هر چند که آن کوچه و آن خانه دگر نیست ؛
اما اثرِ سیلیِ در هست به دیوار هنوز :)
میگه که ؛
چاره ای نیست مگر علم به جایی برسد ؛
تا که از دور بغل را بتوان تجربه کرد ..!
بروی نفرین که نه ، حتما دعایت میکنم ؛
بعدِ من، دلبسته یاری شَوی مثلِ خودت ..!
تو را مانندِ بالش در پریشانی بغل کردم ؛
تو را مانندِ کوهی قبلِ ویرانی بغل کردم ..!
تو را با گریهای یکریز و طولانی بغل کردم ؛
تو را آن جور که تنها تو میدانی بغل کردم :)
نه من تورو واسه خودم نه از سر هوس میخوام ؛
عمرِ دوبارهی منی ، تورو واسه نفس میخوام :)
توبه کردم تا دگر هرگز نبینم روی او ؛
توبه شد بادی ، وزید و بُرد دل را سوی او :)
روی فرشِ دل من جوهری از عشقِ تو ریخت ؛
آمدم پاک کنم عشقِ تو را ، بدتر شد ..!
میگفت ؛
آدم ممکنه شادیشو به خیلیا بگه ولی غم نه ،
غمِ آدم محرم میخواد ..
تا امروز یه جمله انقد به دلم ننشسته بود ..!
در دلم هستی و از حالِ دلم بی خبری ؛
غمِ چشمانِ مرا جز تو همه دنیا خواند ..!