۲۵ شهریور ۱۴۰۲
گفته بودم شادمانم ؟ بشنو و باور مکن
گاه میلغزد زبانم ، بشنو و باور مکن !
گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری میتوانم ...
بشنو و باور مکن !
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
مجنون با انگشت روی خاک مینوشت ..
لیلی ، لیلی ...
پرسیدند چه میکنی؟!
گفت :چون میسر نیست مرا کام او ؛
عشق بازی میکنم با نام او !
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
-اِهتمام-
-
زندگی درد قشنگیست به جز شبهایش؛
که بدون تو فقط خواب پریشان دارد:)!
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
یه خسته نباشیدم عرض کنیم خدمت تموم بچه های بسیجی و نیرو انتظامی
قطعا اگه نبودید معلوم نبود حال ما الان چطوری بود
اینکه الان میتونستید تو پارتی و قهوه خونه و مهمونی و رو دراگ باشید
اما از همه اینا بخاطر اعتقاداتتون زدید و اومدید کف خیابون بخاطر حفظ آرامش مردم ..
واقعا قدر خودتونو بدونید :))))
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
غمگینم
مثل برعندازی که رفت سر قرار دید هیچکس نیست ...
از بسیجیا نذری گرفت و برگشت😂
۲۵ شهریور ۱۴۰۲