محمدرضا ابراهیمزاده، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به نهاد مقدس سپاه پاسداران ملحق شد و در بحبوحه جنگ تحمیلی، در سال ۱۳۶۱ به کردستان رفت.
دیماه ۱۳۶۲ بود که با دختری از همشهریهای خودش، ازدواج کرد و پس از آن فتحباب جدیدی در فعالیتهای مبارزاتیاش آغاز شد.
در این راستا مأموریت نظامی_فرهنگی خود را در مناطق محروم و شهرهای مختلف استان سیستان و بلوچستان پی گرفت و در مبارزه با اشرار نیز خوش درخشید.
همسرش در هر حال کنارش بود و در شرایط خاص مأموریتهای پیدرپی که برایش پیش میآمد او را همراهی میکرد. ۷ ماهه باردار بود که با محمدرضا راهی ایرانشهر شد.
آن روزها مأموریتهای محمدرضا در شهرهای چابهار، کنارک، و زاهدان به پایان رسیده و به ایرانشهر انتقال یافته بود.
پس از گذشت دو ماه، همسرش برای وضع حمل به کاشان رفت؛ اما دیری نپایید که همراه نوزاد ۴۰ روزهاش، مجددا به ایرانشهر بازگشت.
محمدرضا ابراهیمزاده، در آن زمان، مسئول آموزش بسیج بود و به همین دلیل با جبهه رفتنش موافقت نمیشد. چرا که در آنجا به وجودش نیاز بیشتری بود. اما از آنجایی که خدمت در هیچ مکانی مثل جبهه، روح پرشور او را آرام نمیکرد پس از اصرار و تلاش فراوان، بالاخره توانست از مافوق خود اذن میدان بگیرد و همزمان با شروع عملیات کربلای ۵، از لشگر ۴۱ ثارالله زاهدان، به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شود.
تنها یادگار زندگی مشترکشان «میثم»، ۲ساله بود که با رفتن پدر به جبهه، همراه مادرش از ایرانشهر به کاشان مراجعت کردند.
آنها هنگام وداع، هرگز گمان نمیکردند که این آخرین دیدارشان باشد.
🍎🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدرضا_ابراهیم_زاده_کویری
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
پای حرفهای همسر شهید در گفتگو با سیروز سیشهید🎤
مادر و پدر محمدرضا که به خواستگاریام آمدند شیفته نجابت و ایمانشان شدیم. برای پدر و مادرم هم فقط همین مهم بود. انسانیت!
پس از کمی تحقیقات و پس از چند جلسه صحبت و آشنایی، من و محمدرضا با برگزاری مراسمی ساده، به عقد هم درآمدیم. روز بعد از عقد، محمدرضا به جبهه رفت و گریههای بیامان من شروع شد. عجیب دوستش داشتم!
بالاخره بعد از بیست روز آمد و به من گفت: «میخواهم به ایرانشهر بروم. حاضری دنبال من بیایی؟!» من که علاقهی زیادی به محمد و شغل او داشتم پذیرفتم اما نمیدانستم چه راه پرفراز و نشیبی را پیش رو دارم! چه چیزهایی را باید با چشمانم ببینم و قرار است چه زندگی سخت و دشواری را طی کنم! فقط میدانستم که او همه تلاش خود را به خاطر حفظ اسلام، قرآن و ناموس این مملکت میکند. من هم دوست داشتم در این راه به او کمک کنم و همیار او باشم.
پس از گذشت هشت ماه، خانهای سازمانی به او دادند. اثاثمان را جمع کردیم و به ایرانشهر رفتیم. آن موقع من هفت ماهه باردار بودم.
دو سال آنجا بودیم. وقتی به کاشان برگشتیم خوشحال بودم از اینکه میخواهم زندگی جدیدی را شروع کنم؛ اما محمدرضا که عشق جبهه در سر داشت آرزوهای دیگری را در سرش میپروراند.
کارهایش را انجام داد و رفت. پس از دو بار تماس و نوشتن نامه، متوجه شدم عملیات کربلای ۵ شروع شده و او و دوستانش که خطشکن بودند باید در آن شرکت کنند.
از آن به بعد، دیگر خبری از محمد نیامد؛ تا اینکه دوستش خبر شهادت او را برایمان آورد. نتوانسته بود او را به عقب برگرداند. محمدرضا، همانجا در کانال ماهی مانده بود.
پس از هشت ماه فراق، پیکر پاکش را به کاشان آوردند.
آخرین جملات من و محمدرضا درکنار پیکری که چیزی جز چند تکه گوشت و استخوان از آن نمانده بود این بود که: «محمدرضا جان! قسمت میدهم که من را در آخرت شفاعت کنی؛ از خدا بخواه کمکم کند تا بتوانم فرزندمان را آنطور که دوست داری، بزرگ کنم. عزیز دلم! شهادتت مبارک.»
🍎🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدرضا_ابراهیم_زاده_کویری
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
May 11
ماجرای شهادت شهید از زبان همرزمش:🎤
در عملیات کربلای ۵ در کانال ماهی، کمی آنطرفتر از من پناه گرفته بود.
من صدایش میزدم: «محمد» و او صدا میزد «حمید!» که ناگهان صدایش قطع شد.
رزمنده زخمی که آنجا افتاده بود به من گفت: «برادر! دوستت افتاد.»
رفتم بالای سرش. از روی زمین بلندش کردم. پیشانیاش تیر خورده بود. خون را از روی چشمانش پاک کردم و گفتم: «نگران نباش محمد! چیزی نیست خودم میبرمت عقب.»
به جیبش اشاره کرد. دست بردم سمت جیبش. عکس میثم پسرش توی جیبش بود.
همانجا توی بغلم شهید شد. مقداری از راه را آوردمش عقب که ناگهان موج انفجار مرا گرفت. مجبور شدم بگذارمش زمین و برگردم...
❇ گفتنی است پیکر مطهر شهید محمدرضا ابراهیمزاده کویری، بعد از گذشت ۸ ماه از شهادتش، به آغوش همسر و تنها فرزندش بازگشت.
🍎🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدرضا_ابراهیم_زاده_کویری
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمتی از وصیتنامه شهید، از زبان خواهرزادهاش📽🎤
🍎🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدرضا_ابراهیم_زاده_کویری
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به وبلاگ امامزادگان عشق (شهید محمدرضا ابراهیمزاده کویری) مراجعه بفرمائید👇
https://b2n.ir/h51162
گر کشته شوم به راه اسلام و وطن
برباد رود ز کشته، خاکستر تن
من زندهام و ز عمق جان میگویم
پاینده بُود، رهبر فرزانهی من
✍🏻ملیحه بلندیان
🍎🕯
#دوبیتی_عصرانه
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_محمدرضا_ابراهیم_زاده_کویری
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇵🇸
نام و نام خانوادگی شهید: فتحی ابراهیم(فتحی شقاقی)
تولد: ۱۳۳۰/۱۱/۱۴ه.ش، ۱۹۵۱/۱/۴م، جنوب نوار غزه.
شهادت: ۱۳۷۴/۸/۵ه.ش، ۱۹۹۵/۱۰/۲۶م، جزیره مالت.
گلزار شهید: اردوگاه الیرموک، دمشق، سوریه.
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_فتحی_شقاقی
#شهدای_راه_قدس
#رهبر_جهاد_اسلامی_فلسطین
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸🎥
📚 فتح بزرگ
مدتها بود از دمشق خارج نشده بود؛ اما اینبار باید میرفت و دیدارهایش را برای پیشرفت اهدافش انجام میداد.
افراد سرویس اطلاعاتی اسرائیل منتظر ورودش بودند. سه هواپیما به زمین نشست و خبری از فتحی شقاقی نشد.
از بیسیم صدایی به گوش رسید: «صبر کنید! یک نفر تنها در گوشه فرودگاه نشسته است؛ به گمانم خودش است!»
آری او همان فتحی شقاقی بود.
او از همان نوجوانی که در اردوگاه رفح به دنبال دوستانش میدوید به فکر فتحی بزرگ بود تا بتواند شقاقی در میان دشمنان بیندازد.
در جوانی سیدقطب در کتابش نشانههای راه را به او نشان داد و سرانجامش شد تشکیل جنبش جهاد اسلامی.
صیهونیستها، فتحی ابراهیم را در جوانی که دیگر پزشک اطفال شده بود، به جرم ایجاد تپش در قلب این جنبش در مرکز بیتالمقدس، زندانی و سرانجام به جنوب لبنان تبعید کردند.
دکتر فتحی جزء اولین کسانی بود که امام خمینی را به مردم فلسطین معرفی و تا توانست به وحدت شیعه و سنی کمک کرد.
و تا ۴۴ سالگیاش که همهی همّ و غمّ دشمنان شده است ترور او، تعقیب و گریز در خیابانهای مالت ادامه پیدا کرد و سرانجام در تاریکی شب، فتحی ابراهیم با شلیک مستقیم هفت گلوله آرام گرفت.
✍🏻 زهرا فرحپور ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
👩🏻💻طراح: مطهرهسادات میرکاظمی
💻تدوین: زهرا فرحپور
🎙با صدای: فاطمه گنجی
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_فتحی_شقاقی
#شهدای_راه_قدس
#رهبر_جهاد_اسلامی_فلسطین
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇵🇸
فتحی ابراهیم معروف به «فتحی شقاقی» در تاریخ ۱۳۳۰/۱۱/۱۴ هجری شمسی برابر با 1951/1/4 میلادی، در اردوگاه آوارگان فلسطینی، واقع در رفح در جنوب نوار غزه، به دنیا آمد. آنگونه که خود میگفت تولدش در زیر چادر محل زندگی خانوادهی آوارهاش بوده است.
خانواده او جزء بیش از ۷۵۰ هزار آواره فلسطینی بودند که به دلیل اشغال فلسطین از سوی صهیونیستها در سال (1948م) برای فرار از قتلعام، ناگزیر از ترک خانه و کاشانه شده بودند.
بر این اساس باید گفت فتحی شقاقی مانند بسیاری دیگر از کودکان همنسل خود با درد اشغال و درد آوارگی پا به این دنیا گذاشت و انتخاب مبارزه برای بازگشت به خانه یک انتخاب طبیعی برای این نسل و نسلهای بعد فلسطینی است.
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_فتحی_شقاقی
#شهدای_راه_قدس
#رهبر_جهاد_اسلامی_فلسطین
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇵🇸
او دوران کودکی و نوجوانیاش را در غزه گذراند. این در شرایطی بود که عربگرایی ناصریسم در اوج محبوبیت خود قرار داشت و فتحیِ جوان نیز مانند بسیاری دیگر از جوانان عرب و فلسطینی، جمال عبدالناصر را تمجید میکرد. اما شکست مصر در جنگ سال 1967 میلادی(۱۳۴۶ شمسی) همه رؤیاهای وی را از بین برد. شکستی که وی را ناامید نکرد، بلکه او را به اندیشیدن برای رسیدن به بهترین انتخاب واداشت.
در سال ۱۳۴۷ش (1968م) وارد دانشگاه بیرزیت در کرانه باختری شد و پس از دو سال تحصیل به عنوان معلم ریاضی، در مدرسه «النظامیه» در شهر بیتالمقدس اشغالی مشغول به کار شد. در همین دوران با گروهها و جریانهای مختلف فلسطینی که عمدتا گرایشهای چپ داشتند آشنا شد و در برخی از فعالیتهای آنها مشارکت کرد.
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_فتحی_شقاقی
#شهدای_راه_قدس
#رهبر_جهاد_اسلامی_فلسطین
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🇵🇸
در سال ۱۳۵۳ش(1974م) برای ادامه تحصیل به مصر رفت و در دانشگاه «الزقازیق» در رشته پزشکی مشغول به تحصیل شد و موفق به اخذ مدرک پزشکی اطفال گردید.
در مصر با جریانهای فکری مختلفی آشنا شد و این آشنایی، روح ناآرام وی را به تفکر بیشتر درباره مشکلات جهان اسلام واداشت. در همین دوران بود که با جمعی از همفکران خود مانند «ایمنالعوده» و «رمضان عبدالله»، جنبش جهاد اسلامی فلسطین را پایهگذاری کرد و خود به عنوان نخستین دبیرکل آن انتخاب شد.
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_فتحی_شقاقی
#شهدای_راه_قدس
#رهبر_جهاد_اسلامی_فلسطین
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid