eitaa logo
هیأت رزمندگان اسلام استان کرمان
541 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
30 فایل
🔸️کانال رسمی اطلاع رسانی و تولیدات هیأت رزمندگان اسلام استان کرمان 🌐مارا در فضای مجازی دنبال کنید : https://zil.ink/eheyat_kerman 📱ارتباط با ما @Markaz_Heit_stad
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 بدون که پاداشت کمتر از شهید نیست ، اگر ... 🎤 حجت الاسلام والمسلمین عالی @razmandegan_eslam_kerman
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 🌺 حکمت‌ ۴۶۱ امیرالمؤمنین امام‌علی‌علیه‌السلام‌فرموده‌اند: غیبت، نهایت کوشش آدم ناتوان است. @razmandegan_eslam_kerman 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
erman "من زنده ام" .... بالاخره وارد مقر سپاه شدیم.اسرا را داخل برد و تحویل داد. سلمان بعد از چند دقیقه پرس و جو گفت: مثل اینکه همه ی خواهران ذخیره ی سپاه و پشتیبانی، توی مسجد مهدی موعود هستن، شما هم فعلا برو اونجا. مسجد مهدی موعود ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ شده بود و خواهرها آنجا بودند. گفت:اونجا بهتر میتونی کمک کنی، هرجا نیرو بخوان از مسجد میگیرن. بعد نگاهی به من کرد و گفت از همه اینا که بگذریم حالا با چه رویی تو رو تحویل آقام بدم، حتما می پرسه که تو رو برای چی آوردم. چند روزی مسجد بمون و خونه نرو. من هم میرم جبهه و تا جنگ تموم نشه نباید سروکله ام اینجا پیدا بشه. باید یک داستان سرهم کنم و آقا رو آماده کنم، بعد باهم میریم خونه.فقط قول بده گاهی با یه نوشته مارو از سلامتی ات مطلع کنی. با ناراحتی گفتم چی؟نوشته؟ توی این بزن بزن من چطوری قول بدم، نه من نمی تونم، من کاغذ وقلم از کجا گیر بیارم. باعصبانیت گفت: با التماس و گریه و زاری کریم رو راضی کردی و از اهواز باقلدری، رحیم رو راضی کردی اومدی آبادان؛ توی این آتش و خون حالا حتی زیر بارِ یه خط نامه نمی ری که لااقل دلمون آشوب نباشه؟ گفتم آخه توی این آتش و خون من دنبال کاغذ و نامه نوشتن باشم، چی بنویسم؟ گفت: ای بابا چقدر برایی دو کلمه نوشتن چانه می زنی. نمی خواد شاهنامه بنویسی، فقط بنویس < من زنده ام >. نمی دانستم چرا باید بنویسم من زنده ام. با این حال بی اختیار با انگشت روی پایم نوشتم < من زنده ام >. به راستی مرگ چقدر ارزان شده بود. مسجد روبه روی خانه ی ما بود. وقتی رسیدم، خواهرها مشغول آشپزی و تدارکات و بسته بندی بودند. خواهر دشتی تا چشمش به من افتاد، گفت خانم کجایی؟ ستاره ی سهیل شدی، زن های حامله و مادرهای شیرده پای این قابلمه ها و ظرف ها ایستادن. گفتم دِدِ (خواهر) من برا زایمان زن داداشم رفته بودم تهران، آبادان نبودم، حلالم کنید. از روز سوم جنگ در ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ اهواز بودم. برای اینکه غیبتم را در چند روز اول جبران کرده باشم، داوطلب کارهای سخت می شدم تا از دل خواهر دشتی در بیاورم. او هم یک ملاقه به اندازه ی قدم به دستم داد و گفت جریمه ات اینه که تا صبح گندم هم بزنی. فردا صبح میخواهیم به رزمنده ها حلیم بدیم. خواهر دشتی گفت آذوقه داره تموم میشه،شما چون با فرمانداری در ارتباط هستین با خواهر منیژه رحمانی به فرمانداری برید و مقداری مواد غذایی خشک بیارید. من و منیژه به فرمانداری رفتیم ولی گفتند تا دو سه روز دیگه که مجوز تخلیه انبارهای آذوقه ی شرکت نفت صادر بشه،صبر کنید. با خودم گفتم خب،تا سه روز دیگه جنگ تمومه. اما خواهر دشتی گفت پس برید از همسایه ها، ذخیره ی خونه ها رو بگیرید. همسایه ها برای جبهه و رزمنده ها، جونشون رو هم می دن. این حرف یعنی اینکه بچه ها از خواب بیدار شوید، جنگ تازه شروع شده. او درست می گفت. تمام شهر را غیرت و جوانمردی پر کرده بود. مال من و مال تو معنی نداشت. جان من و جان تو مطرح نبود. هرکه هرچه داشت در اختیار دیگران می گذاشت و مال همه بود. چون مسجد در محله ی خودمان بود به یاد قولی افتادم که به سلمان داده بودم. روی یک تکه کاغذ کوچک نوشتم _من زنده ام، مسجد مهدی موعود_ کوچه سوت و کور بود. از صدای بازی و دعوای بچه ها خبری نبود. هیچ بویی جز بوی باروت در کوچه به مشام نمی رسید. درِ خانه ی ماهم مثل همه ی خانه ها باز بود. به داخل خانه رفتم.می دانستم در آن ساعت آقا خانه نیست. خانه خالی و ساکت بود. یادداشتم را به شیشه ی ترک خورده ی اتاق چسباندم. از شدت صدای انفجارها، شیشه ها یک خط در میان ترک خورده بودند. سکوت آزارم می داد. انگار سال ها بود کسی در این خانه زندگی نمی کرد. انگار نه انگار که تا همین چند روز پیش من و خواهر و برادرانم در این خانه می خندیدیم. غیبت مادرم که هیچ وقت آشپزخانه را بی او ندیده بودم توی ذوق می زد. اتاق پذیرایی را بوی خاک گرفته بود اما قاب عکس آقا با چهره ای با ابهت همچنان به دیوارش آویزان بود. از هرطرف که به قاب نگاه می کردم چشمان آقا بود که مرا دنبال می کرد و به من خیره شده بود. دلم برای آقا تنگ شده بود. رفتم توی انبار و آخرین رَشَن (خواربار شامل برنج و قند و شکر و روغن و آرد و حبوبات) را جمع کردم. برای اینکه مدت بیشتری آقا را ببینم رو به روی عکس او نشستم و مشغول پاک کردن عدس شدم. زمان آمدن آقا نبود اما یکباره آقا بالای سرم ظاهر شد. هردو از دیدن هم جاخوردیم. من از دیدن او خوشحال و هیجان زده شده بودم اما او از دیدن من ناراحت شده بود. آقا با تعجب گفت تو اینجا چه کار می کنی؟ برای چی اینجایی؟ کریم چطور تو رو رها کرده؟ ادامه دارد... @razmandegan_eslam_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊💌 دهقان شبای حــرم التماس دعا دهقان به زیر علم التماس دعا 💔😔 هیات رزمندگان اسلام کرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨♥️ میدونم بدم اما میدونی تو رو دوست دارم😔💔 هیات رزمندگان اسلام کرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾◾◾◾◾◾◾◾◾ (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) در روز جمعه السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ، وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ. @razmandegan_eslam_kerman ◾◾◾◾◾◾◾◾◾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ حضرت مهدی ارواحنا له الفداء می فرمایند: 🍃 هر که ما را دوست دارد باید به کردار ما عمل کند و از پارسایی مدد گیرد، چرا که آن بهترین مددکار در امر دنیا و آخرت است. 📖تحف العقول، ص ۱۰۴ @razmandegan_eslam_kerman
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥یک کلیپ بسیار زیبا از شهدای مدافع حرم که مداحی معروف (منم باید برم) رو همخوانی می‌کنن..... و ... @razmandegan_eslam_kerman - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - -