🔰لذت گِلخواری‼️
🔸حکایتی از ملای رومی نقل شده است که بیان آن خالی از لطف نیست؛ در روزگاران قدیم شخصی زندگی میکرد که مرض گِلخواری آنچنان در جان او ریشه دوانده بود که توصیه دیگران مبنی بر ترک این عادت زشت و ناپسند را به باد استهزاء میگرفت و بر این باور بود که لذت حاصل از گلخواری، دلیل متقنی بر درستی و حقانیت آن میباشد! این شخص تا جایی پیش رفته بود که به عدم گلخواری دیگران اعتراض کرده و همواره اظهار میداشت که "با چه بهانهای خود را از لذت این کار محروم کردهاید؟ این چه خرافاتی است که تصور میکنید با این اقدام، سلامتی شما به خطر میافتد؟"
🔸القصه روزی از روزها که این شخص برای خرید مایحتاج خانه روانه بازار شده بود، متوجه میشود که "قند" نیز جزو لوازمی بوده است که باید خریداری شود؛ لحظاتی را در جستجوی مغازهای که قند داشته باشد سپری کرده تا این که نگاهش به یک عطاری میافتد؛ به سمت آن حرکت کرده و پس از سلام و احوالپرسی متعارف، مقداری قند درخواست میکند؛ فروشنده قبل از آن که سراغ کیسه قند برود، خریدار را از نداشتن سنگ ترازو مطلع ساخته و میگوید که از وزنههای گِلی برای اندازهگیری اجناس خود استفاده میکند!
🔸آن شخص اندکی فکر کرده و با خود میگوید: "من برای خرید قند به اینجا آمدهام و سنگ ترازو هرچه که باشد نزد عطار میماند لذا جنس سنگ ترازو اهمیتی ندارد؛" با این حساب قبول میکند که از وزنههای گلی برای وزن کردن قند استفاده شود؛ عطار به میزان نیاز خریدار، وزنههای گلی را در یک طرف ترازو قرار داده تا در طرف دیگر ترازو و به میزان وزنهها، کلهقند را بشکند؛ از قضا تیشهای که با آن قندها را میشکست، در قسمت اندرونی مغازه جا مانده بود و عطار مجبور میشود برای برداشتن تیشه به سمت انباری مغازه برود؛
🔸در همین حین شخص بیمار و دیوانه، فرصت را مناسب یافته و در نبود فروشنده، شروع به خوردن گلهایی میکند که در کفه ترازو قرار داده شده بود؛ لحظات عجیبی را سپری میکرد؛ از یک سو غرق در لذت گلخواری بود و به زیرکی و زرنگی خود میبالید و از سویی دلهره سر رسیدن عطار را داشت؛ عطار که داخل مغازه در جستجوی تیشه بود، ناگهان نگاهش به او میافتد و تعمداً خود را مشغول و معطل میکند تا آن شخص گِل بیشتری بخورد؛ چرا که در آن صورت قند کمتری به او خواهد داد!
🔸پوزخند و زمزمه عطار نیز در این لحظات دیدنی و شنیدنی است! عطار اعتراف میکند که همانگونه که آن شخص از او میترسد، او نیز از آن شخص میهراسد ولی ترس آن شخص از سر حماقت و نادانی و ترس عطار از این جهت است که او گِل کمتری بخورد؛ آن شخص غافل از آن بود که اگرچه به ظاهر از گِل عطار دزدی میکند، لکن در حقیقت به سهم قند خود، دستبرد میزند!
🔸شایسته است هر انسانی با خود بیندیشد که با انجام گناه، چه کسی را فریب میدهد و سرگرم شدن به لذتهای آن، او را از درک چه لذتهایی محروم میکند؟
✍مدیر عقال
🆔@eghaal
🔰دستاویز دینزدایی‼️
🔹مخالفت و مبارزه با دین، سابقهای به درازای خلقت انسان دارد؛ در طول تاریخ افراد و گروههای متعددی در تکاپوی یافتن راهی برای به انزوا کشیدن دین بودهاند و جملگی در آرزوی برچیده شدن دین از جامعه بشری، عمر خود را به پایان رساندهاند؛ هریک از این افراد و دستهها راهکارهایی را برای غرض خود ارائه و در پیش گرفتهاند که یکی پس از دیگری، ناکام گشته و به فراموشی سپرده شدهاند؛ در این میان اما به نظر میرسد که راهکار کارل مارکس برای دینزدایی، همچنان توانسته است جذابیت خود را -حداقل برای پیروان خود- حفظ کند؛
🔹مارکس معتقد بود که هیچ قدرتی یارای مقابله و مبارزه با قدرت مذهب را ندارد و همه قدرتها در مواجهه با قدرت دین، محکوم به شکست هستند؛ به اعتقاد او برای مبارزه با مذهب، باید از خود مذهب عليه آن استفاده کرد؛ البته تمرکز مارکس در این راهبرد بر ارائه تفسیر مادی و انکار تفسیر معنوی معطوف بود ولی دینزدایانِ پس از او، تفاسیر دیگری نیز از این راهبرد ارائه کردند؛
🔹برخی افراد با غرض مشروعیتزدایی از اجرای ضروریترین احکام دینی، مواجهه کاریکاتوری با برخی دیگر از احکام و توسعه بیقاعده و ضابطه آن را در پیش گرفته و تلاش کردهاند دین را تبدیل به یک مقوله بیخاصیتی کنند که هیچ کاری از آن ساخته نبوده و تنها عنوان دین را یدک بکشد؛ بدین ترتیب هم به غرض خود که دینزدایی بوده است، دست یافتهاند و هم به جهت ظواهر شرعی، حساسیت جامعه مذهبی را تحریک نکردهاند!
🔹قاعده تنفیر، تازهترين موردی است که دستاویز زیر سوال بردن اجرای احکام الهی قرار گرفته است؛ طبق این قاعده لازم است از اجرای احکامی که منجر به نفرت از دین میشود، صرف نظر کرد؛ دینزدایانی که مترصد فرصت برای ضربه زدن به دین بوده و هستند، این قاعده را به منزله برگ برندهای تلقی کردهاند که میتوانند با توسعه بیرویه آن، برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند؛ به این شکل که به بهانه نفرت عمومی از دین، نسخه تعطیلی احکام و قوانین اساسی آن را بپیچند؛
🔹به عنوان مثال امر به معروف و نهی از منکر که دیگر واجبات در مقابل آن به مثابه قطرهای در مقابل یک دریا معرفی شده است، تنها با این توهم و بهانه که نفرت عمومی را در پی دارد، به تعطیلی کشانده میشود؛ کمترین اشکال چنین فهمی از قاعده تنفیر، آن است که طبق این برداشت اساسا هیچ یک از احکام دینی قابلیت اجرا نخواهد داشت؛ چرا که طبیعت هر حکمی، ایجاد تعهد و گذاشتن باری بر دوش انسان است و روشن است که در نگاه سطحی و ابتدایی، نسبت به هر حکمی قاعده تنفیر پياده خواهد شد!
#نفاق
✍مدیر عقال
🆔@eghaal
🔰این راه به مقصد نمیرسد!
🔘 وضعیت کلی کشور در ایام منتهی به خرداد۱۴۰۰، مسئولان وقت دولت را وادار میکرد برای مدتی هرچند کوتاه از مواجهه مستقیم با افکار عمومی پرهیز کرده تا بدین شیوه از آتش خشم جامعهای که مدتها منتظر پایان کار دولت بودند ایمن بمانند؛ کنارهگیری موقت دولتمردان از عرصه سیاسی اگر چه توسط شرایط جامعه بر آنان تحمیل میشد ولی در عین حال فرصتی را برای بازسازی چهره منفور دولت دوازدهم نزد افکارعمومی نیز پدید میآورد؛ همانگونه که پیشبینی میشد دستاندرکاران دولت دوازدهم پس از مدتی که در سکوت خبری به سر میبردند، آرام آرام از لاک انزوا خارج شده و سعی در بازگشت به عرصه سیاسی داشته و دارند؛ از قرار معلوم شیوه و راهی که برای این هدف در پیش گرفتهاند به شرح ذیل است:
🔘در نقشه بازگشت، حساب ویژهای بر فراموشی مردم از وضعیت آن سالها باز شده است؛ آنچنان که از شواهد و قرائن پیداست برنامه بازگشت آنان به عرصه سیاسی، مبتنی بر نفی بحث پیرامون وضعیت گذشته بوده است؛ عمده بحثی که در اظهارات آنان و در مقام جدل با مسئولان کنونی کشور تکرار شده و میشود آن است که "مردم به گذشته کاری ندارند(!) و شما هم گذشته را رها کنید و بگویید هماكنون چرا هوا آلوده است؟چرا مشکل کمآبی هست؟ چرا ترافیک هست؟ چرا مسکن گران هست؟ و..." القای این که چنین مشکلاتی یکشبه به وجود آمده است اساس این گونه اظهارات است.
🔘ضلع دیگر نقشه بازگشت، اعتمادزدایی از دولت مستقر و ناامیدسازی نسبت به آینده کشور است؛ طبق این برنامه باید چنان آینده تاریکی برای کشور ترسیم شود که منجر به سلب اعتماد عمومی و ایجاد حس بدبینی در مردم شده و سپس تفکر حاکم بر دولت سابق به عنوان فرشته نجات معرفی شود!
با وجود طراحی برنامه هوشمندانهای که ذکر آن رفت، آنچه که در صحنه عمل به چشم میخورد آن است که -حداقل تاکنون- برنامه موفقی از آب درنیامده است؛ شاید بتوان دلیل این ناکامی را در حجم عظیم خسارات وارده به کشور در طول آن سالها و روند -و نه وضعیت- مطلوب و قابلقبول کشور در طول این دوسال دانست.
🔘هماكنون پرسش بیپاسخ مردم از دولتمردان دولت دوازدهم این است که مگر چه کردهايد که از بازخوانیِ آن چه که در طول نزدیک به یک دهه، بر سر ایران و ایرانی آوردهاید وحشت دارید؟ بر فرض که بتوانید با ابزار تحریف، روند کنونی و آینده روشن کشور را زیر سوال ببرید؛ آیا خیال میکنید با آن سابقهای که رقم زدهاید همچنان کسانی هستند که مجددا به شما اعتماد کنند؟ تصور نمیکنید این راهی که برای بازگشت انتخاب کردهاید، بنبست میباشد؟
✍مدیر عقال
🆔@eghaal
🔰پرنده انتخابات چگونه به پرواز درمیآید؟
🔻راهکارها و شبهراهکارهای افزایش مشارکت در انتخابات
✳️در حال حاضر بیشترین و چالشیترین مسألهای که پیرامون انتخابات شکل گرفته است، بحث مشارکت در انتخابات است؛ اظهارات احزاب و جریانات سیاسی مختلف حاکی از آن است که همه آنان -ولو در ظاهر- دنبال مشارکت حداکثری در انتخابات بوده و طرحهایی برای گرم کردن تنور انتخابات ارائه کردهاند؛ به طور کلی راهکارهایی که تاکنون برای تحقق مشارکت حداکثری ارائه شده است به این شرح است:
1⃣احراز گسترده صلاحیتها:
گروهی معتقدند که برای افزایش مشارکت در انتخابات، باید دایره احراز صلاحیتها را به قدری گسترده کرد که همه افراد و گروههای سیاسی را - حتی آنانی که در گذشته مرتکب خیانت و وطنفروشی شدهاند- در بر بگیرد؛ این افراد معتقدند که در هر انتخاباتی که صلاحیت آنان احراز نشده است، علاوه بر سقوط(!) مشارکت، جمهوریت نظام نیز زیر سوال رفته است! شواهد و قرائن حاکی از آن است برخلاف دو دیدگاهی که در ادامه میآید، این دسته دغدغه چندانی درباره میزان مشارکت ندارند و تنها به این جهت که میتوانند به بهانه افزایش مشارکت، امکان بالا رفتن از نردبان قدرت را برای خود فراهم کنند، تظاهر به لزوم افزایش مشارکت دارند؛
توجه به این نکته نیز ضروری است که اگرچه احراز صلاحیت بیضابطه، اعضای قبیله احراز شده را تشویق به شرکت در انتخابات خواهد کرد ولی در صورتی که قبیله مد نظر سابقه خسارتبار و فاجعهآفرینی در اداره کشور داشته باشد، احراز صلاحیت آنان توده مردم را نسبت به شرکت در انتخابات دلسرد خواهد کرد؛ لذا به جرئت میتوان گفت که گاهی اوقات احراز گسترده صلاحیتها، نهتنها منجر به افزایش مشارکت نمیشود بلکه در مواردی حتی کاهش مشارکت را نیز به دنبال خواهد داشت.
2⃣بهبود وضعیت اقتصادی:
گروهی دیگر معتقدند که مردم فرصت و حوصله توجه به بازیهای سیاسی و احراز صلاحیتها را ندارند و آن چه در درجه اول برای مردم اهمیت دارد، رفاه و آسایش آنان است؛ به اعتقاد این دسته شرایط اقتصادی تاثیر مستقیمی بر میزان مشارکت داشته و افزایش یا کاهش مشارکت در گرو مساعد یا نامساعد بودن شرایط اقتصادی است؛
در ارزیابی این شاخص باید گفت اگرچه عنصر موثری در میزان مشارکت است ولی نمیتواند به تنهایی بار افزایش مشارکت را بر دوش بکشد؛ حداقل تاریخچه انتخاباتهایی که پس از انقلاب اسلامی برگزار شده است، این ادعا را تایید نمیکند؛ در این مدت شاهد مواردی بودهایم که علیرغم وضعیت نامطلوب اقتصادی، مشارکت بالایی نیز رقم خورده است؛ به عنوان مثال در سال۹۲ و بدتر از آن در سال ۹۶ و با وجود آن که در همه شاخصهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... وضعیت نامطلوبی حاکم بود ولی همچنان مشارکت نسبتا بالایی محقق شد؛ لذا وضعیت اقتصادی نمیتواند به عنوان عامل منحصر به فرد افزایش مشارکت مطرح شود؛
3⃣تشویق به شرکت در انتخابات:
دیگر عاملی که میتواند به عنوان عامل افزاینده مشارکت مطرح شود، تبیین و تشویق به مشارکت است؛ مجددا به سال ۹۶ بازگردیم؛ در آن سال حتی افراد و رسانههایی که مخالف اصل نظام بوده و پروژه براندازی را دنبال میکردند، در حمایت از یک کاندیدای خاص به میدان آمده بودند؛ اگرچه بعدها اعتراف کردند که حمایت آنان از کاندیدای خاص با این تحلیل صورت میگرفت که "آن کاندیدا توانمندی لازم را جهت اداره کشور نداشته و میتواند با انباشت نارضایتی عمومی، کشور را به سمت فروپاشی و نقطهجوش برساند" ولی به هرحال منجر به افزایش مشارکت در آن انتخابات شد!
واقعیت آن است که از تاثیر این عامل در افزایش مشارکت نمیتوان چشمپوشی کرد؛ حال گاهی تشویق به رأی، به غرض بدتر کردن اوضاع هست - همان گونه که در سال ۹۶ رخ داد- و گاهی با هدف تحول و بهبود وضعیت کشور صورت میگیرد ولی در هر دو حالت نتیجه حتمی آن، افزایش مشارکت است.
✅و در پایان به نظر میرسد با تلفیق دیدگاه دوم و سوم، میتوان به مدلی جامع برای افزایش مشارکت در انتخابات رسید؛ مدلی که یک بال آن توسط دولت -اقتصاد- و بال دیگر آن توسط حلقههای میانی -تبلیغ- به حرکت در آمده و اوجگیری پرنده انتخابات را منجر شود.
✍مدیر عقال
🆔@eghaal
🔰انفعال، انتحار یا انتقام؟؟
✳️پس از شهادت سردار سلیمانی، اساسیترین موضوعی که مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، انتقام از آمران و عاملان این حوادث بوده و میباشد؛ بحث انتقام با حوادث دیگری همچون ترور شهید فخریزاده، ۲ بار حمله به حرم شاهچراغ و همچنین حمله وحشیانه به زائران حاج قاسم سلیمانی در کرمان، اهمیت مضاعفی یافته و نیاز به اتخاذ رویکرد عاقلانه در قبال آن به ضرورتی انکارناپذیر تبدیل شده است؛ به طور خلاصه، ۳ دیدگاهی که تاکنون نسبت به انتقام مطرح شده است، به این شرح میباشد:
1⃣انفعالطلبان:
این گروه اساسا با هرگونه عملیات پیشدستانه علیه رژیمصهیونیستی و مواضع آمریکا در منطقه مخالف بوده و معتقدند کوچکترین تعرّض، امکان مظلومنمایی در مجامع بینالمللی را برای آنان فراهم کرده و بدین ترتیب مجوز جنایات بیشتر را دریافت خواهند کرد! از سویی دیگر هرگونه پاسخی به ترور و خرابکاری آنان را نیز بازی در زمین رژیمصهیونیستی دانسته و مسئولان کشور را در قبال چنین حوادثی دعوت به خویشتنداری میکنند! این دسته که به گفته رئیس سابق رژیم صهیونیستی، سرمایههای اسرائیل در ایران هستند تلاش میکنند که عامل اصلی ترور و کشتار مردم بیگناه را متوجه ایران کرده و اینگونه وانمود کنند که جنایات رژیم صهیونیستی به دلیل اقدامات تحریکآمیز ایران میباشد!
2⃣انتحارطلبان:
این گروه تلاش میکنند که با هر حادثه دلخراشی که مردم کشور را به سوگ مینشاند، با سوءاستفاده از احساسات مردم و انحراف خشم مقدس آنان از دشمنان اصلی کشور، انفعال فرماندهان نظامی و مسئولان کشور را عامل این حوادث معرفی کنند؛ این گروه نعره انتقام را پوششی بر تسویهحسابهای سیاسی و جناحی خود قرار داده و با مطالبه انتحار، دنبال انتقام از رقبای سیاسی خود -و نه استکبار جهانی- هستند!
تفاوت عمده این دسته با انفعالطلبان، مربوط به حوزه مخاطب و راهبرد میباشد؛ مخاطبان دسته اول افراد بیاعتقاد و بیتفاوت نسبت به انقلاب اسلامی بوده و مخاطبین این دسته، جزو طرفداران و علاقمندان انقلاب اسلامی هستند! در حوزه راهبرد نیز گروه اول مسئولان کشور را متهم به انتحار و ماجراجویی و این گروه، متهم به انفعال و وادادگی میکنند! باید پذیرفت که اگرچه گروه اول و دوم همانند دو لبه قیچی به ظاهر در خلاف جهت یکدیگر حرکت میکنند لکن هدف واحدی داشته و قطع ارتباط مردم با مسئولان، مشروعیتزدایی و سلب اعتماد عمومی از کارگزاران نظام، پروژه اصلی آنان میباشد.
3⃣انتقامطلبان:
این گروه ضمن اعتقاد به این که انتقام، امری حتمی و تخلفناپذیر بوده و دیر یا زود محقق خواهد شد، با التفات به دو ساحت دفعی و تدریجی انتقام، بر این باورند که انتقام تدریجی -اخراج آمریکا از منطقه و شکست هژمونی استکبار- در حال وقوع است و انتقام دفعی -قصاص و مجازات قاتلان- نیز در آیندهای نهچندان دور به وقوع خواهد پیوست؛ انتقامجویان واقعی، رسالت اصلی خود را فراهم کردن مقدمات انتقام سخت در بُعد رسانهای تعریفکردهاند؛ با این توضیح که برخی جریانات فاسد، اصل انتقام را زیر سوال برده و تلاش میکنند همراهی عمومی با انتقام سخت را به حداقل برسانند ولی این دسته ضمن حفظ اعتماد عمومی نسبت به مسئولان و فرماندهان نظامی، تلاش میکنند انتقام را به یک مطالبه عمومی تبدیل کرده و قدرت چانهزنی مسئولان در برابر مخالفان انتقام را افزایش دهند؛ چرا که به خوبی میدانند بدون پشتیبانی مردمی و حداکثری از انتقام سخت، سوخت موشکهایی که باید بر سر دشمن آوار شود، تأمین نخواهد شد.
#ولایتمداری
✍مدیر عقال
🆔@eghaal
🔰کفش تنگ در زمین وسیع‼️
✳️تابهحال از خود پرسیدهاید که چرا در سرتاسر دنیا -و به تبع در داخل کشور نیز- عموم مردم از زندگی خود لذت نمیبرند و اگر از وضعیتی که در آن قرار دارند سوال شود، عمده آنان ناله نارضایتی سر میدهند؟ به علاوه چرا شاخص امیدواری آنان به آینده در وضعیت نامطلوبی بوده و هیچ افق روشنی برای خود و جامعه نمیبینند؟ انباشت نارضایتی و ناامیدی در انسان قرن۲۱، نتیجه چه عواملی است؟ به زعم نگارنده این سوالات، سوالاتی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد بلکه پاسخ صحیح به آن میتواند راهگشای بسیاری از مسائل جاری کشور قرار بگیرد؛
به طور کلی تاکنون دو دیدگاه مختلف در پاسخ به این سنخ از سوالات شکل گرفته است؛ در ادامه به اختصار این دو دیدگاه را بررسی میکنیم؛ بخوانید!
1⃣به باور دیدگاه اول، محیط پیرامونیِ یک شخص است که لذت از زندگی و امیدواری نسبت به آینده را رقم میزند؛ این دسته تنگناهای اقتصادی و محدودیتهای اجتماعی را -البته با تفسیری که خود از محدودیت دارند- قاتل انحصاری امید در یک جامعه پنداشته و مباحثی نظیر تزریق امید را به تمسخر میگیرند! صاحبان این دیدگاه -که اغلب سابقه مسئولیتهای کلان را در کشور داشته و هماکنون دست عمده آنان از قدرت کوتاه است- تنها علت ناامیدی عمومی را عملکرد رقبای سیاسی خود معرفی کرده و هرگونه تأثیر سوء رسانهها بر آرامش مردم را انکار میکنند؛ این رسانهها در برابر اعتراض عمومی به سیاهنماییهای گستردهای که انجام میدهند مدعی هستند "ما نمیتوانیم برای لذت بردن از زندگی، همانند شما سر خود را در برف فرو کرده و بیخبر از حوادث پیرامون خود باشیم!"
2⃣در نقطه مقابل دیدگاهی وجود دارد که معتقد است منحصر نمودن عوامل لذت و امیدواری در شاخصهای اقتصادی، همخوانی چندانی با واقعیتهای صحنه ندارد؛ چه بسیار افرادی که در عین برخورداری از بهترین و بیشترین امکانات رفاهی از پوچی و ناامیدی مفرط، در رنج و عذاب هستند؛ این دسته در تبیین دیدگاه خود، فردی را مثال میزنند که در یک زمین وسیع و پهناور، کفش تنگی به پای خود کرده و علیرغم برخورداری از شرایط مطلوب محیطی، زحمت و عذاب بیهودهای را به جان خریده است؛ در نظر این گروه، رسانههایی که نان آنان در تلخکامی و ناامیدسازی ملت نهفته است، به منزله کفش تنگی هستند که به پای افکار عمومی شده و با گرفتار نمودن جامعه در زندان تنگ شایعات و سیاهنماییها، آنان را از یک زندگی معمولی محروم کردهاند؛ این دیدگاه معتقد است که هرچند این رسانهها تزریق امید را به استهزا گرفته و غیرممکن تلقی میکنند ولی زالوصفتانی هستند که با رسانههای زنجیرهای خود، خون امید را از رگهای جامعه میمکند!
به اعتقاد این دسته برای برخورداری از یک زندگی مطلوب و باطراوت، هیچ لزومی ندارد که سر خود را در برف فرو کرد؛ بلکه باید در کنار بهبود وضعیت اقتصادی، خود را از زندان تنگ مجازی که توسط رسانههای معلومالحال ساخته شده است رهایی بخشید.
✍مدیر عقال
🆔@eghaal
🌱🌱
📌آیا کسانی که تنها دولت را مسئول مقابله با جنگ فرهنگی میدانند، تا به حال به وظیفه خود در عرصه فرهنگی اندیشیدهاند؟
#ولایتمداری
🆔@eghaal
👈لینک صفحه عقال در پیامرسان ویراستی 👇👇
https://virasty.com/admin_eghaal
🔰صفآرایی جریان "نفاق" در برابر "انفاق"‼️
✳️مدتهاست که با مشاهده مواضع برخی فعالان رسانهای و شیوههای کنشگری آنان، در فکر آمادهسازی سلسله یادداشتهایی درباره نفاق و ویژگیهای منافقان بوده و به شرط حیات و توفیق، نوشتههایی را درباره این موضوع منتشر خواهیم کرد ولی به مناسبت نزدیکی به ایام انتخابات، بررسی یکی از ویژگیهای منافقان را -که این روزها در مقیاس فراوان قابل مشاهده است- مقدم میکنیم؛ برای این منظور از تاریخ صدر اسلام کمک خواهیم گرفت؛
✳️حکومت اسلامی در زمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، برای پیشبرد امور و اداره مملکت نیاز به انواع پشتیبانیهای مردمی اعم از مالی، جانی و... داشت؛ منافقان مدینه این احتیاج را به منزله روزنه امیدی تلقی کرده بودند که میتوانند از آن برای ضربه زدن به پیامبر و حکومت اسلامی استفاده کنند؛ به این صورت که تلاش داشتند در تبلیغات انبوه و زهرآگین خود، دیگران را از یاری رساندن به پیامبر پرهیز داده و همراهی مردم با حکومت اسلامی را -که نقطه قوت آن به شمار میرفت- به حداقل برسانند؛ در چنین وضعیتی، شناخت و تشخیص منافقان از مؤمنان واقعی اهمیت مضاعفی یافته و به همین مناسبت آیه ۶۷ سوره برائت نازل شد؛ خداوند در این آیه میفرماید: "مردان و زنان منافق همانند و مشابه يكديگرند؛ به كار زشت فرمان مىدهند و از كار نيك باز مىدارند و از انفاق در راه خدا خودداری میکنند؛ خدا را فراموش کردند و خدا هم آنان را [از لطف و رحمت خود] محروم کرد؛ یقیناً منافقان هستند که فاسقاند."
✳️توضیح این نکته ضروری است که اگرچه "انفاق" در اغلب موارد، درباره انفاق مالی به کار رفته است ولی موارد کاربرد آن در قرآن منحصر در انفاق مالی نیست؛ گاهی انسان با انفاق علمی، فقر معرفتی و دانشی در جامعه را از بین میبرد؛ گاهی با انفاق هستیِ خود در دفاع از کشور، فقر استقلال مملکت را از بین میبرد وگاهی نیز با انفاق مالی، فقر اقتصادی را ریشهکن میکند؛ لذا در ادبیات قرآن کریم هر اقدامی که منجر به پر شدن خلائی در جامعه اسلامی شود، انفاق محسوب میشود؛
✳️به اصل یادداشت بازگردیم؛ برخلاف حکومتهای غیردینی که عمدتا متکی به
کلانسرمایهداران و لابیهای خانوادگی هستند، تکیهگاه اصلی حکومت اسلامی پشتیبانی و حمایتهای مردمی میباشد؛ مردم در حکومتهای غیردینی، دغدغه چندانی برای دخالت در عمده تصمیمات کشور نداشته و موافقت یا مخالفت آنان نیز خلل چندانی در روند امور وارد نخواهد کرد؛ اما مردم در حکومت دینی و به واسطه مسئولیتی که دین بر عهده آنان نهاده است، دخالت و حساسیت بالایی نسبت به تصمیمات کشور داشته و البته همین ویژگی، منجر به اقتدارآفرینی برای نظام اسلامی در عرصه بینالمللی شده است؛ اگر چنانچه دخالت و حساسیت مردم در نظام اسلامی کاهش یابد، اقتدار کشور در برابر ابرقدرتهای دنیا نیز رو به کاستی خواهد گذاشت؛
✳️تمرکز منافقین در چنین نظام مردمپایهای، جلوگیری از به حرکت درآمدن چرخ انفاق همگانی در ساحتهای مختلف میباشد؛ با زیر سوال بردن مواردی نظیر مالیات و رزمایش مواسات، از انفاق مالی ممانعت میکنند؛ انفاق علمی را با سنگاندازی در برابر جهاد تبیین به حاشیه میبرند؛ با حاکم نمودن فضای بیاعتمادی به کارگزاران نظام، مردم را از حضور در پای صندوقهای رأی منصرف کرده و از انفاق اقتدار جلوگیری میکنند و همین طور نمونههای فراوان دیگری که خارج از حوصله خواننده محترم است؛
پرسش اساسی در این میان آن است که آیا بین کسانی که "تشویق به عدم شرکت در انتخابات" میکنند و کسانی که "عدم تشویق به شرکت در انتخابات" را در پیش گرفتهاند، تفاوتی هست؟
#نفاق
✍مدیر عقال
🆔@eghaal
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🌱
📌در ایام نزدیک به انتخابات و در شرایطی که باید همه توان جبهه انقلاب، معطوف به مشارکت حداکثری باشد #منازعات_بیهودهای شکل گرفته است که به هدررفت انرژی نیروهای انقلاب میانجامد؛
حضرت امام ره علت این زد و خوردها را بیان میکنند..
#ولایتمداری
🆔@eghaal
🔰پروژه "باتلاق فکری"‼️
🔸حجم هجمه تبلیغاتی که علیه کشور در جریان است سنگین، باورنکردنی و فراتر از حد تصور میباشد؛ از بررسی اخباری که در خروجی بنگاههای خبرپراکنی قرار میگیرد، چنین به دست میآید که کارویژه رسانههای بیگانه و دنبالههای داخلی آنان، طراحی یک باتلاق فکری برای عموم مردم است تا بتواند تمام نقاط قوت و مثبت کشور را در خود ببلعد؛ به این صورت که ذهن و تفکر مخاطبان خود را تبدیل به باتلاقی میکند که جمیع دستاوردها و پیشرفتهای کشور را به حساب روند طبیعی دنیا و پیشرفت جامعه جهانی گذاشته و در نقطه مقابل، همه ضعفها و نواقص را به پای جمهوری اسلامی مینویسد!
🔸ناگفته پیداست که طبق این دستورکار، هرگونه تلاش و خدمتی که از طرف حکومت صورت بگیرد، محکوم به انکار و نادیدهانگاری توسط افکار عمومی میباشد؛ دستنیافتنیترین کامیابیها و پیروزیهای ملی با گزاره "اگر حکومت و دولت دیگری هم بود، این پیشرفتها حاصل میشد!" زیر سوال میرود و کوچکترین ضعف و نقصی با واکنش "این هم وضعیت بدبختی ماست!" مواجه میشود!
🔸پیشبرد این پروژه به این صورت است که شاخص خاصی آنچنان ضریب پیدا میکند که معیار ارزیابی تمام شئونات کشور قرار گرفته و به گونهای عمل میشود که دیگر شاخصهای سنجش پیشرفت در مقابل آن، رنگ میبازد و به کلی کنار گذاشته میشود؛ بدیهی است که برای ارزیابی وضعیت کلی حاکم بر یک کشور، شاخصهای مختلفی وجود دارد که نمیتوان سهم هرکدام را در ترازوی انصاف نادیده گرفت ولی متاسفانه آنچه در این پروژه دنبال میشود، خلاف این است.
🔸توجه به نمونهای که در ادامه میآید خالی از لطف نیست؛ قیمت ارز در سالهای اخیر از جمله مواردی بوده است که بر دیگر دستاوردهای کشور سایه انداخته و آنان را به حاشیه رانده است؛ بارها و بارها دیده شده است که حتی ارزش پول کشوری مثل افغانستان برای تحقیر وضعیت اقتصادی کشور مطرح میشود؛ گویی قیمت پایین دلار در یک کشور، یگانه عامل تضمین رفاه و پیشرفت مردم آن کشور میباشد؛ اما هرگز پاسخی به این سوال ساده داده نشده است که اگر ارزش پول افغانستان بالاست و مردم آن از زندگی مطلوبی برخوردارند، چرا آرزوی اقامت و پناهندگی در جمهوری اسلامی ایران را در سر دارند؟ آیا دیدگاه خودتحقیری و چشمپوشی از نقاط امیدبخش کشور، شاهدی بر این معنا نیست که رسانههای بیگانه در پروژه باتلاق فکری، تا حدودی موفق بودهاند؟!
🔹پ.ن: به شرط حیات درباره دیگر همسایگان کشور نیز خواهیم نوشت.
✍مدیر عقال
🆔@eghaal
🌱🌱
📌صفحه عقال در پیامرسان ویراستی👇👇
https://virasty.com/admin_eghaal/
📌یادداشت مرتبط👇👇
https://eitaa.com/eghaal/32
🔰ایران فقیر خواسته چه کسانی است؟!
1⃣پیشرفت و تعالی کشور در روزگار کنونی، خواستهای عمومی و همگانی است و احدی را نمیتوان یافت که به نقش مخرب خود در آبادانی کشور اعتراف کند؛ حتی آنانی که امیال و آرزوهای خود را در فقر و فلاکت ملت جستجو میکنند، پشت ادعاهای فریبندهای همچون توسعهخواهی پنهان میشوند؛ به تعبیر حضرت امام ره امروزه "شاید اگر از شیطان هم بپرسید بگوید من انقلابی هستم!" اما آنچه که در صحنه عمل رخ میدهد متفاوت با آن چیزی است که در مقام ادعا بیان میشود؛ لذا شناخت ایراندوستان واقعی از مدعیان دروغین ملیگرایی ضرورتی اجتنابناپذیر است؛ بدین منظور مقدمهای را بیان میکنیم! بخوانید؛
2⃣در مکتب مارکسیسم اگرچه وجود روح و روان برای انسان انکارناپذیر است ولی آنچه در فعالیتهای انسان نقش اصلی را ایفا میکند جسم و بدن مادی وی است؛ طبق این دیدگاه روح و روان به منزله چراغ اتومبیلی است که شاید گاهی اوقات در حرکت خودرو نیز موثر باشد ولی آنچه که خودرو را به حرکت درمیآورد نه چراغ اتومبیل که موتور و سوختی است که در مخزن اتومبیل قرار دارد؛ فعالیتها و تحرکات انسان نیز نتیجه وضعیت مادی و اقتصادی انسان بوده و مسائلی نظیر روشنگری و رشد فکری هیچ تاثیری بر کنشگری انسان ندارد؛ به عبارتی وضعیت مادی و اقتصادی به عنوان شاخصی مطرح میشود که زیربنای همه فعالیتهای انسان قرار گرفته و آنان را جهتدهی میکند؛ مارکسیستها همین دیدگاه را نسبت به وقوع انقلاب در یک جامعه نیز سرایت میدادند و معتقد بودند مقدمه وقوع انقلاب در یک جامعه، فقر شدید و گسترده است تا بدین ترتیب طبقه فرودست و کارگر، دست به شورش عليه طبقه فرادست و حاکمان بزند؛ براساس همین اعتقاد بود که قبل از انقلاب اسلامی عدهای از مبارزان که عقاید مارکسیستی داشتند، راهبرد تبیینی حضرت امام را به سخره گرفته و آن را ناکارآمد میدانستند و تنها به گسترش هرچه بیشتر فقر میاندیشیدند! جمله معروف مارکس که "سلاح انتقاد هرگز نمیتواند جایگزین انتقاد با سلاح شود!" حاکی از چنین راهبردی میباشد! شاید یکی از دلایلی که حضرت امام فرمودند "ما حتی برای سرنگون کردن شاه، با مارکسیستها همکاری نخواهیم کرد!" همین رویکرد آنان بوده باشد.
3⃣بطلان این نظریه در مکتب اسلام ناب محمدی، واضح و مبرهن است و خوانندگان محترم میتوانند به آثار شهید مطهری در این زمینه از جمله "جامعه و تاریخ، نقدی بر مارکسیسم و..." مراجعه کنند اما واقعیت آن است که مخالفت با جمهوری اسلامی، عدهای را آنچنان کر و کور کرده است که به هر دستاویزی برای تضعیف و ضربه به جمهوری اسلامی چنگ میزنند؛ طنز ماجرا جایی است که لیبرالترین عناصر داخلی برای تخریب، تضعیف و از بین بردن جمهوری اسلامی به افکار مارکسیستی متوسل میشوند تا فقر را به واسطه احتکار ابر سرمایهداران و همچنین احساس فقر را به واسطه تحریف رسانههای زنجیرهای در جامعه گسترش دهند!
4⃣جمعبندی کنیم؛ به زعم نگارنده در برهه کنونی که ردپای تفکرات مارکسیستی در میان اغلب مخالفان جمهوری اسلامی مشاهده میشود، #فقرزدایی پروژه اصلی و اولویت حیاتی کشور است! اما این مهم توسط چه کسی محقق میشود؟ در بدبینانهترین حالت، جمهوری اسلامی برای تحکیم پایههای خود هم که شده باشد ناگزیر از رفع فقر و بهبود وضعیت اقتصادی است لکن برای تحقق این مهم نیازمند پشتوانه اجتماعی بالا و قدرتمندی است که به کمک آن بتواند در برابر قلدران خارجی و مفسدان داخلی قد علم کرده و حقوق ملت را از حلقوم آنان بیرون بکشد؛ کسانی که وضعیت اقتصادی را بهانهای برای عدم شرکت در انتخابات مطرح میکنند، همان قلدران و مفسدانی هستند که از گسترش هرچه بیشتر فقر استقبال کرده و از فردای انتخابات پرشور واهمه دارند!
✍مدیر عقال
🆔@eghaal