هروقت که زمین میخوردیم میگفت بگویاعلی ما با محبت شما و مادرتون بزرگ شدیم

آقا جان ماکه دیگه دل زینب و خون نکردیم آب و روی حسین نبستیم که ما که زینب کبری رو محاصره نکردیم آقا جان💔

اقا جان این شبا شبای عزاداری جدتون حسینِ ها شما که با عینِ دیدین واقعا کربلا رو 👨🏻‍🦯 آقاجان نمیخواین بیاین؟

به حرمت خون سیدشهدا بیاین اقای صاحب الزمان:) به حرمت اشکای سید شهدا موقع شهادت اصغرش بیاین:)💔

کاری برات نکردم ولی میون قتلگاه دعوام کردی

به درد تو نخوردم ولی تو از روی نیزه ها صدام کردی:)

حربن یزید ریاحی دستور میگیره بره و راه و روی اباعبدلله ببنده

همین کاروهم میکنه با لشکرش رفت راه و روی اباعبدلله بست دل زینب و خون کرد💔 دل سکینه رو لرزوند بای نگاه ...

با یک نگاه امام حسین برگشت اقا جان از اون نگاه هایی که به حرت کردی به ماهم بکن🥺

حر گفت: من اومدم با سپاهم تو را به تیر بگیرم تو مرا بدون سپاهی به تیر گرفتی حسین جان:)

چنان مرا به سینه فشاردی که اگر کسی غیر از تو بود میگفتمش: اشتباه گرفتی💔 روز عاشورا روز توبه ی حر بود و روز خریدن دنیا و فروختن اخرت برای کوفیان بود

«دوتا ادب کرد حر» اول وقتی توبه کرد رفت پشت سر امام حسین و بهش اقتدار کرد و پشت سر امام حسین نماز خوند و ادب دومش  .  .  . 

بار دوم وقتی بود امام حسین به حر گفت‌ مادرت به عزات بشینه حر صدا زد:یا اباعبدلله اگه تو عرب هرکس غیر از شما این حرفو میزد مادرشو به عزاش مینشوندم اما چه کنم

ی وقت دیدن حر چکمه هاشو در آورده و به گردنش انداخته موهاش بهم ریختس و کلاهخودشو در آورده اقا جان منو ببخش

وقتی حر رفت به جنگ و زخمی برگشت لحظه ی اخر زندگیش دید یکی داره زخمشو پاک میکنه با دقت نگاه کرد دید حسین فاطمس:)))

عباس که رفت اب بیاره توی راه برگشتدستاشو قطع کردن تا خبر رسید به حسین وا ویلا کنان سمت عباسش رفت تیر خورده بود به چشم عباسش🖤

یادتون باشه دهه دوم محرم مهم تر از دهه اول لباس سیاهاتون رو در نیاریدا عزای ما تازه شروع شده 💔

لحظه ی آخر زندگی امام حسین دید که به جای اینکه زینبش بالای سرش باشه به جای اینکه مادرش بالای سرش باشه یزید بالای سرشه 💔 هنوزم بگم؟

میگن ی روزی حضرت قاسم سه سالش بوده روی شکم امام حسین نشسته بوده حضرت زینب بچه رو برمیداره امام حسین میگه نه بزار باشه زینب جان حضرت زینب میگه: نه آقا سنگینه به شکمتون فشار میاد بگم هنوز؟ 💔 یزید با چکمه روی شکم امام حسین بوده یکی روی شکم اقا میپریده بگم؟ 💔

روضه نمیخواد دگر تنی که سر ندارد قربان آن اقایی که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم همه ی پیکر ندارد

قرار بود محفل و بزارم که توبه کنیم چه شد به داستان گودال رسید 💔👨🏻‍🦯

حقیقتش نمیدونم چی بگم چطوری بگم شرمندم که واقعا شرمنده خونده بشه اومدم بخشیده بشم نمیخوام کوفیان زمان مهدی باشم میخواهم حر شوم پابه پای مهدی بدوم

حقیقتش خودتون گفتید صد بار توبه شکستی باز آی منم که پرو:) باز اومدم البته با خجالت اومدم با روی سیه اومدم🥺💔

حقیقتش از الان برای اربعین نگرانم میگن جایی از حرمت ننوشتی که گناهکار نیاد خب خب منم که گناهکارم اما فدایی شما ام

‹ترس دارم که مثل دخترتون جا بمونم›