🗞صفحه نخست روزنامههای شنبه ۱۳ بهمن
#اینجاداوران🌐
ما در ایتا
https://eitaa.com/einja_davaran
ما در روبیکا
https://rubika.ir/einja_davaran
ما در اینستاگرام
https://www.instagram.com/einja_davaran?igsh=azl0OTNncTgwcjgx
💢برای میلاد امام حسین(ع) حضرت عباس(ع)قصد داریم جشنی برپا کنیم
✨هر کسی نذری داره به شماره زیر ارسال کنه:
۵۸۹۲_۱۰۱۵_۲۲۷۸_۵۸۸۶
حامد رخساره
🔹نذورات غیر نقدی خودتون رو برای جشن تحویل خادمین هیئت بدید
_برنج
_گوشت
_لپه
_لوبیا
_رب
_سیب زمینی
_روغن
_ظرف یکبار مصرف
_و . . .
تلفن خادمین برای هماهنگی
۰۹۱۸۹۸۷۱۶۲۸
آقای رخساره
۰۹۳۷۳۸۳۳۳۶۲
آقای فرجی
#ماه_شادی
#ماه_شعبان
#رقابت_برای_نوکری
#هیئت_الرضا_علیه_السلام
#دانش_آموزی
#مکتب_المهدی_عج
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#اینجاداوران🌐
ما در ایتا
https://eitaa.com/einja_davaran
ما در روبیکا
https://rubika.ir/einja_davaran
ما در اینستاگرام
https://www.instagram.com/einja_davaran?igsh=azl0OTNncTgwcjgx
15.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غذای سنتی اصفهان😎
#اینجاداوران🌐
ما در ایتا
https://eitaa.com/einja_davaran
ما در روبیکا
https://rubika.ir/einja_davaran
ما در اینستاگرام
https://www.instagram.com/einja_davaran?igsh=azl0OTNncTgwcjgx
InShot_۲۰۲۵۰۱۰۶_۱۶۲۱۳۳۱۷۹.mp3
4.92M
علیرضا افتخاری
⫷ موسیقی سنتی ایرانی ⫸
#اینجاداوران🌐
ما در ایتا
https://eitaa.com/einja_davaran
ما در روبیکا
https://rubika.ir/einja_davaran
ما در اینستاگرام
https://www.instagram.com/einja_davaran?igsh=azl0OTNncTgwcjgx
#آرامش💞
🔅#پندانه
✍️ حکمت چون طلاست
🔹مردی از حکیمی سؤال کرد:
اسرار حکمت و معرفت چگونه آموختی؟
🔸حکیم گفت:
روزی در کاروانی مالالتجاره میبردم که در نیمروزی در کاروانسرا در استراحت بودیم که یکی از کاروانیان گوش بر زمین نهاد و برخاست و گفت: صدای سُم اسبها را میشنوم، بیتردید راهزنان هستند.
🔹هرکس هر مالالتجارهای از طلا و نقره داشت آن را در گوشهای چال کرد.
🔸من نیز دنبال مکانی برای چالکردن بودم که پیرمردی را در پشت کاروانسرا در سایه دیواری نشسته دیدم.
🔹پیرمرد گفت:
قدری جلوتر برو، زبالههای کاروانسرا را آنجا ریختهاند. زبالهها را کنار بزن و مالالتجاره خویش در زیر خاک آنجا دفن کن.
🔸من چنین کردم. قافله راهزنان چون رسیدند زرنگتر از اهل کاروان بودند. وجببهوجب اطراف کاروانسرا را گشتند.
🔹پس هرجا که زمین دست خورده بود کَندند و هرچه در زمین بود برداشتند و فقط یکجا را نگشتند و آن مزبله بود که تکبرشان اجازه نمیداد به آن نزدیک شوند تا چه رسد مزبله کنار زنند و زمین را تجسس کنند.
🔸آن روز از آن کاروان تنها من اموال باارزش و گرانقدر خود به سلامت در آن سفر به منزل رساندم و یاد گرفتم اشیای نفیس گاهی در جاهایی غیر نفیس است که خلق از تکبرشان به آن نزدیک نمیشوند.
🔹از آن خاطره تلخ ترک تجارت کردم و در بازار مغازهای باز کردم و مسگری که حرفه پدرانم بود راه انداختم.
🔸روزی جوانی را که چهرۀ خشن و نامناسبی داشت در بازار مسگران دیدم که دنبال کار کارگری میگشت و کسی به او اعتمادی نمیکرد تا مغازهاش به او بسپارد.
🔹وقتی علت را جویا شدم، گفتند:
از اشرار بوده و بهتازگی از زندان حکومت خلاص شده است.
🔸وقتی جوان مأیوس بازار را ترک میکرد یاد گفته پیرمرد افتادم؛ که اشیای نفیس گاهی در جای غیرنفیس پنهان هستند.
🔹پس گفتم:
شاید طلایی بوده که به جبر زمان در زندان افتاده است.
🔸او را صدا کردم و کلید مغازه را به او دادم. بعد از مدتی که کندوکاو کردم چیزهایی از توحید از او فراگرفتم که در هیچ کتابی نبود.
🔹یافتم صاحب معرفت و حکمت است که از بد حادثه در زندان رفته است. آری! هر حکمتی آموختم خدا به دست او بر من آموخت.
💢حکمت چون طلاست و برای یافتن طلا باید از تکبر دور شد و گاهی مزبله را هم برای یافتن آن زیرورو کرد.
#اینجاداوران🌐
ما در ایتا
https://eitaa.com/einja_davaran
ما در روبیکا
https://rubika.ir/einja_davaran
ما در اینستاگرام
https://www.instagram.com/einja_davaran?igsh=azl0OTNncTgwcjgx