※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪
•✦ #میخواهم_مثل_تو_باشم ✦•
" ازدواج بہ سبڪ شـــهدا"
❉ رفتیم خرید بازار، به جای لباس عروس و آیینه و شمعدان، اول برای همسرش مقنعه خرید!
❉ خیلی هم در بند تجملات و تشریفات عقد و عروسی نبود، نگذاشت برای عروسی، تالار بگیریم...
❉ گفت: "نیاز نیست، پولی رو ڪه میخواید برای تالار خرج کنید، بریزید به حساب امام."
🌷 #شهید_حسن_آقاسی
به روایت #مادر شهید
📝 #پیام_رفتاری_شهید:
ازدواج آسان_ قانع بودن
※✫※✫※✫※✫※
#امام_خامنه_ای:
✨بعضی خیال میکنند که تشریفات و توی هتل چنین و چنان رفتن، سالن های گران گرفتن، خرج های زیادی کردن، عزت و شرف و سربلندی دختر و پسر را زیاد میکند!
❉ #نخیر عزت و شرف و سربلندی دختر و پسر به #انسانیت و #تقوی و #پاکدامنی و بلند نظری آن هاست نه به این چیزها...
🌾🍂🎋🍃🌾🍂🎋🍃🌾🍂🎋
@ebrahiimhadi74
🌾🍂🎋🍃🌾🍂🎋🍃🌾🍂🎋
#سلام_برابراهیم
🌹ابراهیم در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت.
از صحبت با نامحرم بسیار گریزان بود.
همیشه میگفت دنبال ارتباط کلامی با جنس مخالف نرید.
چون آهسته آهسته خودتون رو به نابودی میکشید.
🌹ابراهیم همیشه میگفت: اگر خانمها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش در خانواده ها بیشتر میشود و نامحرم جرأت پیدا نمیکند کاری انجام دهد.
🍃 @ebrahiimhadi74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های شهید صدرزاده عزیز درباره تهذیب نفس❤️
@ebrahiimhadi74
💝 امام صادق علیه السلام 💝
🔷هیچ زندگانی گواراتر از خوش اخلاقی نیست
📚 بحارالانوار ج ۷۱ ص ۳۸۹
🌷یادتون نره اگه خواستید ازدواج کنید ، دینداری و #اخلاق جزو مهم ترین معیار هاتون باشه❤️
🌷راستی برای هر چه بهتر شدن اخلاق خودتونم لحظه ای از #خودسازی غافل نشید 😉
🍃اگه جفتتون دین و اخلاقتون مورد تایید باشه مطمئن باشید زندگیتون بهشت میشه ☺️
💕 @ebrahiimhadi74
هدایت شده از سلام برابراهیم هادے🇵🇸
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@ebrahiimhadi74
صبحتان حسینی
همسنگران سلام علیکم🌸🌼
به نیابت ازشهدای 🕊گمنام🕊
بسم تعالی..
خاطره ای زیبا و خنده دار از جبهه و جنگ😃
نخونیش از دستت رفته!! 😄😉
👤بین ما یکی بود که چهرهی سیاهی داشت؛ اسمش عزیز بود.
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب..
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش..
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن! 😅
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!! 🤭
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده! 😶
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟! 😳
رفتیم کنار تختش..
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
👤با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ ☹️🙄
یهو همه زدیم زیر خنده 😅😁
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد!
👤عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
👤 وقتی ترکش به پام خورد، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند.
توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت میکشمت. 😱
چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمیکنم. حالا من هر چه نعره میزدم و کمک میخواستم ، کسی نمیاومد.
اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم... 😕😭
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😁
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
👤عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات میفرستادند.
دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین.😅😅😅
دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂 😂😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! میکشمت!!! 😱
👤عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂😂😂
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
@ebrahiimhadi74
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
Panahian-Clip-KholaseHameKhpbiha.mp3
1.71M
@ebrahiimhadi74
خلاصه همۀ خوبیها
#حجت_الاسلام_پناهیان
📖 ابراهیم شهید شد، اما #هیئت که یادگارش بود در محل برقرار ماند. در همان ایام دفاع_مقدس، یکبار ابراهیم را در عالم رویا مشاهده کردم.
📖 او در یک باغ زیبا حضور داشت و برخی از دوستانش درکنار اوبودند.
جلو رفتم و سلام کردم. میخواستم حرفی بزنم و بپرسم که ثمره آن همه هیئت رفتن چه شد!؟
📖قبل از اینکه چیزی بگویم خودش جلو آمد و گفت: سیدعلی، زمانی که شهید شدم و افتادم، آقا اباعبدالله علیه السلام آمدند و مرا در آغوش گرفتند و....
📚سلام بر ابراهیم ۲
#شهید_ابراهیم_هادی
🌷یادش با ذکر #صلوات
🍃 @ebrahiimhadi74
حاج آقا پناهیان میگفت:
توی دلت بگو: حسین علیهالسلام نگاهـم میکنه، عباس نگاهـم میکنه،
حتی اگـرم اینطـور نباشه، خدا به حسین میگه:حسینـم... نگاه کن این بندمـو
خیلی دلـش خوشه...!
ناامیـدش نکـن..
یه نگاهیم بهش بکـن.....
این خیلی مطمئـن حرف میـزنهها!
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
@ebrahiimhadi74
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
هدایت شده از سلام برابراهیم هادے🇵🇸
🍂🌷🌾🌺
🌷🌾
🌾
⚜ هر كس شب را با گفتن تسبيحات فاطمه عليهاالسلام بخوابد، از شمار مردان و زنانى است كه بسيار ياد خدا مى كنند.
💖امام صادق(ع)💖
بحار الأنوار ج۸۷ ص۱۷۴
🌾
🌷🌾
🍂🌷🌾🌺 @ebrahiimhadi74
هدایت شده از سلام برابراهیم هادے🇵🇸
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@ebrahiimhadi74
صبحتان حسینی
به نیابت از 🌷شهید مدافع حرم🌷سید مصطفی موسوی🌷
موضوع:شوخی به سبک جبهه
همراه دایی سعید برای گرفتن شام به فاو رفتیم.موقع برگشت دشمن دیوانه وار.منطقه رو زیر آتش گرفت🔥 به پایگاه موشکی که رسیدیم بچه هارو برای گرفتن غذا صدا زدم بین سنگر محمود و گروهان بهشتی ایستادمو گفتم: ((بیاید بیرون عمو صدام داره بلیت بهشت پخش می کنه)) محمودومهدی کنار سنگر خودشون نشسته بودن و به کار های من می خندیدند.همه با قابلمه دورماشین ایستاده بودند. بالای باربند رفتم و با صدای بلند فریاد زدم: ((اگر با کشته شدن من پایگاه موشکی پاورجا می ماند پس ای خمپاره ها مرا دریابید)) درهمین لحظه یه خمپاره ی 120 زوزه کشان درکنار ما منفجر شد. همگی خوابیدند.من هم از روی باربند خودمو به کف جاده پرتاب کردم. بلند شدم خودمو تکون دادمو گفتم: ((آهای صدام الاغ زبون نفهم شوخی هم سرت نمیشه؟😂شوخی کردم بی پدرمادر😂😂
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
@ebrahiimhadi74
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
#جلوتر_از_همه....!
🌷در ساحل دشمن زیر آب بودیم. نگهبان شک کرده و با تك تیر، آب را مى زد. اگر مى زدمش تیربارچی کنارش متوجه و همه گردان پشت سرم را در آب می زد. مانده بودم چه كنم كه....
🌷....كه دیدم یکی اسلحه عراقی را از دستش کشید و یک تیر به او زد. بعد هم دست انداخت مرا از آب بیرون کشید! مجید بود، فرمانده عملیات لشکر. همیشه جلوترین نیروی لشکر بود!
🌹 به ياد فرمانده شهيد مجيد سپاسى، معاون عملياتى لشكر ١٩ فجر
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@ebrahiimhadi74
4_5992278967686530757.mp3
3.84M
@ebrahiimhadi74
تو نباشی دل من،، دیگه نمی کوبه
🎤جواد مقدم