حنای قشنگم تولدت مبارک ربان صورتی من

یارو با یه دوربین بی کیفیت شروع کرد به فیلم گرفتن و با یک عالمه انگیزه و تلاش و کمی تاکید میکنم کمی کثافت کاری ( در حد کشته شدن سه چهار نفر ) تونست زندگیشو از این رو به اون رو کنه. و نکته خیلی کلفت این فیلم نشون دادن قدرت دوج چلنجر بود واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم.

یوهو

سه تا کتاب خریدم که بعدا بهتون معرفی میکنم🎀🤚🏻

یوهو چه کوفتیه😂

:"کاش بگی خیلی کنجاکوممم". :"یه رمان از نویسنده مورد علاقم (استیو تولتز) گرفتم ، یه نمایشنامه از چخوف و یه کتاب درباره درونگرایی به اسم قدرت سکوت".

نیاز داشت بهش

فکر میکردم خوب شدم ولی دوباره اون حس کوفتی تنهایی داره برمیگرده

در مادرم دختری کوچک و تنها میبینم. کسی که در کودکی خانواده خودش را از دست داده. دختری که رویا هایش مرده و حالا همه چیزش منم. دختر کوچک او.

پنجره را که باز میکنم اولویا دیگر آن نجوای قدیمی سازت در خانه نمیپیچد. یادت است روی ایوان تمرین میکردی؟ تصویرت پیش چشمانم است. مینشستی روی چهار پایه، دامن بلندت در باد میرقصد. دستت را روی حفره ها حرکت میدادی و نوای فلوت تورا با خود میبرد.

ظرف شیشه ای را گذاشته ام آن بالا. روی طاقچه تا در دسترس نباشد. میترسم بکشنمش. مثل هر بار دیگری که از دستم افتاد. با چسب به جانش افتادم و حالا بهتر است، اما خب. هر چه دور تر باشد از من، بهتر است.

:"استیو تولتز چه کتابایی نوشته؟ نمیشناسم". :"استیو تولتز، یه نویسنده استرالیاییه. معروف ترین اثرش فکر میکنم جزء از کل باشه که واقعا فوق العاده اس. سبک نوشتنش فسلفه خاصی داره که منو به خودش جذب میکنه. فلسفه پوچ و قشنگیه حقیقتا".

این یه تیکه از همین رمانه

جزء از کل از استیو تولتز این کتاب رمانی درباره یک پدر و پسره به شخصه عاشق این کتابم و خط به خطش روی روحم حک شده. اگه از ادما بدتون میاد با شخصیت اصلی رمان همزاد پنداری میکنید. ترکیب دیوانگی و نفرت و جامعه گریزی و در نهایت جنایت باعث میشه این رمان بینظیر باشه #books

این کتاب داستانی دوست داشتنی و کنجکاو کننده و غیر قابل پیشبینی داره و در نهایت حال خوبی بهتون میده