فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقِ روزهای خوب...
رفیقِ خوبِ روزها...
#رَفیقونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه شعر هم تقدیم به دهه شصتی ها...
#نوستالوژی
زندگی را با چیزهای بسیار ساده پُر باید کرد. سادهها سطحی نیستند. خرید چند سیب تُرش میتواند به عمق فلسفهی ملاصدرا باشد.
مشکل ما این نیست که برای شیرین کردن زندگی معجزه نمیکنیم؛ مشکل ما این است که همانقدر که ویران میکنیم نمیسازیم؛
همانقدر که کهنه میکنیم تازگی نمیبخشیم؛ همانقدر که دور میشویم باز نمیگردیم...
#نادر_ابراهیمی
دلبری کردن همیشه کار انسان ها که نیست...
گاه گاهی استکانی چای هم دل می برد
[حس خوووب]
#چای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان کاری با گذشته ی ما نداره...
مگه امام حسین با گذشته ی حُر کاری داشت؟!...
#بابا_مَهدی
#استاد_شجاعی
می گفت:
حاجی وقتی عاشق خدا بشی... دیگه هیچ گناهی بهت حال نمیده...
عجب حرف درستی بود...
هرطور فکر میکنم از دست رفتن بزرگ ترین و نورانیترین رهبران و قهرمانان جهان اسلام در این مدت کوتاه قضیه عادی نیست و نمیتوان صرفا به چشم تحولات دنیا به آن نگاه کرد.
بعد از شهادت سیدحسن جملهای شنیدم که امروز مرا به فکر فرو برد:
در آستانه طلوع خورشید، ستارگان یک به یک غروب میکنند
#حرفای_مردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من پریشان تر از آنَم که تو می پنداری
شده آیا تَهِ یک شعر تَرَک برداری؟
#فاضل_نظری✍
#اقلیما 🎙
#چند_ثانیه_عشق
🍁 @eghlime_eghlima 🍁
🌱💜
به ظاهر ساده می آیند،
جمله هایی که
معنای آنها به اندازه
عمق اقیانوس
درد برجان روانه می کنند،
و به اندازه ای زخم میکنند
قلب را که خواب میگیرند از دیدگان ...
#آلا ✍🏻 💜🌱
🍁 @eghlime_eghlima 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱💜
الان دلم قدم زدن زیر بارون می طلبه،
تو پیاده رو همین خیابونی که
خیس از نم نم بارونه، با یک جفت چکمه مشکی و چتر مشکی بزنم بیرون، قدم بزنم ،قدم ،قدم اونقدر قدم بزنم تا پاهام خسته بشن و برسم به یک کافه، برای بدر کردن خستگی هام دنج ترین جای کافه رو انتخاب می کنم،
سر یه میز دونفره کنار پنجره میشینم ، یه قهوه تلخ به تلخی روزهام سفارش میدم،
بعد چشم میدوزم به شیشه کافه ای که قطرهای بارون از خودشون ردی به جاگذاشتن و رفتن ، ولی می شد خیابون پر از برگهای زرد و نارنجیِ افتاده کف آسفالت و پیاده روِ خیس از بارون و آدمهایی که
در رفت وآمد بودن رو تماشا کنم...
همیشه تماشا کردن مردم تو خیابون رو دوست داشتم و هنوزم دارم، زندگی جریان داره، امید ، آینده ، عشق ،صمیمیت، محبت ،همه اینها هست و تا ابد الدهر جریان داره،
ای کاش می شد
از بوی پاییز ،
از بوی بارون،
از صدای خش خش برگها ،
از حال و هواش یکمی
تو صندوقچه خاطره هام بزارم ...
برای روز مبادا..روزای خستگی هام،
دلتنگی هام،تنهایی هام..
می دونم..می دونم که نمیشه،
از این ای کاش ها زیاد گفتم و با حسرت ازشون گذشتم ،
حتی بدون اینکه کسی خبر دار بشه...
الان یادم اومد که کافه چی قهوه مو خیلی وقته اورده بود و من محو تماشای خیابون و آدمهاش بودم،زمان چه زود گذشت،
اینو از سردی فنجون قهوه م فهمیدم ،
سردِ شده بود، سرد مثل دستهام،
مثل سردی بعضی از آدمهای اطرافم،
مثل هوای حالی به حالی پاییز...
#آلا_نوشت ✍🏻 💜🌱
🍁 @eghlime_eghlima 🍁
🌱💜
خوشبحالت.. با اینکه بدجا نشسته ای ولی همچنان آرامی و باکت نیست زِ افتادنها🍁
#آلا ✍🏻💜🌱
🍁 @eghlime_eghlima 🍁
🌱💜
بقول محمد علی لایق که میگه.
میزند باران به شیشه…
مثل انگشت فرشته! قطره قطره رشته رشته!
خاطراتم همچو باران؛ در گذار از کوهساران…
حاصل این بذر کشته؛ عشق هر بر دل سرشته
ای دریغ از عمر رفته سوز و سودای گذشته!
میزند باران به شیشه…
مثل انگشت فرشته؛ قطره قطره رشته رشته…🎵♥️🖇
🍁 @eghlime_eghlima 🍁