eitaa logo
-افراطی-
129 دنبال‌کننده
192 عکس
78 ویدیو
0 فایل
نوشتن راه فراریست هرچند کوتاه! حریص فرار از زندگی. افراطی مطلق... وقت شما گرانبهاست، به بطالت نگذرانید(: کپی به هیچ وجه. https://daigo.ir/secret/2771555328 پاسخگوی شما بفرمایید (: لبخند به وفور =)
مشاهده در ایتا
دانلود
.او می‌بیند.
چه خوش است دل ربودن ز کمندِ دلبری که دلِ خود به کَس نمیداد و هزار مبتلا داشت
یه زندگی آروم چیه قسمت ما نمیشه؟👨‍🦯
_
ولی من هر چقدر بیشتر حساس میشم یعنی بیشتر دوستت دارم.
انقدر حرف زدی که 4دیقه جا موندم هی آقاهه 4 دیقه بیشتر دوسِت دارم♥️😅
از نشانه های من در زندگی اش؟ علاقه مند شدنش به رنگ ابی😌✌️
ﺗﻮ اﻓﺴﺎﻧﻪ ﻋﺸﻘﻰ ﺗﻮ ﻗﺼﻪ ﻫﺎﻳﻰ ﮔﻨﺎﻫﻪ وﮔﺮﻧﻪ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ ﺧﺪاﻳﻰ _مرتضی پاشایی
سرما خورده بود و بدنش مثل آتیش داغ بود. نفس هاش سنگین بود و سرفه هاش عذابم میداد. توی تب میسوخت و نمیتونستم کاری کنم. چند شب بود که نخوابیده بودم و دلم لک زده بود یه بار دیگه با عطر موهاش و گرمای نفساش بخابم. من، به قول معروف یه مرد گنده اشک داشت میجوشید تا از چشمام سرازیر بشه. کنارش بودم و ازش دور بودم. میدیدم عذاب میکشه و توی اسارتی ناپیدا دست و پا میزدم. با ناله هاش میمردم و کاری از دستم بر نمیومد. چند شبانه روز پشت سر هم بی وقفه بیدار بودم و نفس به نفس کنارش زندگی میکردم تا شاید بتونم حتی به اندازه سر سوزنی حالش رو خوب کنم. بعد از چند روز که این دوره گذشت، سر پا شد و دوباره شیطنت هاش شروع شد. لبخند خسته ای روی لبام نشست و چند ثانیه تا بی هوش شدن از شدت خستگی فاصله داشتم که محکم خودش رو تو آغوشم جا داد. صدای خنده های دلبرانش توی گوشم پیچید و دست هام نوازشگر موهاش شد. توی بغلم خزید و آرامش رو بهم هدیه کرد. آرامشی که حاضر نبودم با دنیا عوضش کنم... _نوشته های یک افراطی_
عع بارون🥲
.او می‌بیند.