eitaa logo
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
39 فایل
🌹 ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند🌹 تاریخ فعالیت کانال : 97/2/27
مشاهده در ایتا
دانلود
#دست_نوشته_ی_شهید_ابراهیم_هادی👆👆👆 👇🌹👇متن دست نوشته 👇💞👇 راستی اینجا به ما خیلی خوش میگذر ، چون رزق مؤمنین دائما ب قرار می باشد رزق مؤمن که می دانید چیست؟ از همان سفره های امام حسین است که دائم برقرار است و ما هم انرا تو رگ می زنیم که قوت بگیریم که اگر با دشمن رو به رو شدیم با یک مشت به درک واصلشان کنیم والسلام #ابراهیم هادی🌺 🌸 @ebrahiimhadi74
💔 دلتنگی ام را تا ابد کم کرد ابراهیم با خود برایم عشقـ❤️ را آورد ابراهیم میگفت ثابت میکند را ثابت نمودی مرد بودی، مرد ابراهیم!! حالا که دارم می نویسم خط به خط دل را از بی نهایت پیش من برگرد ابراهیم میخواهم امشب با نوایی تازه بنویسم باید بگویم نه نشو دلسرد ابراهیم تا عاشقی هست و نفس تو هستم هرگز فراموشت نخواهم کرد 🌹 @ebrahiimhadi74
🌷سلام بر ابراهیم🌷 نرم افزار کتاب سلام بر به سه زبان (انگلیسی،فارسی و عربی) دارای بخش گرافیکی پس زمینه بهمراه بخش ماندگار 📲هم اکنون از کافه بازار دانلود کنید @ebrahiimhadi74
🌹🌺🌷🍃🍀🌹🌺💐🌷🌹 #شهید_گمنام #شهید_ابراهیم_هادی ✴ روزی حلال 🌷 در سالهای پایان دبستان ، #ابراهیم کاری کرد که پدر #عصبانی شد و گفت : ابراهیم برو بیرون ؛ تا شب هم برنگرد !✨ 🌷 ابراهیم تا شب به خانه #نیامد .همه ی خانواده ناراحت بودند که برای #ناهار چه کرده ؟! وقتی شب به خانه آمد با #ادب به همه سلام کرد .✨ از او #سؤال کردم ناهار چه کار کردی ؟ 🌷 آهسته جواب داد تو #کوچه راه میرفتم ؛ دیدم یه پیرزنی وسایل #خریده نمی تونه ببره رفتم #کمک کردم ... ✨ 🌷 ✨ 🌷 ✨ 🌷 ✨ 🌷 پیرزن هم برای #تشکر یه سکه ریالی5 به من داد . منم چون براش #زحمت کشیده بودم مطمئن بودم #حلاله نان خریدم و خوردم .✨ وقتی پدر ماجرا را شنید لبخندی از #رضایت روی لبانش نقش بست . خوشحال شد که پسر درس پدر را خوب #یاد گرفته است . ✨ ✨ 🌷 ✨ 🌷 ✨ 🌷 ✨ 🌷 ✨ 🌷 ✨ 📗 سلام بر ابراهیم @ebrahiimhadi74
#عاشقانه_‌شهدا 💞 ❣روزی که #مهدی می‌خواست متولد شود، ابرهیم زنگ زد☎️ خانه خواهرش. از لحنش معلوم بود خیلی بی‌قرار💓 است. #مادرش اصرار کرد بگویم بچه‌ دارد به دنیا می‌آید. گفتم: نه❌ ممکن است بلند شود این همه راه را بیاید، بچه هم به دنیا نیاید. آن وقت باز باید #نگران برگردد... ❣مدام میگفت: من مطمئن باشم #حالت خوب است؟ زنده‌ای هنوز؟ بچه هم زنده است⁉️ گفتم: خیالت راحت همه چیز #مثل_قبل است. همان روز، عصر مهدی به دنیا آمد😍 و چهار روز بعد #ابراهیم آمد... ❣بدون اینکه سراغ بچه برود🚷 آمد پیش من گفت: #تو حالت خوب است ژیلا؟😍 چیزی کم و کسر نداری بروم #برات_بخرم؟! گفتم: احوال #بچه را نمی‌پرسی⁉️ گفت:‌ تا خیالم از #تو راحت نشود نه!😉❤️ ❣وقتی به خانه می‌آمد🏘 دیگر حق نداشتم کاری انجام دهم🚫 همه کارها را #خودش می‌کرد. لباس‌ها را می‌شست، روی در و دیوار اتاق پهن می‌کرد. #سفره را همیشه خودش پهن می‌کرد. جمع می‌کرد تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه #فقط_بااو بود. #شهید_محمدابراهیم_همت 🌹🍃صلوات https://eitaa.com/ebrahiimhadi74
🌷 #ابراهیم میگفت: اگه‌جایےبمانے‌ڪه‌دست #‌احدے ‌بهت ‌نرسه، ڪسے تو رو نشناسه،خودت ‌باشے‌و‌ آقا، #مولا هم ‌بیاد #‌سرتو ‌روے ‌دامن ‌بگیره، این #خوشگلترین‌ شهادتِه ... 💔 #شهید_ابراهیم_هادے https://eitaa.com/ebrahiimhadi74
🌹 💠روی موتور پشت سر ابراهیم بودم. ناگهان یک موتورسوار دیگر با سرعت از داخل کوچه وارد خیابان شد. پیچید جلوی ما و ابراهیم شدید ترمز کرد. 💠 موتورسوار که قیافه و ظاهر درستی هم نداشت، داد زد: هُو! چیکار می کنی؟! بعد هم ایستاد و با ما را نگاه کرد! همه می دانستند که او مقصر است. با که روی لب داشت در جواب عمل زشت او گفت: 💠"سلام، خسته نباشید!" موتورسوار عصبانی یکدفعه جا خورد. انگار توقع چنین برخوردی را نداشت. کمی مکث کرد و گفت: "سلام، معذرت می خوام، شرمنده." 💠ابراهیم در بین راه شروع به صحبت کرد. "با یک سلام طرف خوابید. تازه معذرت خواهی هم کرد. حالا اگر میخواستم من هم داد بزنم و کنم. جز اینکه اعصاب و اخلاقم را به هم بریزم هیچ کار دیگری نکردم." 🌸🍃 @ebrahiimhadi74 🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸
یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ خون زيادے از پای من رفتہ بود. بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. فقط مےگفتم: يا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی هوا تاريڪ شده بود. خوش سيما و نورانے بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختے باز ڪردم. مرا بہ آرامے بلند ڪرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روے زمين گذاشت. آهستہ و آرام. من دردے حس نمےڪردم! آن ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآيد و شما را نجات مي دهد. ! لحظاتے بعد آمد. با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن ، ابـراهيــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش... 🍃 🌸🍃 @ebrahiimhadi74
#آبادگر مساجد اوایل دهه شصت بود. می خواستند درمحل ما مسجدی بسازند، همسایه ها خوشحال بودند اما چند جوان ازاهالی محل، مخالف ساخت مسجد بودند! برای همین، شبانه دیوار مسجد را خراب کردند! حاج آقا لنگرودی روحانی محل خیلی ناراحت شد. خبر به گوش ابراهیم رسید. آخر شب به محل ساخت مسجد رفت. تا یک هفته هر شب تا صبح در زمین مسجد حضور داشت و برای ساخت مسجد کمک می کرد، آن چند جوان با دیدن هیبت #ابراهیم،دیگر جرات نکردند به زمین مسجد نزدیک شوند. ابراهیم راهی جبهه و دوستانش مشغول تکمیل مسجدالشهدا شدند. مسجدی که اکنون پایگاه فرهنگی محل شده. این یکی از توفیقات ابراهیم بود. 📚کتاب خدای خوب ابراهیم. صفحه29 🍃 🌼🍃 @ebrahiimhadi74
#میزکار_شهید_ابراهیم_هادی👇👇👇 🔰اوایل انقلاب بود. ابراهیم در کمیته مشغول فعالیت بود. حیطه فعالیت کمیته ها بسیار گسترده بود. مردم در بیشتر مشکلات به کمیته ها مراجعه می کردند. 🔰من به کمیته ای که ابراهیم در آنجا مشغول بود رفتم. چند اتاق کنار هم بود در هر اتاق یک میز قرار داشت و یکی از نیروهای کمیته پشت میز جوابگوی مردم بود. 🔰وارد اتاق #ابراهیم شدم برخلاف دیگر اتاق ها میز کار پشت سرش بود و صندلی جلوی میز قرار داشت!! صندلی مراجعین هم جلوی صندلی ابراهیم بود. پرسیدم: اینجا چرا فرق داره⁉️ 🔰گفت: پشت میز که نشستم احساس غرور بهم دست داد. گفتم اینطوری از مردم دور می شم برای همین صندلی خودم را آوردم این طرف تا به مردم نزدیک باشم.💞👌 ┄═❁๑🍃🔮🍃๑❁═┄ ●▬▬▬▬๑۩ 🔶 @ebrahiimhadi74 ۩๑▬▬▬▬● #هادی_دلها_ابراهیم_هادی