eitaa logo
مرکز تخصصی احیاء امر
988 دنبال‌کننده
320 عکس
37 ویدیو
7 فایل
تا رسیدن به سبک زندگی حسینی اندیشکده مطالعات حسینی روضه خانگی | طرح سدره @sedreh_com فصلنامه مطالعات آیینی «ع» @ainmag_ir محصولات آیینی لواء @lewaa_ir همایش علمی هیأت @heyat_conf 👤 پشتیبانی @ehyadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
مرکز تخصصی احیاء امر
** 🔅✴️ما چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه لایقش باشیم یا نباشیم، به *لطف پدرانه حسین علیه‌السّلام* در طوفان روضه‌ها، وارد معرکه می‌شویم که او ناخدای آن است و ما را با خود به سمت و سویی می‌کشد. دانستن این مقاطع سلوک شاید کمک کند تا بهتر مولایمان را همراهی کنیم و در این بزم بلا، به لقاء بیشتری دست یابیم. اگر خوب دقت کنیم می‌بینیم که این همچون سلوک عارفان اسلامی چهار مرحله و سفر دارد و تو در هر یک از این چهار سفر در همراهی مولایت حسین، تجربیات جدید و عظیمی می‌یابی که اگر بتوانی آنها را بهتر بشناسی شاید بتوانی با خودآگاهی بیشتری در هر سفر قدم گذاری. 1️⃣نخست در سفر اول در بحر مواج و آتشین روضه‌ها غرق می‌شوی و در این حرارت جان‌سوز اما دوست‌داشتنی، علف هرزه‌های هوای نفست که همه جای قلبت را آلوده کرده می‌سوزند. وقتی از *جام بلا* یش خوب نوشیدی نوبت بزم لقائش می‌رسد قلبت که از دست آن علف هرزه‌ها رهایی یافت به مرور متوجه طلوع نور فراگیر محبت حسین در خود می شود. احساس می‌کنی که می‌خواهی فدای مولایت حسین شوی و در نور وجودش غرق شوی. 2️⃣حالا و در سفر دوم از لذت ** و عشق با او بودن مست می‌شوی و دل کندن از مجلس روضه‌هایش برایت نا‌ممکن می‌شود. اما این پایان سلوک تو با حسین نیست. 3️⃣مجلس روضه که تمام می‌شود اگر هوشیار باشی و دستت را از دستانش بیرون نکشی وارد سفر سوم می‌شوی. با نور حسین که قلبت را روشن کرده دوباره به زندگی‌ات باز می‌گردی اما این‌بار *زندگی را با نور حسین روشن می‌کنی* . از مجلس روضه‌ها برایت طلوع می‌کند اما به مرور شرق و غرب زندگی‌ات را فرا می‌گیرد و حقیقت زندگی را تازه تجربه می‌کنی. 4️⃣آنوقت به میزانی که زندگی‌ات را حسینی کرده باشی نوبت سفر چهارمت فرا می‌رسد سفری که تو نیز شعبه‌ای از مقام شفاعت مولایت می‌شوی و وظیفه می‌یابی تا *زندگی دیگران را هم به نور حسین روشن کنی* . 🛳️این چهار سفر عرفانی ابعاد و لوازم فراوان عرفانی، قرآنی، روایی، تاریخی، فردی، اجتماعی و ... دارد که در کتاب *«همسفر حسین»* در بیانی روان، ادبی و قابل استفاده برای همگان مورد تحلیل قرار می‌گیرد. جای جای کتاب مزیّن است با روضه‌ها، نجواها و درد دل‌هایی حسینی تا فراتر از تحلیل در متن کتاب مثل مجالس روضه باز طعم این سلوک را تجربه کنیم. ان شاءالله متناسب با ایام عزای سرور شهیدان، سوار بر سفینه سلوک حسینی گزیده‌هایی از این دریا را مرور خواهیم کرد. 📚 ✳️ @heyatiha72
✴️ سال را هرگونه گذرانده‌ایم با شروع ** ، تنها ده روز دیگر تا روز واقعه باقی‌مانده است..... *تنها ده روز فرصت داریم* که خود را به قافله علیه‌السّلام برسانیم و از نباشیم. بالاخره باید با پادرمیانی یکی از یارانش، اذن ورود به خیمه را گرفت.... یا از باب مسلم ع و یا از باب رقیه س و یا از باب علی‌اصغر ع و یا از باب علی‌اکبر ع و یا از باب عباس ع و یا از همه این باب‌ها باید اذن ورودی گرفت. بر تک‌تک یاران حسین ع شاید به‌مرور، گره کور تعلّقات قلب‌مان را یک به یک باز کند و ما را آماده کند تا وقتی حسین ع در شب اذن می‌دهد که همه بروند، ما را مان به بیرون از خیمه او نکشاند. ما هم مانند یارانش به او التماس کنیم تا اجازه دهد در کنار مسلخ عاشقانه او، خون بی‌ارزش ما هم ریخته شود و به ارزش خاک *کربلا* ارزشی پیدا کند. 🔟 تنها یک دهه فرصت داری تا وقتی در *شب عاشورا* ، روضه‌خوان برایت از آن خیمه تاریکی گفت که امام علیه‌السّلام، عذر همه یارانش را می‌خواهد، تو پای ایستادن و ماندن داشته باشی و آن هنگام که *شهادت‌نامه عشّاق* امضا می‌شود تو نیز طالب شهادتش باشی....🖤 📚 ۱۰۳ ✳️ @heyatiha72
● تا به حال در میان روضه‌ها به خودت نگاه کرده‌ای؟ ● آیا باورت می‌شود که خودت باشی؟! ● این همان تویی که این‌چنین چون اهل محبّت می‌گریی؟! ● تو که بیرون از روضه‌هایش در بازار دنیا غرق بودی؟! ● تو که با بزم محبّت هزاران فرسخ فاصله داشتی! ● حالا چطور یک‌دفعه این‌چنین لاف عشق می‌زنی؟! امّا نه........انگار لاف نیست، تو واقعاً با گریه‌های ، طعم *عشق* و *محبّت* را چشیده‌ای!🖤 گویی راه صد ساله را با یک مجلس طی کرده‌ای. با جام بلای حسین ع چقدر زود وارد بزم شده‌ای. می‌گریی امّا نه از ترس آتش و نه به شوق بهشت، بلکه به شوق حسین ع! به تو می‌گویند که *هر قطره اشک بر حسین ع* برای خاموش کردن آتش دوزخ کافی است.🔥 به تو می‌گویند که این اشک‌ها نویدبخش *جنّت* است و تو خوب می‌دانی که چقدر به تک‌تک این قطرات اشک برای نجات از دوزخ گناهانت محتاجی؛ امّا بااین‌همه، *این گریه‌ها غایتی بلندتر دارد* .🍀🍃 گریه‌هایی که همچون عاشقی در سوگ معشوق و یا فراق او ریخته می‌شود و جز با او آرام نمی‌گیرد. *♡* در مجالس گریه‌، طعم بزم محبّت را می‌چشی و این تنها جایی است که تو را با تمام کوتاهی‌ها و نواقصت، به بزم محبّت راه می‌دهند. *♡* 📚 ۱۲۲ ✳️@heyatiha72
✳️ *شب‌های جمعه* ، است و زودتر از ما زمینیان، آسمانیان و افلاکیان خود را به زیارت شب‌های جمعه او می‌رسانند. ● امّا چرا حتّی ملکوتیان نیز در شب جمعه مشتاق زیارت اویند؟ عالَم بالا که دار اعتبارات و قراردادهای زمینی نیست که روز و ساعت خاصی را برای زیارت قرار داده باشند؛ حتماً باید میان *حقیقت شب جمعه* با زیارت حسین بن علی علیه‌السّلام پیوندی حقیقی و فرااعتباری برقرار باشد. حتماً باید تحفه‌ای در زیارت شب جمعه نهفته باشد که ملکوتیان نیز با همه وسعت حالشان محتاج آن تحفه هستند. ⚡ *سرّ این حقیقت* را شاید بتوان بر اساس منطق اسفار اربعه تا حدودی کشف نمود. روز جمعه را بی جهت جمعه ننامیده‌اند. روز جمعه روز جمع میان مقام فنا و بقا در ملاقات با خداست. پس باید تا پیش از رسیدن روز جمعه، خود را به کربلا رساند و از جام فناء جرعه‌ای نوشید و شب جمعه، است. آری شب جمعه، همه بار دیگر از جام فنای حسینی جرعه‌ای تازه نوش جان می‌کنند تا بتوانند به عید روز جمعه که درک مقام جمع میان مقام بقاء و فناء الهی است راه یابند. 📚 ۹۶ 🔰برای توضیح بیشتر در مورد سفر اول سلوک عاشورایی، حقیقت روز جمعه و رابطه زیارت شب جمعه با آن می توانید فصل دوم از کتاب هم سفر حسین را مطالعه فرمایید.
*پرواز به سوی امام با دل کندن از * وقتی می‌بینی که او این‌چنین در معرکه تنهاست، صدای ** سر می‌دهد و خود را فدای *حق* می‌کند، تو که او را خود می‌دانی، نمی‌توانی تنها نظاره‌گر باشی و حتماً رشحه‌ای از آرزوی پیوستن به او در جانت زبانه می‌کشد و این زبانه آتش از قلبت بر گرمی گریه‌هایت جاری می‌شود و هق‌هق‌کنان خواهی گفت که *ای کاش من نیز با تو همراه بودم و جانم را فدایت می‌کردم* و این یعنی این‌که تو نیز با همه کمبودها و کوتاهی‌هایت، آرزوی آخرین منزل از منازل سفر اول را کرده‌ای و آن‌قدر کریم است که دست رد به سینه‌ات نمی‌زند و نمی‌گوید تو کجا و آخرین منزل از سفر عشق کجا؟! او تو را برای تحقّق این آرزو، همراهی می‌کند و با تک‌تک یاران و اهل‌بیتش علیهم‌السّلام به استقبالت می‌آید. با روضه علی‌اکبر ع، با روضه علی‌اصغر ع، با روضه عباس ع و ... هر یک از این *روضه‌ها* تحفه‌ای از *حسین علیه‌السّلام* برای توست تا بلکه در آتش آن خالص شوی و راضی شوی تا دست از تعلّقات بشویی و به‌سویش پرواز کنی. 📚 ۸۳ ✳️ @heyatiha72
✴️ ** تنها *یک دهه* فرصت داری تا وقتی در ، روضه‌خوان برایت از آن خیمه تاریکی گفت که امام علیه‌السّلام، عذر همه یارانش را می‌خواهد، *تو پای ایستادن و ماندن داشته باشی و آن هنگام که شهادت‌نامه عشّاق امضا می‌شود تو نیز طالب شهادتش باشی.* نگران نباش! آن‌جا به اجبار به هیچ‌کس از جام بلای شهادت نمی‌نوشانند. آن‌جا برای همه یارانش ناز می‌کند و با اشاره به آن‌ها می‌گوید که این معرکه، *معرکه عشق‌بازی او با پروردگارش است* و او برای پیمودن این مسیر، محتاج هیچ یک از یارانش نیست. آن‌جاست که همه یاران او در بُهت فرو می‌روند و در برابر غنای بی‌نهایت وجود امام‌شان، بی‌پاسخ می‌مانند...... آن‌وقت این است که قفل دل‌ها را می‌شکند و نوبت به تک‌تک یاران می‌رسد تا به او التماس کنند تا بگذارد پیش‌مرگ او شوند. حتّی باید نیز عمویش را التماس کند تا او راضی شود. باید *شهادت در کامش شیرین‌تر از عسل باشد* تا بتواند اذن شهادت از عمو بگیرد؛ البتّه حساب التماس‌های او با التماس‌های ما فرق می‌کند. او *یادگار حسن بن علی ع* است و حسین ع را طاقت این نیست که او در برابرش پَرپَر شود. برای همین قاسم ع باید فردا، هنگام رفتن به میدان هم به دست و پای عمویش بیفتد و او را بوسه‌باران کند تا عمویش راضی شود و آن‌گاه که هر دو غرق در اشک شدند، آن‌چنان *عاشقانه* به‌سوی میدان رهسپار شود که حتّی بند نعلین او نیز بازمانده باشد. امّا التماس کردن‌های ما بیشتر باید مشابه آن *غلام سیاهی* باشد که وقتی از امام ع اذن میدان گرفت، امام ع به او فرمود بر تو عهدی نیست که در راه ما کشته شوی و *او این‌چنین گفت که شاید مرا با این روی سیاه و بوی بد لایق کشته‌شدن در راهت ندانی* و این‌گونه حسین ع را راضی نمود تا خون او نیز در راه خون خدا ریخته شود. 📚 ۱۰۳ ✳️ @heyatiha72
** 💚💚💚💚 به امامت که سلام می‌کنی، *امام علیه‌السّلام* فقط به‌ظاهر سلامت نمی‌نگرد...... او تا *کُنه قلبت* و *سرّ وجودت* را نظاره می‌کند و می‌بیند که آن سلام از کدامین لایه وجودت برخاسته است. اینجا شاید *انانیّت‌ها* رسوایمان کند. شاید امام ع در کنه وجودمان انانیّتی بیابد که پشت به امام ع کرده و سلام نمی‌کند. آن وقت چه خاکی بر سرمان کنیم و چگونه از این رسوایی یابیم؟ *گریه‌* های بر ، ما را از این رسوایی *نجات* می‌دهد. وقتی در غمش از جام بلایش نوشیدی، وقتی را در کوره غمش ذوب کردی، دائماً احساس می‌کنی که سلامت بر حسین ع عمیق‌تر می‌شود. آن‌قدر که گویی *تمام وجودت یک سلام می‌شود* که یک‌جا به امامت تقدیم می‌کنی و *این‌چنین لذّت سلام بر حسین ع از تمام سلام‌ها بیشتر می‌شود* ♡♡ *«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»* ♡♡ 📚 ۸۸ ✳️ @heyatiha72
*شهادت علی اکبر ع* 🇮🇷در جبهه‌ها گاه برخی از رزمندگان عاشق‌پیشه، خود طرز شهادتشان را مشخّص می‌نمودند..... یکی می‌گفت دوست دارد به یاد *سرش برود* دیگری می‌گفت دوست دارد به یاد عباس ع *دستانش برود* یکی به یاد مادرش دوست می‌داشت تا از *پهلو مجروح شود* و ... *همه به آرزویشان می‌رسیدند* . با این حساب، حتماً در صحنه نیز برخی از یاران حسین ع چنین بوده‌اند ولو ما بی‌خبر مانده‌ایم. حتماً این‌گونه بود که این‌چنین صحنه شهادتش از همه بلاها گلگون شده است. او که هنگام رفتن آن‌چنان *عشق فناء* و *لقاء حق* سرمستش کرده بود که حتّی یادش رفت یک دل سیر با پدرش خداحافظی کند........ چه تصمیمی برای صحنه شهادتش در محضر حق داشت که اسبش راه حرم را گم کرد. بدن مجروحش به روی اسب به میان لشکر دشمن رفت تا هر ناکسی شمشیری به او بزند. حتماً او که بیش از همگان مشتاق و سرمست جام لقاء بود، باید إرباً إربا از نوش جان می‌کرد. امّا..... از همه بیشتر سهم خود حسین ع بود. آن‌قدر که قلم تاب نوشتنش را ندارد و *آن‌گاه که قلم اعلی بر أم‌الکتاب، تقدیر او را می‌نوشت از بی‌تابی لرزه بر اندامش افتاده بود.* 📚 ۷۸ ✳️ @heyatiha72
مرکز تخصصی احیاء امر
** صحنه‌ها یکی پس از دیگری به‌سرعت پیش می‌روند و هر لحظه، یاری بر زمین می‌افتد و غوغایی در قلب‌ها به پا می‌شود امّا تا هست، هیچ‌کس تنها شدن را باور نمی‌کند. عباس (ع) مظهر اقتدار حسین (ع) است. او به‌تنهایی تمام لشکر حسین (ع) است. او تا هست دشمن نه جرئت نزدیک شدن به حسین (ع) را دارد و نه جرئت نزدیک شدن به حرمش را. تا او هست، حسین (ع) چاره‌ای دارد. تا او هست، (س) دل‌خوش است که برادرش حسین (ع) یاوری دارد. تا او هست، کودکان و زنان حرم هنوز اسارت را باور نکرده‌اند. تا او هست همه به گرمی وجود او از فکر قربانی شدن حسین (ع)، از فکر اسارت همچون سکینه (س) و زینب (س) فرار می‌کنند. *آن‌قدر بودنش آرامش همه است که کسی رفتن و نیامدنش را باور نمی‌کند.* موقع رفتن به سمت شریعه فرات، اهل حرم برای وداع دورش جمع نمی‌شوند. او که قرار نیست برود و نیاید. قرار است برود و مثل دفعه‌های قبل با آب برگردد. او تمام امید حرم است و با وجود او هنوز عاشقان حسین (ع)، قتلگاه او را باور نخواهند کرد. *شب و روز تاسوعا که فرامی‌رسد* همین که روضه‌خوان تمام روضه عباس (ع) را برایت می‌خواند، تمام امیدها ناامید می‌شود. دیگر توانی برای نفس کشیدن باقی نمی‌ماند. مظهر اقتدار حسین (ع)، آن شاه ‌شمشادقدانی که با مژگان، صف دشمنان می‌شکست، وقتی بی‌دست با صورت بر زمین می‌افتد، کار همه تمام می‌شود. همه بی‌تاب و بی‌چاره می‌شوند، از حسین ع که در میدان کمر خم می‌کند و صدای گریه‌اش بلند می‌شود تا زینب (س) و سکینه (س) در حرم و تا تمام عاشقان حسین (ع) تا روز قیامت. *عباس (ع) که برود.....* همه باید رفتن حسین (ع) را باور کنند. عباس که برود، همه باید اسارت اهل حرم را باور کنند. عباس که برود، همه بی‌چاره می‌شوند. *عباس عاشق‌ترین سرباز ولایت بود و وقتی نفس او می‌ایستد نفس تمام عاشقان حسین (ع) خواهد ایستاد.* *حالا حسین (ع) است و قتلگاهش.......* و تو قبل از این‌که حسین (ع) به قتلگاه وارد شود، با روضه عباس (ع) به قتلگاه وارد شده‌ای و را نوش جان کرده‌ای و دیگر نفسی برایت باقی نمانده است. *شاید سفر اولت همین‌جا به پایان رسیده باشد.* 📚 ۱۰۶ ✳️ @heyatiha72
** آن‌ها که در نجف طعم زیارت را چشیده‌اند، دیده‌اند که چگونه *جمال و جلال علی علیه‌السّلام* ، آن‌ها را مست و دیوانه خود می‌کند. جلالی در اوج و جمالی در اوج. یک‌بار امواج جمالش، صخره قلبت را از جا می‌کند و بلافاصله موجی از جلالش به‌سوی قلبت رهسپار می‌شود. جمالش آن‌قدر زیاد است که دوست داری او را همچون پدری مهربان در آغوش گیری و جلالش آن‌قدر زیاد است که نمی‌توانی به خود جرئت دهی تا نزدیک‌تر آیی و رودررو به او نظاره کنی. *جمال تمام فضائل با تمام جلالتش در علی ع نمایان است* *این طوفان توأمان جلال و جمال را شاید بعد از زیارت نجف، باز بیش از همه در صحن عباس علیه‌السّلام تجربه خواهی کرد.* جمال و جلال عباس ع مثل پدرش در اوج است و همه را واله و دیوانه خود کرده است. زیارتش را این‌گونه آغاز می‌کنی: *«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا اَلْفَضْلِ اَلْعَبَّاسِ اِبْنَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ »* او فرزند علی است در جمع میان جمال و جلال الهی. ♡ از جلالش چه می‌شود گفت؟! همین‌قدر که سپه‌دار لشکر است. با بودنش، خیال تمام اهل حرم آرام است. از نامش، تن دشمن می‌لرزد. با رعد شمشیرش، نظام لشکر دشمن از هم می‌پاشد. دست آخر، در کنار مولایش حسین ع، آن‌جا که تمام شهیدان بر درگاه او آرمیده‌اند، برای خود گنبد و بارگاهی دارد. ♡ از جمالش چه می‌شود گفت؟! عاشقانه‌ترین داستان‌های اسطوره‌ای را با داستان عباس ع روبه‌رو کنی، رنگ می‌بازد. شیرین‌تر از عباس ع چه کسی سراغ دارد. برای شهادت و عشق‌بازی میان مولا و سربازش، چه داستانی زیباتر از داستان عباس ع؛ *السلام علیک یا قمر العشیرة.* *او ماه تمامی در برابر خورشید وجود حسین ع است که از خود هیچ ندارد و فقط آینه جمال حسین ع است.* وقتی به زیارتش می‌روی، می‌بینی که همه مست زیبایی اویند. در پس هر ناله بر مصیبت عباس ع، نوشیدن جامی از شیرینی لقاء عباس ع است و تو نمی‌فهمی که قلبت، بیشتر در تلاطم *مصائب* اوست یا *جمال و زیبایی* او. 📚 ۱۳۷ ✳️ @heyatiha72
** در اوج بی‌تابی بر غم آن‌گاه که احساس می‌کنی دیگر هیچ‌چیز نمی‌تواند تو را آرام کند، در آن *لحظات اضطرار* که میان از نفس افتاده‌ای و از نوشیده‌ای، ناگاه نور رضایتی الهی در حالتی که *خضوع* و *خشوع* همه قلبت را فراگرفته است شروع به تابیدن می‌کند. رنگ گریه‌ات عوض می‌شود. دیگر برای لحظاتی بلندبلند گریه نمی‌کنی. حالا....... آرام آرام گریه می‌کنی، انگار بالاخره باور می‌کنی که امامت در *مسلخ عشق* فدا شده است و تو به این *مصیبت عُظما* رضایت داده‌ای. البتّه این *گوهر رضا* ، گوهری نیست که ساده به دست آورده باشی. باید اول از او نوشیده باشی، آن‌قدر که *مضطر* شده باشی و آن‌گاه در آن اضطرار، وقتی هیچ پناهی جز حسین ع نیافتی و او را صدا زدی، ناگاه *خضوع و خشوعی الهی قلبت* را احاطه می‌کند و در میان آن خشوع قلبی، *نور رضایت الهی* را می‌بینی. *«اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرين عَلی مُصابِهِم»* . این ذکر «سجده» زیارت عاشوراست و سجده نشان از دارد. 📚 ۱۱۱ ✳️ @heyatiha72
** از آدم علیه‌السّلام تا خاتم صلّی‌الله‌علیه‌وآله از این *تقدیر* باخبر و بر آن گریسته بودند امّا....... روز واقعه این تقدیر آن‌قدر *عظیم* و *ناباورانه* بود که هر لحظه ممکن بود *بدائی* حاصل شود و همچون ماجرای اسماعیل ع حق‌تعالی *از ادامه آن صرف نظر نماید.* کافی بود تا فقط یک لحظه در میان آن‌همه مصیبت، رو به خدایش کند و بگوید: خدایا دیگر بس است و من طاقتش را ندارم. من طاقت إرباً إربا شدن علی‌اکبرم ع را ندارم. من طاقت تیر سه‌شعبه بر گلوی اصغرم ع را ندارم و از همه سخت‌تر من طاقت به اسارت رفتن زینب س و اهل حرمم را ندارم..... حتماً *حق‌تعالی* آن‌قدر عاشق *حسینش* بود که ماجرا را همان‌جا متوقّف می‌کرد؛ امّا...... او *نخواست* و *گذاشت* تا نمایش به درگاه حق با تمام اجزائش اجرا شود. *صحنه به صحنه* و *مو به مو* هیچ مصیبتی جانماند. *پیراهن کهنه‌اش* را هم اگر کسی می‌تواند ببرد حتماً برده‌اند و حتّی *انگشتر* بر دستش را... ، *بوریایی* که کفنش شد و هزاران مصیبت دیگر همه در جای خود و به نوبت در این *نمایش عاشقانه* اجرا شد. او محض بود و نگذاشت تا میلی در قلبش و یا حتّی یکی از اهل‌بیتش ع باعث شود تا ماجرا در جایی *متوقّف* شود و یا *تخفیفی* تقدیر شود. 📚 ۷۶ ✳️ @heyatiha72