eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ شب عاشورا از منظر طبری بنا به نقل تاریخ طبری عصر پنجشنبه عمر بن سعد فرمان حمله به خیمه‌های امام حسین(ع) را صادر کرد. آن حضرت، ابوالفضل العباس(ع) را به همراه ۲۰ نفر نزد دشمن فرستاد و فرمود: «به آنها بگو تنها امشب را به ما مهلت بدهید تا ما با خدا راز و نیاز کنیم و این خطبه را برای اصحاب ایراد کرد که خدا را به بهترین وجه ستایش می‌کنم و در سختی‌ها و آسایش و رنج و رفاه مقابل نعمت‌های او سپاسگزارم. من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود نمی‌شناسم و اهل بیتی با وفاتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر بدهد.» 📚منبع تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، ج ۷، ص ۳۲۱ ارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج ۲، ص ۹۱
⚫️ نامه ابن زیاد به عمر سعد نامه‌ای توبیخ آمیز از ابن زیاد برای عمر رسید که در آن آمده بود: چرا امروز و فردا می‌کنی؟ ببین اگر حسین(ع) و همراهانش بیعت کردند و در برابر حکم من گردن نهادند، آنان را با مسالمت به سوی من بفرست و اگر نپذیرفتند بر آنان حمله کن و ایشان را به قتل آور و اعضایشان را مثله کن، چون سزاوار آن هستند و چون حسین(ع) را کشتی، اسب بر سینه و پشت او بتازان زیرا که او ناسپاس، تفرقه افکن و ستمگر می‌باشد! پس اگر تو به این دستور عمل کردی، پاداش کسی که شنوا و مطیع است برای توست و اگر آن را نمی‌پذیری، از کارگزاری ما و فرماندهی لشکر ما کنار رو و فرماندهی لشکر را به شمر واگذار که او از تو استوارتر و مصصم تر است، والسّلام. در روایت غیر ابن اعثم آمده است که عبیداللَّه بن زیاد، حویزة بن یزید تمیمی را خواند و به او گفت: وقتی نامه مرا به ابن سعد رساندی اگر بلافاصله برای جنگ با حسین(ع) اقدام کرد که هیچ وگرنه او را بگیر و در بند کن و شهر بن حوشب را امیر قرار بده. نامه این بود: ای عمر بن سعد! من تو را برای هم نشینی با حسین(ع) نفرستاده‌ام. نامه‌ام که رسید حسین(ع) را مخیر کن که پیش من آید یا بجنگد. چون نامه رسید، عمر بن سعد بلافاصله جریان را به حسین(ع) خبر داد و امام فرمود: «تا فردا به من فرصت بده.» سپس ابن سعد به فرستاده گفت: نزد ابن زیاد گواهی ده که دستور او را انجام دادم. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۸۳
✔️ امان نامه برای فرزندان ام البنین(س) هنگامی که ابن زیاد، نامه عمر بن سعد را نوشت (تا شمر به کربلا ببرد) عبداللَّه بن مَحْل بن حزام عامری برخاست و گفت: علی بن ابیطالب که در کوفه بود از ما خواستگاری کرد و دختر عمویمان‌ ام البنین را به ازدواجش درآوردیم که برایش عبداللَّه، عثمان، جعفر و عباس را آورد. بنابراین آن‌ها فرزندان خواهر ما هستند که با برادرشان حسین بن علی علیهم‌السلام همراهند. اگر اجازه دهی امان نامه‌ای برایشان بنویسیم، تفضل کرده‌ای. عبیداللَّه اجازه داد و عبداللَّه بن محل، نامه‌ای نوشت و به غلامش «عرفان» داد* چون نامه به برادران حسین علیه‌السلام رسید و آن را خواندند به غلام گفتند: «دایی ما را سلام برسان و بگو ما را به امان شما نیازی نیست. امان خدا از امان پسر سمیه بهتر است.» غلام به کوفه بازگشت و به مولایش خبر داد، او هم دانست که آن‌ها کشته خواهند شد. شمر نیز رو به لشکر امام کرد و فریاد زد: خواهرزاده‌های من کجایند؟ عبداللَّه و عثمان و جعفر، فرزندان علی بن ابیطالب کجایند؟! آنان پاسخ او را نداده و همچنان ساکت ماندند. امام حسین(ع) به آنان فرمود: «جوابش را بدهید هر چند فاسق است؛ به هر حال یکی از دایی‌های شماست‌.» آنان به شمر گفتند: به چه کار آمده‌ای و چه می‌خواهی؟ گفت: خواهرزادگان من! شما در امانید، خود را به خاطر حسین(ع) به کشتن ندهید و از امیرالمؤمنین یزید فرمانبردار باشید. عباس بن علی(ع) فریاد برآورد: «ای شمر! دستانت بریده باد! لعنت بر تو و آن امانی که برای ما آورده‌ای. ای دشمن خدا! به ما پیشنهاد می‌کنی از برادر خود حسین(ع) فرزند فاطمه علیهاالسلام دست برداریم و به فرمان لعنت‌شدگان و فرزندان ملعونان در آییم؟!» وقتی شمر این پاسخ را از آنان شنید، خشمناک به سوی لشکر خویش بازگشت. * صحیح این نام «کزمان» است. (بنگرید به تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۱۵) که در این جا تصحیف شده است. به علاوه نام عرفان در میان عرب مشهور نیست. *امّ البنین خواهر شمر نبود، بلکه هر دو از قبیله کلاب بودند و تعبیر خواهرزاده در رسم قبیله‌ای به معنای دقیق آن نیست؛ بلکه به معنای هم‌قبیله بودن است. شاید هم خواسته است از جنبه عاطفی استفاده کند. اما اینکه امام هم او را دایی برادرانش دانسته، در منابع دیگر نیست، بلکه اصلاً سخن امام در کتب دیگر نیامده است. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۸۴
🏴 تاختن اسبان بر بدن مطهر سیدالشهدا(ع) یکی از بزرگترین جنایات بنی امیه پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع) این بود که اسب‌ها را بر بدن آن حضرت تاختند. خوارزمی حنفی مذهب در کتاب مقتل الحسین می‌نویسد: عمر بن سعد در میان سربازانش صدا زد کیست که داوطلبانه اسبش را آماده کند و بر پشت و سینه‌ی حسین اسب بدواند؟ ده نفر از آنان آماده شدند. پیکر امام حسین(ع) را با سم اسب‌ها پایمال کردند تا اینکه پشت و سینه حسین را له کردند. 📚منبع مقتل الحسین، موفق بن احمد خوارزمی، ج ۲، ص۴۴ لهوف، سیدبن طاووس، ص ۱۸۲
🏴 آسمان دوبار گریست در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نگریسته است مگر بر دو نفر یکی یحیی بن زکریا و دیگری حسین بن علی(ع). از زید بن زیاد نقل شده که چون امام حسین(ع) کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن می باشد. طبرانی نقل می‌کند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابی طالب منسوب است انشاد کرد: مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی منهم أُسَارَی وقَتْلَی ضُرِّجُوا بِدَمِ ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فی ذَوِی رَحِمِ چه می‌گویید اگر رسول خدا(ص) به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آنها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من اینگونه رفتار بد انجام دهید! 📚منبع تفسیر ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، ج ۱۰، ص ۳۲۸۹ المعجم الکبیر، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، ج ۳، ص ۱۲۴
◾️ شهادت فرزندان ام البنین(س) عثمان فرزند علی که مادرش‌ ام البنین، دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب بود. او می‌گفت: «من عثمان صاحب افتخارم، شیخ و بزرگم (پدرم) علی است که کارهای شایسته می‌کرد. از میان همه مردم او برادر و عموزاده پیامبرِ صاحب کمال بود». او هم جنگید تا کشته شد. آنگاه برادرش جعفر به میدان آمد که مادر او هم‌ ام البنین بود. او حمله کرد و می‌گفت: «من جعفر صاحب شرافتم؛ فرزند علی، انسان خوب و سخاوتمند. با نیزه‌های مضطرب و شمشیرهای آشکار و صیقلی، از حسین علیه‌السلام دفاع می‌کنم.» او هم جنگید تا شهید شد. پس از او برادرش عبداللَّه آمد که مادر او هم‌ ام البنین است. حمله کرد و می‌گفت: «من فرزند علی دلاور و صاحب فضیلت و نیکوکارم. او شمشیر برّنده پیامبر و برطرف کننده مشکلات و ناراحتی‌ها بود». او هم جنگید تا کشته شد. سپس عباس بن علی(ع) بیرون شد. مادر او هم‌ ام البنین است. هموست که سقا بود. او حمله کرد و می‌گفت: «سوگند به خدای عزیز و بزرگ، به حجون و زمزم، به حطیم و کناره کعبه که حرم است! امروز بدنم را به خونم رنگین خواهم کرد در راه حسین(ع) صاحب افتخارات کهن و پیشوای اهل فضل و کرم». عباس(ع) هم پیوسته جنگید تا گروهی از آن مردم را کشت و سپس کشته شد. پس امام فرمود: «الآن کمرم شکست و راه چاره‌ام اندک شد.» * دیگر مورخان و مقتل نویسان شهادت حضرت ابوالفضل(ع) را به گونه‌ای دیگر آورده‌اند. (بنگرید به الارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج۲، ص ۱۰۹ و مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص ۸۹) 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص ۱۵۴
◼️ خداحافظی با طفل شش ماهه امام به در خیمه آمد و فرمود: «طفلم علی را به من دهید تا با او خداحافظی کنم.» بچه را به او دادند و امام او را بوسید و فرمود: «وای بر این مردم که طرف و خصمشان جدّ توست.» در همین حال که بچه در بغل امام بود، حرملة بن کاهل اسدی، تیری انداخت و او را در بغل پدر کشت. حسین(ع)، مشت خود را از خون او پر کرد و به آسمان پرتاب کرد و فرمود: «خدایا! اگر پیروزی با ما نیست به جای آن خیر ما را قرار ده.» سپس از اسبش پیاده شد و با غلاف شمشیر، گودالی کند و طفل را آغشته به خون، به خاک سپرد و بر او نماز خواند. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص ۱۶۰
◼️ شهادت حضرت علی اکبر(ع) علی بن الحسین که در آن زمان ۱۸ سال داشت، پیش آمد. وقتی نگاه امام به او افتاد سر به آسمان برد و گفت: «خدایا! بر این مردم گواه باش که جوانی سوی آنان می‌رود که در خِلقت و در اخلاق و در سخن گفتن، شبیه‌ترین مردم به فرستاده توست. هرگاه شوق دیدار روی پیامبر را داشتیم به صورت او نگاه می‌کردیم. خدایا! برکات زمین را از اینان دور دار. جمعشان را پراکنده ساز و تکه‌تکه شان کن و آنان را همانند راه‌های منشعب قرار ده و والیان را از آنان خشنود مدار. چه این که ما را دعوت کردند تا یاری کنند ولی بر ما ستم روا داشته جنگیدند و ما را می‌کشند.» سپس حسین(ع) بر عمر سعد فریاد زد: «چه می‌خواهی؟ خدا رحِم تو را قطع کند و کارَت را برکت ندهد و کسی را بر تو مسلط کند که در رختخوابت تو را بکشد، همان گونه که رحم مرا قطع کردی و به خویشی من با رسول خدا(ص) توجه نکردی.» آن گاه امام صدایش را بلند کرد و این آیه را خواند: «إِنَّ اللَّه اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ واللَّه سَمِیعٌ عَلِیمٌ. خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را از میان همه مردمان برگزید که همه آن‌ها در مقام مانند هم‌دیگرند (و ما خاندان پیامبر از این نسل هستیم).» علی بن الحسین(ع) با این رجز حمله ور شد: «من علی فرزند حسین بن علی هستم. به خدای کعبه قسم که ما به پیامبر نزدیک تر و (برای جانشینی او) سزاوارتریم. هیچ گاه فرزند زنازاده نمی‌تواند بر ما حکومت کند. آن‌قدر با نیزه و شمشیر، شما را می‌زنم تا آن‌ها کج شوند؛ ضربتی که شایسته یک جوان هاشمی و علوی است.» او همچنان می‌جنگید تا ضجه اهل کوفه از کثرت کشته‌شدگان به دست او بلند شد. گفته‌اند با وجود تشنگی، ۱۲۰ نفر را کشت. پس از جراحت‌های زیاد، پیش پدر بازگشت و گفت: «بابا جان! تشنگی مرا می‌کشد و سنگینی تجهیزات، طاقتم را برده است. آبی هست که با آن بر دشمن قوّت بگیرم؟» حسین گریست و گفت: «پسرم! بر پیامبر و علی علیهم‌السلام و بر پدرت سخت است که آنان را بخوانی و نتوانند جوابت دهند و استغاثه نمایی و نتوانند کمکت کنند.» آنگاه فرمود: «زبانت را بیاور.» و زبان او را مکید و انگشترش را به او داد و فرمود: «آن را در دهانت بگذار و به نبرد دشمن بازگرد. امیدوارم به زودی با جام پر آب جدت سیراب شوی. نوشیدنی که هیچ‌گاه بعد از آن تشنگی نیست.» علی بن الحسین(ع) به میدان برگشت و حمله کرد و می‌گفت: «حقایق جنگ آشکار شده و نمونه‌های آن ظهور کرده است. به خدا سوگند که شما را رها نخواهیم کرد تا شمشیرهایتان را غلاف کنید.» او جنگید تا دویست نفر را کشت. پس منقذ بن مره عبدی، ضربتی به فرق سر او زد که افتاد و دیگران هم شمشیرهای خود را حواله او کردند. دست بر گردن اسب کرد و حیوان، او را به لشکر دشمن برد. پس آنان با شمشیر، قطعه‌قطعه‌اش کردند. در لحظات آخرش به صدای بلند گفت: «ای پدر! این جد من رسول خداست که با جام پر آبش سیرابم کرد. شربتی که دیگر تشنه‌ام نشود. جدم می‌گوید: شتاب کن که جامی هم برای تو گذاشته است.» امام حسین(ع) فریاد زد: «پسرم! خدا بکشد گروهی که تو را کشتند. چه قدر بر خدا جرأت کردند که حرمت رسولش را هتک کردند. بعد از تو خاک بر سر دنیا باد.» حمید بن مسلم گوید: در این لحظه دیدم زنی چون خورشید، با شتاب بیرون آمد و ندای ویل و ثبور می‌داد. فریاد می‌زد: «واحبیباه! وای میوه دلم! وای نور چشمانم!» پرسیدم آن زن کیست؟ گفتند: زینب دختر علی علیه‌السلام است. او آمد و خود را بر روی علی(ع) انداخت. حسین(ع) آمد و دست او را گرفت و او را به خیمه بازگرداند سپس با جوانان خود سوی فرزند برگشت و فرمود: «برادرتان را ببرید.»
ادامه شهادت حضرت علی اکبر(ع) آنان علی(ع) را از محل شهادتش برداشتند تا جلو خیمه‌ای که مقابل آن می‌جنگیدند، گذاشتند. در این هنگام پسر بچه‌ای از خیمه‌ها بیرون آمد که در گوش‌هایش دو گوشواره بود و ترسیده بود. به چپ و راست می‌رفت و گوشواره‌هایش تکان می‌خورد. هانی بن بعیث حمله برد و او را کشت. در این حال حسین(ع) به اطراف خود نگاه کرد و کسی از مردان را ندید. علی بن الحسین زین العابدین(ع) که کوچک‌تر از برادرش علی شهید و بیمار بود و نسل خاندان پیامبر از او باقی ماند، بیرون آمد. او توان حمل سلاح نداشت و پشت سرش‌ ام کلثوم ندا می‌کرد که ای پسر! برگرد. او گفت: «عمه جان بگذار در حضور فرزند رسول خدا(ص) بجنگم.» امام حسین(ع) فرمود: «ای‌ ام کلثوم! او را بگیر و برگردان تا زمین از نسل آل محمد(ص) خالی نشود.» آنگاه که امام به اهل بیت و فرزندانش داغدار شد و جز زنان و کودکان و فرزند بیمارش کسی نماند، ندا کرد: «آیا دفاع‌کننده‌ای هست که از حرم رسول خدا(ص)‌ دفاع کند؟ آیا خدا پرستی هست که در خصوص ما از خدا بترسد؟ آیا یاری کننده‌ای هست که با کمک به ما امید یاری از خدا داشته باشد؟» 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص ۱۵۶
6_144227340222520936.mp3
4.92M
🏴 🎤•| |• ای مظلوم بی پناه به عزت و شرف لا اله الا الله شد وقت دفن اباعبدالله ابتا این حکم دین ماست صورت میت رو سمت راست میذارن رو خاک قبر ولی سر تو الآن رو نیزه هاست چه روضه ای کربلا از این غم انگیز تره رو سینه غرق خون قنداقه بی سره چه جوری کشتن تو رو کوفیا جمع نمیشه تنت تو بوریا به حال و روز من و تو ببین که گریه میکنن دهاتی ها آرومت نذاشتن تو مقتل یه لحظه شمشیر جای شمشیر نیزه پشت نیزه نیزه نیزه نیزه نیزه میبینم دنیا دنیا دنیا غمه تو سینم خوبه که نیست ببینه خواهرت خاک میریزن رو تن بی سرت یا ابتا چی شد انگشترت میمیرم، میمیرم برای قتل صبر تو با گریه مینویسم روی خاک قبر تو هذا قبر الحسین بن علی الذی قتلوه عطشانا.
❣﷽❣ ⚫️ (5) 🔘 ⚫️ ⭐بر زینب و رافت کمالش صلوات ⭐بر کوه شکوه و بر جلالش صلوات ⭐بر نایبه حضرت زهرای بتول ⭐بر قلب حسینی و وصالش صلوات (دعای فرج) السلام علیک یا اباعبدالله ( یا حسین)۳ صل الله علیک یا اباعبدالله و صل الله علی قلب زینب الصبور و لسان الشکور ✨ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین ✨معنای واقعی اصول الکرم حسین ✨یک یا حسین گفتم و دیدم غمی نماند ✨تسکین دردهای دل مضطرم حسین  آقا جااان…یا اباعبدالله… ✨لطفی که کرده ای تو به من پدرو مادرم نکرد ✨ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین ✨من سال هاست در به در روضه ی توام ✨داغ تو را به جان و دلم می خرم حسین 🔰ان شاالله بری کربلا … ان شاالله حسرت حرم به دلت نمونه… تسکین دل مومن حسینه… امروز دعا کن برا اونایی که کربلا رو ندیدن… دلشون پر میزنه برا حرم حسین… ✨در کوچه های سینه زنی سالیان سال ✨در حسرت هوای حرم می پرم حسین ✨کابوس من شده غم دوری کربلا ✨در خواب هم ذکر لب من حرم حسین ◼️حسین… آرام جانم… ◼️حسین… روح‌ و روانم… (آره زمزمه کن...همه با هم) ◼️حسین… آرام جانم… ◼️حسین… روح‌ و روانم… ◼️حسین…سالار زینب… ◼️حسین… دلدار زینب… این روزا روزای اسارت اولاد زهراست… این روزها روزهای خاک نشینی دختر امیرالمومنینه … یا صاحب الزمان آقا جان آجرک الله… ببخش آقا… فقط یه زمزمه کنم ناله شو بزنی… از زبان بی بی زینب بگم … ◼️کوفه چراغانی شده (حسین جان)۳ ◼️زینب تماشایی شده (حسین جان)۳ ◼️دخترت آواره شده  (حسین جان)۳ (ایام ایام اسارت بی بی زینبه…) (دیگه از امروز باید بگی امان از دل زینب) آخ میون همه دلها … امون از دل زینب… چه خون شد دل زینب… روضه برات بخونم ، میدونم میخای ناله کنی برای  یتیمان حسین  برا غریبی بی بی زینب امان امان (چه مصیبتیه مصیبت بی بی زینب س) (کدوم زینبو میگم…) 🔹نیست فلک به قدرو هم پایه ام 🔹سایه ی من ندیده همسایه ام آره زینب … زینبی که وقتی میخواست بره کنار قبر پیغمبر, ، میگفتن صبر کنیم نیمه شب بشه، مردم خونه هاشون برن ، (جلو جلو قنبرو می فرستادن، قنبر برو مشعل و چراغی اگه روشنه خاموش کن) بی بی که راه می‌افتاد , امیرالمومنین علی جلو میرفت ، آخ سمت راست حسنه ، سمت چپ حسینه، (عباس هم پشت سر می اومد تو تاریکی و دل شب) چشمی به قد و بالای زینب نیفته… آاااخ … (اوج)اون خانمی که سایه شو نامحرم ندیده… صداشو نامحرم نشنیده… حالا بین نامحرما … تو بازار برده فروشا… تو محله یهودی نشینااا از همه بدتر تو بزم شراب ( اف به دنیااا دختر علی کجا و بزم شراب) (فرود)دست زنها و بچه ها رو با طناب بسته بودن، وارد مجلس یزید کردن ، بالای مجلس یزید ملعون نشسته… دور تا دور نامحرما و حرامیا… (اهل بیت پیغمبر وسط ایستاده بودن) سر ابی عبدالله رو گذاشته بودن تو طشت طلا… (کجای عالم با یه خانواده داغدیده این کارو میکنند…) (بیخود نبود وقتی از امام سجاد سوال کردن ، آقا کجا به شما خیلی سخت گذشت سه مرتبه آقا فرمود الشام الشام الشام) (خدا میدونه چه گذشت به دل اهل بیت ع چی گذشت به دل بی بی زینب س…) 🔘زینب و مجلس اغیار کجا 🔘زینب و کوچه و بازار کجا 🔘زینب و این همه آزار کجا 🔘زینب و طشت سر یار کجا ⏺ آخ تو مجلس یزیدن، همه نامحرما و حرامیا هستن بمیرم رقاصه ها دارن میرقصن، همه دارن کف میزنن، دارن هلهله میکنند… امان امان (بگمو ناله شو بزنی…) (اوج)یه وقت  این زن و بچه دیدن یزید ملعون چوب خیزرانو بالا برد … دختر داره میبینه ، خواهر داره میبینه، همسرش داره میبینه چوب خیزران رو بالا برد آخ زد به لب و دندان ابی عبدالله… آخ صدای ناله ی زنها بلند شد… صدای ناله ی بی بی بلند شد… ( سبک خدایا عاشقان را) ♨️مزن ظالم حسین مادر ندارد ♨️مزن ظالم کسی بر سر ندارد ♨️مزن چوب جفا ای بی مروت ♨️دگر انگشت و انگشتر ندارد ♨️الهی خواهرت زینب بمیرد ♨️نباشد بعد تو ماتم بگیرد صل الله علیک یا مظلوم … یا غریب … یااباعبدالله… یا حسین … ⬅️همنوا با دل سوخته  بی بی زینب س 3مرتبه ناله بزن حسین جااان حسین جااان 2 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈