eitaa logo
درنــگـی بر فرهنگ
599 دنبال‌کننده
499 عکس
89 ویدیو
7 فایل
هوالجمیل ✅شرح آیات و احادیث ✅نکات اخلاقی ✅نقدونظر فرهنگی ✅آثار هنری و خوشنویسی نوشتارهای احسان پورنعمان، دکترای علوم قرآن و حدیث، استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب. مدیر هنری، خوشنویس، مدرس انجمن خوشنویسان ایران، طراح نقوش. @Ehsanpurnoman
مشاهده در ایتا
دانلود
کربلا کعبه ی عشق است و من اندر احرام شد در این قبله ی عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حج من و تقصیرم تابلوی خوشنویسی به خط ثلث که سال ۱۳۹۵ نگاشته ام. تذهیب از استاد حسین اسلامی. . احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
واقعه طف از آغاز تا پایان قسمت ۲ امام حسین(ع) در دوره امامت برادرش، به طور کامل از سیاست وى دفاع می‌کرد. آن حضرت در برابر درخواست‌هاى مکرر مردم عراق براى آمدن آن حضرت به کوفه، حتى پس از شهادت برادرش، حاضر به قبول رأى آنها نشده و فرمودند: تا وقتى معاویه زنده است، نباید دست به اقدامى زد. نمود این سخن آن بود که امام در فاصله ده سال به اجبار حکومت معاویه را تحمّل کردند. رهبرى شیعیان پس از شهادت امام حسن(ع) در اختیار امام حسین(ع) قرار گرفت و مردم کوفه ضمن یک نامه تعزیت، از رهبرى و امامت امام حسین(ع) استقبال کرده وفادارى خود را به عنوان یک شیعه به ایشان اعلام کردند. (9) با این حال، امام در برابر فشار کوفیان فرمود: إنّ بینه و بین معاویة عهدا و عقدا لایجوز له نقضه. (10) زمانی که معاویه اقدام به گرفتن بیعت برای یزید کرد، شماری از فرزندان صحابه، مخالفت هایی را ابراز کردند. مروان در نامه‌ای به معاویه نوشت: إنّى لسْتُ آمن أن یکون الحسین مَرْصدًا للفتنة، و أظنّ یومکم من حسین طویلا.(11) من در این باره ایمن نیستم که حسین منبع فتنه شود و تصور می‌کنم داستان طولانی با حسین خواهید داشت. یکبار نیز معاویه کوشید تا دختر عبدالله بن جعفر بن ابى طالب را براى فرزندش یزید خواستگارى کند. عبدالله با امام حسین(ع) مشورت کرد. حضرت فرمود: أتُزَوِّجه و سیوفهم تقطر من دمائنا؟ آیا در حالى که از شمشیرهایشان خون ما می‌چکد، دختر به او می‌دهى؟ دخترت را به عقد فرزند برادرت قاسم بن محمد در آر. (12) . احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
احادیث کتاب جهادالنفس شماره 72 72- از امام صادق علیه السلام روايت است كه فرمود: هيچ چيزى نيست جز اينكه براى آن حدّى است- راوى گويد:- عرض كردم فدايت شوم‌ حدّ توكل چيست؟ فرمود: يقين. عرض كردم: حدّ يقين چيست؟ فرمود: حدّ يقين آن است كه با وجود خداوند از هيچ چيز نترسى. جهاد النفس وسائل الشيعة / ترجمه افراسيابى، ص: 63 https://eitaa.com/ehsankhattat احسان پورنعمان
درنــگـی بر فرهنگ
احادیث کتاب جهادالنفس شماره 72 72- از امام صادق علیه السلام روايت است كه فرمود: هيچ چيزى نيست جز اين
معنی این حدیث این است که توکل بر خدا آنگاه واقعی است که یقین به حضور و تأثیر او در جهان داشته باشیم و زمانی این یقین به حکمرانی خداوند در جهان به نهایت حد خود برسد و انسان خداوند را حاکم و مالک اصلی جهان بداند، در نتیجه از هیچ چیز جز خدا نمی هراسد. . احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
هدایت شده از ایتایار
واقعه طف کربلا از آغاز تا پایان قسمت 3 خبر مخالفت‌های امام حسین (ع) به معاویه رسید، اما اوبه حاکم خود در مدینه تأکید کرد تا وقتى حسین آرام است،با او کارى نداشته باش و تنها از وى سخت مراقبت کن.یکبار معاویه ضمن نامه ای به امام حسین (ع) از او خواست تا دست از شقاق و اختلاف‌ افکنى بردارد و به مردم عراق اعتماد نکند.(13) امام حسین(ع) از نامه معاویه برآشفت وضمن نامه‌ای به وی نوشت:آیا تو قاتل حجر بن عَدى و اصحاب نمازگزار و عابد او نبودى که با ظلم درافتادند، بدعت ها را انکار کردندو در این راه ازچیزى نهراسیدند؛ آیا تو نبودى که زیاد بن سُمیه را که در خانه عبید به دنیا آمده بود،به ابوسفیان بستى .و به این ترتیب سنّت رسول الله را ترک کرده، به طور عمدى فرمان او را رها ساختى و هواى نفس خود را به رغم هدایت الهى، پیروى کردى.آنگاه وى را بر عراقَین مسلّط ساختى،آنچنان که دست مردم را قطع کرده، چشمانشان را کور ساخته وآنان را به شاخه‌هاى نخل می‌آویخت.آیا تو دو حضرمى را نکشتى، آن دو نفرى که زیاد به تو نوشت:آنان بر دین على هستند و تو پاسخ دادى که هر کسى را که بردین و رأى على بودبکش.اونیزبه دستور تو آنان را کشت و مثله کرد; آیاجز آن است که دین على همان دین محمد است؟(14) انتقادهاى امام به معاویه درقالب این نکته است که معاویه، کسانى را کشته است که اولا با ستمگرى مخالف بوده‌اندو ثانیا با بدعت: ینکرون الظلم و یستعظمون البدع. به خصوص که آنان عابد و زاهد هم بوده اند. سپس نمونه‌هایى از ستمگرى‌هاى معاویه و زیاد رادر عراق بیان کرده و به ترک سنّت پیامبر(ص) درداستان انتساب زیاد به پدرش ابوسفیان تصریح می‌کند.(15) 13.الامامة و السیاسة، ج 1، ص 154 14.انساب الاشراف (چاپ سهیل زکار، ج 5، ص 128 ـ 13) 15.بنگرید: رجال کشى، ج 1،
واقعه طف از آغاز تا پایان قسمت 4 گوشه‌ای از اخلاقیات امام حسین (ع) بی مناسبت نیست اشارتی نیز به فضائل اخلاقی آن حضرت داشته باشیم. یحیى بن سالم موصلى که از دوستداران امام حسین(ع) بود می‌گوید: با امام در حرکت بودیم، به در خانه‌ای رسیدند و آب طلبیدند. کنیزى با قدحى پر از آب بیرون آمد. امام پیش از خوردن آب، انگشتر نقره خود را از دست در آورده به او دادند و فرمودند: این را به اهلت بسپار، آنگاه به نوشیدن آب پرداختند.(16) ابوبکر بن محمد بن حزم گوید: امام حسین(ع) از کنار صفّه‌ای می‌گذشتند؛ در آن حال دیدند که گروهى از فقرا مشغول خوردن طعامى هستند. آنها از حضرت خواستند تا همراهیشان کند. امام فرمودند: خداوند متکبّران را دوست ندارد. آنگاه پایین آمده با آنها غذا خوردند. پس از آن به آنان فرمودند: شما مرا به سفره خود خواندید و من اجابت کردم; اکنون من شما را به سفره خویش می‌خوانم و شما اجابت کنید. آن وقت حضرت روى به رباب کرده و فرمودند: هر چه آماده کرده‌ای حاضر کن.(17) از امام باقر(ع) روایت شده است که امام حسین(ع) در سفر حج پیاده حرکت می‌کرد؛ در حالى که چهارپایان او پشت سرش حرکت می‌کردند.(18) در نقلى دیگر هم آمده است که کنیزى دسته ریحانى را تقدیم امام حسین (ع) کرد. حضرت در برابر او را آزاد کردند. به حضرت گفته شد که شما تنها براى یک دسته گل او را آزاد کردى؟ حضرت فرمود: خداوند در قرآن ما را چنین ادب آموخته است که: و اذا حُییتُم بِتَحِیة فَحَیوا بِأَحْسَنِ مِنْها أو ردّوها، بهتر از دسته گل، آزاد کردن او بود.(19) . احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
نگارش حدیث نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که زمستان سال 97 برای کتیبه ورودی حسینیه قائمیه تهران نوشتم و بعدها اصل خط را استاد حسین اسلامی تذهیب نمودند. احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
درنــگـی بر فرهنگ
نگارش حدیث نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که زمستان سال 97 برای کتیبه ورودی حسینیه قائمیه ته
این حدیث جزو مشهورترین احادیثی است که از رسول اکرم (ص) در حق نواده گرامیش حسین بن علی (ع)، از طریق فریقین نقل شده است. این حدیث را احمد بن حنبل و ترمذی و ابن ماجه از طریق سعید بن راشد از یعلی بن مره نقل کرده و گفته اند که یک روز حضرت پیامبر (ص) به مهمانی تشریف می بردند، در راه به امام حسین (ع) برخورد کردند که با جمعی از کودکان سرگرم بازی بود. حضرت (ص) با مهربانی و خوشروئی او را دنبال کردند تا سرانجام در آغوشش گرفتند، بعد یک دست زیر چانه و دست دیگر به پشت سر او گذارده چهره او را بین دو دست بالا برده، بوسیدند و سپس فرمودند: «حسین منی و انا من حسین، احب الله من احب حسینا، حسین سبط من الاسباط» ، «حسین از من است و من هم از حسینم، هر که حسین را دوست بدارد خداوند دوست او باد، حسین فرزندزاده ای است از فرزندزادگان انبیاء» قدیمی‌ترین منبعی که حدیث «حسین مِنّی» را نقل کرده، مُصنَّف اثر ابن‌ابی‌شیبه (متوفی ۲۳۵ق)عالم موثق اهل‌سنت است و در منابع حدیثی شیعه نیز این حدیث در کتاب‌های کامِل‌الزیارات اثر ابن‌قُولِوَیْه (متوفی ۳۶۸ق) نقل شده است. نکاتی که از این حدیث فهمیده می شود: الف) اشاره به وحدت و یگانگی روحی امام حسین(ع) و پیامبر اکرم(ص) ب) محبت به امام حسین(ع) موجب محبوب شدن نزد خداوند است؛ در این حدیث بخش (انا من حسین) مفهوم مشکل‌تری است و سبب شده برای معنا نمودن آن احتمالات زیر از سوی دانشمندان ابراز گردد: 1. رویش و بالندگی دوباره دین و نام پیامبر را از نهضت حسینی را نشان می دهد. 2. اشاره به نوعی پیمان یا گفتار کنایی در آن دوران دارد که هر کسی می خواست یکی بودن خود را با دیگری اعلام کند با این روش ابراز می کرد. 3. وجوب محبت و حرمت تعرض و محاربه، به امام حسین (ع) را می رساند چون اینان شخص واحداند. 4. با این حدیث کمال اتحاد روحی و اتصال معنوی و پیوند قلبی بین خود و حسین بن علی (ع) را بیان فرموده اند. 5. عبارت انا من حسین به این نکته اشاره دارد که بقای دین اسلام به واسطه قیام امام حسین(ع) است. 6. قاضی عیاض اندلسی (متوفی 544ق)عالم اهل سنت هم در شرح این حدیث به معنای اصیل آن اعتراف و تصریح می‌کند و می‌گوید: گویا رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با تابش نور وحی، آنچه را بین حسین (علیه‌السّلام) و قاتلین آن سرور واقع شدنی بود می‌دانست، و لذا مخصوصا نام حسین (علیه‌السّلام) را برد و فهماند که او و حسین (علیه‌السّلام) از حیث وجوب محبت و حرمت تعرض و محاربه، چون شخص واحداند. 7. اسلام با حرکت و قیام امام حسین زنده شده و با زنده بودن اسلام است که نام پیامبر زنده شده و بر زبان‌ها جاری می‌گردد؛ پس پیامبر اکرم (ص) به این اشاره کرده‌اند که امام حسین (ع) کامل کننده دین پیامبر اکرم است. (به خصوص که در زمان بیان حدیث اهل جاهلیت، پیامبر (ص) را مقطوع النسل می‌پنداشتند و فکر می‌کردند دین پیامبر (ص) بعد از وفات ایشان از بین خواهد رفت) احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
واقعه طف از آغاز تا پایان قسمت 5 روی کار آمدن یزید و آغاز نهضت امام حسین (ع) پس از آن که یزید به قدرت دست یافت، در نخستین مرحله، از حاکمش ولید بن عُتْبَة بن ابى سفیان خواست تا از مردم مدینه براى خلافت او بیعت بگیرد و براى این کار از امام حسین(ع) شروع کند! منابع نوشته‌اند که یزید تمام تلاشش آن بود تا از این چند نفر مخالف بیعت گرفته شود.(22) در برخى از منابع هم آمده است که اگر حسین بیعت نکرد، او را بکش: إن أبى علیک فاضرب عنقه، و ابعث الىّ رأسه.(23) در خبرى هم ابن اعثم آورده است که یزید به ولید نوشت، اگر حسین بیعت نکرد، و لیکن جوابک إلىّ رأس الحسین.(24) ولید، امام حسین(ع) و ابن زبیر را که در مسجد نشسته بودند، به دارالاماره فرا خواند. آن دو دریافتند که باید اتفاقى مثل مرگ معاویه رخ داده باشد. امام حسین به منزل آمد. لباس پوشید، وضو گرفت و دو رکعت نماز خوانده همراه (نوزده نفر(25) از) طایفه و عشیره خود به دارالاماره رفت و به آنان فرمود: در صورتى که اوضاع وخیم شد، ـ مثلا سر و صدایى بلند شد ـ آماده باشند.(26) وقتى نزد حاکم مدینه سخن از بیعت با یزید شد، امام فرمود: لا خیر فى بیعة سرٍّ، و الظاهرة خیر.(27) و بدین وسیله خود را از آن وضعیت بیرون آورد. 22. اخبار الطوال، ص 228؛ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 263 23. لهوف، ص 21؛ مثیر الاحزان، ص 9 24. الفتوح، ج 5، ص 25 ـ 26؛ مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج 1، ص 186 25. مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ث 88 26. الفتوح، ج 4، ص 16 ـ 17 27. الامامة و السیاسة، ج 1، ص 176 . احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
احادیث کتاب شماره 73 73- از امام صادق علیه السلام روايت است كه فرمود: نشانه سالم بودن يقين شخص مسلمان اين است كه مردم را با به خشم آوردن خداوند خوشنود نسازد و آنان را بر آنچه كه خداوند به آنان عطا نكرده است سرزنش نكند زيرا رزق و روزى را نه حرص حريص به سوى او مى‌كشاند و نه ناخوش داشتن شخص از او باز مى‌دارد و [بدانيد كه‌] اگر كسى از شما از روزى خود بگريزد چنان كه از مرگ مى‌گريزد روزى‌اش او را در مى‌يابد- چنان كه مرگ او را در مى‌يابد- سپس فرمود:- همانا خداوند به عدل و انصاف خود آرامش و راحتى را در يقين و رضا [به داده الهى‌] قرار داد و اندوه و حزن را در شكّ و ناخشنودى [از قضاى الهى‌] قرار داد. جهاد النفس وسائل الشيعة / ترجمه افراسيابى، ص: 63 احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ ,https://eitaa.com/ehsankhattat
واقعه طف از آغاز تا پایان قسمت 6 امام صبح روز بعد با مروان روبرو شد و او به امام حسین(ع) گفت: إنّى آمرک ببیعة أمیرالمؤمنین یزید، فانّه خَوّلک فى دینک و دنیاک. در این وقت امام فرمود: إنّا لله و إنّا الیه راجعون، و على الإسلام السّلام. (إذْ بُلِیت الإسلام براع مثل یزید) بحث میان آنان بالا گرفت و امام فرمود: از پیامبر(ص) شنیده است که حکومت بر آل ابوسفیان و طلقا حرام است. مروان گفت: تو می‌بایست با یزید بیعت کنى، آن هم در حالى که در حالت تحقیر قراردارى (صاغرًا). پس از آن اشاره به نزاع تاریخى میان بنى هاشم و بنى امیه کرد. امام فرمود: یا مروان! إلیک عنّى، فإنّک رجسٌ و إنّا أهل بیت الطهارة.(28) امام حسین(ع) عزیمت مکه کرد و برای رفتن شب را انتخاب نمود تا مزاحمتی از سوی حکومت برای او پیش نیاید. 28. الفتوح، ج 5، ص 25 و بنگرید: لهوف، ص 24 29. ابن اعثم، ج 5، ص 26؛ امالى صدوق، ص 152 30. الفتوح، ج 5، ص 33؛ و بنگرید: بحارالانوار، ج 44، ص 329؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 89 . احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
واقعه طف از آغاز تا پایان قسمت ۷ به گزارش ابن‌اعثم، امام حسین(ع) در حین خداحافظى با قبر مادر و پیامبر (ص) آن حضرت را در عالم رؤیا دید که به امام حسین(ع) فرمود: یا حسین! کأنّک عن قریب أراک مقتولا مذبوحا بأرض کرب و بلا من عصابة من اُمّتى (ای حسین گوییا تو را در زمانی نزدیک ، کشته و سر بریده توسط گروهی از امتم در سرزمینی پر از سختی و بلا می بینم) باز هم به نوشته ابن اعثم، وصیتى براى برادرش نوشت و در آنجا بود که هدف اصلى از قیام خود را یاد کرد: إنّى لَم اَخْرج أشِرًا و لا بَطِرًا و لا مُفْسدًا و لا ظالمًا وَ إنّما خرجْتُ لِطلب الإصلاح فى اُمّة جدّى اُریدُ أنْ آمُرَ بالمعروف و أنْهى عن المنکر و اسیرُ بِسیرة جدّى و سیرةِ أبى علىّ بن أبى طالب.(خروج و قيـام من از روى سركشى و خوشگذرانى و فساد و ظلم نيست، تنها براى اصلاح در امت جدم(ص) قيام کردم و مي خواهم به معروف امر کنم و از منكر بازدارم و به سيره جدم(ص) و پدرم على بن ابيطالب عمـل کنم.) این متن تنها در فتوح ابن‌اعثم آمده است. امام حسین(ع) در حال خروج از مدینه در شب شنبه 27 رجب سال 60(31) این آیت قرآنى را که حکایت حضرت موسى و خروج او از میان فرعونیان بود می‌خواند: فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً یتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنْ الْقَوْمِ الظَّالِمِین (پس از آن شهر خوفناک و آماده مقابله خارج شد و با خود زمزمه کرد خدایا مرا از قوم ظالمان برهان) امام حسین(ع) در 28 ماه رجب از مدینه به سوى مکه حرکت کرد و سوم شعبان (شب جمعه) ـ سالروز ولادتش ـ وارد مکه شد. ایشان بیش از چهار ماه ـ از سوم شعبان تا هشتم ذى حجه ـ در مکه ماند و وقت ورود، به خانه عباس بن عبدالمطلب وارد شد. با ورود امام حسین(ع) به مکه اهالی مکه خوشحال شدند و صبح و شب در اطرافش حاضر می‌شدند. احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ https://eitaa.com/ehsankhattat
احادیث کتاب شماره 74 74- هشام بن سالم گويد: از امام صادق علیه السلام شنيدم كه مى‌فرمود: عمل اندك و بادوام كه بر پايه يقين باشد در نزد خداوند از عمل زياد كه بدون يقين باشد برتر است. جهاد النفس وسائل الشيعة / ترجمه افراسيابى، ص: 63 ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
یا ثارالله و ابن ثاره. از اقاب امام حسین (ع) تابلویی به خط ثلث جلی که سال 1396 نگاشتم. لغت ثار در عربی به معنی صاحب خون یا خونخواه فرد مقتول است. در روایات شیعه امام حسین (ع) به این لقب نامیده شده است. به این معنی که خداوند خونخواه او و پدر گرامی ایشان است. با اینکه تمام امامان (ع) به شهادت رسیدند، بکار بردن این صفت در مورد این دو امام (ع) به این سبب است که ایشان تنها امامانی هستند که آشکارا به شهادت رسیدند و خون ایشان جاری شده و بر زمین ریخته شده است. در سویی دیگر می بینیم که در روایات وارد شده که امام مهدی (ع) نیز با شعار یا لثارات الحسین(ع) و با هدف خونخواهی از جد مظلوم خویش قیام می نمایند. اگر خود را به جای شیعیان و پس از واقعه عاشورا تصور کنیم، متوجه می شویم چه حجمی از تاامیدی بر جامعه شیعه سایه افکنده بود. با در کنار هم قرار دادن این دو نکته (خونخواهی خدا و خونخواهی امام مهدی (ع) نشان می دهد، امامان (ع) با توجه به دادن این القاب می خواستند، جامعه شیعه را به سیطره قدرت الهی بر این وقایع آشنا کنند تا بدانند همه این اتفاقات گوشه ای از حرکتی تاریخی شیعه برای جامعه سازی و رسیدن به عصر ظهور است. و در آن زمان است که ماموریت آغاز شده امام حسین (ع) به سرانجام می رسد. ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
واقعه طف از آغاز تا پایان قسمت 8 شیعیان کوفه و دعوت از امام حسین (ع) شهر مکه هیچ‌گاه به عنوان یک شهر شیعی سابقه ای نداشته است.  آنچه در این وقت نسبت به امام حسین (ع) وجود داشت، تنها یک احساس عاطفی بود.  بنابراین امام نمی‌توانست چشم امیدی به این شهر داشته باشد.  آنچه اهمیت داشت شهرهای عراق، به ویژه کوفه و بصره بود.  یک سوم مردم کوفه شیعه بودند. شماری شیعه نیز در بصره زندگی می‌کردند.  بنابراین مهم کوفه بود، شهری که این زمان نعمان بن بشیر بن سعد، یک انصاری زاده عثمانی بر آن حکمرانی می‌کرد. از سوی دیگر، شیعیان کوفه، سالها در انتظار مرگ معاویه بودند و اکنون تنها یک راه در پیش داشتند و آن دعوت از امام حسین(ع) بود.  شیعیان کوفه که خبر عدم بیعت امام حسین(ع) با یزید را شنیده و آماده براى مبارزه شده بودند، تصمیم گرفتند تا امام را به کوفه بیاورند، اجتمعت الشیعة فى منزل سلیمان بن صُرَد و تذاکرو أمر الحسین و مسیره الى مکّة، قالوا: نکتب الیه یأتینا الکوفة.(35) آنان در منزل سلیمان اجتماع کردند و از کار حسین و آمدنش به مکه آگاه شدند و گفتند: به او نامه می‌نویسم تا به کوفه بیاید. پس از آن نامه‌نگارى آغاز شد. سلیمان که مردى با تجربه بود، نپذیرفت تا به تنهایى نامه بنویسد؛ بلکه از همه خواست تا به طور مستقل نامه‌نگارى کنند. این امر طبیعتا همه آنها را درگیر ماجرا می‌کرد.  35. الفصول المهمة، ص 184 ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
واقعه طف از آغاز تا پایان قسمت 9 طبق تصریح همه مورخان، کوفیان نامه‌هاى فراوانى به امام حسین(ع) نوشتند. هر گروهى نامه‌ای را می‌نوشتند و دسته‌جمعى آن را امضا کرده، براى امام می‌فرستادند. در میان این افراد، افزون بر بزرگان شیعه، برخى از اشراف فرصت طلب هم مشارکت داشتند که از آن جمله می‌توان به شَبَث بن ربعى، حجّار بن اَبْجر عِجلى و عمرو بن حَجّاج و عده‌ای دیگر(36) اشاره کرد که پس از آشکار شدن نشانه‌های فروشدن جنبش شیعی، در کربلا حاضر شده و در رأس سپاه کوفه بر ضد امام حسین(ع) جنگیدند. این چند نفر با هم یک نامه نوشتند (37) که این نشان از هماهنگى آنان در یک توطئه دارد. محتواى این نامه ها تقریبا یکنواخت بود و مطالب مهم آنها، همانى است که در نامه سلیمان بن صرد آمده است: سپاس خداى را که دشمن جبّار تو را شکست؛ کسى که بر این امّت شورید؛ اموال آن را غصب کرد و بدون رضایت بر آن حاکم شد؛ پس از آن بهترین ها را کشت و بدترین ها را برجاى گذاشت و مال خدا را میان ثروتمندان بگرداند؛ دور باد همان‌گونه که ثمود؛ اما اکنون: لیس علینا إمام، فأقدِم علینا، لعلّ الله یَجمعنا بک على الحقّ.(38) (اکنون امامى نداریم، بیا، شاید خداوند همه ما را زیر سایه رهبرى تو بر راه حق وحدت بخشد.) پس از آن که شمار نامه ها به حدّی رسید که نشان می‌داد حدود دوازده هزار نفر آماده حضور امام در کوفه هستند. پی نوشته ها 36. انساب الاشراف، ج 3، ص 158؛ متن نامه آنان در تجارب الامم (ج 2، ص 41) آمده است. 37. اخبار الطوال، ص 231 38. تاریخ الطبرى، ج 5، ص 351؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 157. متن این نامه درالفتوح کامل‌تر آمده و اشاره به این که فرزند معاویه هم بدون مشورت و اجماع خلافت را به دست گرفته، ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
واقعه طف  از آغاز تا پایان  قسمت ۱۰ امام حسین(ع) که تا این زمان سکوت کرده بود، اقدام به دادن پاسخ کرد. این پاسخ، همراه با یک اقدام عملى براى سنجش وضعیت کوفه و گرفتن درصد اطمینان به کوفیان صورت گرفت. در این نامه امام محتوای نامه‌هاى متعدد کوفیان را با این عبارت بیان فرمودند که: و مقالة جلّکم: انّه لیس علینا إمام، قأقبل لعلّ الله أنْ یجمعنا بک على الهُدى و الحقّ.(حرف اکثریت شما این بود که ما امامی نداریم. پس تو به سوی ما بیا بلکه خدا بوسیله تو ما بر حق و هدایت جمع کند) گبر این اساس، من، برادرم، عموزاده ام و فرد مورد اعتماد از اهل بیتم را می‌فرستم.  به او گفته‌ام تا از حال و کار و عقیده شما مرا آگاه سازد. اگر او به من نوشت که آراى شما همان است که در نامه‌هایتان آمده،  نزد شما خواهم آمد. سپس امام افزودند: فلعمرى ما الإمام إلاّ الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه على ذات اللّه و السّلام.(39) امام، امام نیست مگر آن که به کتاب خدا عمل کند، عدالت را اجرا کند، باور به دین حق داشته باشد و خود را وقف خداوند کند. پی نوشته 39. تاریخ الطبرى، ج 5، ص 353 ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
احادیث کتاب شماره 75 75- سعيد بن قيس همدانى گويد: روزى در هنگام جنگ چشمم به مردى افتاد كه دو جامه در بر داشت [و در هيئت جنگجويان زره بر تن نداشت‌] اسبم را به سوى او راندم ناگاه ديدم كه او امير المؤمنين علیه السلام است عرض كردم: اى امير مؤمنان! آيا در مثل چنين مكانى؟! [اين گونه حاضر مى‌شويد] حضرت فرمود: آرى اى سعيد بن قيس! هيچ بنده‌اى نيست جز اينكه براى او از جانب خداى عزّ و جلّ نگاهبان و نگاهدارى هست، همراه با او دو فرشته است كه او را از فرو افتادن از كوه يا افتادن در چاه نگهدارى مى‌كنند پس زمانى كه قضاى الهى فرود مى‌آيد آن دو فرشته از بين او و هر چيز به كنار مى‌روند. جهاد النفس وسائل الشيعة / ترجمه افراسيابى، ص: 63 ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
در بسیاری از روایات بر نگهداری زبان از گفتار ناصواب و خطا تاکید شده است و برخلاف آن سکوت و خویشتنداری از زیاده گویی و گفتن هرگونه کلامی ستایش شده است. در کلام امامان شیعه (ع) بسیاری از گناهان از ناحیه گفتار منشأ می گیرد و انسان با نگهداری زبان از بسیاری از گناهان در امان است. در این روایت از زبان با عنوان بلاء یاد شده است. بلاء در فرهنگ دینی ظرفیتی است که از سوی خداوند به انسان اعطاء شده و امکان استفاده خوب یا بد از آن وجود دارد و با وجود اختیار آدمی، زمینه ای برای امتحان آدمی را فراهم می کند امروزه در مباحث توسعه فردی نیز تاکید بسیاری بر کنترل گفتار صورت می گیرد و از کلام به عنوان عصای معجزه گر انسان یاد می شود. گویی تمام موفقیت ها و شکست های آدمی در اثر گفته های اوست. ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
واقعه طف از آغاز تا پایان قسمت یازدهم رفتن مسلم به کوفه مسلم که شجاع‌ترین فرزندان عقیل بود، این زمان، در حدود چهل و پنج سال سن داشت. وى ، بنا به نقلى همراه قیس بن مسهّر صیداوى از مکه عازم مدینه شد و از آنجا همراه دو راهنما، راه عراق را در پیش گرفت. امام حسین(ع) از او خواسته بود تا بر هانى بن عروه وارد شود. بر اساس برخى اخبار ابتدا نزد هانى آمد. اما اخبار دیگرى اشاره دارد که بر مختار وارد شد. خبر دیگرى حکایت از آن دارد که بر مسلم بن عوسجه وارد گردید. قاعدتا براى آن که محل وى چندان مشخص نباشد، ممکن است چندین خانه را به عنوان محل استقرار خود معین کرده باشد. مسلم در 15 رمضان سال 60 به راه افتاد و در پنجم شوال همان سال ـ یعنى بیست روز بعد، وارد کوفه شد و تا هشتم ذى حجه که شهید شد، در این شهر بود. به محض ورود وى، رفت و آمد شیعیان با او آغاز شد و آنان با مسلم به عنوان نماینده امام حسین(ع) بیعت کردند. مبناى بیعت، عمل به کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص)، مبارزه با ستمگران، دفاع از مستضعفان و تقسیم غنائم به طور عادلانه بود. بر طبق نقل مورخان، دوازده تا هیجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
واقعه طف  از آغاز تا پایان قسمت 12 بصره نیز شیعیانی داشت و امام حسین (ع) به همراه غلامش که سلیمان نام داشت، نامه هایی برای شیعیان بصره نوشت. عبیدالله بن زیاد حاکم بصره از آمدن سلیمان آگاه شد؛ او را دستگیر کرده، به دار آویخت.(46)  مسلم در اوج فعالیت خود، زمانى که شرایط را فراهم دید، براى آن که مبادا امویان مشکلى براى کوفه ایجاد کنند، نامه‌ای به امام حسین(ع) نوشت و از آن حضرت خواست تا به سرعت خود را به کوفه برساند و اصلا در آمدن تأخیر نکند.  در این زمان، برخى از طرفداران بنى امیه، مانند عمر بن سعد، محمد بن اشعث بن قیس، مسلم بن سعید حضرمى و عمارة بن عقبه و عبدالله بن مسلم(47) گزارش وضعیت کوفه دائر بر آمدن مسلم و بیعت شیعیان با او را به یزید نوشتند و از وى خواستند که اگر به کوفه نیاز دارد، فردى نیرومند را که مانند خودش با دشمنان عمل کند، (رجلاً قویا ینفّذ أمرک، و یعمل مثل عملک فى عدوّک) به کوفه بفرستند.(48)  یزید، عبیدالله را که حاکم بصره بود، مأمور کوفه کرد.  سختگیرى ابن زیاد، یکباره اوضاع کوفه را دگرگون نمود. ابن زیاد با اعمال روش استبدادى و همراه‌کردن اشراف توانست کوفه را در مشت خود بگیرد.  مردم پراکنده گشتند و مسلم در کوفه تنها ماند. وی در نهایت در خانه زنی به نام طوعه پنهان شد، اما توسط فرزند وی لو رفته و به شهادت رسید. پی نوشته ها 46. الفتوح، ج 5، ص 63 ـ 64 47. بنگرید: انساب الاشراف، ج 3، ص 77 ـ 78؛ اخبار الطوال، ص 233؛ تاریخ الطبرى، ج 5، ص 356 48. الارشاد، ج 2، ص 39 ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
احادیث کتاب شماره 76 76- على بن اسباط گويد: از امام رضا علیه السلام شنيدم كه مى‌فرمود: در آن گنجى كه خداوند در داستان حضرت خضر و موسى: در قرآن از زبان حضرت خضر بيان نمود كه «در زير آن ديوار گنجى بود متعلق به دو كودك يتيم» چنين آمده است: به نام خداوند مهرورز مهربان، در شگفتم از كسى كه مرگ را باور كرده است چگونه شادمانى مى‌كند و در شگفتم از كسى كه به قضا و قدر الهى يقين دارد چگونه غمگين مى‌شود. جهاد النفس وسائل الشيعة / ترجمه افراسيابى، ص: 63 ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
واقعه طف از آغاز تا پایان قسمت 13 درست روزى که مسلم به شهادت رسید، یعنى روز هشتم ذى حجه یا روز ترویه، امام حسین(ع) با عجله هرچه تمام‌تر، مکه را به قصد عراق ترک کرد. امام که عمره حج انجام داده بود، در یک ماه آخر اقامت امام حسین (ع) در مکه که احتمال عزیمت آن حضرت به کوفه می‌رفت، بسیاری با این سفر مخالفت کردند. برخی که اموی مسلک بودند، او را به اطاعت امام وقت و دوری از شقاق دعوت می‌کردند. برخی با توجه به روحیات پیمان شکنانه مردم کوفه در جریان صلح امام مجتبی (ع)، آنان را غیر قابل اعتماد می‌شمردند. کسانی مردم زمانه را بنده درهم و دینار دانسته و آن حضرت را از رفتن به عراق بر حذر می‌داشتند. البته احتمال تحریکات امویان برای وادار کردن این افراد به این توصیه به امام وجود داشت، چون واقعا احتمال پیروزی امام در کوفه زیاد بود. اما این که کسانی از روی ترس یا بر اساس محاسبات سیاسی خود چنین اظهارنظرهایی کرده باشند، وجود دارد. طبیعی است که محاسبه امام آن هم پس از نامه مسلم، چیزی متفاوت بود، هرچند به دلیل تغییرات سیاسی رخ داده در کوفه، به خصوص تعویض امیر آن، اوضاع درهم شد، و به شهادت امام منجر گردید. در برخی از نقلهای خاص هم امام روی خواب‌هایی که دیده یا دستوری که به او داده شده و مطالبی شبیه به این امر تکیه کرده است که نباید آنها را در یک تصمیم‌گیری سیاسی دخیل دانست. مسأله بسیار ساده و روشن است. محاسبه امام کاملا درست بود، اما اوضاع کوفه بهم ریخت. پی نوشته ها 49. الارشاد، ج 2، ص 67 ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat
مَنِ اغتابَ مُسلِما أو مُسلمَةً لم يَقبَلِ اللّه ُ صَلاتَهُ و لا صيامَهُ أربَعينَ يَوما و لَيلةً ، إلاّ أن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ. [بحار الأنوار : 75/258/53.] پيامبر خدا (ص): هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد. تبیین: غیبت سبب خرد شدن شخصیت و جایگاه غیبت شونده در میان افراد و جامعه می شود، و این یک سوی این خسارت دو سویه است. از سوی دیگر خساراتی بزرگتر بر روح و ایمان غیبت کننده وارد می شود. همانند این روایت که عدم قبولی عبادتها تا چهل روز را مطرح می کند. در دسته ای از روایات مثل این مورد، بخشیدن و رضایت فرد غیبت شونده را شرط پاکی از این گناه دانسته است؛ اما در جمع با روایات دیگر بیشتر به نظر می رسد، نمی توان از آن به عنوان الگویی کلی استفاده کرد. یعنی در صورتی که این غیبت در بین افراد پخش شد و از جمله همان فرد غیبت شونده نیز مطلع شد،لازم است علاوه بر اعلام رسمی به سایر افراد، از خود او هم عذرخواهی کرد و حلالیت طلبید؛ در صورتی که خود او مطلع نشده است، با اعلام به اشتباه و غیبت بودن این حرف به افرادی که شنیده اند و سعی در پاک کردن اثرات آن برای بعد اجتماعی کافی است؛ اما در بعد اخلاقی نیاز است فرد با انجام صدقه و دعا و استغفار و اعمال خیر به نیابت از طرفی که غیبت او را کرده است، اشتباهش را جبران کند و لازم نیست از او حلالیت بطلبد زیرا زمانی که فرد مطلع نباشد ممکن است سبب ناراحتی و اختلاف میان مومنان شود و ناراحتی بیشتری برای او ایجاد کند. ‌ احسان پورنعمان درنگی بر فرهنگ @ehsankhattat