eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
346 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•دیدی هرجوری بود... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دیدی هرجوری که بود این دفعه هم اومدم و بین جمعیت این سینه زنا زانو زدم و اومدم تا وسط گریه ی این گریه کنات واکنم پیش خودت سفره ی دردِ دلم و مگه میشُداین شبا رو توی خونه سر کرد؟ مگه میشُدبیخیال از غم تو گذر کرد؟ دست ما نیست کارِ عشقه عشق ما رو در به در کرد ما نباشیم هم باز روضه ات هست پس تو این دو روزه که فرصت هست واسه روضه ی تو جون باید داد من دوست دارم به هر قیمت هست «یا دافعِ البَلا ثارالله...» کربلا دردِ و درمونِ دلِ دیوونمه راز دلتنگی و چشمای پر از بارونمه اولین باری که راهم دادی توی حرمت قاب عکسش هنوزم روی دیوار خونه امه مگه دنیا، چی برام داره جز دل شکستن مگه دنیا، دلخوشیم داره واسه ی من مگه دنیا، جز زیارت ارزشی هم داره اصلاً راهی پیدا واسه تسکینم کن فکری واسه بغضِ سنگینم کن بَرات این دیوونگی چیزی نیست من و دیوونه تر از اینم کن «یا دافع البلا ثارالله...» اومدم زیر همین نور الهی که تویی دل بریدم که بیام سمت پناهی که تویی یه نفر بی سر و پا مثل گدایی که منم کجا راه داره به جز خونه ی شاهی که تویی دیدی چیشد؟ یا حسین صحبت از آبرومه دیدی چیشد؟ خاطراتم حالا آرزومه هر طرف که خیره میشم عکس گنبد روبرومه واسه بی قراریام کاری کن تو بزرگی و بزرگ واری کن اربعین تو راهه و من دلتنگ بیا امسال آبرو داری کن «یا دافع البلا ثارالله ...» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄
Fadaeian_Haftegi_14000611_4.mp3
23.72M
|⇦•دیدی هر جوری که بود... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام حسین علیه السلام: هرگز سخن بيهوده مگوى؛ زيرا بيم گناه براى تو دارم و نيز هرگز سخن سودمند مگوى، مگر اين كه آن سخن به جا باشد 📚ميزان الحكمه جلد10 صفحه190
 سفر رسیدم از سفر رسیدم وای ، خونجگر رسیدم وای دیده تر رسیدم وای ، خونجگر رسیدم وای در به در رسیدم وای ، خونجگر رسیدم وای از سفر  رسیدم وای ، خونجگر رسیدم وای ** زینب پریشانم          آمدم حسین جانم دیده خون و گریانم          در غم عزیزانم عاقبت رسیدم بر تربتت عزیز دل دیده خونفشانست و سر نهاده ام بر گل این چهل شب و روز غصّه بار و محنت زا آه و ناله ام بوده همدمم به هر محفل دیده تر رسیدم           خونجگر رسیدم عاقبت برادر         از سفر رسیدم ای نگار من بنگردیده خون و سرگشته زینبت سرانجام از شام و کوفه برگشته قامتی کمان گونه دیدگان اشک آلود سهم خواهر زارت اندر این سفر گشته از سفر رسیدم وای ، خونجگر رسیدم وای ** آمدم نهم جانا سر دوباره بر دوشت سفرة دل تنگم وا کنم به آغوشت گویم از غم هجران در اسارت و غربت تا شنیدن رنج این سفر برد  هوشت دیده تر رسیدم           خونجگر رسیدم عاقبت برادر         از سفر رسیدم هر کجا که می رفتم دل به یاد رویت بود لحظه لحظة غربت دیده جستجویت بود در تمام این مدّت کوفه و بلاد شام خون به جان و قلبم از کینة عدویت بود از سفر رسیدم وای ، خونجگر رسیدم وای ** پرچم قیامت بر دوش  خسته بنهادم روبروی قوم کین با شهامت ایستادم گر نبوده امّیدت مرده بودم آن دم که پیکر گل نازت در خرابه  جا دادم دیده تر رسیدم           خونجگر رسیدم عاقبت برادر         از سفر رسیدم از کجای دل گویم از سه سالة پرپر نقش تازیانه بر پیکر گل حیدر در خرابه جان داده کودک پریشانت پیش رأس خونینت در میان تشتی زر از سفر رسیدم وای ، خونجگر رسیدم وای ** خطبة فصیح من با شهامت سجّاد كاخ كينه توزان را داده عاقبت بر باد شانة ستم را بر خاک تیره مالیدیم مانَد این شجاعت تا روز واپسین در یاد دیده تر رسیدم           خونجگر رسیدم عاقبت برادر         از سفر رسیدم صبر  زینبی کرده نهضت حسین کامل پرچم و پیامش را بوده دوش او حامل سروریست به این امّید تا به وادی محشر لطف حضرت زینب حال او شود شامل از سفر رسیدم وای ، خونجگر رسیدم وای
متن روضه اربعین امام حسین علیه السلام ـ بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد             دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد  بیاد کاروان اربعین با گریه می گوید             به هر جا هست زینب رو بسوی کربلا دارد  بیاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته             به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد  اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش         همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد  اگر خاک رهش بنشست بر روی گنه کاری         گرامی می شود چون آبروی کربلا دارد  بیاد آن قافله دل شکسته ای که روز اربعین آمد کربلا ، شما دیدید اربعین شهدا ، با چه عظمتی ، پدر و مادر و خانواده شهدا را کنار مزار می برند مراقب شان بودند ، دلداری می داند  . اما دلها بسوزد برای این قافله ، تا چشم این زن و بچه به قبرها افتاد خودشان را از بالای شترها به زمین انداختند هر کسی قبری را بغل گرفت ، عمه سادات هم آمد کنار برادر ، یادش میاد خاطرات روز عاشورا ، یادش میاد آن روزی که وارد کربلا شد با چه عزت و احترامی علی اکبر ، قاسم ، عباس زینب را پیاده کردند ، حالا هر چه نگاه می کند نه قاسمی دارد  ، نه عباس ، نه علی اکبری دارد ، حسین جان من زینبم ، برادر یادتِ آن روزی که آمدم گودی قتلگاه ، خیره خیره ، به بدنت نگاه می کردم نمی شناختم از روی تعجب گفتم آیا تو حسین منی ؟ حسین جان امروز تو زینب را نمی شناسی ، برادر اگر این جا نا محرم نبود اثر تازیانه را روی بدنم نشانت می دادم . برادر همه عزیزانت را آوردم اما سراغ رقیه ات را از خواهر نگیر ، که در خرابه شام جان داد .
‍ مدینه را غم گرفت مدینه را غم گرفت   دوباره ماتم گرفت سرای هر خانه را   عزای خاتم گرفت از این عزا در عزا    گلوی آدم گرفت از آسمان بر زمین   فغان نم نم گرفت حضرت خیرالنسا   غم دمادم گرفت غم حسن با رسول  به سینه با هم گرفت حبیب عرش و زمین پیمبر آخرین رسول مهر آفرین محمّد  مصطفی میان آه و فغان نگین پیغمبران سفر نمود از جهان به سوی عرش خدا دم به دم از شهر مدینه رسد آوای غم امّت واحد شده  مستغرقِ دریای غم شیون و غوغا رسد از نایِ زمین بر سما بر در و دیوار زمان مانده به جا جای غم مدینه را غم گرفت   دوباره ماتم گرفت درون این  همهمه شکسته قلب همه علی الخصوص فاطمه چنان دل مرتضی عزا شده  مستمر خمیده مولا کمر نهال اندوه ثمر در این دیارِ  عزا قامت مولا به عزای شه والا خمید روح عزا بر تنِ غم بستة زهرا دمید اشک حسن ها شده از دیده روان روز و شب پَر زده از خانة سلطان دوعالم امید مدینه را غم گرفت   دوباره ماتم گرفت دوباره بزم محن شده عزای حسن غریب  بیت و وطن امام حق  مجتبی به زهر أسما شهید شده امامی وحید نزول غم ها مزید به روی ارض و سما کینة عمّال امیّه شده هردم شدید می رسد از هرطرفی بارش داغی جدید خاک بقیع مدفن سلطان کریمان شده بدعت تیر و کفن و پیکرِ  بی جان پدید مدینه را غم گرفت   دوباره ماتم گرفت چه بوسِتان غمی چه شیون و  ماتمی چه گریة نم نمی چکیده بهر رضا صفر به پایان رسد غم امامان رسد دو چشم گریان رسد به سینه ای مبتلا مشهد طوس و غم سلطان خراسان رضا بُرده دگرباره قرار از تنِ اهل ولا سروری از سوگ حسن ، داغ رضا ، نوحه گو بهرِ تسلاّی دلِ حضرت خیر النسا مدینه را غم گرفت   دوباره ماتم گرفت شاعر محمدرضا سروری ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
(ص) ⚫️⚫️⚫️ فرمود:علی جان، بیا عزیزم،كنار من بنشین، لب های پیغمبر تكان می خورد،امیرالمؤمنین گوش مبارك رو آوردند كنار ِ لب های رسول خدا،خانه آرام،رسول خدا آرام آرام حرف می زد، علی شونه هاش تكون می خوردند، زیر لب علی فرمود:چشم. شاید فرموده باشند:علی جان حق تو رو می برند باید صبر كنی، علی گفته:چشم. اشك جاری شد،یه چند لحظه ای رسول خدا صحبت كرد با علی،علی غم فراق پیغمبر، اینكه فاطمه می خواد یتیم۵ بشه،غم بچه هاش، غم این امت،دل ِ تنگ ِخودش،همین جور گریه می كرد؛حالا این بارها می خواد بیاد رو دوش علی،علی لنگر ِ زمین و آسمان ِ، هی میگه:چشم،ولی خوب دلش به درد میآْد؛ گوش كرد و گوش كرد وگوش كرد،صدای پیغمبر آرام آرام، یه صدای زمزمه  داشت می اومد فاطمه داشت نگاه می كرد، دوباره علی فرمود:چشم،سر امیرالمؤمنین پایین ِ، اصلاً بالا رو نگاه نمی كرد، شاید رسول خدا فرموده باشن، علی جان درب خانه ات رو آتش می زنند، دوباره شروع كرد پیغمبر حرف زدن، اما این دفعه آروم آروم رنگ صورت ِ مولا تغییر كرد، برافروخته شد، صورت در هم رفت، رگ ِ غضب شیر خدا متورم شد، دستاش رو فشار می داد، سر بالا آورد به فاطمه اش نگاه كرد،گفت:چشم،چشم.شاید پیغمبر گفته باشن:علی جان فاطمه ات رو میزنند، هی نگاه به فاطمه می كرد، هی میگفت:چشم، شاید داره روضه می خونه برای علی، محسنتم می كشند. 🌴🌴🌴🌴🌴🌴
صلوات بر شهدای کربلا شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) ------------------------- بر قافله سالار شهیدان صلوات بر خون خدا بالب عطشان صلوات بر شبه رسول عربی سبط نبی اول قمر رفته به میدان صلوات بر غیرت سردار حسین ابن علی بفرست مدام از دل و جان صلوات ششماهه به میدان پسر شیر حنین برطفل رضیع به روی دستان صلوات چون عابِس و جونْ در ره دین خدا جان دادن عاشقان به قرآن صلوات پروانه به دور شمع می گردد آب بر تشنه لبان راه جانان صلوات ای خسته دلان موقع دلداری ماست برنم نم اشک حضرت باران صلوات بر ساجد عابد که به تب می سوزد بر حکمت آن خالق سبحان صلوات برشقایق بی سر و مجروح به دشت بر حسین با پیکر عریان صلوات زینب که بود قافله سالار حرم براشک دوچشمِ طفلِ گریان صلوات بر اهل خیام در سفر کوفه به شام بر جمله غریبان و اسیران صلوات --------------------------------- شاعر و ستایشگر اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
༺༺༻༻༻ *«بســــــمه تعالـــی»* *«روضه پنج تن علیه السلام»* ترکی.. به وقت عاشقی، میخوانم امشب بسم ربّ الـمهـدی زهرا، عزیز حضرت طاها به نام حضـرت طاها،به نام نامی پیغمبر خاتم، امیـــر عالم وآدم به نام حضرت مولا، امیرالمـوئمنیـــن، شاهـنشـه والا، به قدرو کـوثرو طاها، به نام حضرت زهرا، فاطمه ام ابیــــها سیدة النسا‌العالمیـن. به دستان کریم مجتبــی وبه نام نامــــی آقای دشت نـــیـنوا، که امضا گردد این شعر کیمیا به نام پنج تن حالا، ༺༺༻༻ *ان شاءالله مجلـس حضرت زهرا بِــیَــنَـن مجلس اولا، نظری اولا، عنایتی اولا، حاجـتلریـمیـز روا، دعالریمیـز مستـجاب اولا،* ༺༺༻༻ *السلام علیک یا مظلوم یا رسول الله صلوات الله علیه* *السلام عیلک یاامیرالموئمنیـن یاعلی بن ابیطالب ع* *السلام علیکِ یافاطمة الزهرا، سیدةالنساالعالمین* *السلام علیک یاابامحمد یاحسن بن علی یامظلوم* *السلام علیک یاسید الشهدا یامظلوم یا حسبن بن علی ایها الشباب اهل جنة* ༺༺༻༻ شمس دین غروب ایلین زمان دوره سین آلوبدی ستاره لر برج عصمتین بدری فاطمه مجتبی کیمی ماهپاره لر سس سسه ویروب ایتدیلر نوا بال و پر شکسته هزاره لر وای بابا دیوب گوزیاشین توکر گل یوزه شه کربلا بوگون ༺༺༻༻ *«ناگهان قاپو دوگولدی»* *«گئت قزیم آچ قاپونی مهماندی عزرائیل منه»* قاپی دوگولدی گیدوب گلدی آچدی فاطمه اول جلالتلی قاپونی گوروبدی بیر عرب آماده اولوپ عرض حاجتینه جهانِ جسمینی ترک ایتدی روحِ پیغمبر یومولدی نرگس مخموری تک ،گوزل گوزلر علی اگلدی دوداقلارینی قویوب گوزینه صورا عباسینی چکدی او حضرتین یوزینه سرشگ حسرتیلن دولدوروب گوزین چکوب آه دئدی قوتاردون اوزون ایندی یا رسول الله سنوبدی سّد دلیم داشلانور جماله سئلیم دیزیمده قالمادی طاقت عم اوغلی سیندی بلیم بو سیل خونـیــــدی دیلدن جماله باغلــــیورام شکسته دیل قیزون اوخشور سنی، من آغلیورام غرض اینکه ائیتدیگین وصیت نظرلردن دوشجاخ فدک اوسته فاطمه نین سینسی اودان یاناجاخ درگه آل رسوله اوت سالیپ قوم ظلم عزرائیل اذن ایستیـن درگهیوی یاندیراجاخ ༺༺༻༻ *زهرا دیـور باباجان* نه روا مجلس شورا قـورالار رأی آلوپ درگهیـــمی یاندیرالار نیلمیشدیم آی بابا، منه کوچه ده سیلی ویرالار چون یاندی قاپی بیتیده غم ناله سی گلدی ظلم عرشه چاتوپ، عرشیده ماتم سسی گلدی یاندوخجا قاپی توسدو داغیلدی گوی اوزونده مظلوم امامین باشینا غم سایه سی گلدی غمون عـلینی ایلدی غم آشناسی فاطمه گتوردی تنگه سیـنمی سینون یاراسی فاطمه نه اولدی دردیوه دوا نه قالدی محسنون سنه الیم بئلیمده قالدی ای الیم عصاسی فاطمه ༺༺༻༻ گلدی اووقت اولدی که کوفَــده سس دوشدی محرابیده بیــــر باش یارالاندی طبیب عالمه بستر سالیندی پرستاری کمکـسیـز زینب اولدی اولدی بابا جان زینبیوین غصه نصیبی احوالیـوه یانام یاره ویـن یوخدی طبیبی یوردو بو غریبلیک سنی ای کوفه غریبی قویدون آتاسیز زینبی ماه رمضــاندا سن ملاقات ائدوسن خالق سبحانـی بابا بس کیمه تاپشوروسان زینب نالانی بابا بولوسن یوخدی آنام قلبیمی آرام ایلیه آتاسیز قویما قیزون زینب نالانی بابا ༺༺༻༻ لبالب ائتدی ساقی زمانه زهر ساغرین که پاره پاره زهریله ائدوب حسن جگرلرین نصف شبیدی یاتـمیـشیـدی اهل مدیــنه بیـرفاجعه اولدی که اوایش تازه دن اولماز مظلوم آقا آهیله همان کـوزه نی گوتدی سو ادینه عالمده بئله زهر ایــچن اولماز ایشجک دیدی زینب جگریم گل اوتا دوندی قارداشه باجی اولماسا تســکیـن ویرن اولماز هئچ کیمسه غریبلیکده امام حسن اولماز آند اولسون حسینه بیله مظلوم اولن اولماز *دئدی حسین، قارداش* سن باخوب بو طشته یانما، توکمه چوخ اشک بصر من باخوب بوطشته یانّام، سالّام آفاقه شَـرر سن گورورسن طشت ایچینده لخته خون جگر اما من بیــر کسیـک باش، قانـلی لب دندانـی قارداش آغلاما ༺༺༻༻ اولسون سلام فاطمه بوسه ووران باشا نوک جداده شام یولوندا دوران باشا یاامام زمان عذر ایستورم آقاجان سن دی تامنده دیــــوم اولسون سلام آلنینی داش سیندیران باشا اولسون سلام مجلس ابن زیادیده طشت طلا ایچینده قانلی گوزیــن آچیپ اوسرایه باخان باشا حسین قارداش نه باخان وار پوزولان حالیمه نه گوز یاشیما یوخدور کمگیـــم چاتمور الیم حیف ابالفضل قارداشیـما سسلورم داده گله قمچی ویریلار باشیــما یدی قارداشی اولن زینب غم دیده منم قلبی قانلان دولی ال باشدا حسینیم دینم حسیــــــن ۳ روضه پنج تن آلعبا ع التماس دعا 🙏
نبی در بستر و زهرا كنارش عزیز قلب او شد بی قرارش بگوید دخترم كمتر نوا كن برای رفتن بابا دعا كن شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه سلام الله علیها سخت بود. بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر نوادگان پیغمبر علیهم السلام ، حسن و حسین علیهما السلام و زینب كبری سلام الله علیها و ام كلثوم سلام الله علیها سخت بود. چون یك اُنس عجیبی بین پیغمبر صلی الله علیه و آله و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بود. فاطمه ی زهرا پنج سال داشت كه مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری كرد و هم مادری. پیامبر اكرم خطاب به فاطمه می فرمود:اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. یك روز شخصی در كنار مسجدالحرام شكمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری كثیف شد،پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود،خیلی صبور بود،خیلی مهربان بود،همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین كه این وضع را مشاهده كرد بلافاصله پدر را تطهیر كرد،لباسی برای او آورد. پیغمبر لباسش را عوض كرد و فرمود:انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به كار برده است. روزی كه پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛خانه شان نزدیك هم بود حتی بعد از ازدواج،رفت و آمد می كردند. اما این دو سه روزی كه پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت،خانه ی پیامبر ماند. نوشته اند همین كه پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می كرد؛ زهرا گریه می كرد و می فرمود: وَاكَرْباهُ لِكَرْبِكَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) 1 همین كه پیغمبر متأثر می شد، اشك فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی كه با هم داشتند. فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تكان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می كرد{ یا بقیة الله، ان شاءالله یك شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت كنیم} فاطمه ی زهرا،امیر المؤمنین،امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. در نهج البلاغه آمده است:امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛2 پیامبر در حالی جان دادن كه سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد كه سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت.پیغمبر در خانه غسل داده شد،كفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاك سپرده شد.اَنس بن مالك می گوید: وقتی پیغمبر را به خاك سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یك خانم كنار دیوار ایستاده و گریه می كند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود،تاریك بود،جلو آمد،عرض كرد:اَنَس پیغمبر را به خاك سپردید؟ عرض كردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاك كنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاك بر بدنش فشاندید؟3 اتاق را خلوت كردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است. صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا   4 بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا،خوشی فاطمه تمام شد.بابا،احترام فاطمه پایان پذیرفت.بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله كنند.بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده.یا فاطمة الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاك بریزند.شما را احترام كردند. وارد اتاق شدی كنار قبر پیامبر اشك ریختی.اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن،جنازه ی بابا را تیر باران كردند! به خدا امام حسن غریب است.امام غریب زیست و غریب مُرد.امروز هم قبرش زائر ندارد.یا فاطمةالزهرا،جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران كردند. فاطمه جان،طاقت نیاوردی خاك بر بدن بابا بریزند. شما هم یك دختری و دختر اباعبدالله هم یك دختر است. وارد قتلگاه شد،دید بابا سر در بدن ندارد،بدن قطعه قطعه،خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را كنار قبر بابا آزاد گذاشتند كه اشك بریزید،گریه كنید،اما دختر اباعبدالله را با تازیانه از بدن بابا جدا كردند! 1-مستدرك ج2،ص451،بحارالانوارج22،ص458،منتهی الآمال،ص148 2-نهج البلاغه،خطبه197،غررالحكم،ص120،ح2103 3-سوگنامه آل محمد،ص23 4-بحارالانوار،ج79،ص106؛مناقب ج1،ص242؛مسكن الفؤاد،ص112 منبع كتاب مقتل" روضه های  استاد رفیعی " ص15-13 (ص) 🌴🌴🌴🌴🌴
2. می باره بارون.mp3
3.53M
( علیه السلام ) میباره بارون روی سرِ مجنون توی خیابون رویایی میلرزه پاهاش بارونیه چشماش میگه خدایی تو «آقایی » من مانوسم با حرمت آقا حرم تو والله برام بهشته ... انگار دستی اومده و از غیب روی دلم اینجور برات نوشته : کربلا ، کربلا ،کربلا اَلَّلهُمَّ الرزُقنا کربلا ، کربلا ،کربلا اَلَّلهُمَّ الرزُقنا می دونم آخر میرسه یه روزی کنارِ تو آروم ، بگیرم با چشمای تر یا که توی هیئت یا وسطِ روضه ،« بمیرم » یادم میاد که مادرم هر شب منو میاوردش میونِ هیئت یادم میاد مادرِ من ، با اشک می گفت : تو رو کُشتن توو اوجِ غربت کوچیک بودم که مادرم ، حِرز تو گردنم می کرد وقتی مُحرم میومد لباس سیاه تنم می کرد بزرگترای من ، منو به مجلسِ تو بُرده‌ ان هوامو داشته باش، آقا منو به تو سپرده‌ ان ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
_اربعین امام حسین سبک : راس تو میرود بالای نیزه ها ای خاک کربلا ای خانه ی محن با من بگو کجاست قبر امام من ای سرزمین غم ای خاک لاله گون با من بگو چه شد آن جسم غرق خون ای حسینم ای حسینم ای ضیائهر دوعینم اینجا دم غروب در بین گریه ها با تازیانه من از تو شدم جدا بار دگر اخا من را صدا بزن گم کرده ام تو را ای پاره پاره تن ای حسینم..... باور نمیکنم هستم کنار تو دستم رسیده بر خاک مزار تو با اشک دیده ام خاک تو تر کنم حاشا که من دگر بی تو سفر کنم ای حسینم...... ای بی کفن چنین با تو روا نبود آیا به کربلا جز بوریا نبود غسل تن تو شد با خون حنجرت آب مزار توست از اشک خواهرت ای حسینم.... ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
که می‌گوید حسیـــــن زیـــــنب دعایش میکند چاوشی بدرقه زائر دارم میرم به کربلا، بشم کبوتر حرم ....... منم به آرزوم رسیدم دارم میرم به کربلا، آب بریزین پشت سرم ......منم به آرزوم رسیدم دارم میرم به کربلا، من با دعای مادرم ...... منم به آرزوم رسیدم حالا چی می خوام از خدا، دیگه شدم حاجت روا مارو طلبیده حسین ،برا حرم کربلا سلام کرببلا ...... سلام کرببلا همین خوبه امام رضا، امروز و فردا میکنه .... منم به آرزوم رسیدم بیاد ببینید که آقام، داره گره وا می کنه ..... منم به آرزوم رسیدم داد می زنم وقتی داره، برگمو امضا می کنه...... منم به آرزوم رسیدم کار خودشو کرده آقا، کرببلا جور شد برام ....منم به آرزوم رسیدم اون همه سلام بر حسین، رسیده جواب سلام سلام کرببلا ..... سلام کرببلا دارم می رم توی حرم ،با اولین نگاه بگم...... منم به آرزوم رسیدم سرم رو بالا بگیرم، برم تو قتلگاه بگم ..... منم به آرزوم رسیدم غریب مادربخونم، کنار خیمگاه بگم ......منم به آرزوم رسیدم دل منو این روضه ها، بروی لبم این دعا حالا که میمیرم یه روز، اون روز باشم کرببلا 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
این دل تنگم عقده ها دارد                 گوئیا میل کربلادارد ای خدا بنگرکوفیان  را در                    کشور اسلام کشور قرآن ای خدا مارا کربلایی کن                    امت  مارا  نینوایی کن می روم بینم درکجا زینب                  شِکوه  ازشمر بی حیا دارد می روم بینم  در کجا لیلا                  نو عروسش را در بغل دارد می روم بینم در کجا عباس                هر دو دست از تن جدا دارد می روم بینم در کجا اکبر                   تیرُ در پیکر از جفا دارد می روم بینم در کجا اصغر                 تیر حرمله بر گلو دارد می روم بینم قاسم داماد                  در کجا دست درخون حنا دارد این دل تنگم عقده ها دارد                 گوئیا میل کربلادارد شاعر:حاج حبیب الله معلمی
005 Bedoon e To.mp3
5.66M
تویی اون که با اسمت جون می گیرم منم اون که بدون تو می میرم . خدا خواسته که سایه ت رو سرم باشه شبانه روز حواسم تو حرم باشه . فقط وابسته به این دربارم محاله از تو دست بردارم آخه خیلی دوست دارم . حسین جانم حسین جانم حسین جان . بیا با تربت پاکت پاکم کن زیر پای عزادارات خاکم کن . شبیه اون کبوتر که پرش ریخته غم و غصه یه عالم رو سرش ریخته . ببین دور از تو چه قدر بیچاره م محاله از تو دست بردارم آخه خیلی دوست دارم . حسین جانم حسین جانم حسین جان . تو لیلایی همه عالم مجنونه همه خلقت به اسم تو مدیونه . کسی قدر تو رو والله نمیدونه ولی دستی ازت کوتاه نمی مونه . با تو از عطر خدا سرشارم محاله از تو دست بردارم آخه خیلی دوست دارم . حسین جانم حسین جانم حسین جان
2. صوتی دلم میگیره.mp3
3.39M
( علیه السلام ) مداح محترم جناب آقای این همه زائر می بینم دلم می گیره ... دلم می گیره ... آقام حسن یه دونه زائرم نداره دلم می گیره ... نه گنبدِ طلا حتی علَم نداره دلم میگیره ... حتی آقام شعر قدم قدم نداره قدم قدم ، با یه علم یه شب میریم تووصحن زیبای حسن به زودی توو ، صحنِ آقام میریم یه مشایه با کلی سینه زن جانم حسن ، جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن ... تا چشمت افتاد ورودیه بابِ قبله تا اومدی سلام بدی یادِ حسن باش نه بابِ قبله ای داره نه حتی صحنی تموم میشد غریبیِ آقامون ای کاش تصورش کن توو باب قبله‌ی حسن وایسی ان شاالله تصورش کن آروم آروم اشک می‌ریزی میری پایین پا تصورش کن دست ادب به سینه میگی سلام آقا سلام آقا که الان توو ، بقیع هستم دخیلم رو به بابُ القاسمت بستم حسن جانم بذار عشقت توو قلب نوکرت باشه قرار ما توو صحن مادرت باشه غلط گفتم که چیزی توی کاسه ام نیست منو دست ِ ،حسین دادی حواسم نیست حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم
‍ ‍ ⇦🕊شعر خوانی و توسل جانسوز _ ویژۀ بازگشت خاندان آل الله به شهر مدینه _حاج حسین رجبیه ↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ نمی دانم چه بر سر خامۀ عنبر فشان دارد که خواهد سّری از اسرارِ پنهانی عیان دارد به مدح دخترِ زهرا مگر خواهد سخن گوید که با نغمات منصوری انا الحق بر زبان دارد به آهنگِ حسینی مدحِ بانویِ حجازی را به صد شور و نوا خواهد بر عالم رایگان دارد چه بانو آن که او را نورِ حق در آستین باشد چه بانوآنکه جبریلش سرش در آستان دارد حیا بندِ نقابِ او ، بُوَد عفت حجابِ او ز عصمت آفتاب او مکان در لا مکان دارد بیا عصمت تماشا کن که از بهرِ خریداری در این بازار یوسف هم کلافُ و ریسمان دارد نبوت شانِ پیغمبر ولایت در خوره حیدر نه این دارد نه آن اما نشان از این و آن دارد تکلّم کردنش را هر که دیدی فاش می گفتی لسانِ حیدری گویا که در طیِ لسان دارد نگویم من بُوَد مریم کنیزِ مادرش زهرا اگر راضی شود او مریم ش منت به جان دارد ای که اخلاص درآمیخته با ایمانت صبر و ایثار درآویخته از دامانت روحِ روحانیِ تو از دم روح القدسیس نفسِ رحمانیِ تو از نفسِ رحمانت ای خدایِ عظمت قبلۀ مردانِ خدا بانویِ هر دو جهان جانِ جهان قربانت زینبی "زینِ اَبی" عالمۀ فاضله ای تو که هستی که ستوده ست تو را یزدانت چه مبارک سحری داشت علی با زهرا شبِ قدری که درخشید رُخِ تابانت شبِ میلادِ تو آنگاه که خندید حسین تازه شد روحِ شفاعت زِ لبِ خندانت هر کرامت که علی داشت بُوَد در خورِ تو هر فضیلت که حسن داشت بُوَد شایانت گفت مولا به نمازِ شبت از من کن یاد چه نمازیست تو را اهلِ دعا قربانت آن شب که در خرابه نمازِ نشسته خواند آن شب که ریخت خونِ دل از دیدۀ ترش آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را با گریه خاک ریخت بر اندامِ لاغرش آن شب که کرد صرفِ نظر از غذایِ خویش تا کودکان گرسنه نخوابند در برش هفت آسمان خروش برآورد کیست این؟ این زینب است یا که پدر یا که مادرش گردون به یادِ فاطمه افتاد تا که دید زینب نماز خواند و خاکی ست معجرش سوغات از برای پیمبر ز شهرِ شام مویِ سپید بود و کبودیِ منظرش از بس در آتش غم آب گشته بود آمد برای دیدن و نشناخت شوهرش گفت عبدالله: مویِ سپید را فلکم رایگان نداد این رشته را به خونِ حسینم خریده ام .... عبدالله نبودی از بالا تل نگاه کردم ... دیدم نیزه دار با نیزه داره میره تو گودی .. بی نیزه بر می گرده ... شمشیر دار با شمشیر می رفت .. بی شمشیر بر می گشت ... صدا زد حسین : ...... بی حیایی که بر آن سینۀ پاکِ تو نشست
•یکٌه وتنها شدی... سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی یکّه و تنها شدی اسیر اَعْدا شدی دیدم که تیرت زدن افتادی و پاشدی بابا خودم دیدم زدن سنگی به ابروهای تو عمامه افتاد از سرت خونی شده موهای تو نیزه زدن، چقد اینا پست و بَدن غریب گیرت آوردن و همه به سمتت اومدن جانِ منی، آیه ی قرآن منی هم سر و سامان منی «واویلتا، واویلتا...» ورق ورق شد تنت بابا کو پیراهنت زیر سُم اسباشون به هر طرف بردنت یه عدّه از راه اومدن به سمت تو عصازنون به جای نیزه میزنن به جسم تو زخمِ زبون زخم زبون دلت رو کرده پُر زِخون شمر اومده تو قتلگاه خداکنه بیاد بیرون شمر لعین رو سینه ی بابام نشین خنجرتو بذار زمین..
زنی ویژۀ شهادت حضرت اُم البنین سلام الله علیها :ِ سید مهدی میرداماد اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین گریه نکن هرچند ، دریایِ احساسی حق داری زینب رو دیگه نمیشناسی حق میدی که پیرم ، خیلی زمین گیرم روزی هزار دفعه ، از قُصه می میرم اُم البنین قمرامُ و کشتن اُم البنین قمراتُ و کشتن اُم البنین پسرامُ و کشتن اُم البنین پسراتُ و کشتن اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین ____ مادر نبودی که ، تنها شدم تنها کشتن داداشم رو ، تشنه لبِ دریا مادر نبودی که ، آب و صدا میزد پیش چشایِ من ، هی دست و پا میزد اُم البنین بی پر و بال رفتم اُم البنین دیگه از حال رفتم ام البنین هر جوری که میشد از خیمه تا ته گودال رفتم ... اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین ____ مادر نبودی که ، دیدم اسارت رو غوغای غارت رو ، حد جسارت رو مادر نبودی که ، صد مرتبه مُردَم از کربلا تا شام ، خیلی زمین خوردم اُم البنین اشکامون و دیدن اُم البنین همه میخندیدن ام البنین نبودی تویِ شام دور سر داداشم رقصیدن ... اُم‌البنین ... آه یا ام البنین