امام حسینم . .
من که اومدم کربلات ، قرار بود شکایتِ آدمارو بهت بکنم ،قرار بود از سختیایی که کشیدم برات بگم ، قرار بود از گریه های شبونم بگم ، قرار بود از مشکلاتم بگم ، اون همه تو عزاداری ها و بقیه روزا برات گریه میکردم ، خودت شاهد بودی همش دلی بود
ولی وقتی پام رسید کربلا یادم رفت اصلا درد و غمی داشتم . .
راستِ که میگن کربلا خودِ بهشتِ؛ همه چی یادم رفته بود ، فقط تو بودیُ تو؛
فقط آرزوم بغل کردنِ ضریحت بینِ اون آدم؛
بعدِ اومدن فراقت بدجوری عذابم داد . .
موقعی که داشتم میومدم کربلا با باری پر از دلخوری و غمگینی میومدم . .
وقتی که داشتم برمیگشتم تمامِ مشکلم شده بود تو؛
همه غصههای دنیام فراموش شده بود ، و همش شده بود فراق ، غم ، تو ؛
الانم همینطوریِ ، آقای من ، منُ با دوریت امتحان نکن ، من طاقتِ دوریتُ ندارم ، اربعین بخوا باز منُ ، بزار تو آغوشت یه دلِ سیر گریه کنم حسینِ من(:
#معراجنوشت؛
ای حرمت ملجاء درماندگان . .
دور مران از درو راهم بده(:
تولدتمبارکامامرضایقلبم🤍
عَناقالحُب .
Where would you like to travel to relax?
- And Hussain's embrace .
میفرمایند . .
أنت عد تي ان حزنت : چو اندوهناک شوم تو دلخوشیِ منی .
آقای امام حسین ، هیچ پزشکی تجویزی برای قلبِ شکسته نداشت ، خوب میدانند درمان فقط تویی ؛