🍃🌸مدافعان حرم
♦️از ابتدا به دنبال ورزش و تهذیب نفس رفت. برای دفاع از اسلام مرز نمیشناخت. میگفت هر سرزمین اسلامی که احتیاج به دفاع دارد من عازم میشوم
🏅و اگر مسلمانی صدای مظلومی را در عالم بشنود و به دفاع برنخیزد بویی از مسلمانی نبرده است.روحیه ظلم ستیزی داشت.
✨همیشه صبور بود. لبخند به لب داشت و در کارهای خانه به مادرم کمک میکرد. باشگاه ورزشی داشت و مربی کاراته بود.
⚽بچهها و جوانها را از کوچه پس کوچهها جمع میکرد و به سمت ورزش سوق میداد...
🌷شهید سعید مسلمی🌷
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
سلام مشکل گشای ما، مهدی جان❣
از هر سو سیل غم روانه شده...
دیگر راه فراری نمانده است.
هجوم رنج ها، روزمان را
همچون شب، تیره کرده است؛
تا گرهی را باز می کنیم،
گره دیگری بر کارمان می افتد.
در گرداب مشکلات غرق ایم ...🍂
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
اینجا که ما ایستاده ایم جز ظهور روشن و حیات بخشت، امید دیگری نیست.
مهربانترین بابای دنیا! ظهور کن❤️
اللهم عجل لولیک الفرج
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
حتماً بخونید عاااالییییههههه❤👇
👈 سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید : این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران ... به نظرتون کار خوبیه ؟؟کیا موافقن ؟؟؟ کیامخالف ؟؟؟؟ اکثر دانشجویان مخالف بودن !!!😏
بعضی ها میگفتن : کارناپسندیه ... نباید بیارن ... بعضی ها میگفتن : ولمون نمیکنن ... گیر دادن به چهار تا استخوووون ... ملت دیوونن !!" بعضی ها میگفتن : آدم یاد بدبختیاش میفته !!!
تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود !! همه سراغ برگه ها رو می گرفتند ، ولی استاد جواب نمیداد .🤔 یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت : استاد برگه هامون رو چیکار کردی ؟؟؟ شما مسئول برگه های مابودی ؟؟؟😑
استاد روی تخته ی کلاس نوشت : من مسئول برگه های شما هستم ...✋ استاد گفت : من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم ؟
همه ی دانشجویان شاکی شدن ...
استاد گفت : چرا برگه هاتون رو میخواین؟ گفتند : چون واسشون زحمت کشیدیم ، درس خوندیم ، هزینه دادیم ، زمان صرف کردیم ... 🙁 هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت ... استاد گفت : برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟ یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه ها برگشت ... استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد ... صدای دانشجویان بلند شد . استاد گفت : الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین ! چون تیکه تیکه شدن !!!
دانشجویان گفتن : استاد برگه ها رو میچسبونیم . ⚠️ برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت : شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و تلاش کردید تا پیداشون کردید ، پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ ؛ الان منتظره همین چهار تا استخونش نباشه !!؟؟😔 بچه اش رو میخواد ، حتی اگه خاکستر شده باشه .😭 چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد ! و همه از حرفی که زده بودن پشیمون شدن !!
😢 تنها کسی که موافق بود ... فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود .
🍃🌹شهدا را یاد کنیم با عمل به وصیت هاشون و ذکر صلوات🌹🍃
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
جا نمازش را گوشه ی اتاقم، زیر پنجره پهن کرد، و در حالی که آستین های لباسش را پایین می آورد، روی سجاده ایستاد. در مدت کوتاهی که او را می شناختم، هیچ وقت ندیدم، نمازش را غیر از اول وقت بخواند. صدای غم زده ام را صاف کردم و گفتم:
- حسام! چرا واسه خوندن نماز این قد عجله داری؟
در نور کم جانِ مهتاب، که از پنجره به اتاق تابیده بود، به سمتم برگشت. صورتش هنوز نم داشت و موهای خیسش، پریشان بر پیشانی اش دل می برد. لبخند زد.
- چایی تا وقتی که داغه، می چسبه. همچین که سرد شد، از دهن میفته. نمازم تا وقتی داغه، به بند بند روحت گره میخوره. بعدشم، ﷲ اکبر اذون که بلند میشه؛ امام زمان اقامه میبنده. اون وقت کسایی که اول وقت نماز میخونن، انگار به حضرت اقتدا کردن و نمازشون با نماز مولا میره بالا. آدم که فقط نباید تو جمع کردن پول و ثروت، اقتصادی فکر کنه. اگه واسه دارایی اون دنیات مقتصد بودی، هنر کردی!
#برشی_از_کتاب #چایت_را_من_شیرین_میکنم
رمانی خواندنی درباره داعش و مدافعان حرم در بستری عاشقانه
🆔 @Ebrahimhadi