eitaa logo
🌷سی‌ روز سی‌ شهید ۱۴🌷
3.2هزار دنبال‌کننده
588 عکس
127 ویدیو
2 فایل
برای چهاردهمین سال متوالیِ که هرروز از 🌙ماه رمضان رو با یاد یک شهید سپری می‌کنیم و ثواب هر عمل مستحبی که انجام می‌دیم به روح آن شهید هدیه می‌کنیم. 📽️🎭کلیپ جذاب روزانه ما رو از دست نده. سایتمون👇🏻 http://emamzadeganeshgh.ir ارتباط با ادمین 👇🏻 @Rzvndk
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ مجروحیت خودش درباره چگونگی مجروحیتش می‌گوید: 🎤 «در عملیات بیت‌المقدس، ترکش به دست راستم اصابت کرد و به یکی دو سانت پوست بند شد. آمدم بلند شوم بروم جلو، که ترکش دوم به فکّم خورد. دیگر قادر به حرکت نبودم. چند تا از نیروهای ارتش، مرا به عقبه برگردانند. آنها از جُثه و قد کوتاه من با این سن و سال، خیلی تعجب کرده بودند و سریعا مرا به بیمارستان رساندند. پزشکان به من می‌گفتند: «بیشتر برای ترمیم الباقی دستت می‌بریمت اطاق عمل.» اما من به پزشکان گفتم: «من می‌خواهم دوباره با همین دستم به جبهه بروم و از دین و ملت و سرزمینم دفاع کنم. پس لطفا با یک چسب کار درست، بچسبانیدش!» توی دلم نیتم را کردم. دست، دست خودم شد ولی دو سانت کوتاهتر!» 🌱 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️ به مادرش سفارش می‌کرد که اگر من شهید شدم، شما را به زهرا(سلام الله‌علیها) قسم که برایم زینب‌گونه عزاداری نمائید. همان شب به دست و پا و سرش، حنا گذاشته و خیلی خوشحال بود. مادرش در زیرزمین مشغول بستن ساک علیرضا بود. او آمد و خم شد و پاهای مادر را بوسید. مادر به او گفت: "چرا این کار را کردی؟" جواب داد: "می‌گویند اگر کسی دست و پای پدر و مادرش را ببوسد به آرزویش می‌رسد. من هم می‌خواهم به آرزویم برسم." مادر پرسید: "آرزویت چیست؟" جواب داد: "بعداً خودتان می‌فهمید." فردا صبح عازم جبهه شد. بعد از ۱۰ روز، در عملیات حمله به فاو به شهادت رسید. مادرش که بر سر پیکرش حاضر شد پهلوی راست او تیر خورده و دست راستش روی سینه‌اش بود. آرام خوابیده بود و عاشقانه به دیدار معبودش شتافته بود.🕊 روحش شاد یادش گرامی و راهش همواره پر رهرو باد. 🌱 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️ فرازی از وصیت‌نامه شهید علیرضا بهرامی📝 بدانید که من با آگاهی این راه را پیمودم... فکر کنید برای چه آمده‌ایم به این دنیا و برای چه زندگی و چرا دوباره حرکت می‌کنیم؟ و آیا ما که می‌دانیم روزی نوبت ما می‌شود؟ آیا توشه‌ای آماده ساخته که تا ما را صدا زدند حرکت کنیم؟ آن هم نه هر حرکتی بلکه حرکتی که با شوق انجام گیرد و به او برسد. ان‌شاءالله. ای عزیزان! ...بهترین توشه‌ها تقوا و از خدا ترسیدن است و تا آنجا که می‌توانید به یکدیگر کمک و در راه خیر و سعادت بکوشید و تا می‌توانید قرآن بخوانید هر چند کم باشد ولی بخوانید و بدانید هر که این کتاب را بخواند و تا اندازه‌ای به آن عمل کند رستگار شده و خیر و سعادت یافته است. از شما می‌خواهم که هیچگاه امام را تنها نگذارید و همیشه در کنار او باشید و هر کسی را ایشان تائید کردند قبول کنید... والسلام. ۱۳۶۴/۱۱/۱۸ علیرضا بهرامی📝 🌱 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به وبلاگ امامزادگان عشق (شهید علیرضا بهرامی (علی چریک) ) مراجعه بفرمائید👇 https://b2n.ir/k33618
مادرا! گرچه که اول دل تو گشت شهید گرچه داغ پسرت موی تو را کرد سپید تا ابد هرچه که دارد همه از توست که او بهر بوسیدن پای تو به افلاک رسید ✍🏻فاطمه شعرا ☀️🌱 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍀 نام و نام خانوادگی شهیده: شیرین روحانی‌راد تولد: ۱۳۴۶/۸/۴، پاکدشت ورامین. شهادت: ۱۳۹۸/۱۲/۲۸، تهران، بیمارستان مسیح دانشوری. گلزار شهید: گلزار شهدای ده امام، پاکدشت. 🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍀🎥 📚 رؤیای شیرین با یک دست در کیفش به دنبال تلفن همراهش می‌گشت. باید با آقای موسوی، سایز کفش و لباس بچه‌ها را برای عید هماهنگ می‌کرد. نگران بچه‌های مدرسه بود که گرسنه نمانند. تازه صحبتش با رابط خیر مدرسه تمام شده بود که در اتاق را زدند. خانم مسنّی با گریه به سمت خانم دکتر آمد و گفت: «خانم دکتر، خدا خیرت بده! آزمایشگاه هم رفتم، گفتن شما حساب کردید. آخه اینطوری که نمیشه خانم...» دکتر مثل همیشه با لبخند آرامش‌بخشی گفت: «چرا نمیشه؟ حالا آهسته‌تر...» پیرزن نگاهش به سُرم توی دست خانم دکتر افتاد. چشمه‌ی اشکش دوباره جوشید. _ وای مادر! الهی بمیرم برات! خودت که مریضی! چرا آخه اینطوری؟ برو بخواب. استراحت کن. شیرین با شیرینی همیشگی گفت: «حالا وقت برای خواب زیاده...» صدای پیج اورژانس بلند شد. _خانم دکتر روحانی‌راد... ⚜ اسفند ماه، خبری کوتاهی منتشر شد: خانم دکتر شیرین روحانی راد، پزشک فداکار بیمارستان پاکدشت، شهید شد. شیرین به رویای شیرینش رسیده بود و تلخی نبودنش، غم سنگینی بر دل بچه‌های یتیم و بیمارانی که او را می‌شناختند نشاند. ✍🏻ملیحه بلندیان ۱۴۰۱/۱۰/۷ 👩🏻‍💻طراح: منا بلندیان 💻تنظیم و تدوین: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: فاطمه شعرا 🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌺🍀 🌺فرزند ارشد خانه بود و چشم و چراغ خانواده. حواسش به همه اهالی خانه بود برای همین هم، همه طور خاصی او را دوست داشتند. 🍀سرسختی را از پدرش به ارث برده بود و از همان کودکی معتقد بود آنچه را که بتوان با سخت‌کوشی به دست آورد حتما به دست می‌آید. با اینکه چند سال معلم بود اما یک لحظه فکر پزشک شدن و خدمت به مردم از سرش بیرون نمی‌رفت. همین شد که چند سال در کنکور پزشکی شرکت کرد تا بالاخره به هدفش رسید. نیتش فقط و فقط قبولی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی بود چرا که اعتقاد داشت نباید از پدر و مادرش دور شود. برای والدینش هم دختر بود و هم پدر و مادر. با اینکه کارش در بیمارستان خیلی زیاد بود اما کوچکترین کارهای آن‌ها را خودش انجام می‌داد و نمی‌گذاشت آب توی دلشان تکان بخورد. 🌺بسیار خیّر و بخشنده بود. بعد از شهادتش روزی نبود که تلفن خانه به صدا دربیاید و از بخشش‌هایی که در حق مردم داشته گفته نشود. به شدت دستگیر زنان سرپرست خانوار بود. مایحتاج زندگی‌شان را تهیه می‌کرد و هزینه‌های بیماری‌شان را می‌پرداخت؛ حتی خواهر و برادرهایش را هم به این امر ترغیب می‌کرد. برای بچه‌های بهزیستی کفش و لباس شب عید تهیه می‌کرد. خانواده‌هایی هستند که هیچ وقت نخواهند فهمید بسته‌های معیشتی را که راننده آژانس به دستشان می‌رساند از طرف چه کسی بوده است! از بیماران مستحق کمک، ویزیت دریافت نمی‌کرد. هزینه‌های درمانشان را تماما خودش می‌پرداخت و حتی به آنها پول توجیبی هم می‌داد. از سربازها هم ویزیت نمی‌گرفت. مثل قدیم‌ها که سربازها را خیلی بیشتر گرامی می‌داشتند به آن‌ها دلگرمی می‌داد و به آن‌ها گوشزد می‌کرد که سرباز وطن باید مراقب جسم و جانش باشد. 🍀با شیوع ویروس کرونا شبانه‌روزی در بیمارستان ماند تا بتواند کمبود پزشک را جبران کند. در هیچ حالی از مسئولیت پزشکی‌اش شانه خالی نکرد و سرم به دست به ویزیت بیمارانش پرداخت. بعد از یک ماه کار شبانه‌روزی در بخش‌های مختلف بیمارستان ویروس کرونا به ریه‌هایش حمله کرد و همانجا بستری شد. به خانواده‌اش از بیماری‌اش چیزی نگفت و اطلاع داده که به علت کمبود پزشک باید شبانه روز اینجا بمانم. هرصبح به خانه زنگ می‌زد و حال همه را می‌پرسید و نمی‌گذاشت کسی نگرانش شده و از وخامت حالش باخبر شود. قول داده بود تحویل سال را در کنار خانواده‌اش باشد اما در ۲۸ اسفندماه ۱۳۹۸ برای همیشه از این دنیا رفت و حسرت دیدارش را بر دل اهل خانه‌اش گذاشت. هیچ کس هیچ وقت صورت او را رنجور ندید. خانواده‌اش به خاطر شرایط حاد کرونا چه در بیمارستان مسیح دانشوری و یا حتی موقع تشییع و دفن پیکرش هم نتوانستند صورتش را ببینند. او رفت و خاطره صورت همیشه خندان و لبخند شیرینش را در ذهن همگان برای همیشه برجای گذاشت. 🌺حالا که رفته همه فهمیده‌اند دلیل آنهمه ساده زیستی‌اش چه بوده است! دکتر شیرین روحانی‌راد هرآنچه که داشت را توشه آخرتش کرد. 🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به وبلاگ امامزادگان عشق (شهیده شیرین روحانی راد ) مراجعه بفرمائید👇 https://b2n.ir/p11397
با عشق طبیب جان مردم بودی دلسوز به آب و نان مردم بودی در راه سلامتی ایشان رفتی چون عاشق و مهربان مردم بودی ✍🏻ملیحه بلندیان 🌺🍀 🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا