🍂دنیا بۍ[تو]
فقطیڪفصلدارد!
تنهایـــــے…
چشم آلوده کجا دیدن دلدارکجا؟
دل سرگشته کجا وصف رخ یارکجا؟
قصه عشق من وزلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا همدمی خارکجا؟
سرعاشق شدنم دل بشودخادم تو...
خدمت عشق کجا نوکرسربارکجا؟
کاش درنافله ات نام مجنون هم ببری
که غافل شود ازحب دنیابرسد بروصل مراد
که مراددل مجنون چون تویی لیلی وبس
که دعای توکجا عبدگنه کار چومجنون کجا؟
🍀•اللهم عجل لولیک الفرج•🍀
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
🌸 تو مراقب #آخرت خود باش، #دنیا خودش ذلیلانه پیش تو می آید. 🌍
🕊 #امیرالمؤمنین (ع) 💕
📚غرر الحکم: ۶۰۸۰
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
ـ🌾🌹🍃💐🦋
گذشتی از روزهای خوشِ جوانی ات!
#دعــا_کن_بــرایم...
تا این جوانی، مرا به بازی نگیرد...
رفیق شهیدم ابراهیم هادی❤️
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
شهید ابراهیم هادی
⭕️ روزهای اخر کانال #قسمت_اول ابراهیم ابتدا به سراغ چند نفر از سالم ترها ڪه قدرت بدنی داشتند رفت.
⭕️روزهای اخر کانال
#قسمت_دوم
تنها صدایی ڪه سڪوت مرموز ڪانال رامی شڪست، نوای نوحه های ابراهیم بود. او با صدای زیبای خود، به یاران بی رمق ڪانال جان تازه ای می بخشید. زمزمه های ابراهیم، درمیان خون و جراحت و تشنگی و گرسنگی، ارامش بخش بود.
هنگام اذان ابراهیم، آن هایی ڪه هنوز اندڪی توان در بدن داشتند، خود را به دیوار ڪانال می رساندند تا با مدد دیوار از جا برخیزند و نماز را اقامه ڪنند. مجروحین اما با حالتی ملڪوتی تر، به سختی خود را به سمت قبله میچرخاندند و پیشانی خونین و زردشان را بر خاڪ ڪانال می گذاشتند.
در ڪانال بعد از اقامه ی نماز، شهید طاهری قران میخواند و حتی تفسیر میڪرد. هرڪس در گوشه ای دعایی را زمزمه می ڪرد و با خدای خود نجوامی ڪرد. زخمی ها مدام از فرط تشنگی ناله می زدند و اب طلب می ڪردند.
داخل ڪانال مرتب با خمپاره مورد هدف قرار میگرفت. پس از ڪاسته شدن اتش بعثی ها، ابراهیم همه بچه ها راجمع ڪرد و گفت: دیگر ڪانال، جای ماندن نیست. باید هر جور شده امشب به سمت تپه های دوقلو عقب نشینی ڪنیم.
آن روز حدود هفتاد مجروح بد حال داخل ڪانال بودند. هنگامی ڪه نیروها درحال پخش شدن بودند، نوجوانی ڪم سن و سال از ابراهیم سوال عجیبی پرسید: سرنوشت مجروحین چه میشود؟
همه بهت زده به اطرافیانشان نگاه میڪردند. ابراهیم به آن نوجوان گفت: شما نگران مجروحین نباشید،خودم پیش ان ها هستم. آن نوجوان باصلابت خاصی گفت: پس من هم می مانم و از مجروحین تا اخرین قطره خونم مراقبت می ڪنم.
تصمیم گیری سختی برای دیگران بود.
چهار روز تشنگی، گرسنگی، خستگی و محاصره، توان همه را بریده بود.
یڪی دیگر نیز در گوشه ای ازڪانال گفت: من هم می مانم. یڪباره تمام افراد، یڪ صدا فریاد #ماندن سردادند.
📚ڪتاب سلام برابراهیم ۲
♻️ادامه دارد...
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
ای مادر چهار کشته عاشورا
ای مرثیه خوان ماتم تاسوعا
هر جا که تو را زینب کبری میدید
می گفت که ای وای نیامد سقا
وفات حضرت ام البنین(س)تسلیت باد🖤
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
#فقطدعاکردند !!!
سعد بن عبیده مۍگوید:
چند تن از برجستگان کوفه
را روز عاشورا دیدم
که بر تپهای
با #گریه دست به دعا برداشته
مۍگویند: خدایا، یاریت را
نصیب #حسیــن«ع» کن . . .
+ یعنی نشستن از بالایِ تپه
دستوپازدن امامشون رو نگاه کردن!
خدایا ما رو اینطوری امتحان نکن ...
راستی ماهمدعای فرجمیخونیم!؟😔🍃
#اندکی_تامل🌼
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
••••••••••••••••••••••••••••••
من آن مالِ بَدَم که اول و آخرش
بیخ ریش صاحبش است..🥀
هرکجا که بروم باز به خودتان باز میگردم..
با همه بدی ها، دستمو گرفتی...
#رهام_نکن ❤️
#رفیق_شهیدم ؛ #ابراهیم_هادی
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
شهید ابراهیم هادی
⭕️روزهای اخر کانال #قسمت_دوم تنها صدایی ڪه سڪوت مرموز ڪانال رامی شڪست، نوای نوحه های ابراهیم بود.
⭕️روزهای اخر کانال
#قسمت_سوم
ابراهیم گفت: تا تڪلیف مجروحین مشخص شود باید اب، مهمات و هر چیز خوردنی ڪه در ڪانال هست جیره بندی شود. در ڪمتر از چند دقیقه، تمام قمقمه های اب، در ڪف ڪانال و در مقابل ابراهیم قرار گرفت.
زمان تقسیم قمقمه های اب شد. قمقمه ها ڪم و تعداد تشنه ها بسیار. ابراهیم همه را شمرد حتی اسرای بعثی را. اب انقدر ڪم بود ڪه هر ڪسی را برای تقسیم این قمقمه ها دچار سرگردانی می ڪرد.
ابراهیم به هر یڪ از اسرای بعثی یڪ قمقمه اب داد.
یڪی از بچه ها اعتراض ڪرد. ولی ابراهیم گفت: این ها الان مهمان ما هستند، ما ایرانی ها رسم داریم بهترین چیز را برای مهمان می گذاریم. مولای جوانمردان عالم، اسیر و قاتل خود را بر خود مقدم می دانست. چگونه می شود از علی دم زد و مرام او را نداشت.
سپس ابراهیم به هر سه مجروح، یڪ قمقمه و هر شش نفر سالم، یڪ قمقمه اب داد. معرفت بچه ها تا جایی بود ڪه با وجود عطش زیاد بعضی از سالم ها از سهمیه اب خود چشم پوشی می ڪردند و ان را به مجروحین می دادند. تعدادی ڪنسرو هم جمع شد ڪه به هر هشت مجروح یڪی رسید و به بقیه چیزی نرسید.
بچه های ڪانال با صورت های زرد و خاڪی، با پوستی خشڪ و لب های ترڪ خورده از بی ابی، مظلومانه با دشمن می جنگیدند و ذره ای ترس نداشتند...
📚ڪتاب سلام برابراهیم ۲
♻️ادامه دارد...
🆔 @Ebrahimhadi