دنیای عجیبیه! شرکتی که سالهای کودکی‌مون باهاش گذشت و فکر می کردیم عاشق کودکانه، الان اومده و به اسرائیل کمک کرده تا کودکان مظلوم رو به خاک و خون بکشه... اللهم عجل لولیک الفرج @eenas69

همه این کُشت و کشتار و بدبختیا برای اینه که ما شاید بفهمیم نیاز فوری به حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف داریم... چهارده صلوات برای تعجیل در فرج لطفا این پیام رو برای یه نفر بفرستید 🙏

اسعد الله ایامکم یا صاحب الزمان ⚘️ میلاد پدر جانتون مبارک... #اباالمهدی

برای مردمِ تهران یگانه دلبر شد و شهر ری ز دَمِ او لات‌پرور شد 💐 #ولادت_حضرت_عبدالعظیم علیه السلام

ماشاءالله به این عزت تشییع پیکر شهید نیلفروشان عزیز در تهران 🖤 #نصراللهِ_بزرگ

تعجیل در فرجش صلوات به نیابت از بی‌بی حکیمه سلام الله علیها #غریب_طردشده

این همه راه آمدم، ندیدمت یا رضا...😭 به روایت دیگری امشب شب وفات بی بی معصومه سلام الله علیها؛ ما دنبال بهونه‌ایم اسم شما رو بیاریم #قم_المقدسه

📍ورودی باب الشفاء بیچاره‌‌ترها از این‌جا وارد حرم می‌شن

یا امام رضا تسلیت 🖤🖤😭 #قم_المقدسه

سر هر وعده غذایی یادش کنیم یه دعای سلامتی یا یه سلام یا یه صلوات براش بفرستیم #غریب_طردشده

🙏 الدخیل یا امّ الحَسَنین #در_پناه_چادرت

آزادی قدس ان شاءالله ✌️ #فدمرناها_تدمیرا #نصراللهِ_بزرگ

صد و بیست و هشت مقدس ⛓️ سطح ویدیو VIP می‌باشد ⛔️ لطفا همه نبینن... #باشوآدولانیم

برای یه بارم که شده... وقتی رفیقت می‌گه دارم می‌رم حرم، بگو می‌شه برای ظهور دعا کنی؟ #غریب_طردشده

🤪 همه چی رو به شوخی می‌گیریم! ‼️ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ حساب‌وکتاب مردم خیلی نزدیک است؛ درحالی‌که آن‌ها با غفلتِ تمام، به آن بی‌اعتنایند! (١) مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ هر حرف تازه‌ای از طرف خدا برایشان می‌آید، ظاهراً خوب گوش می‌دهند؛ اما آن را به شوخی می‌گیرند (٢) آیه ۱ و ۲ سوره انبیاء، ترجمه علی ملکی #راحت_ازش_رد_نشو! 📶 دریافت تصویر با کیفیت ble.ir/join/MWE2NTZhYT

السلام علیک یا صاحب الزمان رزقِ نگاه به اسمت 🪻

امشب یه بنده خدا کاپشن و کلاه پوشیده بود، با شلوارک روی موتور نشسته بود! 😂 😐 بدنت ارور نمی‌ده؟! جالبه که توی این تهران بزرگ، بعد چند ساعت دوباره دیدمش. این دفعه اومد کنار من وایساد 😂 فکر کنم می‌خواست مطمئن بشم درست دیدم

*سکانس پایانی قهرمان* آن‌طور که دشمن گفته و تصاویر نشان می‌دهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما این‌گونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بی‌کس و البته شجاع و نترس. جوان‌های دشمن محاصره‌اش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پله‌ها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بی‌رمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک این‌ها را عقب راند. شکستگی استخوان‌ها و خون‌ریزی‌، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این #مرد_تسلیم_ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهره‌اش را با چفیه‌ای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد. تک‌تیرانداز دشمن به پیشانی‌اش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خون‌ریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته.