ولی امام حسین ما کودکمون رو بغل میگیریم دَم در روضه می ایستیم هر کی میاد یه محبتی به کودک ما میکنه😭

کودکان ما میگن چه مجلس شیرینی بود... همه با محبت بودن تو با خانوادت به کربلا رفتی کار به جایی رسید که دخترت اومد ازت خواهش کرد مارو تنها نزار الهی ب رقیه خاتون✨

کار به جایی رسید که سکینه تو گفت رُدنا الی حَرمِ جَدنًا.. بابا تا دیر نشده بیا برگردیم...

بعضیا دیدید تو روضه بد جور خودشونُ میزنند میخواد انگار یه جوری جبران کنه آقا جبران نمیشه تلافی شدنی نیست!💔

هر قدمی میخوای برا امام حسین برداری همون لحظه لذتت رو بهت میچشونه اصلا نمیزاره به قیامت برسه!! وقتی میری روضه ... امام حسین به عباسش میگه عباس ببین فلانی هم اومد😭

میشناستت با اسم! لحظه به لحظه سینی زنی و گریه هات حسین کنارته با این اعتقاد برو هیئت‌‌‌‌... لذتی میبری که تو هیچ کجای عالم این لذت رو نمیتونی پیدا کنی

یه چیزی بگمُ بحثم رو تمام کنم

تعریف میکرد ستاد گمشدگان و راهنمای زائرین تو کربلا گفت تو این راه یه خانمی اومد در راهنمای زائر گفت که بچه دوماهه شیرخوارمو گُم کردم تو بغل مادر بزرگش بوده رو ویلچر بود داشتیم میومدیم پیاده به سمت کربلا تو ازدحام جمعیت یهو مادر بزرگم رو گم کردم

هر چی گشتم دیگه پیداشون نکردم ۲۰ میلیون آدم تو کربلا ما کجا بچه دوماهه اینو پیدا کنیم گفتیم؛ تلفن مادرت رو بده گفت؛ تلفن نداره گفتیم؛ اسم مادرت رو بده صدا بزنیم گفت؛ مادرم کرُ لالِ...💔

میگفت صبح هی میبردیمش دور حرم دور میزدیم داشت هلاک میشد مادره دیگه بچه دوماهه خودشُ گم کرده این راهنمایی که داشت میبرد گفت دیدم یه جا یه خانوم عرب نشسته یه بچه ای رو داره شیر میده

گفت همینجوری گفتم کاش بچه این الان تو بغلش بود گفت یه دفعه دیدم پشت سرش یه ویلچر هست گفتم خانوم اون ویلچر مادر تو نیست؟! اومد نگاه کنه به ویلچر چشمش به بچه افتاد جیغ داد این بچه منه و‌...

خانوم عرب هم بچه رو با مهربونی بهش داد... همون جا خانوم عرب میشینه و زار زار گریه میکنه