عمر رو به ابوبكر گفت :
أ لم اقل لك انهم سيفعلون ؟
من به تو نگفتم که اینها همچین کاری میکنن؟
عباس بن عبدالمطلب گفت : خود فاطمه عليهاالسلام وصيت كرده بود كه شما دو نفر در نمازش حاضر نشید!
عمر ملعون گفت :
شما بنى هاشم اين حسد قديمى رو رها نمى كنيد؟...
من تصميم گرفته ام كه قبر او را بشكافم و براش نماز بخوانم💔
اين خبر توسط سلمان به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) رسيد،
امیرالمومنین در حالى كه از خشم چشماشون سرخ شده و رگهاى گردنشون پر شده بود از خونه خارج شدن و لباس زردى كه در مواقع جنگ مى پوشيدن در بر كرده و ذوالفقار رو دست گرفتن ،
وقتی وارد بقيع شدن به مردمى كه اونجا اجتماع كرده بودند خبر دادند كه على (عليه السلام ) قسم ياد كرده كه اگر يك سنگ از اين قبرها كنده بشع همه رو از دم شمشير میگذرونه ...🖐🏻
عمر با يارانش اومد پیش حضرت امیر(ع)
و گفت :
يا اباالحسن (عليه السلام ) به خدا سوگند ما قبر فاطمه عليهاالسلام را نبش مى كنيم و برايش نماز مى خوانيم.
على (عليه السلام ) با دست خود گريبان عمر را گرفت و او را از جا بلند نمود و بر زمين كوبيد و فرمود: اى پسر زن سياه براى اينكه مردم از دين بر نگردند از حق خود (خلافت ) صرف نظر كردم و اما درباره قبر فاطمه عليهاالسلام صبر نمى كنم سوگند بدان كسى كه جانم در دست قدرت اوست اگر تو و يارانت بخواهید بدان دست بزنيد زمين را از خون شما آبيارى مى كنم 👌🏻
در ادامه...
ابوبكر كه وضع رو خيلى وخيم ديد جلو رفت و گفت:
يا اباالحسن (عليه السلام ) به حق رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و به حق كسى كه در بالاى عرش است اونو رها كن و ما همچین کاری انجام نمى ديم . .
این ملعون ها اگر از شجاعت امیرالمومنین نمیترسیدند...بعد از شهادت حضرت زهرا هم دست از جسارت برنمیداشتن
لعن الله قاتلیک یا #حضرت_زهرا
هدایت شده از - ماھِحرم .
میگفت :
توهم تا نفسای آخرت برای مادرت جنگیدی، قسمت نشد ببینمت که بدانم به علی رفتهای یا من :)))
زینب خیلی دوست داشت در آغوشت بگیرد حسین خیلی دوست داشت در کنار گهوارهات بنشیند و گهوارهات را تکان دهد اما، امان که نشد 💔