سلام برابراهیم هادے🇵🇸
🍃🌷 ﷽ 📚 #فریاد_مهتاب خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 2⃣ من با خود مى گويم خوب است به داخل مسجد پ
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 3⃣
جلو مى روم، گويا پيرمرد مريض است، رنگ زردى به چهره دارد.
يك جوان كنار او ايستاده است، پيرمرد يك جمله مى گويد و جوان سخن او را با صداى بلند تكرار مى كند تا همه بشنوند. 7
آيا اين پيرمرد را مى شناسى؟
او سَعد است، رئيس قبيله خَزْرَج، آن جوان هم، قيس، پسر اوست كه در كنار او ايستاده است.
حتما مى دانى كه مدينه از دو طايفه بزرگ اَوْس و خَزْرَج تشكيل شده است، اين دو طايفه قبل از اسلام، همواره در حال جنگ بودند، امّا به بركت اسلام، صلح و آرامش به ميان آنها برگشته است.
اكنون، بزرگان اين دو طايفه
(صفحه4)
در كنار هم جمع شده اند تا براى آينده اين شهر
تصميم بگيرند.
سعد، بزرگ قبيله خزرج چنين سخن مى گويد: «اى مردم مدينه! شما بايد قدر خود را بدانيد، شما بوديد كه پيامبر را يارى كرديد و اگر شما نبوديد، اسلام به اين شكوه و عظمت نمى رسيد. آرى، مردم شهر مكّه، نه تنها پيامبر را يارى نكردند، بلكه همواره باعث اذيّت و آزار او شدند، امّا خداوند به ما اين توفيق را داد كه يارى پيامبر را بنماييم و ما تا پاى جان او را يارى كرديم. اى مردم مدينه، با شمشيرهاى شما بود كه دين اسلام، قدرت پيدا كرد، آگاه باشيد كه پيامبر از دنيا رفت در حالى كه از شما راضى بود و شما نور چشم او بوديد. اكنون پيامبر به ديدار خدا شتافته است و بعد از او حكومت و خلافت، حقّ شما مى باشد». 8
همه مردم يك صدا فرياد مى زنند: «اى سعد! چه زيبا و خوب سخن گفتى، ما فقط به سخن تو عمل مى كنيم، تو بايد خليفه مسلمانان باشى».
مردم، حسابى به شور افتاده اند! نگاه كن! چگونه دور سعد مى چرخند و فرياد مى زنند: «اى سعد! تو مايه اميد ما هستى، مرگ بر دشمن تو! ». 9
اين همان شعارى است كه آنها در روزگار جاهليّت مى خواندند، چه شده است كه اين مسلمانان، به ياد آن
روزها افتاده اند؟
هنوز بدن پيامبر دفن نشده است، آيا بايد اين گونه به جاهليّت برگردند؟
گوش كن!
گويا سخن از خلافت است، بحث
(صفحه5)
خيلى جدّى است، اين مردم اينجا جمع شده اند تا جانشين پيامبر را معيّن كنند.
مگر پيامبر در روز غدير خُمّ، على (ع) را به عنوان خليفه و جانشين خود معيّن نكرده است؟
مگر همين مردم با على (ع) بيعت نكردند؟ چرا به اين زودى، همه چيز را فراموش كردند؟
از روز غدير خُمّ، حدود دو ماه گذشته است.
آيا آنها سخن پيامبر را فراموش كرده اند كه در ميان هزاران نفر، فرياد زد: «مَن كنتُ مَولاه فَهذا عليٌّ مولاه: هر كه من مولا و رهبر او هستم ؛ اين على مولا و رهبر اوست ». 10
من در همين فكرها هستم كه صدايى به گوشم مى رسد، يكى از عقب جمعيّت مى گويد: «مهاجران، سخن ما را قبول نخواهند كرد، آنها با سعد بيعت نخواهند كرد، براى اين كه آنها زودتر از ما مسلمان شده اند و
پيامبر از طايفه آنهاست».
همه به فكر فرو مى روند، آرى، مهاجران كسانى هستند كه در شهر مكّه به پيامبر ايمان آوردند و همراه آن حضرت به مدينه هجرت كردند.
آنها اوّلين كسانى هستند كه به پيامبر ايمان آوردند و خيلى از آنها از طايفه پيامبر (قريش) هستند.
يكى جواب مى دهد: «ما به آنها خواهيم گفت: دو خليفه معيّن مى كنيم، يكى از شما، ديگرى از ما».
سعد اين سخن را مى شنود رو به او مى كند و مى گويد: «اين سخن را نگوييد كه اين آغاز شكست شما خواهد بود، شما بايد بر حرف خود ثابت بمانيد، شما تأكيد كنيد كه خليفه بايد از ميان مردم مدينه باشد، آنها مجبور مى شوند قبول كنند»
#پی نوشتها
الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، يوسف بن عبد اللّه القُرطُبي المالكي (ت 363 ه)، تحقيق: علي محمّد
معوّض وعادل أحمد عبد الموجود، بيروت: دار الكتب العلميّة، الطبعة الاُولى، 1415 ه.
7. أُسد الغابة في معرفة الصحابة، أبو الحسن عزّ الدين علي بن أبي الكرم محمّد بن محمّد بن عبد الكريم الشيباني المعروف
(صفحه165)
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایات تکان دهنده از شهدا ۳
خاطره ای بسیار عجیب از شهید ابراهیم هادی
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
هدایت شده از سلام برابراهیم هادے🇵🇸
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@ebrahiimhadi74
صبحتان حسینی
😌🌞 مناجات صبحگاهی
🌺نیایش صبحگاهی🌷🍃
ای مهربانترین !
امروز هم احساس مرا عالی ،
اندیشه ام را زیبا و صبح مرا پراز
انرژی مثبت بفرما .
ای زیباترین!
امروز درد و غم ها را ،
باورهای محدود کننده را ،
همه ی آرزوهای غیر حقیقی را ،
فقر وتنگدستی را ،
چون وچرا و اگر را،
همه را رها میکنم ،
چون به یاری تو اعتماد دارم .
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
#شهید_ابراهیم_هادی
🔰غفلت از سبک زندگی #شهدا بیشترین ضربه را به ما وارد میکند. "مراقب باشیم که دشمنان قصد دارند روی فرهنگ شهادت🌷 و سبک زندی شهدا خاک بریزند"
🔸ما با ترویج این #سبک_زندگی هم این دنیا و هم اخرت خود را تضمین میکنیم. تا میتوانید از این گنجینه تمام نشدنی و از این امامزادگان🕌 عشق بهرببرید"
مثل #ابراهیم باشیم"برای خدا باشیم😇 تا خدا هم برای ما باشد♥️
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
#استاد_شجاعی 🎤
✨دوری از گناه و رعایت تقوا ،
روزی را در همهی بخشها زیاد میکند؛
اما تلاش و سختکوشی شما را برای کسب روزی نفی نمیکند!
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
🍃🌷 ﷽ 📚 #فریاد_مهتاب خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 3⃣ جلو مى روم، گويا پيرمرد مريض است، رنگ زر
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 4⃣
حتما تو هم مثل من با ديدن اين صحنهها خيلى تعجّب مى كنى. من نزديك يكى از اين مردم مى روم، و به او چنين مى گويم:
مگر در غدير خُمّ، پيامبر، على (ع) را به عنوان جانشين خود معرّفى نكرد؟ پس چرا مى خواهيد در ميان مسلمانان اختلاف بياندازيد؟
ما اختلاف را آغاز نكرده ايم، اين مهاجران بودند كه
اختلاف را شروع كردند.
عجب حرف هايى مى زنى! اين جمعيّت را شما در اينجا جمع كرده ايد يا مهاجران؟ اين شما هستيد كه مى خواهيد خليفه پيامبر، همشهرى شما باشد، تو را به خدا! دست از اين حرفها برداريد، قدرى به فكر اسلام باشيد، آيا گناه على (ع) اين است كه اهل مكّه است؟! آخر شما چه كسى را بهتر از او مى توانيد پيدا كنيد؟
ما با خلافت على، هيچ حرفى نداريم.
پس براى چه اينجا جمع شده ايد و مى خواهيد سعد را خليفه خود كنيد؟
خبرهايى به ما رسيده است كه مهاجران مى خواهند شخص ديگرى را به عنوان خليفه معرّفى كنند. ما مى دانيم عُمَر (پسر خطّاب) فكرهايى را در سر دارد.
آخر براى چه؟
مگر تو نمى دانى بعضى از اين مهاجران كه اهل مكّه هستند، كينه على به دل دارند، مگر نمى دانى در جنگ بدر و اُحُد، على عدّه زيادى از مشركان مكّه را به قتل رساند؟ آنهايى كه به دست على كشته شدند ؛ برادر، پدر و يا يكى از اقوامِ اين مهاجران بودند، براى همين، آنها كينه على
(صفحه7)
را به دل دارند. 12
مگر نمى دانى كه على براى دفاع از اسلام دست به شمشير برد؟ اگر شمشير او نبود مشركان، همه مسلمانان را مى كشتند.
درست است، امّا آنها امروز به فكر انتقام خون بزرگان خود هستند، آنها قسم خورده اند كه على را خانه نشين كنند، وقتى كه ما از تصميم مهاجران باخبر شديم، تصميم گرفتيم تا از آنها عقب نيفتيم و براى همين اين جلسه را تشكيل داديم، مگر خبر ندارى كه آنها زودتر از ما جلسه گرفته اند و در مورد خلافت به نتايجى رسيده اند؟ 13
گويا در اين شهر خبرهاى زيادى است، به راستى چه كسانى قسم خورده اند كه حقّ على (ع) را غصب كنند؟ * * * نمى دانم آيا بدن پيامبر دفن شده است؟ چرا مردم، اين قدر بى وفا شده اند؟ اينها كه تا ديروز، احترام زيادى به پيامبر مى گذاشتند، چرا امروز نمى خواهند بر بدن پيامبر نماز بخوانند؟ 14
بيا، من و تو به سوى خانه پيامبر برويم.
نگاه كن، على (ع)، بدن پيامبر را غسل داده و كفن نموده است و خودش، اوّلين كسى است كه بر پيكر پاك او، نماز خوانده است.
پيامبر در آخرين لحظه هاى زندگى خود، از على (ع) خواست، تا زمانى كه بدن او را به خاك نسپرده است از پيكر او جدا نشود.
11. الأعلام، خير الدين الزركلي (ت 1990 م)، بيروت:
دار العلم للملايين، 1990 م.
12. أعيان الشيعة، محسن بن عبد الكريم الأمين الحسيني العاملي الشقرائي (ت 1371 ه)، إعداد: السيّد حسن الأمين، بيروت: دارالتعارف، الطبعة الخامسة، 1403 ه.
13. الإفصاح فى إمامة أمير المؤمنين، محمّد بن محمّد بن النعمان العكبري البغدادي (الشيخ المفيد) (ت 413 ه)، قمّ: مؤسّسة البعثة، الطبعة الاُولى، 1412 ه.
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 5⃣
نگاه كن، على (ع) از خانه پيامبر بيرون مى آيد و از مردم مى خواهد تا بيايند و بر پيكر پيامبر نماز بخوانند.
مردم ده نفر، ده نفر، وارد خانه مى شوند و بر آن حضرت، نماز مى خوانند
(صفحه8)
.
على (ع) تصميم دارد وقتى نماز مسلمانان تمام شود، بدن پيامبر را در خانه خودش دفن كند.
البتّه عدّه اى مى گويند كه پيامبر را در قبرستان بقيع دفن كنيم، عدّه اى هم مى گويند كه بدن پيامبر را در كنار منبر، در داخل مسجد به خاك بسپاريم.
امّا نظر على (ع) اين است كه پيامبر در همان مكانى كه جان داده است، دفن شود. 16
خانه پيامبر، خانه كوچكى است، مساحت آن، حدود نُه متر مربع است، براى همين، بايد صبر كرد تا مردم ده نفر ده نفر، وارد خانه شوند و نماز بخوانند و اين زمان زيادى مى گيرد. 17
نگاه كن، عدّه اى كه نماز خوانده اند، به سوى سقيفه
حركت مى كنند تا ببينند آنجا چه خبر است.
آرى، تعداد كمى هم كه در اينجا بودند به سوى سقيفه مى روند، ديگر اينجا خيلى خلوت شده است، در مقابل، سقيفه خيلى شلوغ است. * * * آنجا را نگاه كن! آن دو نفر را مى گويم كه سراسيمه به اين سو مى آيند. گويا آنها از سقيفه مى آيند. 18
نمى دانم چرا آنها خيلى ناراحت هستند، آيا موافقى با آنها سخنى بگوييم؟
صبر كنيد، آخر با اين عجله به كجا مى رويد؟
ما هر چه سريع تر بايد نزد بزرگان خود برويم، ما هرگز اجازه نخواهيم داد خليفه از ميان مردم مدينه انتخاب شود.
آنها اين را مى گويند و به سرعت به سوى خانه پيامبر مى روند.
يكى از آنها وارد خانه مى شود و در كنار عُمَر (پسر خطّاب) مى نشيند، او دست عُمَر را مى گيرد
(صفحه9)
و به او مى گويد:
هر چه زودتر بلند شو!
مگر نمى بينى من اينجا كار دارم؟ پيكر پيامبر هنوز دفن نشده است.
چاره اى نيست، من با تو كار مهمّى دارم.
خوب، حرف تو چيست؟
اينجا كه نمى شود، بايد برويم بيرون.
عُمَر از جاى خود بلند مى شود و همراه او به بيرون خانه مى رود:
حرفت را زود بزن! ببينم چه خبرى دارى.
اى عُمَر، چرا نشسته اى؟ مردم مدينه در سقيفه جمع شده اند و مى خواهند با سعد، بزرگ قبيله خزرج، بيعت كنند. ما بايد زود به آنجا برويم وگرنه همه نقشه هاى ما خراب خواهد شد.
عُمَر لحظه اى با خود فكر مى كند، او به ياد مى آورد كه مدّتى قبل با مهاجران سخن گفته بود و نقشه خود را به آنان خبر داده بود، اكنون عُمَر باور نمى كند كه انصار اين قدر سريع براى خلافت، دست به كار شده باشند!
عُمَر با عجله به خانه پيامبر مى رود، شايد خيال كنى او مى خواهد به على (ع) خبر بدهد، امّا اين طور نيست، عمر قبلاً فكرهايى را در سر داشته است، او براى مقام خلافت نقشه هايى كشيده است!!
خوب است ما هم داخل خانه شويم، نگاه كن، عُمَر دست ابوبكر را گرفته است و از او مى خواهد كه بلند
شود.
ابوبكر به او مى گويد:
مى خواهى چه كنى؟ چرا اين قدر عجله دارى؟
بايد با هم به جايى برويم، ما زود برمى گرديم.
كجا برويم؟ ما تا پيامبر را دفن نكنيم نبايد جايى برويم.
فتنه اى بزرگ در سقيفه روشن شده است، ما بايد
(صفحه10)
خود را به آنجا برسانيم. 19
نگاه كن، عُمَر و ابوبكر همراه با عدّه اى به سوى سقيفه مى روند.
16. أمالي المفيد، أبو عبد اللّه محمّد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه)، تحقيق: حسين أُستاد ولي وعلي أكبر الغفّاري، قمّ:
مؤسّسة النشر الإسلامي، الطبعة الثانية، 1404 ه.
17. الأمالي للطوسي، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت 460 ه)، تحقيق: مؤسّسة البعثة، قمّ: دارالثقافة، الطبعة الاُولى، 1414 ه.
18. الإمامة والتبصرة من الحيرة، أبو الحسن علي بن الحسين بن بابويه القمّي (ت 329 ه)، تحقيق: محمّد رضا الحسيني، قمّ: مؤسّسة آل البيت، الطبعة الاُولى، 1407 ه.
19. الإمامة والسياسة (تاريخ الخلفاء)، أبو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتيبة الدينوري (ت 276 ه)، تحقيق: علي شيري، مكتبة الشريف الرضي قمّ، الطبعة الاُولى، 1413 ه.
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
🔥 چرا درهای جهنم همیشه بسته و درهای بهشت همیشه باز است؟ 🌹
⬅️تفاوت اساسی بهشت و جهنم اين است که بعد از اينکه خلائق در بهشت و جهنم مستقر میشوند درب جهنّم هميشه بسته است و درب بهشت هميشه باز است.
🔥 درب جهنم بسته است، فىِ عَمَدٍ مُّمَدَّدَةِ
فىِ عَمَد يعنی در جهنم پشتبند دارد
و مُّمَدَّدَةِ یعنی در جهنم از بالا تا پايين به طور عمودی بسته است و این طور نیست که يک لنگه را به لنگه ديگر ببندند نيست
👈اين نه برای آن است که فرار نکنند، اصلاً نمیتوانند فرار کنند، اما بسته بودن درب يک عذاب ديگری است!
اينها که ديگران را با ربا، با رشوه و مانند آن به بند کشيدند، در جهنم بسته ميسوزند نه باز!
🌹 مُقَرَّنينَ فِي الْأَصْفاد؛ در زنجيرهای بسته ميسوزند،
👈 اما درهای بهشت باز است ولی کسی بیرون نمیآید
⁉️مگر هيچ بهشتي حاضر است از بهشت بيايد بيرون؟
نه، اما مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْواب باز بودن درب، يک آزادی محسوب میشود و نعمتی روی نعمتهای ديگر است.
🌹 درب بهشت باز است ولی نه بيگانه ميتواند وارد شود و نه آشنا حاضر است خارج شود؛
❣ اما باز بودن درب، يک احترام ديگری است برای بهشتیان، گاهی میبينيد انسان دَر میزند، اين دَر زدن برای اين نيست که اين دَرب بسته است، برای احترام صاحبخانه است.
👈 اينکه گفت:
دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند
گِل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
🌹 اين در زدنها گاهی برای احترام است، باز بودن درب برای آزادی و احترام است؛از آن طرف تمام اين درب بسته و از اين طرف تمام اين درب باز است.
📚 برگرفته از بیانات آیت الله جوادی آملی
تفسیر سوره زمر ، مورخه 93/10/24
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امید وجود دارد.....
تا وقتی که در شهر عطر شما میپیچد💔
هفتم آذر
سالرور شهادت دانشمند دکتر محسن فخری زاده
#شهیدانه
#فخری_زاده
#شهید_محسن_فخری_زاده
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
🌺ابراهيم را ديدم كه با عصاي زير بغل در كوچه راه ميرفت. چند دفعه اي به آسمان نگاه كرد و سرش را پايين انداخت.
🌼رفتم جلو و پرسيدم: آقا ابرام چي شده!؟ اول جواب نميداد. اما با اصرار من گفت: هر روز تا اين موقع حداقل يكي از بندگان خدا به ما مراجعه ميكرد و هر طور شده مشكلش را حل ميكرديم.
🌸اما امروز از صبح تا حالا كسي به من مراجعه نكرده! ميترسم كاري كرده باشم كه خدا توفيق خدمت را از من گرفته باشد!
📚سلام بر ابراهیم۱
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
هدایت شده از سلام برابراهیم هادے🇵🇸
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@ebrahiimhadi74
صبحتان حسینی
تا "خدا" هست
هیچ لحظه ای
آنقدر سخت نمی شود
که نشود تحملش کرد .. !
شدنی ها را انجام بده ...
و تمام نشدنی ها را
به "خدا " بسپار ...
روزتون خدایی
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
🌸گاهی اوقات...
سخت محتاج نگاهت میشویم...
🌸چون نگاه مهربانت،
زندگی بخش و صفای قلب ماست.
#رفیق_شهیدم ؛ #ابراهیم_هادی 🌷
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
#حجاب🙃🌱
#خواهرم
اگر به اینـ باور بِرِسـے ڪ🍃
این #چادر🌸
همان چادریست ڪ→
پشت دَر سوخت🔥
ولـے از سَرِ
#حضرت_زهرا نَیُفتاد...َ😌
هرگز سرتْ #شُلْ نمـے شود
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ️آیلاویو ❤️خامنهای😍 در رسانه اسرائیلی
💪💪🇮🇷💪💪🇮🇷💪💪🇮🇷💪💪
🔹خبرنگار اسرائیلی از جام جهانی گزارش میداد، اما انتظار نداشت که چندثانیه بعد از میکروفون دشمن ایران
این جمله گفته شود.😳
#برای_ایران
#جام_جهانی
#ظهورنزدیک_است
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
🍃🌷 ﷽ 📚 #فریاد_مهتاب خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه قسمت 5⃣ نگاه كن، على (ع) از خانه پيامبر بيرون مى
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 6⃣
شب تاريك و بيم موج در سقيفه چه شورى بر پا شده است، همه انصار به توافق رسيده اند كه با سعد بيعت كنند.
آنها دور سعد مى چرخند و شعار مى دهند، ظاهرا هيچ كس با خلافت سعد مخالف نيست.
سعد بسيار خوشحال است، او تا خلافت و حكومت بر سرزمين حجاز بيش از چند قدم، فاصله ندارد.
در اين ميان ابوبكر و عُمَر و همراهان او از راه مى رسند، آنها از ديدن اين همه جمعيّت كه در آنجا جمع شده اند تعجّب مى كنند.
نگاه كن!
ابوبكر جلو مى رود، او سنّش از همه بيشتر است و ريش سفيد مهاجران مى باشد.
او رو به مردم مى كند و چنين مى گويد: «اى مردم مدينه! شما بوديد كه دين خدا را يارى كرديد، ما هيچ كس را به اندازه شما دوست نداريم، شما براداران ما هستيد. مگر نمى دانيد كه ما اوّلين كسانى بوديم كه به پيامبر ايمان آورديم. ما از نزديكان پيامبر هستيم. بياييد خلافت ما را قبول كنيد، ما قول مى دهيم كه هيچ كارى را بدون مشورت شما انجام ندهيم ». 20
مردم مدينه با سخنان ابوبكر به فكر فرو مى روند!
آرى، در آن سال هاى اوّل كه حضرت محمد (ص) به پيامبرى مبعوث شد، اين مهاجران بودند كه به پيامبر ايمان آوردند!
گويا دليل هايى كه ابوبكر آورده است همه را قانع كرده است، همه سكوت كرده اند، آرى، خليفه پيامبر كسى است كه زودتر از همه به پيامبر ايمان آورده
(صفحه11)
و از خاندان پيامبر است. فقط او شايستگى خلافت دارد.
به راستى منظور ابوبكر از اين سخنان چه كسى است؟
نگاه كن، همه مردم، سكوت كرده اند و حق را به ابوبكر داده اند. ابوبكر، چه ماهرانه سخن گفت و فتنه را خاموش كرد.
آرى، بعد از سخنان ابوبكر، ديگر حناىِ سعد هيچ رنگى ندارد، نگاه كن كه چگونه او و طرفدارانش شكست خوردند.
مردم مدينه مى دانند كه همه آنها، ده سال بعد از بعثت پيامبر به او ايمان آورده اند، امّا مهاجران، در اوّل بعثت پيامبر به اسلام ايمان آوردند.
اى ابوبكر! چه دليل هاى خوبى آوردى و فتنه را خاموش كردى! امّا من از تو يك سؤل دارم، تو براى پيروزى مهاجران بر انصار به دو دليل اشاره كردى:
اوّل: مهاجران به پيامبر زودتر ايمان آوردند.
دوّم: مهاجران فاميل پيامبر هستند.
با تو هستم، اى ابوبكر! به همين دليل هايى كه گفتى، فقط على (ع) شايستگى خلافت را دارد.
مگر شما قبول نداريد اوّلين كسى كه به پيامبر ايمان آورد على (ع) بود؟ اگر شايستگى خلافت به فاميل بودن با پيامبر است على (ع) كه پسر عموى پيامبر است، به راستى كدام يك از شما مهاجران، پسر عموى پيامبر هستيد؟
مگر پيامبر با على (ع) پيمان برادرى نبست؟ اى ابوبكر! بارها پيامبر فرمود: «على، برادر من در دنيا و آخرت است»؟ 21
به خدا قسم، امروز مى فهمم كه چرا پيامبر اين جمله را اين همه براى شما تكرار مى كرد.
او مى دانست كه تو يك روز اينجا مى ايستى و براى خلافت، به اين
(صفحه12)
دو دليل اشاره مى كنى!
اكنون كه ابوبكر فتنه را خاموش كرده است آيا مردم را به سوى على (ع) دعوت خواهد كرد؟ به فرض كه ما اصلاً كار به روز غدير خُمّ نداشته باشيم، اكنون با
سخنان ابوبكر، خلافت و حقانيّت على (ع) ثابت شده است.
امّا وقتى من نگاه به چهره ابوبكر مى كنم، مى فهمم او برنامه ديگرى در سر دارد. شايد بگويى چه برنامه اى؟ با من همراه باش. * * * آنجا را نگاه كن! يكى از بزرگان قبيله خزرج جلو مى آيد و با صداى بلند مى گويد: «به اين سخنان ابوبكر گوش نكنيد و فريب او را نخوريد. ما بوديم كه وقتى مردم مكّه، پيامبر را از آن شهر راندند به آن حضرت پناه داديم و ما با تمام وجود، او را يارى كرديم، براى همين، امروز، خلافت، حقّ ما مى باشد. اگر مهاجران سخن شما را قبول نكنند آنها را از اين شهر بيرون مى كنيم ».
آنگاه، نگاهى به ابوبكر، عُمَر و ديگر مهاجرانى مى كند كه در اينجا هستند و مى گويد: «به خدا قسم، هر كس با ما مخالفت كند با شمشيرهاى ما روبرو خواهد بود». 22
#پی نوشتها👇
20. إمتاع الأسماع، أحمد بن علي المَقريزي (ت 745 ه)، تحقيق وتعليق: محمّد عبد الحميد النميسي، منشورات محمّد علي بيضون، بيروت: دار الكتب العلمية، الطبعة الاُولى، 1420 ه.
21. أنساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (ت 279 ه)، إعداد: محمّد باقر المحمودي، بيروت: دار المعارف، الطبعة الثالثة.
22. الأنوار البهيّة في تواريخ الحجج
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
🍃🌷
﷽
📚 #فریاد_مهتاب
خاطرات مظلومانه ی مادر مدینه
قسمت 7⃣
بار ديگر، هياهو به پا مى شود، همه سخن اين گوينده را با فرياد خود تأييد مى كنند. نگاه كن! مهاجران، همه ترسيده اند.
مردم مدينه (انصار) و مهاجران كه تا ديروز با هم برادر بودند، اكنون براى رياست دنيا در مقابل يكديگر قرار
گرفته اند و تشنه خون همديگر شده اند.
تعداد مهاجران اندك است، و ديگر اميدى
(صفحه13)
براى آنها نيست، كار به جاى حسّاسى رسيده است، سخن از شمشير است و خونريزى!
همه چيز آماده است براى اين كه مردم با سعد بيعت كنند، آرى، سعد، بزرگِ طايفه خزرج مى رود كه بر تختِ خلافت بنشيند. * * * در اين ميان نگاه من به بَشير مى افتد، نمى دانم او را مى شناسى يا نه؟
او اهل مدينه است، امّا هميشه به سعد حسادت مى ورزيده است. درست است كه سعد، رئيس قبيله اوست، ولى او نمى تواند ببيند كه سعد خليفه مسلمانان بشود.
حسد در وجود او، آتشى روشن نموده است، اكنون او برمى خيزد و شروع به سخن مى كند: «اى مردم، درست است كه ما پيامبر را به شهر خود دعوت كرديم و او را تا پاى جان يارى كرديم، ولى همه شما مى دانيد كه ما براى خدا اين كار را انجام داديم، نه براى رسيدن به دنيا. آرى، هدف ما رضايت خدا بود، ما مى خواستيم دين خدا را يارى كنيم. امروز نزديكان پيامبر، بيش از ما شايستگىِ خلافت را دارند، من از شما مى خواهم تا حرف آنها را قبول كنيد ». 23
سخن بشير، بار ديگر همه را به فكر مى اندازد. آرى، خاندان پيامبر بيش از همه، شايستگى خلافت را دارند.
اكنون بايد خلافت را به نزديكان پيامبر سپرد، امّا چه كسى از على (ع) به پيامبر نزديك تر؟ مگر پيامبر او را برادر خود خطاب نمى كرد؟ مگر در روز غدير، پيامبر او را به عنوان جانشين خود معرّفى نكرد
(صفحه14)
؟ كاش يك نفر اينجا بود و مردم را به ياد سخنان پيامبر مى انداخت.
در اين ميان، يكى از انصار از جاى خود بر مى خيزد و اين چنين مى گويد: «اى مردم مدينه، پيامبر از مهاجران بود و همه ما، انصار و ياوران او بوديم! امروز هم ما ياوران و انصارِ كسى خواهيم بود كه جانشين او باشد ». 24
همه با سخن او به فكر فرو مى روند، انصار بايد يار و ياورِ پيامبر و خليفه او باقى بمانند و خودشان نبايد خليفه بشوند.
ابوبكر برمى خيزد و در حقّ گوينده اين سخن دعا مى كند و به او مى گويد: «خدا به تو جزاى خير دهد! تو چقدر زيبا سخن گفتى». 25
در اين ميان عُمَر برمى خيزد، گويا او مى خواهد براى
مردم سخن بگويد.
همه مردم ساكت مى شوند و او شروع به سخن مى كند، سخن او كوتاه و مختصر است: «اى مردم، بياييد با كسى كه از همه ما پيرتر است بيعت كنيم ». 26
به راستى منظور عُمَر كيست؟ آيا سنّ زياد، مى تواند ملاك انتخاب خليفه باشد؟ آخر چرا بايد به دنبال سنّت هاى غلط روزگار جاهليّت باشيم؟
آيا درست است كه با رفتن پيامبر از ميان ما، بار ديگر به رسم و رسوم آن روزگاران توجّه كنيم؟ * * * ناگهان ابوبكر رو به جمعيّت مى كند و مى گويد: «اى مردم! بياييد با عُمَر بيعت كنيد».
مردم به يكديگر نگاه مى كنند، همه فرياد مى زنند: «نه، ما با او بيعت نمى كنيم».
عُمَر رو به آنها مى كند و مى گويد: «به چه دليلى با من بيعت نمى كنيد
(ص15)
؟ »
مردم مى گويند: «ما از خودخواهى تو مى ترسيم».
عُمَر قدرى فكر مى كند و در جواب مى گويد: «پس بياييد با ابوبكر بيعت كنيم»، امّا ابوبكر بار ديگر پيشنهاد بيعت با عُمَر را مى دهد. 27
#پی نوشتها
الإلهيّة، الشيخ عبّاس القمّي (ت1359 ه)، تحقيق: مؤسّسة النشر الإسلامي، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامي لجماعة المدرّسين، الطبعة الاُولى، 1417 ه.
23. أمالى الحافظ، الحافظ أبو نعيم أحمد بن عبد اللّه الإصفهاني (ت 430 ه).
24. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار، محمّد باقر بن محمّد تقي المجلسي (ت 1110 ه)، تحقيق: دار إحياء التراث، بيروت: دار إحياء التراث، الطبعة الاُولى، 1412 ه.
25. البداية والنهاية، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي (ت 774 ه)، تحقيق: مكتبة المعارف، بيروت: مكتبة المعارف.
26. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، أبو جعفر محمّد بن محمّد بن علي الطبري (ت 525 ه)، النجف الأشرف: المطبعة الحيدريّة، الطبعة الثانية، 1383 ه.
27. بصائر الدرجات، محمّد بن الحسن الصفّار القمّي (ابن فرّوخ) (ت 290 ه)، قمّ: مكتبة آية اللّه المرعشى، الطبعة الاُولى، 1404 ه.
👈 #ادامه_دارد....
📚🖊نویسنده دکتر مهدی خدامیان آرانی
#یا_زهرا_اغیثینی
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74