🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹در آنسوی دنیا این لحظات را میدیدم!
وارد جلسهمهمانی شدم. تمام دوستان
هـم نـشـسـتـه بـودنـد. مـی گـفـتـنـد و
میخندیدند. یک میزبزرگ وسط سالن
بـود و هـمــه مــیــوه و شـیـریــنـی از
آنجا بـر مـی داشـتـنـد و مـی خوردند.
چـنـد دقیقـه بـعـد مجـلـس به سـمـت
غیبت رفت. به دوستانم گفتم: بیایید
از خودمان بگوییم از کسی که بین ما
نیست حرفی نزنیم.
اما قـبـول نـکـردنـد. وقتی نصیحتم
بی فایده بـود از آنـجـا خـارج شـدم
و بـه داخل حیاط رفتم...
🔸حالا در آنسوی دنیا همین لحظات را میدیدم. اما آنچه تفاوت داشت این بود که به جای میوه و شیرینی، لاشه یک مردار انسان روی میز بود و آن ها که غیبت می کردند و می شنیدند، تکه تکه از بدن آن مردار می کندند و می خوردند!!
📚 تقاص
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
﷽
🌷امضای شهادت🌷
💠مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است. آخرین بار ڪہ از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده‼️
ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می خنـدے؟؟؟
✳️گفت مادر، امضای شهادتم رو امروز از امام رضا علیه السلام گرفتم.
✅ بهش گفتم اگه تو شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم.
🔆 مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت مادر خدا هست...
💐از خاطرات شهید مهدی صابری
📚برگرفته از کتاب فاطمیون
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
4_5789930121930475804.mp3
5.16M
#سخنرانی_کوتاه #شماره۲۰۹
موضوع: حسابرسی قیامت
سخنران: استاد قرائتی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#ختم_قرآن #صفحه۲۰۹
📖قرائت یک صفحه از قرآن
به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
39.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 نماهنگ "فراموش میشم..."
🎤بانوای: کربلایی حسین ستوده
#امام_حسینی_بمونیم
#امام_حسینی_بمیریم
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#سلام_مولاجانم
ای آخرين مسافر و ای آخرين سوار!
تا کی در انتظار تو؟ تا کی در انتظار؟
در ايستگاه آخر دنيا نشستهايم
تا کی میآيد از سفر آن آخرين قطار
تا کی پياده میشوی و میتکانی از
شال بلند يشمیات ـ ای مهربان! ـ غبار
#العجلمولایغریبم
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
آیت الله بهجت رحمت الله علیه:
دائم سوره قل هوالله احد را بخوانید و ثوابش را هدیه کنید به امام زمان عج
این کار عمرِ شما را با برکت میکند و مورد توجه خاص حضرت قرار می گیرید...
💕سلامتی امام زمان صلوات
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند (۱۶۹)
برادر رهبر شهید مجاهد اسماعیل هنیه
رهبر جنبش که پس از شرکت در مراسم تحلیف رئیس جمهور جدید ایران بر اثر یورش خائنانه صهیونیست ها به محل سکونتش در تهران بشهادت رسید. 🌷
مجاهدشهید🕊🌹
#اسماعیل_هنیه
#حماس
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
مذهبی ها باید چگونه زندگی کنند؟!
🔶استاد پناهیان:
کار بچه مذهبی باید آنقدر خوب باشد که نیاز به توصیه نداشته باشد.
🌹شهید ابراهیم هادی کسی بود که زندگی را فهمیده بود.
کار بچه مذهبی را نباید کسی تحویل بگیرد؛ بلکه آنقدر باید زحمت کشیده باشد و آنقدر کارش خوب و قشنگ باشد که خودِ کار، صدا کند.
🌸طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) اگر جوان مذهبی، حرفهای بلد نباشد، پسفردا میخواهد از مذهبی بودنش نان بخورَد.
مثلاً انتظار داشته باشد که «چون من مذهبی هستم من را استخدام کنید!» در حالی که وقتی هنر و حرفهای داشته باشد، حتی اگر آن طرفش، کافر هم باشد نمیتواند او را حذف کند و کنار بگذارد چون به حرفهاش نیاز دارد.
🌹شهید #ابراهیم_هادی هم کسی بود که زندگی را فهمیده بود، زندگی را بلد بود و میدانست زندگی یعنی چه؟
✅ من فکر میکنم ایمان شهید هادی نبود که او را اسوه قرار داد؛ بلکه سبک زندگیاش بود که او را به این مقام عالی رساند.
🌸توصیه میشود مربیان عرصه تعلیم وتربیت کتاب خاطرات شهید #ابراهیم_هادی را حتماً بخوانند.
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
💠دستبوسی امام زمان...
یک بار با احمد آقا و بچههای مسجد امین الدوله به زیارت قم جمکران رفتیم در مسجد جمکران، پس از اقامه نماز به سمت اتوبوس برگشتیم
ایشان هم مثل ما برگشت. راننده گفت اگر میخواهید سوهان بخرید یا ... یک ساعت دیگر وقت دارید.
ما هم راه افتادیم به سمت مغازهها، یک دفعه دیدم احمد آقا به سمت بیابان شروع به حرکت کرد.
به یکی از رفقا گفتم به نظرت احمد آقا کجا میرود؟ دنبالش راه افتادیم آهسته شروع به تعقیب او کردیم.
مسجد آن زمان مثل حالا نبود حیاط کوچک و تاریک داشت.
احمد از پشت مسجد به سمت جایی رفت که خیلی تاریک بود ما هم به دنبالش رفتیم
هیچ سر و صدایی نمیآمد، یک دفعه احمد آقا برگشت و از دور گفت چرا دنبال من میآیی؟
جا خوردم گفتم شما پشت سرت رو میبینی؟ چطور متوجه ما شدی؟ احمد آقا گفت کار خوبی نکردید برگردید.
گفتیم نمیشه. ما با شما رفیقیم هرجا بری ما هم میآییم.
در ثانی اینجا خطرناکه یک وقت کسی چیزی، حیوانی به شما حمله میکنه
گفت خواهش میکنم برگردید ما هم گفتیم تا نگی کجا میری ما برنمیگردیم.
سرش را انداخت پایین، بعد نگاهش را به صورت ما انداخت و گفت طاقتش را داری؟میتونید با من بیایید؟
ما هم که از احوالات احمد آقا بیخبر بودیم گفتیم طاقت چی را مگر کجا میخوای بری؟
نفسی کشید و گفت دارم میرم دستبوسی مولا.
تا این حرف را زد زانوهای ما شل شد بدنم لرزید ترسیده بودیم. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همینطور که از ما دور شد گفت:
اگر دوست دارید بیایید بسم الله.
📙کتاب عارفانه زندگینامه و خاطرات عارف شهید احمدعلی نیری
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🌹لطف خدا را فراموش نکنیم!
دنیا جای امنی نیست و اگر امنیتی داریم به لطف خداست. آخرت جای ارزانی نیست و اگر امید برای آرامش در آخرت داریم به لطف خداست.
شیطان به کمتر از نابودی ما راضی نیست و اگر دشمنیش به نتیجه نرسیده به لطف خداست. نتایج گناهان ما فاجعه بارند و اگر فجایعی به بار نیامده به لطف خداست.
هستی ما مرهون لطف خداست.🌱
✍ استاد پناهیان
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
💠حلال و حرام💠
به حلال و حرام خدا خیلی اهمیت میداد. در استفاده از اموال بیت المال بشدت مراقبت داشت.
✳️روزی که جنازهاش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، دوستان جوانش دور جنازه جمع شده بودند، گریه میکردند و میگفتند دیگر رسول نیست به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن! حتی یادم هست آخرین باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار تومان به من داد. گفت بابا این خمس من است. برایم رد کن.
💢در مراقبت چشم از حرام، در رعایت حق الناس، به ریزترین مسائل توجه داشت. شبهای جمعه به بهشت زهرا میرفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، میرفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشته هایش رفته بود، با قلم بازنویسی میکرد. قلمهایش را هنوز نگه داشتیم. بعد از آن به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام میرفت و در مراسم حاج منصور ارضی شرکت میکرد و تا صبح آنجا بود. این برنامه ثابت شبهای جمعهاش بود. صبح میآمد خانه، هیچ وقت بیکار نبود.
✅ وقتی که شهید شده بود، سر مزارش مداح میگفت تا حالا هیچ وقت استراحت نکردی. الآن وقت استراحتت است! شب و روز در تلاش و کوشش بود، برای اینکه پایههای ایمان و تقوایش را محکم کند.
باز پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات🌸
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
❤️شهید ابراهیم هادی میگفت:
🌱اگه جایی بمانی که دست احدی بهت نرسه، کسی تو رو نشناسه، خودت باشی و آقا، مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهادته...
باز پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات🌸
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
از ازَلدرطَلَبت چشم تَرَمگفت؛ حسین
هرکجا بالزدم،بال وپرم گفت؛ حسین
مادرم داد به من درس محبت اما...!
منحسینیشدمازبسپدرمگفت؛حسین
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
شب های جمعه یادت نکنم میمیرم❤️
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
فاطمه جونم! دختر بابا سلام، اگر دوست داری باز هم همدیگه رو ببینیم باید ظاهرت مثل باطنت اسلامی و قرآنی باشد، مانند مادرت محجبه و عفیف باش، در مقابل سختیها صبور باش.
بخشی از وصیتنامه شهید💌
هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید؛
آنها شما را نزد سیدالشهدا یاد میکنند.
بیاد شهید مدافع حرم محمد بلباسی🌷
شادی روحش صلوات🌸
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
45.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 نماهنگ "شد شد نشد میرم کربلا..."
🎤بانوای: کربلایی حسن عطایی
#امام_حسینی_بمونیم
#امام_حسینی_بمیریم
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
ترکش خمپاره درست از پهلوی چپش وارد و به قلبش خورد.
کمکش کردم تا بلند بشه، با سختی رو پاش وایستاد و اطرافشو نگاه کرد و رو سمت کربلا کرد، دستشو با ادب رو سینهاش گذاشت و گفت:
السلام علیک یا اباعبدالله...
یهو گردنش کج شد رو زمین افتاد...
"احمدعلی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش میگذشت ولی هنوز دستش به نشانه ادب رو سینه اش بود..."
#شهیداحمدعلینیری 🌱
شادی روحش صلوات🌸
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🔥 گرفتاری در حیله شیطان و از دست دادن آبرو و کار و خانواده!!
خوب آن ایام را به خاطر دارم. اردوی خواهران برگزار شده بود. به من گفتند: شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی. مربیان خواهر کار اردو را پیگیری میکنند، اما برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نکن. من سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردو میرفتم و غذا را میکشیدم و روی میز میچیدم و با هیچکس حرفی نمی زدم. شب اول یکی از دخترانی که در اردو بود دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است، خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد. من سرم پایین بود و فقط جواب سلام را دادم. روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اینکه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب دیگری گفت و خندید و حرف هایی زد اما من هیچ عکس العملی نشان ندادم. خلاصه هربار که به این اردوگاه می آمدم با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم، اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم. شنیده بودم که قرآن در بیان توصیف اینگونه زنان میفرماید: «ان کید کن عظیم. یعنی مکر و حیله برخی زنان بسیار بزرگ است.» در بررسی اعمال وقتی به این اردو رسیدیم، جوان پشت میز به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار میشدی به جز آبرو، کار و حتی خانوادهات را از دست میدادی! برخی گناهان اثر نامطلوب اینگونه در زندگی روزمره دارد...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
4_5791693549602867321.mp3
4.09M
#سخنرانی_کوتاه #شماره۲۱۰
موضوع: سکوت در دعواها و جدال
سخنران: حجتالاسلام حسینی قمی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#ختم_قرآن #صفحه۲۱۰
📖قرائت یک صفحه از قرآن
به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🌷ساعتی برای خدا🌷
گفتم: با فرمانده تون کار دارم
گفت: الان ساعت ۱۱ هست ملاقاتی قبول نمیکنه!
.
رفتم پشت در اتاقش در زدم
گفت: «کیه؟»
گفتم: مصطفی منم...
سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود...
نگران شدم!
✳️گفتم چی شده مصطفی؟
خبری شده، کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین،
زل زد به مهرش گفت:
یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم!
از خودم میپرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم...
شهید مصطفی ردانی پور🌷
📚برگرفته از کتاب مصطفای خدا
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🟣 تجربه سُروری بینظیر بخاطر محبت بی منّت به دیگران 💫
❤️در آن جهان عشق و بخشش پادشاهی میکند، منیّت و غرور جایی ندارد. فهمیدم که در دنیا این خودخواهی ما باعث مشکلات شده. ما یکدیگر را دوست داشتیم ولی خودخواهی ما اجازه بروز نمیداد! من همچنین خوشحالی و سروری که در دیگران به وجود آورده بودم را دیدم. به خاطر این محبتهای بیمنت چنان سروری در من ایجاد شده بود که صدها برابر از خوشیهای دنیا بالاتر بود.
مثلاً یک بار زنی سالمند را کمک کردم که از پله های یک ایستگاه مترو بالا برود. او به من لبخند زد و در راه با من خیلی صحبت کرد. اکنون در مرور زندگیام نه تنها لبخند او را دوباره میدیدم، بلکه آن را به شکلی جادویی و خارق العاده حس میکردم و میدیدم که در قلب او یک دنیا سپاس گزاری بود. حاضرم هر چیزی دارم بدهم تا آن احساس را دوباره تجربه کنم.
📗کتاب تقاص
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi