🌸🌿متن دعای فرج
#روز_پنجم
❣الهی عظم البلاء....
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوترعشق است وبال وپر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
زپشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌱سرباز امام زمان(عج)باشید.
🔰#چله_دعای_فرج
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
Ali-Fani-Elahi-Azumal-Bala-128.mp3
2.85M
🔻دعای فرج
الهی عظم البلاء.....
🎙استاد فانی
اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج🤲
#روز_پنجم
🔰#چله_دعای_فرج
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قرائت حدیث شریف کساء همراه با متن
✨با صدای استاد علی فانی
༄ུ💐🌸💐༄ུ💐🌸💐༄ུ
📌#روز_پنجم_چله_حدیث_کساء به نیابت از شهید والامقام ابراهیم هادی و جمیع شهدا از صدر اسلام تا قیامت
💐 به نیت سلامتی وتعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عج، قطب عالم امکان
و حاجت روایی اعضای محترم کانال
༄ུ💐🌸💐༄ུ💐🌸💐༄ུ
🕊الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲
🔰#چله_حدیث_کساء
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
🌸🍃متن حدیث شریف کساء
#روز_پنجم
🔰#چله_حدیث_کساء
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
hathis-kasa.mp3
13.9M
💠حدیث شریف کساء
🎙با نوای استاد اباذر الحلوانی
بسیار بسیار زیبا👌😢
#روز_پنجم
🔰#چله_حدیث_کساء
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
°•°•°•°•°•°•°🌸 🤍•°•°•°•°•°•°
خاطراتی از شهید ابراهیم هادی :
عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذشته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد.ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است.
ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد.تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد.
کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده.
ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و یه شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد.مقداری هم پول از خودش به آن شخص داد و شب هم شام خورد و استراحت کردند.صبح فردا خیلی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. ابراهیم هم جواب داده بود:مطمئن باشید اون آقا این برخورد را فراموش نمی کند و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کار سازه
#شهیدانه🪴
#شهیدابراهیمهادی 🪴
🔊شما رسانه شهدا باشید
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
🌿با اتوبوس راهی تهران بودیم بیشتر
مسافرین نظامی بودند راننده به محض
خروج از شهر صدای نوار ترانه را زیاد کرد.
ابراهیم چند بار ذکر صلوات داد. بعد
هم ساکت شد اما بسیار عصبانی بود.
ذکر می گفت دستانش را به هم فشار
می داد و چشمانش را می بست .
حدس،زدم به خاطر نوار ترانه باشد.
گفتم می خوای برم بهش بگم؟ گفت:
قربونت برو بهش بگو خاموشش کنه.
راننده گفت: نمیشه خوابم می بره.
من عادت کردم و نمی تونم.
برگشتم به ابراهیم مطلب را گفتم.
فکری به ذهنش رسید از توی جیبش
قرآن کوچکش را درآورد و با صدای
زیبا شروع به قرائت آن کرد.
همه محو صوت او شدند راننده
هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد
و مشغول شنیدن آیات الهی شد.
💠شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
🔊شما رسانه شهدا باشید
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
°•°•°•❤️🌱°•°•°•°
سلام بر کسانی که دیگران را به یاد خدا می اندازند 🕊
🔊شما رسانه شهدا باشید
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
03_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
29.6M
⭕️ شرح و بررسی کتاب « سه دقیقه در قیامت »
✅جلسه سوم
🛑چرا بریم قبرستون؟!
🛑هیچ چیز اتفاقی نیست...
🛑یاد مرگ درست و حسابی چجوریه؟!
🛑همه آدما حامله هستن مرد و زن نداره!
🛑کدوم عالم رو هر وقت یاد کنی او هم یادت میکنه؟!
🛑 داستان زنی که حضرت قمر بنی هاشم بهش استخاره یاد داد...
#سه_دقیقه_در_قیامت
🔊شما رسانه شهدا باشید
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
🌷روز معلم را بر بزرگ مرد جهان شهید ابراهیم هادی که هم معلم بودند و هم رهبر حماسه و ایمان و صداقت و شهادت، صمیمانه تبریک می گویم
🌷برادرم، آگاهی از ذهن زلال تو میتراود. معرفت از زبان پاک تو جاری است. عشق از آبشار اندیشه تو سرریز میشود. ای مهربان، در روز معلم، دستان سبزت را بارها میبوسم.
روزت مبارک برادر عزیزم💐
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
#شهید_هادی
#حاجت_روایی
#کرامات
#توسل
🌹اگر خاطره یا توسلی با شهید والامقام ابراهیم هادی داشتید و یا کرامتی از ایشون دیدید به آیدی زیر ارسال بفرمائید تا در کانال قرار داده شود.
خادم الشهدا: @hasbiallah2
❣🕊❣🕊❣🕊❣🕊❣🕊❣
#ارسالی اعضای محترم کانال ⤵️
سلام بزرگوار
میخواستم از عنایت شهدا بگم با تاریخ روزشمار میگم. امروز سهشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ هست چندروز پیش یعنی جمعه ۷ اردیبهشت،شب همسرم خواب عجیبی دیدن که یه جای شلوغی هستن وجایی شبیه رودخونه هست و همه ابراهیم هادی رو صدا میزنن ایشون زیاد شناختی از این شهید بزرگوار نداشت.ازقضا همون شب سالاد الویه گرفته بودن. فرداش وقتی خواب رو تعریف کردن بهشون گفتم شهید خییلی الویه دوست داشتن و یخورده از زندگی نامه شونو که میدونستم براشون تعریف کردم خییلی تعجب کردن.
من به شهدا ارادت دارم و آرامش و امنیت رو از وجود آنها میدونم و واقعا هروقت براشون زیارت و دعا میخونم کارهام یه جوری پیش میره که اصلا باورم نمیشه و همیشه به ذهنم میان و یه حس عجیبی پیدا میکنم بدنم گرم میشه.
انشاالله ما رو راهنمایی و شفاعت کنن
💠🔆💠🔆💠🔆💠🔆💠
سلام وخدا قوت با تشکر از کانال خوبتون🌹 اجرتون باشهدا
خواستم از داداش ابراهیم تشکر کنم که زنده بودنشو به منم نشون داد😭😭
همسرم مریضه مشکل کلیه داره چندساله با دارو سر میکنه روز اول این چله قرار بود بستری بشه واسه دیالیز خیلی دلم شکست خیلی کم طاقته..
گفتم داداش به دادم برس شفاشو بگیر از خدا😭😭 من و دخترم اومدیم کانال کمیل چقدر دعا کردیم کمکم کن به نیت شفای همسرم چله رو برداشتمو معجزه خدارو دیدم... همسرم بستری نشد😭😭😭
امید دارم داداش ابراهیم واسطه بشه ببره کربلا که در حسرتشم🤲🤲
به امید شفاعت در قیامت🤲🤲😭😭😭
💠🔆💠🔆💠🔆💠🔆💠
باسلام خدمت شما بنده مدت سه سال پسرم بیکار بود، که من این چله رو از سه روز پیش شروع کردم پسرم کارش جور شده
💠🔆💠🔆💠🔆💠🔆💠
سلام خدا قوت
منم از شهید ابرهیم هادی حاجت گرفتم
ی سال طلاها ک دزد برده بود که یهو شب عکس شهید ابراهیم رو نگاه کردم که اونم عکسشون رو از رو کتاب سلام بر ابراهیم برداشته بودم
واینکه شب نگاه ب عکس کردم وگفتم شهید بزرگوار اگر طلاها پیدا بشه من دستبند رو ب نیابت از شما برا مراسم پیاده روی اربعین بفرستم. و ب طور معجزه آسا صبحش از اگاهی زنگ زدن گفتن بیاین آگاهی ورفتم دیدم همه طلا ها پیدا شده.
الانم ی حاجت دارم از شهیدم که برا جهیزیه یه 60ملیون کم دارم برام بازم معجزه کنن که جور بشه تا بین خانواده شوهرم خجالت نکشم.
💠🔆💠🔆💠🔆💠🔆💠
سلام خدمت مدیر گروه
شبتون به خیر
من از طرف خواهرم دعوت به این گروه شدم
بنده کوچک از ارادتمندان این شهید والا مقام ابراهیم هادی هستم
من خوابش رو دیدم چند سال پیش ،سال ۹۵ بود یه شب خواب دیدم در جبهه جنگ هستم من وچند تا از خانوادم
پشت جبهه در میان خاکریزها بودیم من وخواهر وچند تا از زنداداشام.. پشت جبهه نشسته بودیم دور هم، چیکار میکردیم ونمیدونم
یکی یکی از رزمنده های مجروح رو با برانکارد میبردند در میان مجروحانی که می بردند یکی از آن رزمنده ها مجروحی را می خواستن ببرن. به اون دو نفری که داشتن مجروح حاضر رو می بردن گفتم نبرینش صبر کنید این مجروح برا پسر من دعا نکرد
پسرم با ما بود رفتم .دست پسرم رو گرفتم وپیش اون مجروح آوردم که اون دو نفر با برانکارد نگهش داشته بودند
اون مجروح که خیلی صدمه دیده بود رو به پسرم کرد وبرای سلامتیش وعاقبت به خیری وسربلندیش دعا کرد وبعد آن دو نفر بردنش
من نمی شناختمش
اون خواب رو اون شب دیدم وفردا پسرم عازم شلمچه با کاروان محل بود من خواب رو به کسی نگفتم تا اینکه پسرم از سفر شلمچه بر گشت کلاس سوم راهنمایی بود
بهم گفت حاج آقا کاروانش از همه سوال احکام کرد من جواب درست دادم وجایزه ایکه گرفته بود رو نشونم داد
جایزه هاش سر بند یا حسین و چپیه وتقویم سال جدید ونیمچه کتاب وصیت نامه شهید ابراهیم هادی وزندگی نامه اش همراه با عکس شهید ابراهیم هادی بود
وقتی عکس شهید رو دیدم تنم لرزید به پسرم گفتم من این شهید رو تو خواب دیدم زنده ومجروح بود برات دعا کرد من ازش خواستم نبرنش تا برات دعا کنه
من تا قبل از اینکه پسرم زندگی نامه وصیت نامه اش رو بیاره من اون شهید نمی شناختمش
زمانی شناختمش که عکس اون شهید رو دیدم واون افتخار تو خواب نصیب من حقیر شد
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄━༻⃘⃕❀
#شهید_هادی
#حاجت_روایی
#کرامات
#توسل
🌹اگر خاطره یا توسلی با شهید والامقام ابراهیم هادی داشتید و یا کرامتی از ایشون دیدید به آیدی زیر ارسال بفرمائید تا در کانال قرار داده شود.
خادم الشهدا: @hasbiallah2
❣🕊❣🕊❣🕊❣🕊❣🕊❣
#ارسالی اعضای محترم کانال ⤵️
🌹عرض سلام کرامت دیگری از داداش ابراهیم👇
روزهای اولی که طبقه پایین خانه مان به لطف خدا و داداش ابراهیم حسینیه شده بود، در یکی از مراسم ها که مربوط به ایام فاطمیه بود، خانمی رو دیدم که همسایمون بود، ولی اولین باری بود که میدیدمش.
دل دل میکرد و مدام از شهید هادی سوال میکرد و من حس کردم جذب داداش ابراهیم شده.
سر صحبت ها باز شد و گفت:«قبل اینکه به حسینیه بیاد، خواب دیده که اومده داخل حسینیه» میگفت:«وقتی اومدم انگار در و دیوار این خونه رو در خواب دیده بودم!»
مریم جان کتاب های سلام بر ابراهیم راخواند و دیگر خدا خواست او هم با شهید والامقام آشنا شد؛ گهگاهی تنهایی می آمد و توی حسینیه ای که به نام شهید مزین شده بود، دعا میخواند.
مریم جان عجیب دل داده بود به شهید...
و اما اتفاقی افتاد که میخواهم به صورت داستان برای شما بگم، البته اگر قلم یاری کند...
(کتاب سلام بر ابراهیم ۲ را اگر خوانده باشید،
بیشتر کرامات و معجزات شهید عزیز را با زبان قلم بیان کرده است)
دم دم های غروب بود که زنگ در به صدا در آمد، رفتم در را باز کردم و چهره ناراحت و بهم ریخته مریم جان را دیدم!
دلم لرزید و با نگرانی پرسیدم:«چی شده عزیز دلم؟»
بغضش ترکید و گفت:«دعا کنید برامون؛
پسر خواهرم داوود از طبقه پنجم تو آسانسور در حال کار بوده که افتاده پایین و رفته تو کما»
مریم گریه میکرد و عکس آقا داوود را نشانم میداد،نتوانستم جلوی ریزش اشک چشمانم را بگیرم و گریه کنان گفتم:«خدا بزرگه،ان شاءالله شفاش میده»و دلداریش میدادم.
خلاصه مریم با دلی شکسته و ناراحت رفت.
شدید بهم ریخته بودم، حمد شفا خواندم، کلی دعا کردم و چند روز فکرم درگیر بود؛ هرعزیزی را میدیدم التماس دعا داشتم برای این جوان.
یک روز یکهو به ذهنم رسید که بگم به مریم خانم بیاد و در حسینیه هزارتا صلوات بفرستد و هدیه کند به روح پاک داداش ابراهیم، بلکه ان شاءالله به حرمت شهید مریضش شفا پیدا کند.
گوشی را برداشتم و زنگ زدم و بهش گفتم که قبول کرد و آمد...
روز ها میگذشت و جویای حال آقا داوود بودم؛
تا اینکه یه روز مریم خانم زنگ زد و گریه کنان گفت:«، دکترا داوود رو جواب کردن،گفتن میخوان دستگاه رو ازش جدا کنن،
گفتن دستگاه کرایه کنید ببریدش خونه و دیگه ازنظر ما خوب نمیشه»
حالم بهم ریخت، دلم سوخت برای مادرش و بچه هاش... بازم گفتم:«مریم جان خدا بزرگه، به مادرش رحم میکنه ان شاءالله.»
یک هفته ای گذشت و مریم خانم را دیدم که خوشحال و خندان گفت:«داوود شفا گرفته!»
تمام تنم لرزید و گفتم:«خدایااا شکرت!
حالا چه جوری؟چی شد اصلا؟»
گفت:«نمیدونیم! آوردیمیش خونه، یه شب دستگاه بهش وصل کردن و فرداش یهو به هوش اومده و کلا دستگاه رو ازش جدا کردن و دکترا هم گفتن که معجزه شده!»
خیلی خوشحال بودم و به همه میگفتم که چه شده است.
چند ماهی گذشت؛ روز تولد حضرت فاطمه(س) رسید
مراسم تمام شده بود و مهمان ها رفته بودند که
زنگ در به صدا درآمد، در را باز کردم و
مریم جان رو دیدم که همراه خواهرشان وارد شدند؛
اولین بار بود که مادر آقا داوود را میدیدم، تعجب کردم که چرا بعد از تمام شدن مراسم آمدند.
شربت و شیرینی آوردم و بعد کمی صحبت کردن با مادر آقا داوود، با حالتی منقلب و بغض آلود گفتند:«چندشب پیش یهو داوود گفته مامان یادم اومد یه شهیدی منو شفا داد!
(به خاطر ضربه ای که به سرش خورده بود یکم فراموشی گرفته بود)»
مریم جان گفت:«من حس میکنم شهید ابراهیم هادی شفاش داده، برای همین میخوام داوود رو بیاریم تو حسینیه ببینیم بین عکس این شهدا، میشناسه کدوم شهید بوده که شفاش داده یا نه.»
گفتم باشه.
رفتند دنبال آقا داوود؛
بنده خدا راه رفتن برایش سخت بود و به سختی وارد حسینیه شد.
تمام در و دیوار را از نظرش میگذراند، به همه عکس هایی که بود دانه دانه خیره میشد؛
رفت سمت عکس داداش ابراهیم، نگاهش قفل شد به عکس!
ما همه به هم نگاه میکردیم ومنتظر بودیم ببینیم چه میگوید.
آقا داوود یکم آمد عقب، کمکش کردند نشست؛
یکهو بدنش به لرزه افتاد وخواست برود سمت عکس داداش ابراهیم...
عکس را از روی دیوار برداشتم و دادم بهش.
به سختی میتوانست حرف بزند، ولی با همان حالت داد میزد:«به خدا خودشه! خاله خود این شهید اومد تو خوابم و گفت بلند شو خوب شدی!»
یا فاطمه زهرا!
نمیدانید چه شد، چه صحنه ای بود، روضه تصویری ای که اشک همه را جاری کرد؛
تمام بدنم میلرزید، لیوان شربتی که دستم بود و داشتم برای آقا داوود می آوردم، از دستم افتاد روی زمین!
ادامه👇
قلبم از سینه ام داشت می زد بیرون، زبانم بند آمده بود و نمیتوانستم چیزی بگویم!
صحنه ای بود که تا ابد لحظه به لحظه اش را از یاد نمیبرم.
عکس را گذاشته بود روی سینه اش و میبوسید و مدام با گریه میگفت:« خودشه!به خدا خودشه!» این بود که به من گفت پاشو خوب شدی بخدا خودشه
و جای تعجب اینجا بود که میپرسید:« کیه این شهید؟اسمش چیه؟!»
یعنی تا آن موقع، نامی از شهید ابراهیم هادی به گوشش نرسیده بود...!
اشک های ما مانع از دیدن آن صحنه های زیبای بین آقا داوود با عکس شهید میشد؛
عجیب ترین حالی که در عمرم تجربه کردم، دیدن آن صحنه بود...
دل پاک مریم عزیز و حس خوبش به شهید و لطف شهید ابراهیم به مریم، باعث اجابت دعایش به اذن خدا و شفای آقاداوود شد.
خدایا شکرت که هوای بنده هایت را داری.
این معجزه ای بود از شهید هادی که ما به چشم خودمان دیده ایم و من به این فکر میکردم که شهید هادی، چه ارادت خاصی به حضرت زهرا(س) داشته است که در دنیا و آخرت مورد عنایت حضرت زهرا(س) قرار گرفته و واسطه خیر بین آن حضرت و بندگان خدا است.
خواستم بگویم که چقدر بزرگ هستند شهدا؛
هر حاجتی دارید، از ائمه بخوایید اگر به صلاحتان باشه شهدا شفاعت میکنن
داداش ابراهیم
آن قدر آبرو دارد پیش خدا و مادرشان خانم فاطمه زهرا(س) که شفاعت ما را بکنند ان شاءالله.
باز هم از عزیزان میخواهم که کتاب های سلام بر ابراهیم را بخوانند و بیشتر آشنا بشوند با این شهید والا مقام که من مطمئن هستم خودش میخواهد که همه با او آشنا بشوند..🌹🌹🌹
التماس دعای فراوان
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄━༻⃘⃕❀
حسینیه شهید ابراهیم هادی ♥️
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄━༻⃘⃕❀