اینا شکل یک چشم آبی هستن چشم که خودتون میدونید چیه البته میتونه هم نماد تک چشم لوسیفر نباشه
ولی رنگ آبی این تئوری را به ما میرسونه که ممکنه نماد جن آبی باشه
این ها نتنها باعث رفع چشم زخم نمیشه حتی ممکنه باعث جذب یه سری چیزا بشه
خلاصه که حواسمون را جمع کنیم🚶🏿♂
افـ زِد ڪُمیـلღ
حتی خیلی از فال گیر ها فنجون و دستمال و... طوری قرار میدن که این شکلی بشه و به کمک یه سری چیزا فال
البته اینم قابل توجهتون باشه که هر چشمی نماد چشم لوسیفر نیست !!
از نماد چشم به عنوان جمع بودن حواس و تحت نظر بودن هم استفاده میشه.
یکی مثلِ من و تو
هنوز تو فکر اینیم کِی
گناههامونو ترک کنیم...
اونوقت یکی همسن من و تو
از اونور به شهادت میرسه.. :)💔
#حاجمهدیرسولی
باید مراقب قلبها باشیم!
آنها خیلی زود غبار میگیرند.
راه دل،چشم است
آنها را که پوشاندی،قلبت باز خواهـد شد
و نظارهگر وجهالله خواهی بود..!
#شهیدجوادمحمدی
اگه الان شبا تو جای گرم و نرم میخوابی!
یادت باشه مدیون چه کسایی هستی که شب تا صبح تو سرمای استخوان سوز در مناطق عملیاتی جون دادن
فدایِ آخرین نفس های یخ زده تون...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🕌✨›
دلتنگتیم آقا بطلب مارا♥️🖐🏼
افـ زِد ڪُمیـلღ
‹🕌✨› دلتنگتیم آقا بطلب مارا♥️🖐🏼
یادمه یه سال تولدم که بود ، به مامانم گفتم کادوم چیه؟ گفت میریم مشهد ....
چرا دروغ ؟ ذوق خاصی نکردم ! اصن فکر میکردم مشهد رفتن یه چیز عادیه و ماهم که هرسال میریم و عملا کادوی درست حسابی ای بهم ندادن ......
بابا رضا میدونی چیه؟ هیچوقت فکرشو نمیکردم که قراره یه روزی دیگه نگامم نکنی ..... ینی نگاه میکنیا ، ولی از اون نگاه خاص خوشگلا نیس ....
انصافا هیچوقت فکرشو نمیکردم اسم صحناتو یادم بره ... یادم بره مشهد چه شکلی بود .... یادم بره یادت باشم .....
کاشکی امسال برمیگشت به همون سالی که کادو تولدم ، یه گوهر خیلی نایابی به اسم مِهرِ انیس النفوس بود ......
#خط_دل
افـ زِد ڪُمیـلღ
_حَنینی إلیك یقتلنی... دلتنگیات مـرا میکشد
پناهگاهمنےوقتےدنیا
باتماموسعتشدرماندهاممیڪند...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غیر از تو هر چی دلدادگی بود
از بچگی بود و از سادگی بود.. :)💔
#حاجمهدیرسولی
خیلیدلیبود؛نیمساعتدیگرهیئتشروع
میشدوهنوزپارچههارانزدهبودند
همهعصبانی؛
اومیرفتتااولوقتنمازمیخواند.
عینخیالشنبود.میگفت:
(بهشهداتوکلوتوسلکنید،
خودشحلمیشه!)
اعتقادداشتوظیفهیماایناستکه
بچههارابیاوریمهیئت.وظیفهایننیست
کههدایتشانکنیم؛امامحسین{ع} خودشهدایتمیکند.
-شهید محمد حسین محمدخانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه شهادت شهید دانشگر از زبان برادر بزرگوارشون ❣️✨
#داداش_عباس
افـ زِد ڪُمیـلღ
#داداش_عباس💚
✨یک روایت
حاجت گرفتن از شهید عباس دانشگر
در حاشیه مراسم بزرگداشت شهید «عباس دانشگر» بانویی خود را به مادر این شهید بزرگوار رساند؛ پس از در آغوش گرفتن و طلب شفاعت از مادر شهید، ماجرای بیماری، معجزه شفا و تحول معنوی که در زندگیاش ایجاد شد، را با چشمی اشکبار برای مادر شهید تشریح کرد.
آن بانو اینگونه بازگو کرد: مدتی درگیر بیماریام بودم؛ بهگونهای که این بیماری باعث پیوند قلبیام با حضرت حق شد.
وی ادامه داد: نه اینکه این رابطه منشأ ترس از مرگ باشد، بلکه جملهای از آیتالله بهجت در آن روزها، طوفانی در درونم ایجاد کرد و آن جمله این بود که «هرگاه خدا را بیشتر از هر چیزی دوستداشتی، مؤمنشدنت را جشن بگیر».
آن بانو افزود: این جمله منشأ تحولم شد. بیشتر از گذشته عاشق معنویات شدم، حجابم کامل بود اما عاشق حجاب فاطمی شدم. آوای قرآن و نماز در زندگیام بهگونهای دیگر جاری شد.
وی ادامه داد: در همان روزها در فضای مجازی موضوع «برادر شهیدت را انتخاب کن» را شنیدم.
بسیاری رفیق شهیدشان را دوست داشتند و از کراماتشان در زندگی شخصیشان میگفتند، یکی حاج حسین خرازی رفیق شهیدش بود، دیگری شهید آوینی و بسیاری هم شهدای مدافع حرم و من!
این بانوی شهمیرزادی با بیان اینکه اعتکاف 96 سرمنشأ زیباییهای زندگیام شد، اضافه کرد: با اخلاص قلبی شب شهادت عقیله بنیهاشم حضرت زینب (س)، برادر شهیدم را انتخاب کردم و او کسی نبود؛ جز برادر شهیدم «عباس دانشگر».
وی افزود: در همه حال به یادش بودم و او را سهیم کارهای خیرم میکردم تا روز بیست و یکم ماه رمضان، نذری در خانهام برپا کردم و همه شهدا و اسرای کربلا را سهیم کردم و رسیدم به نام مدافع حرم که با ذوق نام برادر شهیدم «عباس دانشگر» را گفتم.
این بانوی شهمیرزادی بیان کرد: در کمال ناباوری آن شب در عالم خواب شهید دانشگر را دیدم که با لباس مقدس سپاه و خوشحال مهمان ماست و رو به من گفت «خواهر! مادر من اینجا فاطمه زهراست الحمدلله» و مادر گرامی من هم نامش «فاطمه» است و قصد دارند نام فاطمه زهرا را روی خود بگذارند تا همه به این نام او را صدا کنند.
آن بانو با بیان اینکه در آن روزها من دوره درمانیام را سپری میکردم، اضافه کرد: شهید دانشگر با نگاهی نافذ در عالم خواب گفتند: شما نزد مادرم فاطمه برو و بگو «مهر، تسبیح و پارچه سبزی» که عباس بار آخر از کربلا آورد، به شما بدهد تا با آن نماز به جای آوری که شفایت حاصل خواهد شد انشاءالله.
این بانوی شهمیرزادی ادامه داد: بیماریام در حال عود بود؛ تودهای در بدنم بود که در حال پیشرفت بود اما اکنون تنها بهواسطه ایمان و اعتقادم حالم رو به بهبودی است و به لطف دعای برادر شهیدم در سلامت کامل هستم.
مادر شهید دانشگر نیز در پاسخ به درخواست این خادمالزهرا (س) که فرزندش در عالم خواب به او گفت: امانتی مهر، تسبیح و پارچه سبز را از مادرم بگیر، گفت: بله! این امانتی نزدم هست و حتماً خواسته پسرم اجابت میشود.
آری! این است معجزه قرآن که میفرماید: شهدا زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.
#داداش_عباس💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپی بسیار تاثیر گذار
♦️ماجرای یک تجربه واقعی 💌
🔻(این ماجرا رو از دست ندید و تا انتها گوش کنید...)
❣️ ماجرای جوانی که هر روز با امام زمان علیهالسلام، وقت گفتگویی داشت...
♥️ مهربانترین پدر، مشتاق گفتگوی ماست.
💠 «یارب فرج صاحب ما را برسان.»
حتماً ببینید و نشردهید
#نشر حداکثری
#امام_زمان
#اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از آوینیسم🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب تا توان دارید،بگید:
«یا صاحب الزمان ادرکنی،
یا صاحب الزمان اغثنی»
امشب شب سختی برای مردم مظلوم هست
لطفاً همه دست به دعا🤲برداریم
°• @avinist •°