🌸
مصطفی فضلی در سال ۱۳۴۵ در تهران دیده به جهان گشود. ۴برادر و یک خواهر داشت.
از کودکی بسیار مهربان و رئوف بود. به حیوانات علاقه بسیاری داشت و تا میتوانست از آنها نگهداری میکرد؛ چرا که قلبی پاک و مهربان جسمش را احاطه کرده بود.
قبل از آشنایی با بسیج به پدرش در کارها کمک میکرد.
چندی بعد در بسیج ثبت نام کرد و از همانجا نامهی آسمانی شدنش امضا شد.
اولین بار یک ماه به جبهه رفت و برای یک هفته به مرخصی آمد. مادرش بسیار بیتابی میکرد و به هر دری روی میآورد تا او را از رفتن منصرف کند.
مصطفی اما در دنیای دیگری سیر میکرد.
سرانجام در عملیات والفجر مقدماتی که به دست منافقان لو رفته بود بر اثر اصابت ترکش به پایش جانش را در راه اسلام و انقلاب فدا کرد.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهیدان_فضلی
#شهید_مصطفی_فضلی
#شهید_مرتضی_فضلی
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
May 11
🌸
پای صحبت خواهر شهیدان فضلی
در گفتگو با سیروز سیشهید🎤
مصطفی بیدلیل به همه محبت میکرد. آنقدر صبور و آرام بود که به همهی ما درس زندگی میداد.
حیوانات از مهربانیهای او خوشحال بودند. از گربهی مجروحی که سه روز در خانه نگه داشت گرفته تا بوقلمونی که برای نجات جانش یک روز تمام در ماشین لباسشویی داخل انباری جا داده بود.
کسی نبود که از محبتهای او بینصیب بماند.
برای پدر و مادرم احترام فوقالعادهای قائل بود و از گل نازکتر به آنها نمیگفت.
برادرم مصطفی سردرد مزمنی داشت که سیر مراحل درمانش طولانی شده بود. به همین خاطر پدر و مادرم با رفتنش به جبهه کاملا مخالف بودند.
یکبار که او را برای انجام آزمایشات به بیمارستان سجاد برده بودم همانطور که روی تخت دراز کشیده بود به من التماس میکرد تا از پدر و مادرم برایش اذن جهاد بگیرم.
بعد از آن رفت. رفتنی بیبازگشت! آنقدر
که حتی فرصت نشد جواب آزمایشاتش را نشان دکتر بدهیم.
او تنها ۱۶سال داشت که از چهار برادر دیگرش سبقت گرفت و جام شهادت نوشید.
بعد از آن برادر دیگرم مرتضی هم مرام و منش مصطفی را سرلوحه زندگی خود قرار داد. همه فکر و ذکر و آرزویش رفتن به جبهه بود. چندین بار پدر و همسرم به پادگان دوکوهه رفتند و او را به خاطر سن کمش به خانه برگرداندند. اما او کبوتر جلد جبههها شده بود. سرانجام ماندن در قفس تن را تاب نیاورد و مثل مصطفی در ۱۶سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهیدان_فضلی
#شهید_مصطفی_فضلی
#شهید_مرتضی_فضلی
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🦋
مرتضی فضلی در سال ۱۳۴۹ در تهران به دنیا آمد.
از ۱۴سالگی در بسیج و کارهای جهادی مشارکت داشت.
از ۱۵سالگی علنا بازگو میکرد که هوای جبهه به سرش خورده است.
پدرش اما با هرچه که در دست داشت سعی میکرد او را به این دنیای فانی پایبند کند. موتور هندایی که برایش خریده بودند نیز ثمره تلاشهای آن روزهایش بود.
مرتضی با همان اندک پولی که بسیج توی جیبش میگذاشت به کمک افراد نیازمند میشتافت. مهتاب که بالا میآمد, موتورش را روشن میکرد و تا نیمههای شب در کوچهها به دنبال خانههای متروکه میگشت.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهیدان_فضلی
#شهید_مصطفی_فضلی
#شهید_مرتضی_فضلی
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🦋
قبل از او مادرش دو فرزند را در کمتر از یک ماهگی از دست داده بود. مرتضی که به دنیا آمد در دلش غوغایی برپا شد.
دلبستگیاش از همان روزهای اول به مرتضی زیاد بود و فکر به لحظهای که نباشد دلش را شور میانداخت.
برای همین تصمیمش را گرفت و مرتضی را نذر حضرت اباالفضل کرد.
هرماه روضهخوانی را به خانه دعوت میکرد و مرتضی را با لباس سقایی مزین مینمود. او را بیرون میفرستاد و مرتضی با دستهای کوچکش از مشک، شربت به دست مردم میداد.
بزرگتر که شد توی دستههای عزاداری و روز تاسوعا کنار دسته میایستاد و تشنگان را سیراب میکرد.
سرانجام او نیز در اواخر سال ۶۵ در کربلای ایران(شلمچه) در حالی که سینهاش با ترکشی شکاف خورده و دستش مانند عباس علیهالسلام قطع شده، با لبانی تشنه در اقتدا به مولایش سیدالشهدا علیهالسلام به شهادت رسید.
روح برادران شهید مصطفی و مرتضی فضلی شاد و یاد و نامشان زنده و جاوید باد.🌺🌺
شادی روح پدر و مادر فقیدشان صلوات🌸🌸
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهیدان_فضلی
#شهید_مصطفی_فضلی
#شهید_مرتضی_فضلی
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌸
گزیدهای از وصیتنامه شهید مصطفی فضلی📝
بسم الله الرحمن الرحیم
...به نام او که از اویم، زنده به اویم، زندگیم به خاطر اوست، ماندنم به اوست، رفتنم با اوست. جانم از اوست؛ مالم از اوست و اگر صلاح بداند شهید شدنم بسته به اوست.
اگر در صحرای کربلا نبودم تا امام حسین علیهالسلام را یاری کنم، امروز من به ندای حسین زمان، خمینی بت شکن فریاد لبیک را سر میدهم و تا آخرین قطرات خونم از چنین دین و مکتبی دست نخواهم کشید.
تقاضای من از شما ملت مسلمان و شهیدپرور ایران این است که امام عزیزمان را تنها نگذارید و همیشه در صحنه حاضر باشید تا توطئهگران آرزوی خود را به گور ببرند.
...مادر عزیزم و پدر مهربانم! تقاضای من از شما این است که منتظر من نباشید؛ چون من منتظر شهادتم. انشاءالله.
خواهش دیگر من از شما این است که بر مرگ من نگریید؛ چون گریه شما باعث خوشحالی دشمنان اسلام میگردد؛ پس خندان باشید که دشمنان از خنده شما به وحشت خواهند افتاد و سریعتر نابود خواهند گشت.
مادرم! هروقت به یاد من افتادی به یاد آن مادران فرزند در آغوش که به سوی لولههای مسلسل شتافتند {بیفت}. بیاد آن پدران و مادرانی که در این راه چندین فرزند عزیزشان را قربانی کردهاند.
و اما شما ای پدر عزیزم! که خیلی بر گردن من حق داری؛ هیچ میدانی که میتوانی سرت را بالا بگیری و بگویی که من در راه خدا و اسلام عزیز و امام زمان عجل الله شهید دادهام.
پدر عزیزم فقط یک توصیه دارم و آن این است که صبر کنی، پدرم برای من دعا کن شاید خداوند به خاطر دعای شما از گناهان من درگذرد.
و اما شما ای برادران عزیزم! شما در سنگر مدرسه خوب درس بخوانید و وقتی که بزرگتر شدید سلاح بر زمین افتادهام را برگیرید و در سینهتان بفشارید که تنها جایگاه من است و باید گلولههای سربیاش را بر قلب دشمنان اسلام فرود آورید و جای خالیام را در سنگر پر کنید که امروز درخت اسلام نیاز به آبیاری خون من و تو دارد...
و تو ای خواهر مهربان و خوبم! بدان که سیاهی چادرت از خون من کوبندهتر است.
ای خواهرم از فاطمه اینگونه خطاب است ارزندهترین زینت زن، حفظ حجاب است...
مصطفی فضلی📝
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهیدان_فضلی
#شهید_مصطفی_فضلی
#شهید_مرتضی_فضلی
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به وبلاگ امامزادگان عشق (شهیدان مصطفی و مرتضی فضلی) مراجعه بفرمائید👇
https://b2n.ir/d60132
در نوجوانی سیر عرفان کرده بودند
در کارزار عشق جولان کرده بودند
امروز میخواندم که مردان سبکبال
با چادر مرضیه(س) پیمان کرده بودند
✍🏻زهرا دشتیار
🌸🦋🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهیدان_فضلی
#شهید_مصطفی_فضلی
#شهید_مرتضی_فضلی
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷
نام و نام خانوادگی شهید: احسان قدبیگی
تولد: ۱۳۷۱/۱۲/۱۱، اراک.
شهادت: ۱۴۰۱/۳/۴، تهران، منطقه نظامی پارچین.
گلزار شهید: گلزار شهدای اراک.
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_احسان_قدبیگی
#شهدای_اقتدار
#شهدای_صنعت_دفاعی
#شهدای_نخبه
#فرزند_ایران
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🎥
📚 حرف همیشگی
دوباره دلش هوای دیدن دستنوشتههای برادر را کرده بود.
یکی از دفترهای احسان را برداشت. به آرامی ورق زد.
«نوک بینی و جلوی پایت را نگاه نکن، برای ده سال آیندهات هم برنامه داشته باش.»
دختر آهی کشید و به عکس احسان نگاه کرد:
_ چقدر این عکست معروف شد داداش!
دیروز اومده بودن با من و مامان و بابا مصاحبه کنن.
دختر جلو رفت، قاب عکس را برداشت و لبهی تخت نشست.
_ دفترات رو بهشون نشون دادم، از این همه نوشته و برنامهریزی تعجب کرده بودن. بهشون گفتم که به من هم میگفتی هرشب، برنامه روز بعدت رو بنویس. مامان هم به گریه افتاد و گفت، پسرم تازه داماد بود و روز شهادتش، ما خانهشان مهمان بودیم.
دختر بلند شد. بغضش را به سختی قورت داد و قاب عکس را روی میز گذاشت.
_ بابا هم بهشون گفت برید حرف همیشگی پسرم رو روی سنگ مزارش بخونید تا بشناسیدش.
✍🏻سمیرا اکبری ۱۴۰۱/۱۱/۱۸
👩🏻💻طراح: منا بلندیان
💻تنظیم و تدوین: زهرا فرحپور
🎙با صدای: هانیهسادات عباسی جعفری
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_احسان_قدبیگی
#شهدای_اقتدار
#شهدای_نخبه
#فرزند_ایران
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷
در یازدهمین روز از دوازدهمین ماه سال ۱۳۷۱ به دنیا آمد. اهل اراک بود.
از همان کودکی مسئولیتپذیر بود و اهل نظم و انضباط. طوری که اطرافیان او را به شکلی خاص دوست داشتند. بسیار دلسوز خانواده بود و از خواهر کوچکترش مراقبت میکرد. همواره دیگران را هم به تحصیل و فراگیری علم تشویق کرده و از هیچ کمکی در این زمینه برای اطرافیانش مضایقه نداشت.
اعتقادش این بود که زکات علم یاد دادن آن به دیگران است به همین خاطر تا وقتی که نفس میکشید دیگران از علم و دانشش بهره میبردند.
از نوجوانی زندگیاش هدفمند بود و برای آیندهاش برنامه داشت. کارهایش را در دفتر برنامهریزیاش مینوشت. اهل مراقبت بود از بطالت و وقت گذراندن بیهوده به شدت دوری میکرد. اعتقاد داشت شب قبل از خواب برای روز بعدت برنامه داشته باش. او حتی برای آیندهاش برنامهریزی بلندمدت کرده بود.
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_احسان_قدبیگی
#شهدای_اقتدار
#شهدای_صنعت_دفاعی
#شهدای_نخبه
#فرزند_ایران
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇮🇷
خرداد سال ۹۱ کسی او را نمیدید. از اتاق بیرون نمیآمد تا بتواند تمام کتابهایش را دوره کند. با آمادگی تمام در آزمون سراسری دانشگاهها شرکت کرد. همیشه به خودش و انتخابهایش اطمینان کامل داشت و در تصمیمگیریهایش تردید به دل راه نمیداد.
در کنکور ریاضی با اختلاف کمی، رتبه ۳ رقمی(۱۰۱) کسب و دانشگاه صنعتی شریف را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد.
از مهر سال ۹۱ راهی دانشکده مهندسی مکانیک شد.
عاشق وطن بود. از نخبههایی بود که اعتقاد به ماندن در این سرزمین داشت و با قاطعیت میگفت: «این آب و خاک برایم زحمت کشیده و من هم میخواهم به همین آب و خاک خدمت کنم.»
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_احسان_قدبیگی
#شهدای_اقتدار
#شهدای_صنعت_دفاعی
#شهدای_نخبه
#فرزند_ایران
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid