باش یاحسین قرآن بخوان که دل شده تنگ صدای تو آرامش دل و جگرم باش یاحسین ای از مدینه همسفرم ای برادرم مثل همیشه دوروبرم باش یاحسین همچون هلال گاه عیانی و گه نهان قدری مقابل نظرم باش یاحسین من که نشد به پیکر تو سایبان شوم اما تو سایبان سرم باش یاحسین اطراف من ببین، به علمدار خود بگو همواره پاسدار حرم باش یاحسین با دیدن سر علی اصغر، رباب گفت: خیلی مراقب پسرم باش یاحسین : 💔 کاش میشد که لباسی برسانم به تنت آبروی همه عریان روی صحرا مانده سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
گریه کردم بس که از داغ تو بیمارم حسین تار می بیند دو چشمانِ عزادارم حسین می نشیند با شروعِ روضه چشمانم به اشک تا ابد این رزق را از مادرت دارم حسین پای کارت ایستادم، چون بدون فوتِ وقت آمدی، تا که گره افتاد در کارم حسین دستهایت را رها کردم، زمین خوردم، ببخش بد نمک نشناسم آقا، سهل انگارم حسین جا نمانم، این بلا از هر بلایی بدتر است جا نمانم اربعین، مشتاقِ دیدارم حسین مشکلات من فقط کنج حرم حل میشود دعوتم کن کربلا، خیلی گرفتارم حسین جانِ آن خواهر که با دستانِ بسته رفت و گفت: راهیِ دروازه ی ساعات و بازارم حسین سنگباران بود و نامحرم، خدا صبرش دهد گفت چشم از چشمهایت برنمیدارم حسین : 💔 از سر نیزه بخوان آیه‌ای از کهف که هست خواهر خسته‌ات از ره به صدایت دلخوش سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هر شب جمعه که دلتنگ زیارت میشوم  میروم در گوشه ای غرق عبادت میشوم  یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم چون کبوتر راهیه صحن و سرایت میشوم  با دوبال حسرتم پر میكشم تا شهر عشق تا که مهمان تو و گنبد طلایت میشوم من کبوتر نیستم هستم کلاغی رو سیاه گر بخواهی ام، غلام رو سیاهت میشوم مثل جون و مثل عابس، مثل مسلم، مثل حر گر دهی رخصت مرا، من هم فدایت میشوم  گر برات کـربلایم را به دستانم دهی تا قیامت وامدارت میشوم  چون قسم دادم تو را بر نام زهرا، مادرت مطمئناً شامل لطف و عطایت میشوم : 💔 شب جمعه ست دلم دوروبر کرببلاست حسرت پیر غلامت، سفر کرببلاست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
جمعه با خود غالبا چشمان تر می آورد با خودش دلتنگی و خون جگر می آورد کل عمرم بی تو مانند غروب جمعه هاست جمعه ها عمر مرا دارد به سر می‌آورد بوی یاس انگار می آید میان ندبه ها باد از پیراهنت وقتی خبر می‌آورد بت پرستان هم حساب کار خود را میکنند بت شکن وقتی به همراهش تبر می آورد در دلم امّید دیدار رُخت را کاشتم هر گیاهی عاقبت روزی ثمر می آورد العجل هایم چه بی تأثیر شد، رویم سیاه قلب آلـوده دعـای بی اثر می‌آورد تشنه ات هستم ولی این تشنگی خیلی کم است تشنگی یک انتظار شعله ور می آورد تشنگی گاهی میان یک نبرد تن به تن یک پسر را سوی دامان پدر می آورد وای از آن وقتی که گوید یک پسر نزد پدر تشنگی دارد مـرا از پای در می آورد : 💔 هر صبحِ جمعه ناحیه ها ندبه می‌کنند می‌آید او که منتقم و دادخواهِ ماست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
با اشک بی‌زوال خودم گریه می‌کنم بر روز و ماه و سال خودم گریه می‌کنم این پلک ها به روضه‌ی تو‌ زخم شد حسین پس با زبان حال خودم گریه می‌کنم حالا دگر بدون عصا می‌خورم زمین گاهی خودم به حال خودم گریه می‌کنم می‌پرسم از خودم که چرا بی کفن شدی؟ بر پاسخ سوال خودم گریه می‌کنم گاهی که یاد عصر دهم می‌کند دلم بر غارت جلال خودم گریه می‌کنم من آن کبوترم که ز شلاق ها هنوز هر شب ز درد بال خودم گریه می‌کنم ای بهترین برادر دنیا برای تو تا وقت ارتحال خودم گریه می‌کنم : 💔 بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو من میروم به شام بماند بقیه اش... سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
سلام ای سر خونین، سر برادر من سرت چه‌ها که نیامد عزیز مادر من لبی که بوسه بر آن میزده‌ست پیغمبر یزید میزندش چوب، خاک بر سر من صدای شیون و افغان به گوش می‌آید صدای وا‌ابتا، ناله‌ی برادر من چه خوب شد سر عباس‌من نبود اینجا ندید وضع سر‌ تو، لباس و معجر من یزید مست شد الباقی شرابش را نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من همین که حرف کنیزی ما وسط آمد نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من زنی به طفل خودش شیر میدهد، ای وای رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من : 💔 بر باد مده "زلف" که جگرش سوخت بس کن که دگر حوصله‌ی "صبر" سر آمد سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دست منو زنجیر، فکرش را نمی کردم چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر با حنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو اینقدر باشم سیر، فکرش را نمی کردم مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد آن دستِ پرچم‌گیر، فکرش را نمی کردم تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر... مُردم از آن تصویر، فکرش را نمی کردم در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمی کردم خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام با اینکه شد تعبیر، فکرش را نمی کردم حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه ای وای از این تقدیر، فکرش را نمی کردم : 💔 سر شکستن به خدا ارثیه ی زینب بود او ز ما حال جنون وار فقط میخواهد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
نام زیبایت به درد قلب من تسکین است با صدای ذکر تو حال خوشم تأمین است هر دو عالم مانده مبهوت مقام تو حسین این وقار و عزت تو لایق تحسین است دارم این باور که عشّاق حسین بن علی تا که دارند حب تو جنت شان تضمین است آنقَدَر مثل حسن دستت کریم ست، یقین حاتم طایی به پیش لطف تو مسکین است از همان بچّگیم عاشق هیئت بودم عشق من با تو از آن کودکیم، دیرین است بوده ذکرت راه حلّ مشکلم در هر زمان بُردن نام حسین در هر زمان شیرین است حفظ آداب مجالس بر گدا واجب بُوَد در سرای قلبمان نوکریت آیین است این چه سرّیست که عالم ز غمت مینالد آسمان، عرشُ زمین از غم تو غمگین است ننگ بر آن مردمان بی حیا و بی ادب پیکرت از ضرب تیغ کوفیان رنگین است خواهرت مانده میان مشکلات بی شمار دردِ دوری تو بهر زینبت سنگین است : 💔 این روزگار می گذرد خوب یا که بد بهتر که عمر ما درِ این خانه بگذرد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
سی سال شهر مادریت را قدم زدی با هر قدم حسینیه ،بیرق ، علم زدی سی سال بزم روضه سراپانمودی و در هر گذر که مرثیه خواندی حرم زدی زخمت عمیق بود و دم از خود نمیزدی اما همیشه از غم بابات دم زدی طبخ غذای روضه فقط یک بهانه بود آشی برای آل امیه بهم زدی روزیِ اشک گریه کنان حسین را در سجده های نیمه شب خود رقم زدی اما همین که بغض تو را کربلا شکست الشام را تو با مژه ی تر قلم زدی داغی بزن به سینه ی این روضه خوان خود داغی که قبل از این به دل محتشم زدی این حس و حال قافیه را از غزل بگیر آن صید دست و پازده را در بغل بگیر : 💔 دوباره گریه و یک جرعه آب و ذکر حسین حسین گفتنت این روزها خودش روضه‌ست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت علیه السلام تسلیت باد🏴 😭
بر شاه تشنه نیزه و شمشیرها زدند چون ماجرای کوچه به او بی هوا زدند آنانکه در مدینه نبودند آمدند مُحکم به روی پهلوی او ضرب پا زدند سر دسته ی اراذل کوفه اشاره کرد یکباره با اشاره ی آن بی حیا زدند تشویق می شدند کسانی که میزدند او را میان هلهله با مرحبا زدند بودند نان خور پدر و جدّ او ولی این صید را طایفه ای آشنا زدند جز سنگ و تیر و نیزه و تیغ این درنده ها با هرزه گی به معرکه با ناسزا زدند در پیش چشم خواهر او بین قتلگاه بر جای جای پیکر او هر کجا زدند عبّاس تا که بود که جرأت نداشتند شه را جدا زچشم یلِ با وفا زدند با پا به روی سینه ی زخمش پریده و با قهقهه چقدر به او بی اِبا زدند بازی شان گرفت که تا خنده ای کنند با پنجه بر محاسن خون خدا زدند تا ضربه ی دوازدهم هِی ادامه داد بی وقفه ضربه تا که سرش شد جدا زدند بر روی خاک با شکم افتاده بود چون دیوانه وار گَردن او از قفا زدند زینب رسیده بود که خاکی بسر کند با پشت دست خواهر او را چرا زدند یک عدّه پیرمردِ سیه دل رسیده و با نیّت ثواب به او با عصا زدند : ز وصف حالت زینب زبانماݧ لال است گریز روضه چرا باز سمت گودال است؟ کشید خنجر و بر سینه ات نشست و... ونوکرت دوباره بدحال است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
عمریست در عزای شما گریه می کنیم از کودکی برای شما گریه می کنیم سوز شما به نوحه ما شور می دهد انگار با نوای شما گریه می کنیم بوده است چون که خلقت ما از گل شما با آب دیده های شما گریه می کنیم شـادیم با شمـا و غمینیم با شمـا در روضه پا به پای شما گریه می کنیم چشمان ما و گریه برای شما کجا شک نیست با دعای شما گریه می کنیم آن روز پیش خصم نمی شد که گریه کرد امروز ما به جای شما گریه می کنیم گفتید اشک ماست چو مرهم به زخمتان با نیت دوای شما گریه می کنیم این دست ما نبود که مجنونتان شدیم گشتیم مبتلای شما گریه می کنیم وقتی خدا برای شما گریه می کند همراه با خدای شما گریه می کنیم دلـهای ما از آن که زمینگیر کربلاست همواره در هوای شما گریه می کنیم از روی نی نوای شما را شنیده ایم بر داغ نینوای شما گریه می کنیم ای کشته های اشک، خدا خونبهایتان تا جان شود فدای شما گریه می کنیم : والله عطشناک ترین واژه سلام است وقتی که دلی تنگ حـرم داشته باشی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
خون چرا از دوری خاکت نبارم؟ کربلا مانده‌ام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا گفته‌اند از آسمانها، من ولی از کودکی در هوای بوی خاکت بیقرارم کربلا روزها را هی شمردم تا که شد وقت سفر تا بیایم لحظه‌ها را می‌شمارم کربلا دست خالی آمدن سوی تو خوش اقبالی است دارم آه و تشنگی در کوله بارم کربلا خاک ما گِل کرده‌اند از روز اول با فرات زاده‌ی عشق تواند ایل و تبارم کربلا بیقرار از دیدن سقای تشنه پیش آب اشک ریزان تا قیامت روزه دارم کربلا من کبوتر نیستم، حالا بماند چیستم هرچه هستم، بسته بر این در مهارم کربلا با ملائک‌ روضه می‌گیریم بگذارند اگر ذره‌ای از تربتت را در مـزارم کـربلا عاقبت خاک گِل کوزه گران هم گر شوم با نسیم آید به سوی تو غبارم کربلا آمدم، رفتم، چه می‌شد برنگردم یک سفر مثل حر روزی بگیری در کنارم کربلا : 💔 ‏خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
زخم معصیت به روحم مانده و کاری شده زندگی بی تو برایم سرد و تکراری شده بس که دل مشغولی ام دنیا شده آقا ببین دل به تو دادن برایم کار دشواری شده اصلا آقا لحظه ای باخود نگفتم بی وفا این چه وضع نوکری و عشق و دینداری شده بی حیا بودم ولی بار دگر برگشته ام در میان روضه کارم گریه و زاری شده آبرویت را همیشه بردم اما کار تو چشم پوشی از بدی و آبروداری شده مهربان آقا، بیا دست گدایت را بگیر چون دچار غصه و اندوه بسیاری شده همنشینم کرده ای با خوبها زیر عَلَـم بازهم باران لطفت بر سرم جاری شده گریه و سینه زنی در کربلا یادش بخیر نوکر تو بیقرار آن عزاداری شده خیمه ها آتش گرفت و دختری گریه کنان می دوید و ناله میزد سوخت مویم عمه جان : 💔 شدم خراب زیارت، یکی مرا ببرد کسی به عازم نیست؟ سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
خشكی چشم پشیمان مرا دریابید به غباری سر مژگان مرا دریابید من اویسم ز قَرَن آمدم آقایم نیست چشمهای تر ِ حیران مرا دریابید كاش می‌دیدم و با گریه‌كنان می‌گفتم حال آقای پریشانِ مرا دریابید میزنم سینه به پایِ غمتان تا یک روز سینه‌ی خسته‌ی سوزان مرا دریابید كاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت كاش در كرب و بلا جان مرا دریابید گریه‌ی مادرِ تو میرسد از روضه‌ی ما دستها، چاک گریبان مرا دریابید مادرت باز به سر میزند و می‌گوید پسر تشنه و عریان مرا دریابید عمّه‌ی كوچک ِ تو داشت به زینب می‌گفت زخمـهـای لب مهمان مرا دریابید : 💔 جز درد فراق حرمت هیچ غمی نیست این درد، جگرسـوزترین داغ جهان است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
احساس می‌کنم که همین‌جاست جنتم هر وقت در حریم تو گرم زیارتم آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا من صید مبتلا‌شده‌ی این ضمانتم یکسال می‌شود که به مشهد نیامدم یکسال می‌شود که فقط آهِ حسرتم خلوت‌گُزین صحنِ گوهرشاد تو..، منم یک شب سری بزن به من و کُنج‌ِ عُزلتم گندم‌ به‌ دست، گوشه‌ای از بارگاه تو با جبرئیل‌های حرم گرم صحبتم جاروکش حریم تواَم..، نـوکـر تواَم گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم کُلِّ عشیره، نان‌خور موسی بن جعفریم قربانِ این گـدا شدنِ با‌اصالتم ای مهربان‌تر‌ از پدرم! دوست‌دارمت از کودکی همیشه تو کردی حمایتم بابُ الجواد، بابِ مُرادِ دل من است عمریست داده‌ای به همین راه عادتم نُطقم کنار باز شد با ذکر بهم ریخت لُکنتم ای عُهده‌دار مجلس عطشان کربلا من آن حسین‌گویِ دمِ دربِ هیئتم تو روضه‌خوان آن لب سرنیزه‌خورده‌ای من سینه‌ چاکِ لطمه‌ی ذکر مصیبتم یَابْن‌َالشَّبیب‌گُفتنِ تو می‌کُشد مرا... گفتی: که زخم خورده‌ی آن هتک حرمتم یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند : یابن الشبیب! گریه فقط بر غم حسین یابن الشبیب! گریه فقط بهر كـربـلا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
میرسد روضه به یک طشت خدا رحم کند خیزران کاش به زخم دل ما رحم کند چند جای لبت از چوب ترک خورده حسین زخم چشمان ترت باز نمک خورده حسین با سرت خنده کنان حرمله بازی می کرد خیزران با دل یک قافله بازی می کرد مگر از خاطره ام میرود آن بزم عذاب میچکید از لب آن مردک سرمست شراب خواهرت میرسد از راه طنابی بر دست دشمنت دور سرت پیک شرابی در دست مست بود و به دهانش غزلی کفر آمیز تکیه می کرد به ضرب المثلی کفر آمیز دخترت خواست روی پنجه ی پا برخیزد به تماشای تو در طشت طلا برخیزد هرچه کردم نگذارم به تو سوگند نشد خیزران از لب و دندان تو دل کند نشد : 💔 بیا دو آیه بخوان، غم شود فراموشم بجای بالای نیزه، بیا در آغوشم😭 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی در اوج روضه‌های عزا گریه می‌کنی ما با گناه اشک تو را در می‌آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می‌کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه‌های ما می‌آیی و بدون صدا گریه می‌کنی گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه در مشهد امام رضا گریه می‌کنی بر کشته‌ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سیدالشهدا گریه می‌کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می‌کنی بر رأس‌های رفته به بالای نیزه‌ها با خیزران و طشت طلا گریه می‌کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی : 💔 شب و روز تو شده گریه به غمهای حسین چشمهایت خبر از  سینه‌ی سوزان دارد💔 سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم که خلق جزتو نبیند تجلی از سویم به جنگ آمده ام با کلام چون تیغم حمایلم شده این ریسمانِ بازویم به جز تو کس نتواند مرااسیر کند اگر اسیر شدم راه  عشق می پویم اگرچه شیرم و دربند کس نمی مانم به دام شیر نگاهت شبیه آهویم چنان حجاب گرفتم کسی مرا نشناخت که گرد پیری از غم نشسته بر رویم سیه ز بارش سنگ است هر کجا درشام هلال عید در آن ابر تیره می جویم توسنگ خوردی با سنگ من زمین خوردم مگر ز لاله  سنگی  دمی تو را بویم اگر ز بزم جفا تا خرابه میگریم مسیر آمدنت را به گریه می شویم : 💔 بخوان قرآن‌که‌قرآن خواندنت رادوست میدارم که می بخشد صدای تو توان بر پیکر سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
یک یارِ باوفا که شود یاورش، نداشت امّید یاری از طرف همسرش نداشت یوسف‌ترین عزیز خدا بود و ای دریغ عزت میان مردم دور و برش نداشت ویرانه باد مسجد شهری که هیچ‌گاه جایی برای سبط نبی منبرش نداشت نفرین به سائلی که غنی شد از او؛ ولی اندازه‌ی معاویه هم باورش نداشت از کودکی زیاد ز کوچه نمی‌گذشت از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت : نوکر ز‌ نامِ‌ صاحب ‌خود، شأن ‌می برد منت ‌خداي ‌را که ‌غلام  شدیم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع) تسلیـت باد 🏴
گرفته دامن ما را شرار غیبت تو جهنمی شده این روزگار غیبت تو چگونه نام خودش را گدا گذاشته است کسی که کار ندارد به کار غیبت تو عجیب نیست که دیگر وفور نعمت نیست نشسته‎ایم در این شوره‎زار غیبت تو هنوز مادر تو صبح و شام می‎گرید برای مرثیه‎ی گریه‎دار غیبت تو چه عاشقان که ز داغ فراق دق کردند چقدر سر که می‎آید به زار غیبت تو تو بی‎کسی و کس تو نمی‎شود آقا شدیم ما همگی شرمسار غیبت تو بگو چه کار کند آنکه سوخته از هجر بگو چه کار کند بی‎قرار غیبت تو می‎آید آن سحری که به کعبه تکیه کنی به کوی وصل می‎افتد گذار غیبت تو اگر چه پیر شد عمه ز داغ کرب و بلا قدش خمیده شده زیر بار غیبت تو : غمی به وسعت دریای بیکران دارم هوای گنبد زیبای جمکران دارم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
روزی که خاک صحن رضا آفریده شد مهر سجود اهل سما آفریده شد خورشید از درون ضریحش طلوع کرد تا گنبدش رسید و طلا آفریده شد آوای آسمانی نقاره خانه اش پیچید تا فضا و صدا آفریده شد از حلقه های پنجره فولاد محشرش عیسی که جان گرفت و شفا آفریده شد موسی ز دست خادم و دربان صحن او وقتی مدد گرفت عصا آفریده شد از سایبان گوشه ی صحن مطهرش راهی به سوی کرب و بلا آفریده شد : به سینه دست گذاشتم، سلام ای سلطان سلام آنکه مرا جز درت پناهی نیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺣﺮﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺭﻭﺍﻧﻨﺪ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺸﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺧﻄﺮ ﺭﺍ ﺻﺪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺜﻢ ﺻﻔﺘﺎﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺷﻮﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﺭ ﻫﺮﻭﻟﻪ ﯼ ﺳﻌﯽ ﺣﺮﻡ ﺟﺎﻣﻪ ﺩﺭﺍﻧﻨﺪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﺁﻩ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺷﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﻘﺐ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﮑﺸﺎﻧﻨﺪ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﻓﺨﺮ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻟﺤﻖ ﮐﻪ ﮔﺪﺍﯾﺎﻥ ﺗﻮ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻗﺪﺡ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺮﻋﻪ ﺍﯼ ﺍز ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﭽﺸﺎﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺑﺴﻮﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺴﺎﺯﯾﻢ ﺗﺎ ﺁﺗﺶ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪ : 💔 گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم بُعد منزل چه بلایا به سرِ ما آورد😭 سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
ای داغدار اصلی این روضه‌ها بیا صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا تنها امید خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آرزوی اولیاء بیا بالا گرفته‌ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا فهمیده‌ایم با همه دنیا غریبه‌ای دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا از هیچ کس به جز تو نداریم انتظار بر دستهای توست فقط چشم ما بیا هفته به هفته می‌گذرد با خیال تو پس لااقل به حرمت خون خدا بیا بیش از هزار سال تو خون گریه کرده‌ای ای خون جگر ز قامت زینب بیا بیا : بی خود دلم خوش است به اشعار انتظار این حرفها برای من آقا نمی شود💔 سلام عليكم و رحمة الله، آدینتون معطر بنام
پشت دروازه ی شهر، همگی صف بستند لشکر شام به عنوان ظفر آمده است پسر فاطمه هم، آمده همرهشان با همه اهل حرم، لیک به سر آمده است پسر ام بنین، ساقی نیزه نشین بر سر نیزه چنان قرص قمر آمده است پسر ارشد شاه، بعد از آن قربانگاه  غسل خون کرده و بادیده ی تر آمده است طفل دلبند رباب، گر به نی رفته به خواب مثل عباس علی سینه سپر آمده است همره اینهمه سر، خیره بر قرص قمر دخت حیدر به دو صد خون جگر آمده است این یکی گر چه زن است، دخت خیبر شکن است  جانب بتکده گویی چو تبر آمده است دختر خون خدا گفت که ای عمه بیا نخل بستان ولایت به ثمر آمده است بدنش مانده به دشت و سرش در کف طشت شده خورشید من و وقت سحر آمده است  آه ای عمه بیا که وداعی بکنیم که دگر عمرِ منِ زار به سر آمده است : هرکس از راه رسید از بدنت چیزی برد السلام ای که به گودال، کرمخانه زدی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام