ادامه از صفحهی قبل
ناگفته نماند این فروتنی مؤید عرض حقیر است که آهنگران نباید در جایگاهی میایستاد که در برابر او مداحانی با نصف سابقهاش در کسوت کارشناسی نشسته باشند .
اما همینکه مطیعی ، رسولی ، بنیفاطمه و هلالی جایگاه فخرالذاکرین میهن اسلامی را فهمیده و در برابر او فروتنانه قیام مینمایند برای بنده و سایر خوزستانیها دلیل مباهات است .
بوسهی عبدالرضا هلالی به دستهای صادق ارادت حقیر را به هلالی بالا برد و اینکه بنیفاطمه صادقانه گفت: (مداحی را با کتاب نوحهی حاجصادق آغاز کردم) آرامم کرد .
بگذارید اندکی پا بگذارم بر تعصب خویش و بگویم بیتردید امروزه بعضی مداحها سبقت چشمگیری از حاجصادق گرفتهاند اما همینکه یادشان نرفته روزی مقلد سبک آهنگران بودهاند ارزشمند است .
در خاتمه لازم میدانم مجددا اشاره نمایم به اینکه من نه به عنوان کارشناس ، بلکه دستکم به عنوان یک مخاطب خاصِ مداحی ، حضور حاجصادق آهنگران در برنامهی معلی را نپسندیدم و باز ضروری میدانم اشاره کنم به نکتهای که داشت از ذهنم میرفت و آن ناهماهنگی بین دمامزنها با صدای حاجصادق بود که احتمالا آشنایی آنها با صادق آنجا رخ داد در حالیکه دستکم به ده روز هماهنگی و تمرین احتیاج داشتند اما دریغ .
فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه .
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 قابل توجه مداحان عزیز
🙏 خواهش میکنم حتما بخوانید
عمان سامانی از جمله شاعران بلندآوازهی ایرانیست .
او شعرهای عاشورایی زیبایی دارد .
یکی از دوستان او میگوید:
عاشورای سال آخر عمر عمان او را بسیار آشفته و گریان نظاره کردم .
علت پریشانی او را که پرسیدم ، گفت:
عاشوراست دیگر ، عاشورا باید اینگونه بود .
اما من که مُحَرمهای بسیاری عمان سامانی را دیده بودم پاپیچش شدم و گفتم:
امسال از سالهای گذشته بسیار آشفتهحالتری و باید دلیل پریشانی خویش را بگویی .
ناگهان عمان نالهای سرداد و در حالیکه شانههایش از گریه میلرزید ابیاتی از یک شعر را که از سرودههای سالهای پیش او بود دوباره خواند:
خواهرش بر سینه و بر سرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شَه، راه را
دود آهش کرد حیران ، شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مَهلاََ مَهلَنش بر آسمان
کِای سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی تو
تا ببویم آن شکنج موی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشۀ چشمی به آنسو کرد باز
دید مِشکینمویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنتالجلال اختالوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو ، دست خدا در آستین....
آنگاه با اشاره به مصراعِ دید مِشکینمویی از جنسِ زنان نالهای زد و از من پرسید:
اگر روز رستاخیز امیرالمومنین علیه السلام مواخذهام فرماید و بپرسد:
تو چهکاره بودی که به رنگِ موی زینب اشاره کردی ، چه پاسخی بدهم؟
مداحان عزیز آلالله علیهم السلام !
این داستان واقعی را گفتم که بگویم:
مراقب باشید !
به نوامیس خاندان رسولالله صلوات الله علیهم اجمعین که میرسید احتیاط کنید !
بترسید از اینکه به خاطر بعضی مراثی و روضهها در روز رستاخیز عذاب بشوید .
بعضی مصائب آلالله علیهم السلام باید در کتابها و سندها بمانند .
بعضی روضهها اندازهی دهان هر مداحی نیستند .
درست است در مقاتل نوشتهاند:
یکنفر از یزید بن معاویه خواست تا دختر حسین بن علی سلام الله علیهما را برای کنیزی به او ببخشد .
اما سربسته میگویم اگر احکام کنیز را بدانید این روضه را هیچگاه نمیخوانید .
مثال دیگر اگر ناموس مرد باغیرتی سرطان سینه بگیرد در پاسخ هر رفیقی که بیماری ناموسش را بپرسد ، میگوید:
بیماری زنانه دارد و رغبت نمیکند اسم سینهی ناموس خویش را در حضور نامحرم بیاورد اما جماعت مداح به راحتی روضهی شامِ غریبان حضرت رباب علیها سلام الله را میخوانند که فرمود:
امروز عصر آب نوشیدهام و سینههایم شیر آمده ......
باور کنید احتیاط لازم است ، الاحتیاط طریق النجاة .
عقوبت دارد ، ترس دارد .
در مولودیهایتان از زیبایی اجزاء چهره یا قامت ناموسهای آلالله علیهم صلوات الله حرفی نزنید .
نستجیر بالله اینکه فلان مداح مشهور تهرانی زیبایی چهرهی ولی عصر روحی فداه را به زیبایی رخسار حضرت زهرا سلام الله علیها تشبیه مینماید خوشایند خدا و ذوات مقدسه نیست .
باور بفرمائید اینقدر از آنچه که منعتان نمودم میترسم که دستم وقت ارسال این نوشته میلرزد اما میفرستم بلکه خدمتی به جامعهی مداحان نموده باشم و خدایی که از ضمیر بندگان آگاه است میداند که نیتی جز روشنگری ندارم و لذا امیدوارم مورد عفو خدای تعالی قرار بگیرم .
من بار خود را سنگین نمودم بلکه شما حساسیت موضوع را درک کنید .
والسلام علیکم و رحمةالله
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
به روایت شناسنامه تاریخ تولدم پنج خرداد است اما والدهی مکرمهام میفرماید: دوازده مرداد دنیا آمدی و بیتردید آنچه که او میگوید درست است .
آنروزها رایانه در کار نبود و مثل حالا بیمارستانها و سازمانهای ثبتاحوال کشور به سیستم یکپارچه متصل نبودند و به راحتی میشد تاریخ تولد افراد را به دلخواه انتخاب نمود .
ضمن اینکه در قدیم متولدین گرمسیر را برای سربازی به سردسیر و متولدین سردسیر را به گرمسیر اعزام میکردند .
لذا خانواده با خیال اینکه دو سال سربازی را نزدیک محل سکونتم باشم از چهارمحال بختیاری شناسنامهام را گرفتند .
در نتیجه محل تولد و صدور شناسنامهام از اهواز به شهرکرد تغییر پیدا کرد ، البته ناگفته نماند اصالتا از سمت پدر شهرکردی هستم .
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
السلام علیکِ یا رقیه
از خار کمترم مگر ای گل ! که از لبم
توفیقِ پایبوسیِ خود را گرفتهای؟
هفتآسمان فراقِ تو را آه میکشند
ای ماه ! در خرابه چرا جا گرفتهای؟
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
31.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر و صدای شاعر و مداح اهلبیت علیهم السلام #کربلایی_اسماعیل_سنائی
به یاد #شهید_حاج_مسعود_امیری_منش
✅ به کانال هیئت حسنجان علیهالسلام بپیوندید👇
https://eitaa.com/hasanjan_info
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
31.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔲 ظهر تاسوعا
نوحهخوانی #حاج_ابراهیم_سنائی
#حسینیه_ثارالله_اهواز
#هیئت_رزمندگان_استان_خوزستان
با تشکر از دوست و برادر ارزشمندم آقای کریم اکبری
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 شب تاسوعا
#نوحه_خوانی در محضر شهید گمنامی که مهمان بینشان شهر ما بود .
مبهوت جمالت آب و آئینه و گل
لبریز خیالت آب و آئینه و گل
در لحظهی سرخِ پَرگشودن میریخت
آهسته ز بالت آب و آئینه و گل
شاعر:
#حاج_ابراهیم_سنائی_اهواز
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
أَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا؟ أَيْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِياءِ وَ أَبْناءِ الأَنْبِياءِ؟ أَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ؟ أَيْنَ الْمَنْصُورُ عَلى مَنِ اعْتَدى عَلَيْهِ وَافْتَرى؟ أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذى يُجابُ إِذا دَعا؟ أَيْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى؟ أَيْنَ ابْنُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى؟ وَابْنُ عَلِىٍّ الْمُرْتَضى؟ وَابْنُ خَديجَةَ الْغَرّاءِ؟ وَابْنُ فاطِمَةَ الْكُبْرى؟ بِأَبى أَنْتَ وَ أُمّى وَ نَفْسى لَكَ الْوِقاءُ وَالْحِمی
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 اسیرِ زنجیر
رباعی - زبانحال حضرت رقیه دختر سیدالشهدا سلام الله علیهما
بابا ! رفتی ، اسیر زنجیر شدم
افتادهام از شتر ، زمینگیر شدم
وقتی که فرازِ نیزه قرآن خواندی
یکمرتبه در سهسالگی پیر شدم
شاعر:
#حاج_ابراهیم_سنائی_اهواز
به کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا بپیوندید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 ساعت ، یک و بیست...
#به_وقت_حاج_قاسم
غزل - در سوگ سردار سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی
ساعت یک و بیست ، آسمان را کشتند
خورشید - امام کهکشان - را کشتند
پیچید صدا ، عقربهها لرزیدند
تاریخ به هم ریخت ، زمان را کشتند
در ماذنهها طنین تکبیر شکست
انگار در آن لحظه اذان را کشتند
بر سفره ، یتیمان شهیدان دیدند
ایوای دوباره بوی نان را کشتند
کرمان نه ، جهان نشست در سوگ بزرگ
آقای کریمان جهان را کشتند
از سیصد و سیزده نفر یک تن رفت
سرلشکر صاحبالزمان را کشتند
ای اهل حرم ! میر و علمدار افتاد
آبآور نه ، آبِ روان را کشتند
اما حرم اینبار نگشتهست اسیر
هرچند امیر کاروان را کشتند
ساعت یک و بیست ، هاتفی داد ندا ؛
سردار دلیرِ مهربان را کشتند
شاعر ؛
#حاج_ابراهیم_سنائی_اهواز
به کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا بپیوندید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی رضاََ بِرِضائِک
فیلم قدیمی
شعر و صدای #حاج_ابراهیم_سنائی
#نوحه_خوانی_در_مسیر
#شام_غریبان
#حاج_ابراهیم_سنائی
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هدایت شده از Asemani
صدا ۰۰۱_sd.m4a
23.71M
🔲 نوحهی حضرت رقیه سلام الله علیها
با صدای:
حاجصادق آهنگران و حاجابراهیم سنائی
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هدایت شده از هیئت حسن جان(ع) اهواز
بسم الله الرحمن الرحیم
هیئت حسن جان علیهالسلام جهت تامین مخارج مراسمات ماه محرم و صفر آماده دریافت نذورات شما مومنین می باشد.
۵۸۹۲۱۰۱۲۴۱۸۷۱۸۸۴
✅ اصلاحیه
◾برای زائرانی که در حرم احمد بن موسی علیه السلام آسمانی شدند .
تنها نشد شهر شیراز
شد کل کشور عزادار
شد در حریمی خدایی
قبری مطهر عزادار
خون از ضریحی منور
میریخت بر سنگ و دیگر
میگشت تا صبح محشر
محراب و منبر عزادار
در بارگاهی بهشتی
داخل شدند اهل دوزخ
شد روبرو خار با گل
شد یاس پرپر عزادار
تنها نه چشمان انسان
زین غصه گردیده گریان
بر روی گلدسته بنگر
فوجی کبوتر عزادار
شیراز تا غرق خون شد
مشهد سراسر جنون شد
چشم رضا نیلگون شد
تا شد برادر عزادار
قم میل شیون نموده
رخت عزا تن نموده
معصومه در سوگ احمد
شد بار دیگر عزادار
از کنج زندان بغداد
برخاست یکباره فریاد
از داغ زوار احمد
موسی بن جعفر عزادار
هر گوشه یک جلد قرآن
افتاده اما پریشان
تا هلاتی غرق خون شد
گردید کوثر عزادار
کودک در آغوش مادر
مانند گل گشته پرپر
ای وای ذهنم کجا رفت؟!
زهرا ، پسر ، در ، عزادار
این قصه را تا شنیدم
انگار با چشم دیدم
شد باز در سوگ محسن
چشمان حیدر عزادار
تا زینب اشکی فشاند
مداح را گو بخواند :
مابین دیوار و در شد
یکباره مادر عزادار
شاعر :
حاجابراهیم سنائی
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ #شاهچراغ_تسلیت
چنانکه روز به خورشید میشود روشن
و ماه در شب تاریک میدمد روشن
بدان به کوری چشمان شبپرستان نیز
چراغ شاهچراغ است تا ابد روشن
شاعر ؛
حاجابراهیم سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا روی لینک زیر کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
52.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فدای آبلههایت ، رقیه ! گریه نکن
فدای تاول پایت ، رقیه ! گریه نکن
#نوحه_خوانی
شعر و صدای #حاج_ابراهیم_سنائی
اهواز - حسینیهی یازهرا (س)
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
انا لله و انا الیه راجعون
ای آسمان ! به جلوهی خورشید خود مَناز
مادر ستارهایست که خورشیدپرور است
مادر صبور سردار سرلشکر شهید حاجعلی هاشمی به دیدار فرزندش شتافت .
روحش شاد و با صدیقهی طاهره سلام الله علیها محشور باد
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔲 لهیب صاعقه
مثنوی در رثای حضرت رقیه سلام الله علیها
ای غرق نور فاطمی از پای تا به سر
مهتاب شام تيره ! برآر از خرابه سر
امشب بسات مختصری روبه راه کن
بر خيز ! رأس پاک پدر را نگاه کن
نيلوفرانه گرد سری پارهپاره پيچ
ای ماه خسته ! گِرد گروهی ستاره پيچ
بیساقه در کنار تو نيلوفر آمده
از بس که بیقرار بُوَد با سر آمده
امشب بگير در بغلت یاسِ خويش را
با او بگو تمام شب احساس خويش را
با او بگو ولی نه ، دلآزرده میشود
هيچ از خزان نگو که گل افسرده میشود
ديگر به زخم خون خدا چون نمک نباش
جز در خيال و حسرت کنا معک نباش
خون از سری که در برت افتاده پاک کن
با صبر خويش خصم خدا را هلاک کن
سر را بگير تنگ در آغوش خويشتن
بگزار روی گوش پدر گوش خويشتن
امشب بيا نوازش او را بهانه کن
سر را به دست خسته غریبانه شانه کن
با او نگو که دامنت آتش گرفته است
از سوز خارها تنت آتش گرفته است
با او نگو حدیث تمنّای خویش را
هرگز نشان او ندهی پای خویش را
حاشا ، نگو که خار به پایت نشسته است
اندوه در تمام صدایت نشسته است
ای دختری که هیچ تو را استعاره نیست
بابا نبیند اینکه تو را گوشواره نیست
ای دختری که با غم خود خو گرفتهای
میدانم از چه رو زِ پدر رو گرفتهای
خواهی نبیند آتش رخسارت آفتاب
بر روی زخم چهرهات افکندهای نقاب
ای گل ! لهیب صاعقه میبارد از سرت
برخیز ! زینب آمده بالای بسترت
دیگر رها کن این سرِ مجروح و خسته را
بگذار رأسِ بیتنِ در خون نشَسته را
نگذار رأسِ خونِ خدا را مقابلت
تا گُر نگیرد آتش اندوه در دلت
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei