فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|﷽|•
میگفت:وقتی دست بچهها توی دست امام حسین(ع)قرار بگیره مشکل حل میشه.خود آقا نظر لطفش رو به اونها خواهد داشت.
#شهیدانہ/#شهیدابراهیمهادی🪴
|رهبرمعظمانقلاب♥️|
همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با
شهدا اُنــس بیشترے دارند ، در مشڪلات
زندگے متوسّل بہ شهدا مےشوند و شهدا
جواب مےدهند. اُنس با شهدا را امروز
تجربہ ڪن😇
با شهدا ڪه انس داشتہ باشے،
یڪ قدم بہ خدا نزدیڪ ترے ...
•|وحَسُنَ_أُولٰئِڪَ_رَفیقاً|•
#شهیدانه/#شهیدعبداللهباقری
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
#کتاب_شهید_نوید📚 #روایت_دوم_همراه✍ که باید برطرف کنم،تنبلی صبح،سختی مهمان کردن علی،غرور در درمان
#کتاب_شهید_نوید📚
#روایت_دوم_همراه✍
حواست بود گفتم یک روز نوید دست من را گرفت و برد پیش رفقای جدیدش؟ سال ۹۳ بود فکر میکنم یک روز گفت بیا برویم پیش رفیق که تازه پیدایش کردم خیلی رفیق دوست بود پای رفاقت خیلی معرفت خرج میکرد. هر کاری از دستش بر می آمد برای رفقایش میکرد وقت دامادی من سنگ تمام گذاشت شب عروسی همه ی کارها را روبه راه کرد قبل از مراسم کمک داد وسایل سنگین را چند طبقه با هم بردیم بالا نصب مهتابی ها چراغ ها، دوش حمام و خلاصه بیشتر کارهای فنی خانه را نوید برایم انجام داد ندار بودیم با هم توقع جبران از هم نداشتیم؛ ولی با خودم قرار گذاشته بودم تمام محبت هایش را سر مراسم ازدواجش جبران کنم فرصت نشد. نوید برای رفتن عجله داشت. در عوض روز تشییع پیکرش تمام تلاشم را کردم که توی رفاقت کم نگذارم خیلی با هم از شهادت حرف میزدیم قول و قرار برادری بسته بودیم با هم قرار گذاشته بودیم هر کسی اول شهید شد دست آن یکی را هم بگیرد قسم خورده بودیم. نوید هیچ وقت بدقول نبود هیچ وقت بی معرفت نبود لابد کم کاری از خودم بوده، نه سعيد؟
داشتم میگفتم حرف توی حرف آمد من را برد بهشت زهرا. قطعه ی پنجاه وسه . رفتیم سر قبر جوان شهیدی که از بچه های مدافع حرم بود. گفت: «من اتفاقی با این شهید آشنا شدم داشتم از سر مزارش رد میشدم، نگاه و چهره ش من رو جذب کرد.»
💯~ادامهدارد...همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗 / #پارتچهاردهم
🖤🕌••
دیدار شهر عشق و جنونت گر آرزوست
نوبت به بزم اشک و عزا شد بگو حسین
الٰلّٰهُمَ اَرْزُقْنٰا زیّٰارة الْحُسَیْنــــ【ع】
#شبجمعهحرمآرزوست🕊
#السَّلامُعَلیکَیااَباعَبْدِالله🏴
42.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عشق یعنی ۳۱۵
🏴 پیشکش محضر نازدانه سه سالهی ارباب، حضرت رقیه سلام الله علیها
🥀یٰا بٰابَ الْحَوٰائِج یٰا بِنْتُ الْحُسَیْن🥀
#نذرفرج
https://t.me/ali_abbasi313
•
•
گَـر دخترکے پیش پــدر ناز ڪند ،،
گـِرهِ ڪرب و بلاے همہ را باز ڪند🥺
#شب_سوم_محرم_الحرام 🏴
سید مجید بنی فاطمه .mp3
8.73M
#زمزمه🖤🎧~•
●━━━━━━─────── ㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷
خوش اومدی تو از سفر بابا...💔
•|سیدمجیدبنیفاطمه|•
#شبسوممحرم🏴
#رقیه_خاتون
°•|﷽|•°
هر انسانـے عطر خاصـٖے دارد ..
گاهۍ برخـے عجیب بوی خُدا میدهند
همانند تو ای شَهید :)♥️
#شهید_بابک_نوری🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
•
گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا
نامت آرامش این قلب گرفتار من است
-ایهالعزیز-
#اللهمعجللولیکالفرج✨
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
#کتاب_شهید_نوید📚 #روایت_دوم_همراه✍ حواست بود گفتم یک روز نوید دست من را گرفت و برد پیش رفقای جدی
#کتاب_شهید_نوید📚
#روایت_دوم_همراه✍
چه از خصوصیات رفتاری شهید گفت و هر صحبت دیگری که درباره اش شنیدهفصل اول همراه بود گفت اخلاص این شهید زبانزد است از آن روز به بعد دیگر با شهید رسول خلیلی رفیق شدیم نوید خیلی بیشتر از من نه فقط با رسول خیلی از شهدای آنجا را شناخته بود. در مورد زندگی و روحیاتی که داشتند اطلاعاتی به دست آورده بود. طوری شده بود که وقتی میرفتیم بهشت زهرا در مورد هر کدامشان حرفی برای گفتن داشت رفیق شهید داشتن زرنگی است. اینکه با کسی رفاقت کنی که جانش را برای تو داده دیگر از جان بالاتر هم مگر داریم؟ خب معلوم است هر چیز دیگری هم که از این رفیق بخواهی دریغ نمی کند اصلاً خیلی وقتها نیاز به گفتن هم نیست. رفاقت وقتی با جان و دل باشد حرف پنهانی باقی نمیماند. مگر می شود حرفی را مخفی کرد!؟ نمونه اش همین کله پاچه دادن من! یک روز صبح قبل از اینکه برویم ،سرکار نوید را بردم در مغازه ی طباخی گفتم «امروز» کله پاچه مهمون من نوید که اهل نه آوردن ،نبود، صبحانه را خوردیم و راه افتادیم به سمت اداره نوید گفت خب حالا بگو ببینم این شیرینی چی بود؟ گفتم هیچی! همین جوری گفتم بهت یه حالی داده باشم نوید اما بیشتر اصرار کرد. من باز هم حرفی نزدم. آخر سر نوید مثل همیشه نگاه کرد توی چشمهای من و با خنده گفت: «ببین ،داداش اینی که تو به خاطرش کله پاچه ،دادی هنوز مورچه ست. حالا مورچه چیه که کله پاچه ش چی باشه! تازه فهمیده بودم دختری توی راه دارم کله پاچه شیرینی همان بود. قسمت نبود نوید دخترم را ببیند. بعد از شهادت همسرش خواب دید نوید برایم پیغام گذاشته به علی اکبر بگید پیش هر کدوم از ائمه رفتم یادش کردم، بگید تو هم هر موقع دخترت رو بغل کردی یادم کن!» داشتم از رسول برایت میگفتم کار سوریه رفتن من و نوید را همین آقا رسول درست کرد. خیلی پیگیری کردیم خیلی این در و آن در زدیم. درست نمی شد. جلوی پایمان سنگ می انداختد تا پای پرواز میرفتیم و نا امید برمی گشتیم.
💯~ادامهدارد...همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗 / #پارتپانزدهم
•••♥🌸•••
عنایت شهید ابراهیم هادی😍
#حاجترواییاعضا🦋
#شهداگاهینگاهی🌱
🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید
برامون ارسال کنید🙂↯
🆔@ya_fatemat_al_zahra
°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^
⭕️لینڪگࢪوهختمقࢪآن↯
https://eitaa.com/joinchat/3245735947C1e77479f6c
🔴لینکگروهختمذکر⇩⇩⇩
https://eitaa.com/joinchat/2455502859Ce3a0724733