eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
346 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 🔘 🔘 🔘 🔅بر نام حسین و کربلایش صلوات 🔅بر نام اباالفضل و وفایش صلوات 🔅بر اهل حرم به حق زهرای بتول 🔅بر جمله ی یاوران مهدی صلوات (دعای فرج) السلام علیک یا مظلوم …  یا غریب … یا ذبیح العطشان …عریان بکربلا… یا حسین یا حسین یا حسین ⚡خسته و بی نور عین برگشته ام ⚡سوزم و با شورو‌شین برگشته ام (نوای دل خانم زینب کبری ست وقتی بی برادر برگشت مدینه) ⚡ای پیمبر از شما شرمنده ام 2 ⚡در مدینه بی حسین برگشته ام ⚡زینب اینک آمده یا فاطمه ⚡نور عینت آمده یا فاطمه ⚡دختر خونین دلو غم دیده ات ⚡بی حسین ات آمده یا فاطمه (ایام ایام برگشت برگشت کاروان به مدینه است) ⬅️کاروان نزدیک مدینه که رسیدند خیمه ها رو بپا کردند امام سجاد به بشیر امر فرمود بشیر… برو خبر اومدن کاروان رو به مدینه برسون (بشیر اومد مدینه…) همه رو دعوت کرد کنار قبر پیغمبر (همه اومدن ببینند چه خبره بشیر چه خبری آورده) آی خانما … اول کسی که به استقبال بشیر اومد خانم ام البنینه بشیر بگو ببینم چه خبری آوردی صدا زد خانم جان سرت سلامت عبدالله تو کشتن (بشیر از حسین چه خبر داری …) بی بی جان جعفرت روکشتن عثمان ت رو‌کشتند… (بشیر میگم از حسینم چه خبر …) صدا زد ▪️قاصدم من قاصد کرببلا ام البنین ▪️آمدم از کربلای پر بلا ام‌البنین ▪️شرح حال عزیزان خوداز من مپرس ▪️شد زمین کربلا ماتم سرا ام‌البنین ⏺بگمو همه پدر و مادرا فیض ببرن اونایی که مارو با محبت امام حسین ع بزرگ کردن… اونایی که بودن بین ما و الان اسیر خاک ها هستند (اموات بانی مجلس هم فیض ببره بخصوص( مادر عزیزش)) بی بی جان ▪️4فرزندان تو گشتند قربان حسین ▪️شد دو‌دست از جسم عباست جدا ام البنین ⬅️صدا زد بی بی جان سرت سلامت عباستو کشتن… (صدا زد من باور نمیکنم … کسی حریف عباس من نمیشد) صدا زد بی بی عباست رو همینجوری نکشتند اول دست راستشو از بدن جدا کردند … اشک بی بی سرازیر شد…خانم جان دست چپ عباست رو هم از بدن جدا کردند… (شدت گریه خانم ام‌البنین بیشتر شد) یه جمله گفت بشیر دل خانم ام البنین آتش گرفت صدا زد بی بی عمود آهن به فرق عباست زدن ▪️فرق عباس تو از ضرب عمود آهنین شکست ▪️خورد بر چشمش ز  کین تیر جفا ام البنین ▪️بی پسر گشتی ز جور کوفیان بی حیا ▪️کن به تن از داغشان رخت عزا ام البنین صدا زد بشیر بچه هام فدای حسین بگو ببینم از حسینم چه خبر بی بی جان ▪️گر خبر گیری تواز سلطان مظلومان حسین ▪️شد به ده ضربت جدا  سر از قفا ام البنین ▪️آب مهر مادرش ،عطشان شده آن شه شهید ▪️رأس او شد به نوک نیزه ها ام البنین ▪️تیر بر حلق علی اصغر زدند از بهر آب ▪️شه دلش خون شد از تیر جفا ام البنین صدا ناله خانم ام البنین بلند شد گفتن خانم خدا صبرت بده (داغ سنگینه داغ اولاد دیده) صدا زد گریه ام برا عباسم نیست … گریه ام  برا حسینه …عباس من مادر داره… گریم  برا اون آقاییه که مادر نداره ای وای ای وای ▪️قاسمش پامال اسبان گشت دشت ماریه ▪️نجمه از بهر پسر غرق عزا ام البنین ▪️کودکان بی پدر آورده ام سوی وطن ▪️بین که زینب به غمها مبتلاست ام البنین 🏴صدا زد بی بی دیگه برید لباس عزا به تن کنید این کاروان که دارن میاد عزا داره ⬅️ محفل عزا بپا کردند کاروان وارد مدینه شد بی بی زینب اومد کنار مرقد مطهر پیغمبر (میگن بی بی درهای مسجد پیغمبرو گرفت ناله میکرد گریه میکرد) صدا  یا جدا یا رسول الله برات خبر آوردم خبر شهادت حسینتو آوردم نوشتن یه جمله دیگه هم گفت خانم خطاب به مادرش زهرا … ⬅️(اوج) صدا زد مادر مادر مادر…مادر هر کی سفر بره سوغات میاره مادر… مادر برات سوغاتی آوردم… یه وقت نگاه کردن دیدن بی بی ناله ای زد یه پیراهن خونی رو در آورد  صدا زد مادر پیراهن خونی حسینتو برات آوردم … ای مادر مادر مادر صل الله علیک یا مظلوم … یا غریب … یاسید العطشان … یا اباعبدالله 🔅دلی دارم که دلدارم حسین است 🔅تمام یار غمخوارم حسین است 🔅به وقت حشر گویم من به فریاد 🔅همه هست و مددکارم حسین است (شاعر. علی اصغر بابا) ⚫️هر چقدر ناله داری به ناله های دل زینب کبری صدای ناله تو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو یا حسین … ⬇️صلوات حذف نشه لطفا⬇️ 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5969773979005618998.mp3
745.8K
❣﷽❣ ⚫️ ⚫️ امشب شب غم پروری دارد مدينه حال و هوای ديگری دارد مدينه امشب علی دست دعا بالا بگيرد اشک يتيمی از رخ زهرا بگيرد امشب فضای آسمانها اشکبار است شهر پيمبر را غمی در انتظار است امشب ملائک سوز خود را ساز کردند سوز درون خويش را ابراز کردند با ديده ی گريان و با قلبی شکسته زهرا کنار بستر بابا نشسته خاموش شد امشب چراغ معنويت پيغمبر رحمت جدا گردد ز امّت ای آسمان خون گريه کن امشب که زهرا با چشم خود بيند غم داغ پدر را از خانه وحی خدا امشب صفا رفت از جمع اهل البيت ختم النبيا رفت امشب حديث غصّه می خواند مدينه داغ گردان را می کند پنهان به سينه امشب پيمبر را وداع آخرين است وقت فراق اهل بيت طاهرين است امشب علی و فاطمه ماتم گرفتند بر گرد پبغمبر نوای غم گرفتند پيداست مرگ از روی چون آئينه او سبطين بنشستند روي سينه ي او درهای فتنه باز شد بعد از پيمبر ظلم و ستم آغاز شد بعد از پيمبر امشب حسن را بويد و بوسد پيمبر با فاطمه راز نهان گويد پيمبر ای دخترم ای سينة تو مينوی من تو زودتر از اهل بيت آئی سوی من اهل سقيفه عقدة دل باز کردند و آن کينة ديرينه را آغاز کردند اهل ستم ناحق به جاي حق نشستند از اهل بيت مصطفي حرمت شکستند بعد از نبي حق علي را غصب کردند بيگانه را بر مسند حق نصب کردند شد بعد فقدان رسول الله رحمت سيلي زدن بر فاطمه اجر رسالت پايان عمر رحمه للعالمين شد آغاز غمهاي اميرالمؤمنين است ( محمّد نعيمي) 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
‍ صل علی سیدنا المصطفی🏴 خاتمه سلسله انبیاء😭😭😭 رحمت محض خدا بخشش بی انتها جان و دل مرتضی تاب و تب حضرت خیر النساء نام بلندش به لب مجتبی هستی خون خدا😭😭😭 ما کجا لطف زبانزد کجا دل کجا دلبر و دلدار سر آمد کجا تا نظر دوست بیفتد کجا سر کجا خاک قدمهای محمد کجا😭😭😭 گرچه دو عالم همه در دایره حیدر است گرچه علی از همه دنیا سر است یک تنه یک لشکر است🏴 فاتح بدر و جمل و خیبر است حضرت حیدر خودش گفته علی بنده پیغمبر است😭😭 سلام آقا رسول الله پناهم یا رسول الله تمام هستی زهرا رسول الله 😭😭😭 نگات مشکل گشایی کرد چشات کار خدایی کرد دلم رو گنبد خضرا هوایی کرد🏴 حرمت محبوب خداوند چه آسان شکست تا سر پیغمبر از سنگ حسودان شکست همدل زهرا و هم گوهر دندان شکست گرچه بلا پشت بلا می رسید😭😭😭 بار امانت به سر شانه خود می کشید دیده ی این دهر دگر مثل محمد ندید او که در این راه دین جان خودش را گذاشت🏴 بار سفر بست و رفت عترت و قرآن خودش را گذاشت 😭😭😭 چند صباحی گذشت کوچه پر از نعره مردم شد و صحبت آوردن هیزم شد و🏴 ناله زهرا وسط همهمه ها گم شد و آینه مصطفی زیر قدمها شکست 😭😭😭 چند صباحی گذشت بر سر سجاده خون بوتراب🏴 چهره اش از خون سرش شد خضاب با همه غصه و اندوه و غم بی حساب از قفس روزگار جان علی پر کشید😭😭😭 چند صباحی گذشت🏴 زهر گریبان حسن را گرفت قوت دستان حسن را گرفت آه ولی داغ همان کوچه ها جان حسن را گرفت😭😭😭 چند صباحی گذشت رفت غریبانه به میدان حسین با لب عطشان حسین🏴 بی کفن افتاد به آغوش بیابان حسین آه جدا شد سرش آه دل خواهرش اشک روان از نظر دخترش رفته به یغما همه پیکرش🏴 دست سیاهی ربود از سرش عمامه پیغمبرش😭😭😭 تک و تنها حسین تو در این صحرا حسین تو🏴 لب تشنه لب دریا حسین تو دل زینب به شور افتاد سرش از تن که دور افتاد🏴 سری که عاقبت کنج تنور افتاد حسین😭😭😭
صدا ۰۰۲_sd--۳۵.m4a
816K
   مدینه اومده قافله حسینیا پُر از مصیبته توو دلِ آل مصطفی به یاد اون سَری که شده از بدن جدا غریب کربلا حسین غریب کربلا... بَشیر خبر آوُرد دختر مرتضی رسید همون که قامتش به زیر بار غم خمید میون قتلگاه برادرش شده شهید غریب کربلا حسین غریب کربلا... بَشیر خبر آوُرد ازون غریب بی کفن با مرثیه میگفت یَزیدیا خیلی بدن با کعب نی همه امّ المصائب و زدن غریب کربلا حسین غریب کربلا... بَشیر خبر آوُرد با ناله و با اضطراب ازون دلایی که شده تو کربلا کباب از یه سه شعبه و لالایی خوندنِ رباب غریب کربلا حسین غریب کربلا... بَشیر خبر آوُرد برا خانم امّ البنین  کنار علقمه شد پسرت نقش زمین یه بی حیا زدِش با یه عمود آهنین .. غریب کربلا حسین غریب کربلا...
صدا ۰۰۲_sd--۳۴.m4a
1.54M
مدینه کاروان از ره رسیده غریب و بی کس و محنت کشیده تماشا کن که زینب بی حسین است رسیده از سفر قامت خمیده دم پیری بی یاور شد عزادار برادر شد دو چشمانش از غم تر شد زدم ناله ، خودم دیدم ، غم دلبر زدم بوسه ، به قدی خم ، بر آن حنجر وای، حسین وای حسین وای حسین وای برای جد خود روضه بخوانم نما گریه بر آن قد کمانم کنار قتلگه کردم صدایت شدم من روضه خوان آنجا برایت دمی که سینه سنگین شد محاسن از خون رنگین شد جسارت بر همه دین شد نمی گویم ، چه شد از آن ، همه غوغا همین پیراهن از او مانده یا جدا وای، حسین وای حسین وای حسین وای انیس سینه ام آهی حزین است به یاد علقمه قلبم غمین است دگر سوغاتیم یک مشک پاره برای مادرم ام البنین است کجا بودی ام البنین که با عمود آهنین شده سقا نقش زمین ز بعد او ، عدو رویش ، به ما وا شد شبیه خارجی ها با ، حرم تا شد وای، حسین وای حسین وای حسین وای شاعر:
4_5866464605194162349.opus
123.6K
زمزمه ای با امام رضا(ع) به سبک یا مولا دلم تنگ اومده پایان صفر دلم شود تنگ حرم مرغی شوم وبسوی مشهد بپرم در سوگ رضا(ع) به سینه وسر بزنم مانند رضا(ع) زغم بسوزد جگرم یامولا غریب الغربا مارا بطلب در حرم معین الضعفا۲ ___ در سوگ رضا دل همه خون بشود هرعاشق او زغصه مجنون بشود کفتر رضا سر به گریبان ببرد آهوی صحرا غمین ومحزون بشود یا مولا غریب الغربا ما را بطلب درحرم معین الضعفا۲ ____ پایان صفر مولاشده مسموم کین در خانه خود تنها فتاده برزمین از درد جگر مولا بود در پیچ وتاب اوج غربت وشرار زهری آتشین یا مولا غریب الغربا، مارا..... __ در غربت خود جوادش آمد یاد او روسوی مدینه می رود فریاد او می زندز طوس جواد خود را اوصدا تا که آید و رسد پسر بر داد او یا مولا غریب الغربا..... شعر:اسماعیل تقوایی
566.6K
▪️نوحه ایام زیارتی و شهادت امام رضا علیه السلام ما گره گشا داریم ؛ دافع البلا داریم هر کسی کسی دارد ؛ ما امام رضا داریم ما امام رضا داریم... سر تا به قدم دردیم ؛ رو به این حرم کردیم پشت پنجره فولاد ؛ ما دارالشفا داریم ما امام رضا داریم... با همه تهی دستی ؛ شادیم که از هستی بر دامن لطف تو ؛ دست التجا داریم ما امام رضا داریم... تو دست عطا داری ؛ این همه گدا داری ما دست تهی داریم ؛ ما فقط تو را داریم ما امام رضا داریم... از درت مران ما را ؛ جان مادرت زهرا غیر کوی تو مولا ؛ ما مگر کجا داریم ما امام رضا داریم... روح و جان حج اینجاست، ثامن‌الحجج اینجاست باصفاتر از مروه، مروه و صفا داریم ما امام رضا داریم... حجّ فقرایی تو ؛ یار ضعفایی تو اغنیا کجا دارند ؛ ثروتی که ما داریم ما امام رضا داریم... هر چند گرفتاریم ؛ کی گفته که بی یاریم ما حضرت معصومه ؛ ما امام رضا داریم ما امام رضا داریم... ما عاصی و شرمنده ؛ تو رئوف و بخشنده هم خوف از آن داریم ؛ هم به این رجا داریم ما امام رضا داریم... گر چه غرق عصیانیم ؛ در پناه سلطانیم چه واهمه ای دیگر ؛ از روز جزا داریم ما امام رضا داریم... رحمی به دل ما کن ؛ راه بسته را وا کن از تو خواستیم هر وقت ؛ میل کربلا داریم ما امام رضا داریم... ✍عبدالحسین میرزایی
679.8K
▪️نوحه ایام زیارتی امام رضا علیه السلام 🎙سبک حاج اکبر ناظم زیارت مخصوص مقتدا شد ذکر دلم جانم امام رضا شد نور حقّ الیقین امامِ هشتمین ای کعبه ی لطف و عنایت امام رضا جانم فدایت رضا رضا رضا رضا جان... تا حشر بر عشق تو مبتلایم ای مَضجعت کعبه و کربلایم جنّتم کوی تو قبله ام روی تو محبتت دار و ندارم خادمیِ تو افتخارم رضا رضا رضا رضا جان... از برکتِ نامِ تو ای مُکرّم گرفته ذلقعده بوی مُحرّم غصه دارِ حسین بی قرارِ حسین سوز عجیبت آتشم زد یابن الشّبیبت آتشم زد حسین حسین عزیز زهرا... ✍امیر عباسی
1.06M
▪️زمزمه مناجات ایام زیارتی و شهادت امام رضا علیه السلام ای مهربون ترین امام من تویی سجیتکم الکرم یه فکری کن به حال زائری که ملجاء و پناهشه حرم غم تو در سرشت منه یه گوشهء صحنت بهشت منه یه فکری کن به حال گدات بده منو راهم تو صحن و سرات آقام آقام آقام امام رضا... چه حاجتایی که روا شد و چقدر مریض ازت شفا گرفت یکی که خورده بود زمین میگفت که دستم و امام رضا گرفت نگاهی کن خلیل دلم به پنجره فولاد دخیله دلم یه فکری کن به حال گدات بده منو راهم تو صحن و سرات آقام آقام آقام امام رضا... ✍امیر حسین الفت
1.29M
▪️نوحه واحد ایام زیارتی و شهادت امام رضا علیه السلام السلام ای جلوه ی ماهِ منیر واسطِ فیضِ خداوندِ قدیر آمدم با دستِ خالی و فقیر گوشه ی چشمی نما بر این حقیر آستانت منبعِ خیرِ کثیر یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر... ای شکوهت قابِ تصویرِ خدا نورِ تو از نورِ اکسیرِ خدا دستهایت دستِ تدبیر خدا بر لبت تهلیل و تکبیر خدا اعتباری من ندارم ای امیر یا علی موسی الرضا دستم بگیر... در سرم دارم هوای مشهدت چشمِ من دائم به سوی گنبدت آرزویم در طوافِ مرقدت جان به قربانِ عطای بی حدت گشته ام در حلقه ی دامت اسیر یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر... ای تو شمعی و دلم پروانه ات کیستم، من زائرِ دیوانه ات می بده ساقی تو از خم خانه ات جرعه ای از آبِ سقا خانه ات ای نگاهت این و آن را دستگیر یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر... ✍هستی محرابی
صدا ۰۰۱-AudioConverter1.mp3
1.54M
▪️زمزمه مناجات ایام زیارتی و‌ شهادت امام رضا علیه السلام 🎙سبک: من غلام نوکراتم ... باز پیش توئه حواسم یه دنیا التماسم یه کاری کن تو واسم باز کارم شده گدایی دلم شده هوایی شدم امام رضایی عشق یه حس فوق العاده توی باب الجواده که می‌بره دلا رو عشق یعنی که سیر نمیشه زائری که میبینه اون گنبد طلارو هستم دخیل به پنجره فولادت به عشق گوهرشادت همیشه هستم یادت رضا ✍امیرحسین الفت
صدا ۰۰۲-AudioConverter.mp3
729.9K
▪️نوحه ایام زیارتی و به نقلی شهادت امام رضا علیه السلام 🎙سبک حاج اکبر ناظم مهر رضا نشسته بر دل من در حرمش حل شده مشکل من اگر که من بدم زائر مشهدم ذکر لبم رضا رضا شد حاجت زائرش روا شد جانم رضا جانم رضا جان جانم رضا جانم رضا جان(۲) به عشق تو همیشه من جوانم پای پیاده سوی تو روانم امام هشتمی پناه مردمی تو را قسم به جان مادر ای پسر موسی‌بن جعفر جانم رضا جانم رضا جان جانم رضا جانم رضا جان(۲) ✍مرتضی محمودپور
1_5114129570-AudioConverter.mp3
4.7M
▪️زمزمه ایام زیارتی امام رضا و روضه سیدالشهداء علیهما السلام شد بهارِ، زیارتِ مخصوص تو آمد دلم، به نیّت پابوسِ تو همش میگم، امام رضا فدات بشم فدای اشــ،ــک چشم زائرات بشم رئوفی و، پر از عنایتی به لطف و جود، تو بی نهایتی مریضم و من و، شفا بده یک برات کربلا بده اَلسُّلطان، مولا علی موسی الرّضا... آروم آروم، میرسه ماتم حسین داره میاد، بوی محرّم حسین ای چشم تو، گریه کنِ شَیبُ الخضیب آتیشِ دل، شد روضه ی یابن الشّبیب یابن الشّبیب، جدّ غریب ما تشنه شده، سر از تنِش جدا سرِش شده، هلالِ نیزه ها آتیش گرفته خیمه ها واویلا غریب مادر یا حسین... ✍امیر عباسی
نوحه ،زمزمه امام رضا سبک شبانگاهان به قلم مریم صالحی مرزیجرانی اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش نجف رفتي کربلا رفتي سامرا رفتی یاد ماهم باش مشهد رفتی پنجره فولاد صحن گوهرشاد یاد ماهم باش کنار آن ضامن آهو داری آبرو یاد ماهم باش به جای ما بوسه زن به آن پنجره فولاد گر حرم رفتی۲ تو صحن باب الجواد رفتی هرکجا رفتی یاد ماهم باش توراجان مادرت زهرا اباصالح التماس دعا ۲ سلام آقا ضامن آهو ضامن این گدای خسته باش۲ دعام کن تا کربلایی شم من خدایی شم باشما ای کاش توراجان مادرت زهرا یک نگاهی کن زیر پاهایت ۲ منم اون آهوی زخمی که آمدم امشب به در خانه ات توراجان مادرت زهرا گره ازکارم رضا بگشا ضامن آهو۲ جوونامونو دعاکن تا عاقبت به بخیر باشن آقاجون هرجا هستن هرکجا میرن با امام زمان باشن آقاجون به امیدی آمدم آقا مرانی ازدر مرا آقا ضامن آهو ۳ شاعره مریم صالحی مرزیجرانی
نوحه امام رضا علیه السلام کعبه ی اهل ولاست صحن و سرای رضا شهر خراسان بُوَد کرب و بلای رضا در صف محشر خدا مشتری اشک اوست هر که در اینجا کند گریه برای رضا یارضا یارضا یارضا یا رضا کیست پناه همه جز پسر فاطمه؟ چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟ بر سر دستش برند هدیه برای خدا ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا یارضا یارضا یارضا یا رضا یاد کند گر دَمی ز آن جگرِ چاک چاک خون جگر جوشد از خشت طلای رضا از در باب الجواد می شنوم دم به دم یا ابتای پسر، وا ولدای رضا یارضا یارضا یارضا یا رضا بوسه به قبرش زدم، تازه ز طوس آمدم باز دلم در وطن کرده هوای رضا گر برود در جنان یا برود در جحیم بر لبِ میثم بُوَد مدح و ثنای رضا
⚜کرامت بسیار زیبا از حضرت اباالفضل(ع) قابل استفاده واعظین و مادحین عزیز در مجالس روضه👇👇👇 ♻️ﻳﺎ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ‌ﺍﻡ ﻣﯽ‌ﻣﻴﺮﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺤﺘﺮﻡ، ﺁﻗﺎﯼ ﺣﺎﺝ ﺍﺻﻐﺮ ﺳﻠﻄﺎﻧﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﺼﻤﺖ ﻭ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ 17 / 7 / 75 ﺍﺯ ﮐﺮﺝ ﻣﺮﻗﻮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ: ﺳﺎﻝ 1354 ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺮﺝ ﺑﺎ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻳﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎﯼ ﻣﻌﻠﯽ ﺭﻓﺘﻴﻢ. ﺳﻪ ﺷﺐ ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﺮﺩﻧﺪ. ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﺮﻭﻳﻢ، ﭼﻮﻥ ﻃﺒﻊ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻏﻮﻏﺎﻳﯽ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩ. ﺭﺋﻴﺲ ﺧﺪﺍﻡ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ، ﮐﻪ ﺣﺎﺝ ﺳﻴﺪ ﻓﻀﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎ ﺧﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻮﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﮐﻪ ﭘﺮﭼﻢ ﮔﻨﺒﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﯽ ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﻧﺪﻫﻴﻢ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﭘﺮﭼﻢ 8 ﻣﺘﺮ ﻃﻮﻝ ﺩﺍﺭﺩ. ﺷﻤﺎ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﺑﺪﻫﻴﻢ. ﻣﻦ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﻮﺩﻡ، ﺁﻧﺠﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺎﭼﺎﻗﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺮ ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻳﻦ ﺗﺼﻤﻴﻢ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﻧﺤﻮﯼ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺭﻓﺘﻢ. ﺿﻤﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺩﻋﺎ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ، ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﮔﻔﺖ: ﺭﺋﻴﺲ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻣﺎ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﺻﺪﺍﻡ (ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺭﺋﻴﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺣﺴﻦ ﺍﻟﺒﮑﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻡ ﻣﺮﺩ ﺩﻭﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯽ‌ﺷﺪ) ﺑﻪ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺭﻓﺘﻨﺪ، ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺟﺰ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ. ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ، ﮐﻪ ﺳﺎﻋﺖ 12 ﺷﺐ ﺑﻮﺩ، ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﺯﻧﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﻳﻪ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ. ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺩﺧﺘﺮﺑﭽﻪ ﺍﯼ 8 - 7 ﺳﺎﻟﻪ، ﺯﺭﺩ ﻭ ﻧﺰﺍﺭ ﻭ ﻟﺎﻏﺮ، ﺑﺎ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﺳﺒﺰ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﻣﻴﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﺍﺭﺍﻟﺸﻔﺎ ﺍﺳﺖ. ﺩﮐﺘﺮﻫﺎ ﺑﭽﻪ ﯼ ﻣﺮﺍ ﺻﺮﻳﺤﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﻨﯽ، ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﻴﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺩﮐﺘﺮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﯼ ﺍﺳﺖ؟! ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺟﺪﯼ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﻢ: ﻳﺎ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ‌ﺍﻡ ﺑﻤﻴﺮﻡ. ﮐﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﯼ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯ ﻭﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻳﻢ. ﻧﻮﺣﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺭﻓﺘﻴﻢ. ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻋﺼﺮ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﭼﻢ، ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺮﺳﺶ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ. ﺯﻳﺮﺍ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻧﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺯﻭﺍﺭ ﻣﯽ‌ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﭘﺮﭼﻢ، ﺗﻨﻬﺎﻳﯽ ﻭ ﻗﺎﭼﺎﻗﯽ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﺪﻡ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺩﻳﺪﻡ ﺻﺤﻦ ﻭ ﺣﺮﻡ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺖ. ﺯﻳﺎﺭﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻓﺘﻢ. ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻳﺪﻡ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﻭ... ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﻭﺻﻒ ﻧﻴﺴﺖ. ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺷﺪﻩ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﻳﺸﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﺭﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺒﺎﻳﻞ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺩﻳﻪ ﺍﺳﺖ، ﺭﻓﺘﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﻭ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮑﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﺷﻔﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﯼ ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻳﺸﺒﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﺩﻳﺸﺐ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺳﺒﺰ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻴﺰ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﺮ ﺗﻦ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻃﺮﻳﻘﻪ ﯼ ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﻨﺪ. ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩم، ﻧﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﻪ ﻏﺬﺍ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﺩﻡ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﯼ ﺳﺮﻡ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﻳﮏ ﻭﻗﺖ ﺩﻳﺪﻡ ﺩﺭﻳﭽﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﯼ ﺯﻳﺒﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﺷﻴﺮ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭ، ﺧﻮﺏ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻫﻢ ﺑﮕﻮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻦ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﻴﺮﺩ، ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻧﺰﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ. ﻭ ﻣﻦ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ. ﭘﺎﺭﭼﻪ ﯼ ﺳﺒﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻧﻴﺰ ﺭﻓﺖ. ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻳﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﺮﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺩﻳﺪ ﺿﺠﻪ ﺍﯼ ﺯﺩ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ. ﺑﺎﻟﺄﺧﺮﻩ ﻣﻮﻟﺎﻳﻢ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﻡ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻨﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻡ. ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ، ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻳﻢ، ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻗﻴﭽﯽ ﺑﺮﻳﺪ ﻭ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻟﺂﻥ ﻳﮏ ﻣﺘﺮ ﻭ ﺧﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﻢ، ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺑﺮ ﺷﮑﺎﮐﺶ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﺎﺩ. 📚چهره درخشان قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام
4_5895679324928870923.mp3
2.36M
داستان کرامت حضرت عباس علمدار کربلا فوق العاده زیبا سوزناک التماس دعای فرج
⚜کرامت بسیار زیبا از حضرت اباالفضل(ع) قابل استفاده واعظین و مادحین عزیز در مجالس روضه👇👇👇 ♻️ﻳﺎ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ‌ﺍﻡ ﻣﯽ‌ﻣﻴﺮﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺤﺘﺮﻡ، ﺁﻗﺎﯼ ﺣﺎﺝ ﺍﺻﻐﺮ ﺳﻠﻄﺎﻧﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﺼﻤﺖ ﻭ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ 17 / 7 / 75 ﺍﺯ ﮐﺮﺝ ﻣﺮﻗﻮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ: ﺳﺎﻝ 1354 ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺮﺝ ﺑﺎ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻳﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎﯼ ﻣﻌﻠﯽ ﺭﻓﺘﻴﻢ. ﺳﻪ ﺷﺐ ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﺮﺩﻧﺪ. ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﺮﻭﻳﻢ، ﭼﻮﻥ ﻃﺒﻊ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻏﻮﻏﺎﻳﯽ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩ. ﺭﺋﻴﺲ ﺧﺪﺍﻡ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ، ﮐﻪ ﺣﺎﺝ ﺳﻴﺪ ﻓﻀﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎ ﺧﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻮﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﮐﻪ ﭘﺮﭼﻢ ﮔﻨﺒﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﯽ ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﻧﺪﻫﻴﻢ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﭘﺮﭼﻢ 8 ﻣﺘﺮ ﻃﻮﻝ ﺩﺍﺭﺩ. ﺷﻤﺎ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﺑﺪﻫﻴﻢ. ﻣﻦ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﻮﺩﻡ، ﺁﻧﺠﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺎﭼﺎﻗﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺮ ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻳﻦ ﺗﺼﻤﻴﻢ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﻧﺤﻮﯼ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺭﻓﺘﻢ. ﺿﻤﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺩﻋﺎ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ، ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﮔﻔﺖ: ﺭﺋﻴﺲ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻣﺎ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﺻﺪﺍﻡ (ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺭﺋﻴﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺣﺴﻦ ﺍﻟﺒﮑﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻡ ﻣﺮﺩ ﺩﻭﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯽ‌ﺷﺪ) ﺑﻪ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺭﻓﺘﻨﺪ، ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺟﺰ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ. ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ، ﮐﻪ ﺳﺎﻋﺖ 12 ﺷﺐ ﺑﻮﺩ، ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﺯﻧﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﻳﻪ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ. ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺩﺧﺘﺮﺑﭽﻪ ﺍﯼ 8 - 7 ﺳﺎﻟﻪ، ﺯﺭﺩ ﻭ ﻧﺰﺍﺭ ﻭ ﻟﺎﻏﺮ، ﺑﺎ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﺳﺒﺰ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﻣﻴﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﺍﺭﺍﻟﺸﻔﺎ ﺍﺳﺖ. ﺩﮐﺘﺮﻫﺎ ﺑﭽﻪ ﯼ ﻣﺮﺍ ﺻﺮﻳﺤﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﻨﯽ، ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﻴﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺩﮐﺘﺮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﯼ ﺍﺳﺖ؟! ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺟﺪﯼ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﻢ: ﻳﺎ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ‌ﺍﻡ ﺑﻤﻴﺮﻡ. ﮐﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﯼ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯ ﻭﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻳﻢ. ﻧﻮﺣﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺭﻓﺘﻴﻢ. ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻋﺼﺮ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﭼﻢ، ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺮﺳﺶ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ. ﺯﻳﺮﺍ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻧﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺯﻭﺍﺭ ﻣﯽ‌ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﭘﺮﭼﻢ، ﺗﻨﻬﺎﻳﯽ ﻭ ﻗﺎﭼﺎﻗﯽ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﺪﻡ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺩﻳﺪﻡ ﺻﺤﻦ ﻭ ﺣﺮﻡ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺖ. ﺯﻳﺎﺭﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻓﺘﻢ. ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻳﺪﻡ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﻭ... ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﻭﺻﻒ ﻧﻴﺴﺖ. ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺷﺪﻩ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﻳﺸﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﺭﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺒﺎﻳﻞ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺩﻳﻪ ﺍﺳﺖ، ﺭﻓﺘﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﻭ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮑﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﺷﻔﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﯼ ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻳﺸﺒﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﺩﻳﺸﺐ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺳﺒﺰ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻴﺰ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﺮ ﺗﻦ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻃﺮﻳﻘﻪ ﯼ ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﻨﺪ. ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩم، ﻧﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﻪ ﻏﺬﺍ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﺩﻡ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﯼ ﺳﺮﻡ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﻳﮏ ﻭﻗﺖ ﺩﻳﺪﻡ ﺩﺭﻳﭽﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﯼ ﺯﻳﺒﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﺷﻴﺮ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭ، ﺧﻮﺏ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻫﻢ ﺑﮕﻮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻦ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﻴﺮﺩ، ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻧﺰﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ. ﻭ ﻣﻦ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ. ﭘﺎﺭﭼﻪ ﯼ ﺳﺒﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻧﻴﺰ ﺭﻓﺖ. ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻳﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﺮﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺩﻳﺪ ﺿﺠﻪ ﺍﯼ ﺯﺩ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ. ﺑﺎﻟﺄﺧﺮﻩ ﻣﻮﻟﺎﻳﻢ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﻡ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻨﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻡ. ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ، ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻳﻢ، ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻗﻴﭽﯽ ﺑﺮﻳﺪ ﻭ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻟﺂﻥ ﻳﮏ ﻣﺘﺮ ﻭ ﺧﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﻢ، ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺑﺮ ﺷﮑﺎﮐﺶ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﺎﺩ. 📚چهره درخشان قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام
متن روضه 1 🔸کوفه لبریز بلا گشته میا کوفه حسین 🔸قسمتم سنگ جفا گشته میا کوفه حسین شب اول محرم... بریم در خانه ی غریب کوفه... آقامون.. مسلم بن عقیل... (ببین چطوری با اربابش حسین داره درد دل میکنه...) 🔸کوفه ای که پدرت حاکم آن بود قدیم 🔸عاری از شرم و حیا گشته میا کوفه حسین غریب و تنها... توی کوچه های شهر کوفه... داره با اربابش ابی عبدالله... درد دل میکنه... حسین جان ...آقا 🔸نگران گلوی طفل توام چون اینجا آقای من... 🔸نگران گلوی طفل توام چون اینجا 🔸مملواز حرمله ها گشته میاکوفه حسین تنها و غریب در کوچه های شهر کوفه... اومد کنار یک خونه ای ایستاد... تکیه داد به دیوار غریبی... یه پیره زنی در رو باز کرد.. صدازد.. آقا...چرا اینجا ایستادید؟ مگه خبر ندارید شهر امنیت نداره... اول آقا مسلم بن عقیل صدا زد... خانوم... میشه برام آبی بیاری... (قربون لبهای تشنه ات برم اقاجونم) این پیرزن رفت و برا آقا آب آورد... وقتی حضرت آب رو نوشیدند... دوباره این پیر زن صدا زد... آقا این روزها شهر امنیت نداره... برای چی هنوز ایستادید... یه دفعه آقا مسلم بن عقیل فرمودند... کجا برم... من تو این شهر خونه ای ندارم... من توی این شهر غریبم... پیر زن به سیمای نورانی اقا مسلم بن عقیل نگاهی کرد... عرضه داشت... آقا جان... مگه شما کی هستید حضرت فرمودند... من مسلم بن عقیلم... سفیر ابی عبد الله ام... تا پیر زن فهمید این آقا فرستاده ی حسینه... صدا زد... آقا... جانم به فدای شما... این خانه... خانه ی شماست... منم کنیز شمام... ای کاش مردم کوفه.. به اندازه این پیر زن معرفت میداشتند... هر طوری بود... نانجیبها خبردار شدند... نزدیکی های صبح... خونه ی پیرزن رو محاصره کردند... مسلم از خانه بیرون اومد... جنگ نمایانی کرد... خیلی از این نانجیبها رو به درک واصل کرد... اما بلاخره آقا رو با مکر و حیله گرفتار کردند... بردن بالای دار الإماره... حالا میخواهی گریه کنی بسم الله... مردم کوفه دارن نگاه میکنند... هر کسی یه حرفی میزنه... یکی میگه حتما آقا رو آزاد میکنند... یکی میگه نه... دیگه آقا رو به شهادت میرسونند... همه دارن نگاه میکنند... یه دفعه دیدن سر از تن آقا جدا کردند... ای وای... ای وای... غریبانه... بدن بی جان مسلم را... از بالای دارالإماره به زمین انداختند... یاصاحب الزمان... میخوام بگم اینجا... سر از تن آقا مسلم بن عقیل جدا کردن... بدن نازنینش رو غریبانه از بالای بام به زمین انداختند... اما... دیگه زن و بچه مسلم نبودن ببینن... دیگه دختر بچه اش نبود ببینه... بمیرم... برات حسین.... جلو چشمان زینب... جلو چشمان بچه های حسین.. صدا زدند... اسبهاتون رو نعل تازه بزنید... آنقدر بر روی بدن عزیز زهرا... اسب دواندند... تمام استخوان ها شکست... 🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد 🔸آره آن جلوه که فانی نشود نور خداست (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
متن روضه 2 🔸ای خدا شب شده و من چه کنم شب اول محرم... بریم در خانه نائب الحسين... آقا و مولامون مسلم بن عقیل... 🔸ای خدا شب شده و من چه کنم 🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه... تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری... بی کس و تنها باشید... احساس غربت کنید... خیلی سخته... اما... میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید... قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل... غریب و تنها توی شهر کوفه... هی صدا میزد... 🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم 🔸اهل کوفه همه پیمان شکنند 🔸خود نمک خوار و نمکدان شکنند 18 هزار نفر با مسلم... بیعت کردند خوشحال شد نامه نوشت گفت حسین جان مردم کوفه منتظر تو هستند... آقا زودتر بیا... اما یک لحظه ای هم رسید بالای دارالاماره... دید تنهای تنها مانده... از همون بالای بام صدا زد... السلام علیک یا ابا عبدالله... آقای من...مولا... کوفه نیا... (شب اول محرم دیگه کسی آروم نباشه...) 🔸حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد 🔸کوفی بی مروّت شرم و حیا ندارد هی میگفت یه نفر نامه بنویسه... بگه آقا کوفه نیا... 🔸میون شهر کینه غصه زده شکوفه 🔸خیری تو این سفر نیست حسین میا به کوفه ای وای... ای وای 🔸ز اوج بی وفایی دلم گرفته امشب 🔸شور میزنه دل من برای قلب زینب آقا... اگه میخواهی بیای... دیگه خانم زینب رو با خودت نیار... 🔸دارم نصیحتی من برات با قلب محزون 🔸سپیدی گلوی اصغرت رو بپوشون آقا اینجا حرمله ها... منتظر علی اصغرت نشستند... بیت آخرم باشه... منو ببخشید یاصاحب الزمان... 🔸قول داده مرد کوفی به دخترش بیاره 🔸ز کربلا به سوقات براش یه گوشواره حسین جان... اینها تازیانه هاشون رو آماده کردند جان زهرا مادرت... اگه میای... رقیه رو با خودت نیار... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
‍ ❣﷽❣ ⚫️ ⚫️ 🔻همیشه روی لبم ذکر یا ابالفضل است 🔻چرا که حضرت مشگل گشا ابالفضل است 🔻دودست داده به راه خدا پس چه عجب 🔻اگر که معنی دست خدا ابالفضل است اگه مادر داری خدا حفظش کنه ، اگر مادر از دست دادی سر سفره مولا مهمون بشه ( قدر مادراتونو بدونیداا) همیشه به من یاد داد مادرم تنها ، پسرم مادر فدات بشه 🔻دوای درد گرفتارا ابالفضل است 🔻خود امام زمان گفته هست 🔻میاید به مجلسی که دران ذکر یا ابالفضل است روضه ام این یه جمله باشه قافله که بر میگشت سمت مدینه ، امام سجاد گفتن بشیر زود تر از ما یه پرچم سیاهی به دستت بگیر برو مدینه کوجه پس کوچه های شهرو داد بزن بگو ای اهل مدینه چه اروم نشستید اون قافله ای که با حسین رفت بی حسین داره بر میگرده اون قافله ای که علمدار داشت ابالفضل داشت بدون ابالفضل داره بر میگرده این قافله دیگه سه ساله نداره این قافله دیگه علی اصغر نداره قاسم نداره محمد نداره عون نداره این قافله دیگه علی اکبر نداره ،، عبدلله نداره همه رو کشتن بشیر میگه جلوتر اومدم مدینه کوچه پس کوچه ها داد میزدم ای اهل مدینه قافله داره میاد ،، ولی حسین نداره ،، عباس نداره چون از ابالفضل خوندم این جمله رو میخوام بگم ⏺بشیر میگه اومدم به یه جایی رسیدم به بی بی ام البنین برخورد کردم ، تا بی بی نگام کرد یه صدایی زد صدام کرد بشیر از کربلا چه خبر از حسینم چه خبر صدا زدم بی بی جان دستای عباستو قلم کردن خانوم تا این جمله رو گفتم گفت بشیر به من بگو از حسین چخبر دوباره صدا زدم بی بی تیر به چشمای عباست زدن دوباره صدا زد بشیر به من بگو از حسین چخبر چیشد یه نگاهی کردم گفتم بی بی جان مگه مادر ابالفضل نیستی چرا هی سراغ حسین و میگیری یه نگاهی کرد گفت بشیر حسین مادر نداره یاصاحب الزمان دلت اماده هست برات بخونم دلتو ببر اون لحظه ای که صدای ابی عبدالله بلند شد گفت عباسم 🏴نیزه زار امده ام یا تو پر از نیزه شدی یه جمله ای رو میخوام تصور کنی الله اکبر از ادب این بزرگوار از ادب بی بی از ادب مولا ابالفضل،، اگر شد ابالفضل از سر ادب شد تا اومد بالا بدن ابالفضل ببینم حقشو ادا میکنی یا نه ابی عبدالله یه نگاهی کرد دید بدون دست رو زمین افتاده داره دست و پا میزنه بگم یا نه گفت داداش دست ندارم تکیه بدم از جا بلند شم تو از راه رسیدی داداش ناله ات میرسه کربلا یا نه 💥پناه حرم ،،کجا میخوای بری بگو ،،برادرم بدرقه راه تو چشمای ترم ،، اهسته تر برو داداش مضطرم هیچ جا ابی عبدالله دست به کمر نگرفت، اما وقتی از کنار بدن ابالفضل بلند شد دیدن مولا دست به کمر گرفته،، میگه کمرم شکست میدونی چرااا اخه یه نامردی صداشو بلند کرد حالا حمله کنید دیگه ابالفضل نداره یا صاحب الزمان این دوخط رو شاید بعضی ها بلد باشید، ناله شو شما بزنید خیلی شاعرش جانسوز گفته گفته ◾️سر عباس تا سر نی رفت سادات منو ببخشن ◾️سر عباس تا سر نی رفت ◾️خیمه ها گر گرفت بلوا شد همه ناموس داریم ◾️تا که فهمید بی علمدار شده ایم ◾️سر یه گوشواره دعوا شد یا حسین .... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
🩸وقتی که مولا امیرالمومنین علیه‌السلام برای حضرت امُّ‌البنین علیهاالسلام، روضهٔ دستانِ ابالفضل علیه‌السلام را می‌خواند... مرحوم علامه مُقرّم در کتاب شریف «العباس علیه‌السلام» نقل می‌کند: روزی حضرت ام البنین علیهاالسلام وارد بر امیرالمؤمنین علیه‌السلام شدند و مشاهده نمودند که، 📋 أجلَسَ أباالفضلَ علیه‌السلام عَلَى فَخِذِه، و شَمَّرَ عَن ساعدَيه،و قَبَّلَهُما و بَكىٰ ▪️آن حضرت، أباالفضل العباس علیه‌السلام را بر روی زانو مبارکش نشانده؛ آستین از دستان پسرش بالا زده و آن دو دست را می‌بوسد و گریه می‌کند. 🥀 حال ام‌البنین علیهاالسلام با مشاهده این صحنه دگرگون شد؛ چون تا به حال ندیده بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام طفلی را بگیرد و بی‌سبب دستان او را ببوسد و گریه کند. 🥀 چون امیرالمؤمنین علیه‌السلام حال امّ‌البنین علیهاالسلام را دید، او را بر مصائبی که بر سر این «دستان‌مبارک» می‌آید، آگاه نمود. 📋 و بَكَتْ و أعوَلَتْ ، و شارَكَها مَن فِي الدّار فِي الزَّفرةِ و الحَسرَة ▪️حضرت ام‌البنین علیهماالسلام با شنیدن این مصائب، گریه کرد و هر آن کس که در خانه بود، با گریه‌های و ناله‌‌های آن حضرت همراهی کرد... 📚العباس علیه‌السلام، مُقرّم، ص۱۳۰ ✍ قیام می‌کنم و می‌دهم سلام به دستت که مثل واجبِ عینی‌ست احترام به دستت به ما نمی‌رسد افسوس غیرِ حسرتِ پابوس مقامِ توست پُر از بوسه‌ی امام به دستت شفای اهلِ قبور از تو نیست کارِ بعیدی که داده است خدا اختیارِ تام به دستت میان نیزه و شمشیر و مشک بود رقابت که ظهر روز دَهُم می‌رسد کدام به دستت حسین، لب تَر کرد و به مشکِ‌تشنه، نظر کرد سپرده شد غمِ یک کارِ ناتمام به دستت در آن طواف که بودند جمع آب و ملائک رسید قرعه به تیری در استلام به دستت قیامِ رایتِ حق را نوشته‌اند به پایت حسین داده عَلم را عَلیَ‌الدوام به دستت