eitaa logo
قَبَسُ النُّورِ
446 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
132 فایل
این کانال تحت إشراف #سید_سلمان_هاشمی امام جمعه شهرستان رامشیر می باشد. Eitaa.com/ejta_ir https://eitaa.com/seyed_salman_hashemi hashemi.ir" rel="nofollow" target="_blank">www.s-hashemi.ir سایت رسمی اینستاگرام www.s_hashemi.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 داستانی بسیار تاثیر گذار و قابل تامل! 💠یکی ازعلمای اهل بصره می گوید: روزگاری به فقر و تنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من و همسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم. تاجایی که تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم. 🔰در راه یکی از دوستانم به اسم ابونصر را دیدم و او را از فروش خانه با خبر ساختم. 🔅دو تکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت:برو و به خانواده ات بده. ✳️در راه به زن و پسر خردسالی برخورد کردم،زن گفت: این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند. 🔷گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد. به خدا قسم چیز دیگری ندارم... اشک از چشمانم جاری شد و در حالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمی گشتم. 🔶که ناگهان ابو نصر را دیدم که به من گفت : ای ابا محمد مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد. پدرت سی سال قبل مال زیادی را نزدش به امانت گذاشته، حالا به بصره آمده تا آن ثروت و امانت را پس بدهد. 🌹خدا را شکر گفتم.. ✨در ثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم، مقداری از آن را هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم. ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد.. ♨️کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم . ♻️شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند. 🔮و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند... 📜به قسمت رسیدم که اعمال مرا وزن کنند. ♻️گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند ، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد. 🔴سپس یکی یکی از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند. چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت . از شهوت های نفس مثل : ریا، غرور ،دوست داشتن تعریف و تمجید مردم... ❌چیزی برایم باقی نماند و در آستانه ی هلاکت بودم که صدایی را شنیدم: ✅آیا چیزی برایش باقی نمانده؟ گفتند: فقط این برایش باقی مانده ! 💥و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم ... 💠سپس آن را در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم ، در کفه حسناتم قرار دادند. کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت :نجات یافت ... 🍃🍀🍁🍂🍃🍀🍁🍂🍃🍀 📚 کتاب (وحی القلم) تالیف/مصطفی صاد @ejta_ir