✨🍃🌺✨🍃🌺✨🌺🍃✨🍃🌺
••✾ِدوستان گرامی••✾ِ
سلام وعــرض ادب
✍منتظر دلنوشته هاتون هستیم...
✾دوستانی ڪه عنایت شهدا شامل حالشون شده
باعث افتخار ماست ڪه دلنوشته های خودتونو به آیدی زیر ارسال بفرمایید...☺️
••✾ِ✾•
@Gomname_fake:خادم دلنوشته
╔═ 🌺🍃════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha✾
╚═ ⚘════🌺🍃 ═╝✨🍃🌺
عاشق بود
🌼🍃عاشقی دلسوخته..چهره ای ملکوتی داشت..مظهرتمام خوبی هابود..همه ی وجودش با محبت حضرت زهرا(س)عجین شده بود.
🌼🍃مداحی بود باصدای بسیارزیبا ودلنشین..هنوز هم نوای ملکوتی او دلها را آسمانی میکند..
🌼🍃در لشکر امام حسین(ع)گردانی بود به نام یازهرا(س)،فرماندهیش رااوبه عهده داشت..محمد بر دلهای بسیجیان فرماندهی میکرد..رزمندگان عاشقش بودند.
🌼🍃نوروز66در سفرمشهد برات شهادتش را گرفت..!حتی مکان وزمان شهادتش را میدانست..!محل مزار خود را هم مشخص کرد..گفت:روی قبرم فقط بنویسید یازهرا(س)..
🌼🍃درکربلای10حماسه ی بزرگی را خلق کرد..پنجم اردیبهشت بود..یک گلوله خمپاره سفراورا به آسمان آغاز کرد..🌹محمدرضاتورجی زاده🌹 با ترکشهایی که به پهلو،سر وبازوهایش اصابت کرد به مادرش اقتدا نمود!
🌼🍃محمدرضا مصداق کلام نورانی امام عزیز این امت است آنگاه که تربت شهدا را تا قیامت دارالشفاء خوانده بود..
🌺روحش شاد ویادش گرامی🌺
@ebrahimdelha🌹
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
"طنز جبهه"
#تکبیر✊
سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان🍃
🌼طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش شما بسیجیان هستم.»👮
یکی از برادران نفهمیدم. خواب بود😴 یا عبارت را درست متوجه نشد.
از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت.✊ جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!😄
@ebrahimdelha🌹
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
💚حدیث رسول اكرم صلى الله عليه و آله :💚
🌷اَلصَّلاةُ مِن شَرائِعِ الدّينِ وَ فيها مَرضاةُ الرَّبِّ عَز َّوَ جَلَّ وَ هِىَ مِنهاجُ النبياءِ وَ لِلمُصَلّى حُبُّ المَلائِكَةِ وَ هُدىً و ايمانٌ وَ نورُ المَعرفَةِ وَ بَرَكَةٌ فِى الرِّزقِ؛🌷
❤️ نماز، از آيين هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. براى نمازگزار، محبت فرشتگان، هدايت، ايمان، نور معرفت و بركت در روزى است.❤️
@ebrahimdelha
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
animation.gif
2.62M
🌷🕊✨🌷🕊✨🌷🕊✨🌷
سلاااااااام😊
🌟🌸نماز همگی قبول باشه ان شاءالله☺️
🌟🌸خب با اجازتون بریم ادامه کتاب رو با هم بخونیم😊
بِسْمِـ اللّٰہ .. 👇
@ebrahimdelha
🌷🕊✨🌷🕊✨🌷🕊✨🌷
🌷🕊✨🌷🕊✨🌷🕊✨🌷
#قسمت هشتاد و دو
#اَينَ تَذهَبونَ
#به روایت خانم رسولي و...
🌺🌺🌺
⏪ در دوران دفاع مقدس با همسرم راهي جبهه شديم.🍃 شوهرم در گروه
شهـــ🌹ـــيد اندرزگو و
من امدادگر بيمارستان گيلان غرب بودم.🍂
#ابراهيم هــادي را اولين بار در آنجا ديدم.🍃 يکبار که پيکر چند شــهــ🌹ــــيد را به
بيمارســتان آوردند، برادر #هادي آمد و گفت: شــما خانمها جلو نيائيد⁉️
پيکر
شهــ🌹ــــدا متلاشي شده و بايد آنها را شناسائي کنم.😔
بعدها چند بار نواي ملکوتي ايشــان را شــنيدم. صداي بسيار زيبائي داشت.👌
وقتي مشغول دعا ميشد، حال و هواي همه تغيير ميکرد.🍃
من ديده بودم که بسيجي ها عاشق #ابراهيم بودند و هميشه در اطراف او پر از
نيروهاي رزمنده بود.🍃
تا اينکه در اواخر سال 1360 آنها به جنوب رفتند و من هم به تهران برگشتم.🍂
چند سال بعد داشتيم از خيابان 17 شهريور عبور ميکرديم که يکباره تصوير
آقا#ابراهيم را روي ديوار ديدم⁉️
من نميدانســتم که ايشــان شهــــ🌹ــيد و مفقود شده🤔
از آن زمان، هر شــب جمعه به نيت ايشــان و ديگر شــهـــ🌹ــــدا دو رکعت نماز
ميخوانم.⚜
تا اينکه در سال 1388 و در ايام ماجراي فتنه، يک شب اتفاق عجيبي افتاد😳. در
عالم رويا ديدم که آقا #ابراهيم با چهره اي بسيار نوراني و زيبا، روي يک تپه سر
سبز ايستاده! پشت سر او هم درختاني زيبا قرار داشت.🌺
#ادامه دارد👇👇
@ebrahimdelha
🌷🕊✨🌷🕊✨🌷🕊✨🌷