eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
346 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
07.mp3
3.32M
#حاج_مجتبی_رمضانی 🎼 دلم گرفته ای یاران باز این دل هوای گریه داره کنار اروند هر عاشق غم‌های دلش رو جا میزاره... #نوای‌شهدایی‌ #کربلای‌۴😭💔 #کانال_نوحه_یا_زینب_س #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
|⇦•پریشونِ زینب.. و توسل ویژۀ شهادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها به نفس حاج مجتبی رمضانی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ پریشونِ زینب بی سامونِ زینب شلوغه تو گودال نرو جونِ زینب پاشو ای برادر جلو چشم مادر تو خوردی زمین و اومد شمر با خنجر من و می دید خنجر رو حنجر می کشید وحشیونه شمر پلید سر از تنِ تو می برید خدایا پرم سوخت خدا معجرم سوخت زآتیش خیمه تمام سرم سوخت سنان نیزه داره تنم لرزه داره میترسم برادر چشم هرزه داره کو قمرم دارن میان سمت حرم با چی بپوشونم سرم حالا که سوخته معجرم حزینه ام یه دنیا غم تو سینه ام میترسم از این کوفیا دلواپس سکینه ام غوغاشده برا سرت دعوا شده خودم دیدم برادرم سرت رونیزه جا شده دلم شکست وای از چشم خولی مست بابام کجاست تا ببینه دشمن تو دستم و بست مادرم و نزن،نزن نزن از کوچه خوندن دردسر داره ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدون ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. @eetazeinab
┈•‌‌‌‌﷽ |⇦•آمدم‌ تا كه عزادار تو مادر.. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● "صلی الله علیک یا فاطمةُ الزَّهرَاءُ یا بنتَ محمدٍ یا قرَّةَ عینِ الرَّسول یا سیدتنا و موْلاتنا إنا توَجهنا وَ استشفعنا وَ توَسلنا بکِ إلى اللَّه و قدَّمناک بین یدیْ حاجاتنا یا وَجیهةً عندَ اللَّه اشفعی لنا عندالله" آمدم‌ تا كه عزادار تو مادر باشم بين روضه ز مصيبات غمت تر باشم *باید بلند ترازمحرم گریه کنی، برای خانمی که کسی براش گریه نکرد، اگر کسی هم گریه کرد میومدن گلایه میکردن* آمدم‌ پشت در خانه ی تو منتظرم تا كه اذنم بدهی سائل اين در باشم *خوبه آدم اگه میخواد دستش و دراز کنه دَرِ این خونه دراز کنه، خوبه آدم اگه میخواد گردنش رو کج کنه اینجا کج کنه خوبه آدم اگه میخواد التماس کنه اینجا التماس کنه، آره گدایی اگه بلد باشیم این خونه خونه ای نیست جواب رَد بده، عروس و داماد سیده زنان عالم سوار بر مرکب شب ازدواج... عروس و داماد دارن میان خونه، یه زنِ سائلی اومد جلو به حضرت صدیقه گفت: به من کمک کنید، من نیازمندم... چی نیاز داری؟ من لباس مناسب ندارم، گفت :بیا دَرِ خونه بهت میدم، اومد دَرِخونه لباس عروسیش رو بهش داد، سائل رفت، شبِ بعد پیغمبر اومد دید فاطمه لباس قدیمیِ تنشه، دخترم چرا لباس نو عروسی تنت نیست؟ روز اول زندگیته... گفت: بابا شما درتفسیر آل عمران فرمودین: اگه میخوای انفاق کنید همون چیزی که دوست دارید انفاق کنید،منم این لباس رو دوست داشتم...* خادم و بانی مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکر باشم آبرويی كه نه حتی بخدا، رويی نيست با نگاه تو مگر آدم ديگر باشم *غیر از اینکه خودت عوضم کنی من عوض نمیشم، مادر برام دعا کن،مادر...* مگر اين نيست كه مصداق گل ياس تويی دوستدارم كه ازاين عطر معطّر باشم طی اين سال اگر روضه ای از تو خواندم خواستم فاطميّه فاطمه ای تر باشم *قربون اون گُلی که گلابش روگرفتن، برو بپرس از بزرگترات ببین چه جوری گلاب میگیرن... هیزم آوردن درخونه...* به دستای آتیش، دری گُر گرفته پایِ نحس شعله، به چادر گرفته علی مات و مبهوت، نگاهش به در بود در از جا شکست و هنوز شعله ور بود غرور علی، پهلوی فاطمه درِ خونه و بار شیشه شکست دل و حُرمت و قامت و هیبتِ یه مردی برای همیشه شکست نه بی رحمیِ میخ، نه آتیش و دود نه سنگینی در، به مویی که سوخت به خونِ رو دیوار میسوزه هنوز دل فضه از آرزویی که سوخت *برخلاف تصور خیلی ها، ما تو روضه ی هجوم، حرفی از بازو و پهلو نمیرنیم چرا؟ چون بی بی هم حرفی از بازو و پهلو نزد، تاچشماش رو باز کرد، صدا زد: فضه! علی روکجا بردن؟... گفتم: به جای بازو و پهلو بی بی دو تا درد دیگه داشت، اول غربت امامش، صدازد یافضه! ،فضه بچم رو کشتن...
┈•‌‌‌‌‌‌﷽ |⇦•آمدم‌ تا كه عزادار تو مادر.. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● به دستی که بستن، به یاسی که پژمرد چقدر ذوالفقارِ علی خونِ دل خورد نه دستار زردی، نه همدم نه یاری غم و درد حیدر، عجب روزگاری به داغی که آتیش روی در گذاشت به آهی که مسمار روی در کشید به نثرِ روایتِ زنی پا به ماه جلوی چشمِ پربسته ای پرکشید پسر پیش چشمِ پدر شد شهید پرستار مادر شده دختری گل ازغنچه و شعله از میخ در خجالت کشید همسر ازهمسری *انشاءالله هیچ مردی خجالتِ زن و بچه نکشه... بین در و دیوار صدازد : "یافضةُ خُذینی"... میگه: فضه صدای ناله ی فاطمه رو نشنید، حدس میزنم چند تا دلیل داشته باشه، اول اینقدر ازدحام زیاد بود، اینقدر سر و صدازیاد بوده، خوب چهل نفرم باشن هر کدوم دادم زده باشن صدا به صدانمیرسه، اما احتمال دلیل دوم، زبانم لال، سیدا! ببخشید من رو... دلیل دوم دیگه بی بی نایی نداشت، آخه پهلو شکسته، دیگه نایی نداره... اما دلیل سوم بازم خاک به دهانم، شاید دلیل اینه که خانم عمداً داد نزد چون مشکلش زنونه بود، بیشترازاین نمیتونم بازکنم روضه رو... میگه: فضه صدارو نشنید، علی صدازد: فضه! خانم داره صدات میزنه... "و صاح امیر المومنین بفضه یا فضه مولاتک فاقبلی منها ما تقبله النسائ فقد جاءها المخاض" یعنی: فضه! خانم باهات کار داره... فضه! شاید بخاطر لگد درد زایمان گرفته!... پدرا! آی پدرا! آی پدرا! مردای باغیرتِ توخونه ها سوال ازمنه، جوابش با شما یه چیزی بگید شمارو به خدا شده تا به حال کسی خونتون رو بسوزونه شده خانوم خونت میونِ آتیش بمونه تا حالا شده کسی دَرِ خونت رو بشکونه توباشی توخونه به زور بیان تویِ خونه *دستات رو بیار بالا، ناله بزن: یا زهرا...*
. |⇦• تویِ رویایِ شبِ تار بقیع .. و توسل ویژۀ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع _ کربلایی مجتبی رمضانی ●━━━━━━─────── تویِ رویایِ شبِ تار بقیع سرم میزارم رویِ دیوار بقیع نه یه مرقدی، نه رفت و آمدی بمیرم چه غربتی داره بقیع تو همون هوای دلگیرِ حرم وسط قابِ دو تا چشم ترم یه کبوتر که پرش خاکی شده بال و پر میزد رو خاکِ مادرم قبری که نشون نداشت حتی سایه بون نداشت حرمِ بی زائری، که یه روضه‌خوان نداشت یا امام مجتبی .. یا امام مجتبی .. یه روز این دلُ هوایی میکنیم رو به ایوونِ طلایی میکنیم بعدِ عمری تو شلوغیِ حرم از ضریحت رونمایی میکنیم تو باید صحن و سرا داشته باشی یه ضریحِ باصفا داشته باشی تو کریمی یا معذالمومنین تو باید برو بیا داشته باشی ــــــــــــــــــــ بعد از این دیگه بقیع پر رفت و آمده حرمت شلوغ تر از کربلا و مشهده .. ــــــــــــــــــــ امام زادۀ آبادی هم حرم دارد ولی برادرِ زینب هنوز بی حرم است ــــــــــــــــــــ کاش آنجا داشت تکه سایه بانی لااقل کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن کاش آنجا داشت شبها روضه خوانی لااقل کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد کاش می شد تا سحر اینجا بمانی لااقل کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع زائران را خوب می شد که نرانی لااقل کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل کاش میدادیم با یک روضه اُم البَنین قلبِ سنگی نگهبان را تکانی لااقل کاش درخاک بقیع اذن زیارت داشتیم کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم قربونِ گنبد و بارگاهِ تخریب شدۀ بقیع .. ای آقام آقام .. عرضِ روضه‌مو از همه التماسِ دعا .. اصلا باب بود تخریب کردن به آتش کشیدن تو مدینه .. اینجا گنبد و گلدسته ها رو خراب کردن .. آی گریه کنا یه روزی هم تو همین مدینه هیزم جمع کردن آمدن درِ خانۀ زهرا سلام الله علیها .. نانجیب صدا زد وَ اَلَّذِی نَفْسُ عُمَرَ بِیدِهِ لَیخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَی مَا فِیه ..(1_2) یا اهالی خانه از خانه خارج می شوند یا خانه را با هر چه در آنست به آتش می کشم .. نانجیب چنان با لگد به در زد .. راوی میگه در افتاد رو مادرِ سادات .. این چهل نفر از رو در رد شدن .. منبع: 1)الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۸۰ 2)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
14001207eheyat-ramezani-vahed.mp3
2.02M
|⇦•از سجده های توست... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج مجتبی رمضانی |⇦•از سجده های توست... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج مجتبی رمضانی از سجده های توست اگر مسجدی به پاست روشنگر مسیرِ عبادات می شوی بدکاره شد عابده ی شهر از دَمَت احیا گرِ قبیله ی اموات می شوی این تازیانه با بدن تو‌ چه‌ کرده است؟ داری شبیه عمه ی سادات می شوی این تازیانه با بدن تو چه کرده است؟ داری شبیه مادرِ سادات می شوی دست یهود کینه ی خیبر زِ تو‌گرفت تو بی گناه سخت مجازات می شوی با نیشخند سیلیِ یکباره میزدند یعنی کبوده پستیِ عادات می شوی زنجیره ها دانه به دانه تو را زدند سر تا قدم اسیرِ جراحات می شوی عریان نماند جسم شریفِ تو‌ لحظه ای بر شانه هایِ شیعه مراعات می شوی اینجا یهود یک تن و در شام یک هزار یعنی گریز روضه بر کَرّات می شوی طوری زدن سنگ به اولاد فاطمه آتش گرفت عرش زِ فریاد فاطمه ــــــــــــــــــ
|⇦•از اشک خون ای بقیع... و توسل ویژهْ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی مجتبی رمضانی•✾• از اشک خون ای بقیع خاکت و گل آرایی کن این مهمون آخره خوب ازش پذیرایی کن آروم تر بگیر تو آغوش خسته است این تنِ سال خورده پینه بسته روی شونه اش از بس کیسه ی نون برده بقیع گریه کن! کم بشه غربتش بقیع خون ببار! خاکیه تربتش امان، ای امان، ای امان، ای امان بین دود و شعله ها یادِ مادرش زهرا بود پُشت مرکب بردنش یادِ زینب کبری بود پیش چشم اهل خونه بردن نصفِ شب آقا رو دختر کاش میگفتن آیا میبینیم دیگه بابا رو دیگه قامتِ همسری خم نشد یه مو از سرِ دختری کم نشد امان، ای امان، ای امان، ای امان پیرمردِ بی رمق، دیگه از نفس افتاده توی کاخِ قاتلش چند ساعت رو پا وایساده جای خونواده اش اَمنه اینجا از طناب حرفی نیست از چوب و لب و تشتِ زَر حتی از شراب حرفی نیست جای سُمِّ اسب رو تنش نیست دیگه کسی دنبال پیرهنش نیست دیگه امان، ای امان، ای امان، ای امان ↫. حذف هشتگ نام کانال ممنوع❌
. |⇦•چهل سال هرشب روضه... و توسل به راوی دشتِ کربلا سلام الله علیه به نفس حاج مجتبی رمضانی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم با عمه ها، پاره گریبان تو بودم چهل سال شد حرف از تنت چهل سال مردم رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم چهل سال تقدیر دل من درد و غم بود هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود نعلین پا کردم بیابان یادم آمد رفتن روی خار مغیلان یادم آمد چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد داغ حصیری بر دل من شعله ور شد هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم رفتم به تشییع جوانها گریه کردم با خنده های ساربانها گریه کردم عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم انگشتر از دستم درامد روضه خواندم بازار رفتم بوی نانش اذیتم کرد بازاریان بد زبانش اذیتم کرد هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد شرمندگی از خواهرانم سهم من شد حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است در ظرف آبم روضه ی جام شراب است ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
ㅤ ↻ کرم کردی مرا ای دوست با خود آشنا کردی جدا از بیگانه و با خویش آشنا کردی    به سائل رشک بردم تا که در کویت قدم می زد به شاهان ناز کردم تا مرا بر خود گدا کردی   *حسين جانم! من اون گدايي هستم كه دَرِ هر خونه اي رو نميزنم، من اون گدايي هستم كه دستم رو هر جايي دراز نميكنم...*    کم از آنم که با یاد تو خود را آشنا سازم نمی دانم چرا با خود تو من را آشنا کردی   *اين همه آدم حسابي، اين همه آدمِ خوب، چرا من رو تحويل گرفتي؟...*   ندانستم چه گویم تا قبولِ درگهت افتد سخن ناگفته، بر رويم دَرِ رحمت تو وا كردي   *هنوز باهات حرف نزده بودم، هنوز اسمت رو صدا نزده بودم جوابِ من رو دادي...*     من آن بودم که در دارالشفایت درد  آوردم تو آن بودی که دردِ بي دوايم را دوا کردی   *حسين جان!...*     حالا که از تعلقِ خود کنده آمده حالا که از گناه سرافکنده آمده   در واکنید نوكرِ شرمنده آمده آلوده ای فراری و یک دنده آمده   مثل همه مرا بپذیری چه میشود امشب اگر که دست بگیری چه میشود   درسینه ام هزار و یکی  راز مانده است دام گناه پیشِ رویم باز مانده است   بااین که کم به ساعت پرواز مانده است آقا گدات روی پله ی آغاز مانده است   *يه ذره هم مثل شهدا بشيم بد نيست، مي گفت: شهيد بني عامريان، شانزده سال سن داشت، تركش خورده بود، خون زيادي ازش رفته بود، مدام بي هوش ميشد و به هوش مي اومد، اما به جاي اينكه هر وقت به هوش ميآد كمك بخواد، هي مي گفت: اذان گفتن يا نه؟ من هنوز نماز نخوندم...*   اینجا همیشه اهل کَرَم جود می کنند اینجا همه بدون ضرر سود می کنند   گفتی به دل جلا بده، گفتم به روی چشم گفتی که دل به ما بده، گفتم به روی چشم   گفتی به من بُکا بده، گفتم به روی چشم گفتی به من بها بده، گفتم به روی چشم   پس نوبت تو آمده من را صدا بزن پایینِ نامه ام سفر کربلا بده   ازمون گرفتن اون سحرارو شلوغي هاي نجف كربلارو   روز و شب فكرم اينه كه خدايا! كي گرفته تو حرم جايِ مارو   خنده ميشنه رو لبهام زوري من دارم از دست ميرم اينجوري   منو به بابُ القبله برگردون دارم آتيش مي گيرم از دوري   با دوري از حرم دل خونمون نكن صاحب خونه از خونت بيرونمون نكن   يا دافِعَ البلاء، سلطانِ كربلا... *مي دونيد اولين زائر امام حسين جابر بوده كه نابينا هم بوده، عطيّه ميگه: من و جابر با يكي از غلام ها  حركت كرديم اومديم كربلا، جابر با آبِ فرات غسل كرد، دست جابر رو گرفتم اومديم كنارِ قبر، جابر صدا زد: عطيّه! دستِ من رو بذار روي قبر، دستش رو گذاشتم روي قبر، سه بار صدا زد: يا حسين!... از هوش رفت، به هوش اومد، يه گِله كرد از امام حسين، گفت: حسين! ديگه جوابِ دوستت رو نمي دي؟ من صدات كردم، بعد خودش جواب خودش رو داد، گفت: جابر! چه توقعي داري، چطور جوابت رو بده، سر كجاست؟ بدن كجاست؟... عطيّه ميگه: ديدم از دور سياهي داره مياد، گفتم: جابر! از دور سياهي مي بينم، دشمن نباشه؟ جابر به غلامش گفت: برو جلو ببين كيه... برو اگه خطري باشه سريع به ما بگو، اما اگه امام زين العابدين باشه، من به اين شكرانه تو رو آزادت ميكنم، رفت و برگشت، گفت: جابر! علي بن الحسين داره مياد، كاروان اُسرا برگشته... ديدن اين اين زن و بچه ها نرسيده به قبر خودشون رو روي زمين ميندازن، جابر پاي برهنه رفت به استقبال امام زين العابدين، بعد امام سجاد بعد از ديدن جابر شروع كرد از كربلا براش گفتن، صدا زد: "يا جابر! وَ اللَّه قُتِلت رِجالُنا " جابر! مرداي مارو كشتن" وَ ذُبِحَت أطفالُنا " اطفالِ مارو ذبح كردن"  وَ سُبيَّت نِسائُنا" جابر زنهاي مارو به اسارت بردن... امون از بي كسي، خدا نكنه يه مرد بالا سَرِ يه زن نباشه، خدا نكنه يه بچه بي بابا بشه، اي دادِ بيداد، بميرم برا اون سه ساله اي كه همش بغل عموش بود، آخه بزرگ زاده بود، كمتر از گُل بهش نگفته بودن، اما يه روزي رسيد گوشه ي خرابه، گفت: عمه! اين بچه هاي شامي دارن ميرن خونه هاشون، اين مردها كي هستن همراهشون؟ عمه ي سادات فرمود: رقيه جان! اين مردا باباهاشونن،  دارن ميرن خونه... گفت: عمه جان! مگه ما خونه نداريم؟ عمه! مگه من بابا ندارم؟ اي حسين!...* ــــــــــــــــــ
6_144231738351847458.mp3
3.53M
🏴 🎤•| |• مینویسم حسین میخونم کربلا سر و سامونم و درمونم کربلا به حق فاطمه بنویس اسم منو فی یوم الاربعین میون زائرا خامس آل عبا ماه شبای تاری قدمت رو به روی چشم دلم میذاری از محبت و عطوفت به خدا سرشاری آنچه خولان همه دارند تو یکجا داری ای ماه نشأتین ای شمس عالمین تو ارباب منی یا ایها الحسین ای اربابم حسین من هستم نوکر و شاه و مولا تویی امید قلب این سینه زن ها تویی کشته اشکی و سفینة النجاة باعث ارزش کرب و بلا تویی خوردن تربت تو بهر شفا میچسبد گریه و روضه و این اشک و بکاء میچسبد از خوشی های جهان کرب و بلا ما را بس شب جمعه حرم کرب و بلا میچسبد عشق بین الحرمین عشق این شیون و شین ختم کلام ما عشق اربابم حسین ای اربابم حسین