eitaa logo
گروه جهادی شهید ابراهیم هادی
661 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
39 فایل
🔻گروه جهادی شهید ابراهیم هادی🔻 شماره کارت : 🔻6273817010160681🔻 🔻6‏603799795048207🔻 شماره شبا : 🔻‎IR250150002049801150262688🔻 🔰ارسال فیش و ذکر نیت خیّرین محترم به آیدی مالی: @ShahidEbrahimHadi_Mashhad 🔸ارتباط با ادمین: @ymirzaie
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 *روزی جنگل آتش گرفته بود و ساڪنين جنگل وحشت‌زده تلاش می ڪردند فرار كنند!* ببر مے‌گفت من قوے هستم. به جاے ديگرے میروم و دوباره زندگےام را مے‌سازم! فيل خودش را به رودخانه رسانده بود و با ريخٺن آب روے بدنش خود را خنڪ مےڪرد و در فڪـر گريز بود! و و و ... اما گنجشڪے نفس‌نفس زنان خود را رودخانه می‌رساند، با نوڪش قطره‌ے آب بر می‌داشت، پر می‌ڪشيد و دوباره برمی‌گشت... 🔴 از او پرسیدند: در اين وانفسا تو داری چه میڪنے؟ پاسخ داد: آب را مے‌برم تا آتش جنگل را خاموش ڪنم! به او گفتند: مگر حجم آتش را نديده‌اے؟ مگر تو با اين منقار ڪوچڪت می‌توانی آتش جنگل را خاموش ڪنے؟اصلا اين ڪار تو چه فايده‌ای دارد؟ گنجشڪ گفت: شاید نتوانم آتش خاموش ڪنم، اما وقتی از من پرسيدند زمانی ڪہ جنگلے ڪه وطن تو بود و در آتش می‌سوخت چڪار ڪردے؟ خواهم گفت؛ صحنه را ٺرڪ نڪردم و هر چه از دستم بر آمد؛ براے جنگل ڪردم! و بہ جنگ با آتش رفٺم! ✍️ مهم نیست ڪه شما چقدر دارید، مهم این است ڪہ چقدر دارید. 📌 حالا ڪہ و همرزمانش براے این ڪشور تڪه تڪه شدند، ما برای و و ڪشور در اين ڪره خاڪے ڪه همچون جنگل در آتش میسوزد، با تمام توان و بصيرٺ ڪامل پاے صندوق هاے راے خواهيم رفت.(ميزان راے ملٺ است). 🔻قرارگاه فرهنگی اجتماعی شهید ابراهیم هادی🔺 🔸واحد خیریه نسیم رحمت توس 🔸 @nasimerahmatetoos
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت یازدهم : قهرمان ✔️راوی : حسين الله كرم 🔸مسابقات قهرماني 74 کيلو باشگاهها بود. همه حريفان را يکي پس از ديگري شكست داد و به نيمه نهائي رسيد. آن سال ابراهيم خيلي خوب کرده بود. اکثر حريفها را با شکست داد. 🔸اگر اين مسابقه را ميزد حتماً در ميشد. اما در نيمه نهائي خيلي بد کشتي گرفت. بالاخره با يک امتياز بازي را واگذار كرد! آن سال ابراهيم مقام سوم را کسب کرد. اما سالها بعد، همان پسري که حريف نيمه نهائي ابراهيم بود را ديدم. آمده بود به ابراهيم سر بزند. آن آقا از خاطرات خودش با ابراهيم تعريف ميکرد. همه ما هم گوش ميکرديم. 🔸تا اينکه رسيد به ماجراي آشنائي خودش با ابراهيم و گفت: آشنائي ما بر ميگردد به نيمه نهائي کشتي باشگاهها در وزن 74 کيلو، قرار بود من با ابراهيم بگيرم.اما هر چه خواست آن ماجرا را تعريف کند ابراهيم بحث را عوض ميکرد! آخر هم نگذاشت كه ماجرا تعريف شود! روز بعد همان آقا را ديدم وگفتم: اگه ميشه قضيه کشتي خودتان را تعريف کنيد. او هم نگاهي به من کرد. نَفَس عميقي کشيد و گفت: 🔸آن سال من در نيمه نهائي حريف ابراهيم شدم. اما يکي از پاهايم شديداً ديد.به ابراهيم که تا آن موقع نميشناختمش گفتم: رفيق، پاي من آسيب ديده هواي ما رو داشته باش. ابراهيم هم گفت: باشه داداش، چَشم. بازيهاي او را ديده بودم. توي كشتي بود. با اينکه شگرد ابراهيم فنهایي بود که روي پا ميزد. اما اصلاً به پاي من نزديک نشد! ولي من، در کمال نامردي يه خاک ازش گرفتم و خوشحال از اين پيروزي به رفتم. ابراهيم با اينکه راحت ميتونست من رو شکست بده و قهرمان بشه، ولي اين کار رو نکرد. 🔸بعد ادامه داد: البته فكر ميكنم او از قصد كاري كرد كه من بشم! از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرماني براي او تعريف ديگه اي داشت.ولي من خوشحال بودم. خوشحالي من بيشتر از اين بود که حريف فينال، بچه محل خودمون بود. فکر ميکردم همه، مرام و داش ابرام رو دارن. 🔸اما توي فينال با اينکه قبل از مسابقه به دوستم گفته بودم که پايم آسيب ديده، اما دقيقاً با اولين حرکت همان پاي آسيب ديده من را گرفت. آه از نهاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روي زمين و بالاخره من ضربه شدم. آن سال من دوم شدم و ابراهيم سوم. اما شک نداشتم ابراهيم قهرماني بود. از آن روز تا حالا با او رفيقم. چيزهاي عجيبي هم از او ديد هام. را هم شکر ميکنم که چنين رفيقي نصيبم کرده. 🔸صحبتهايش که تمام شد خداحافظي کرد و رفت. من هم برگشتم. در راه فقط به صحبتهايش فکر ميکردم. يادم افتاد در مقر گيلان غرب روي يكي از ديوارها براي هر كدام از رزمنده ها جمله اي نوشته شده بود. در مورد ابراهيم نوشته بودند: «ابراهيم هادي رزمنده اي با خصائص پورياي ولي » 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید