۲ آذر ۱۴۰۳
#حکایت_قدیمی
اربابی طمعکار و کم فروش در مغازه بقالی خود غلامی هندی داشت .
ارباب به او گفته بود هر زمان که مشتری روغن یا عسل خرید، بعد از وزن کردن از غفلت مشتری استفاده و انگشت داخل کاسه کن و مقداری از عسل یا روغن را بردار و انگشتت را به دهانه خیک بمال.
با این روش بعد از مدتی ارباب مقدار زیادی روغن و عسل جمع کرده بود.
غلام از این کار بسیار تنفر داشت، اما از ترس فقط در دل می توانست ارباب خود را ناله و نفرین کند.
روزی سر خیک، که تا آن روز بسیار بزرگ شده بود باز شد و عسل ها به زمین ریخت و ارباب هر کاری کرد نتوانست جلوی ریختن عسل ها را بگیرد
غلام با دیدن این صحنه زبان باز کرد و به ارباب طماع خود گفت:
انگشت انگشت جمع کردی، خیک خیک از دست دادی
بَد مکن که بد اُفتی ، چَه مکن که خود اُفتی
👤شمس تبریزی
اگر به کارهایی که می کنی و اتفاقاتی که برای تو رخ می دهد دقت کنی، متوجه می شوی که هرلحظه در حال مواجه با عکس العمل رفتار خودت هستی.
🌐لینک کانال
https://eitaa.com/ekhteyari
توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن
که دوست خودروش بنده پروری داند
@ekhteyari 🆔
۰۹۱۲۲۵۲۳۶۰۷
۲ آذر ۱۴۰۳
یوخدو نظیری دهریده قبله نمادی فاطمه
کفّو علی مرتضی گنج وفادی فاطمه
مرضیه دی زکیه دی زینب و کلثوم ننه سی
عشقی حسینه اورگَدیب سرو سخادی فاطمه
پیمبرین خانم قیزی شآنیده بی نظیر دی
مام شهید کربلا مرغ همادی فاطمه
رحم ائیلییبدی یوخسولا هدیه وئریبدی کوینه گین
معدن رحمت و وفا کان سخادی فاطمه
غیرتی وار بو خانمین ختم رسالت قیزیدی
خطبه سی تازه دور هله یار ولادی فاطمه
آچیبدی باغلی یوللاری دئییب عم اوغلو دمبدم
دهریده اؤز امامینه بیلین فدا دی فاطمه
دفاع ائدیب ولایتی سینیبدی
قول قابیر قاسی
حیدره ده چتین زامان مشکل گشادی فاطمه
رسول حقّیدن سورا دویوشدو غاصبلریله
قولو قابیرقاسی یوزو بوتون یارادی فاطمه
افضلی یاز دینه گؤره جانینی ائیلدی عطا.
محسنینی شهید وئریب قلبی یارادی فاطمه
۱۳۸۸/۲/۲۷
قدرت الله محمودی افضلی
۳ آذر ۱۴۰۳
۳ آذر ۱۴۰۳
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه علمُک .
هییت بین الحرمین قم به مدت ده شب برگزار می کند .
از تاریخ ۶ / ۹ / ۱۴۰۳ لغایت ۱۵ / ۹ / ۱۴۰۳ بعد از نماز مغرب و عشا الی ۸/۳۰
همراه با سفره اطعام و احسان
مکان : قم ، نیروگاه، شيخ آباد ، کوچه ۱۸ ، حسینیه چهارده معصوم(علیهم السلام )
۴ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام زمانم
سلام آقای من
سلام پدر مهربانم
نفس بده تا برایت نفس نفس بزنم
نفس به جز تو نخواهم برای کس بزنم
مرا اسیر خودکرده ای آقا دعایی کن
که آخرین نفسم را در رکابت بزنم
اللّهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الفَرَج
تعجیل درفرج پنج صلوات
۴ آذر ۱۴۰۳
زبانحال حضرت زهرا (س)
وکمک خواستن آن حضرت در بین درو دیوار از فضه ی مکرمه
سبک : میگذرد کاروان
گورنه غریب اولموشام، ابر کیمی دولموشام
لاله کیمی غصه دن، پرپر اولوب سولموشام
درگاهیم نار ظلمه یانیب
فضه گل سینم پارچالانیب
ای وای منه (3)
غم اورگین دلمه سین، غصه ییوب ئولمه سین
سعی ائله بو محنتی، مظلوم علی بیلمه سین
داغلانان قلبیمه غم دولوب
فضه گل محسنیم سقط اولوب
قورخورام ایندی بیله، غم اوخی قلبین دله
گورسه بو حالدا منی، فاتح خیبر ئوله
ای وای منه 3
بویوروب رسول کردگار
چکمه سین مرتضی ذوالفقار
ای وای منه (3)
گل دئییم اولدی نلر، غملریمه اول سپر
محسنمون غصه سی ، ائتدی منی خون جگر
محسنون اولدی ای خوش سیر
مقتلی بین دیوارو در
ای وای منه (3)
دهرین اولوب محنتی، فاطمه نون قسمتی
یوخدی باشیمدا عبا، تز منه معجر گتی
صید اولوب عصمتلی فاطمه
بیر عده نادان نا محرمه
ای وای منه (3)
خاکی
۵ آذر ۱۴۰۳
در طول زندگیام هیچگاه از انسانهایی که با افکار من
موافق بودند، چیزی نیاموختم!
💐💐
#آندره_مالرو
۵ آذر ۱۴۰۳
#حکایت_قدیمی
یک جهانگرد تعریف می کرد در یکی از
روستاهای اسپانیا وارد قهوه خانه ای شده
و برای خودم و همراهم قهوه سفارش دادم.
در حالی که منتظر سفارش مان بودیم در
کمال تعجب دیدم که بعضی از مشتری های
این قهوه خانه می آیند و سفارش دو قهوه
یا دو تا چایی می دهند در حالی که یک
نفر هستند و می گویند یکی برای خودم
یکی برای دیوار.
بعد از اینگونه سفارش ها پیش خدمت یک
برگه کوچک چای یا قهوه می نوشت و به
دیوار می چسپاند و دیوار پر بود از
اینگونه برگه ها.
در حالی که در حیرت بودم از اینگونه
سفارش ها و در ذهنم هزاران فکر به
وجود آمده بود که دلیل این کارها چیست
و اصلا چه معنی می دهد؟ در همین افکارها
بودم که ناگهان یک آدم فقیر و ژنده پوش
وارد قهوه خانه شد و سفارش یک قهوه
را اینگونه داد.
ببخشید یک قهوه از حساب دیوار!
و پیش خدمت یکی از اون کاغذها را که
قهوه نوشته شده بود را بر داشت و پاره
کرد و قهوه را به مرد فقیر داد بدون آن که
از مرد پولی بگیرد.
من در خیال خود در این اندیشه بودم
که آیا فقط ما به بهشت می رویم!
🌐لینک کانال
https://eitaa.com/ekhteyari
توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن
که دوست خودروش بنده پروری داند
@ekhteyari 🆔
۰۹۱۲۲۵۲۳۶۰۷
۶ آذر ۱۴۰۳
کانال رسمی مداحی آذری _.MP3
10.05M
#حدیث_کسا
بنا به درخواست مکرر اعضا
بانوای
#استاد_حاج_غلامرضا_عینی_فر
#کانال_رسمی_مداحی_آذری
👉@azari_madahi👈
۶ آذر ۱۴۰۳
رسید فصل جدایی و امتحان مادر
چه زود بار سفر بستی از جهان مادر
نرو نرو که مرا نیست طاقت این غم
نبود وقت جدایی بمان بمان مادر
برای دین خدا جان خود فدا کردی
اجل گرفت ترا این چنین جوان مادر
میان معرکه در پشت در نشانه گرفت
بهار عمر ترا لشکر خزان مادر
تو کوثری و جهان تشنه عنایت توست
خدا نموده ترا شافع جنان مادر
همیشه وقت اذان و نماز و راز و نیار
ز دیده خون دلم می شود روان مادر
تو مادر منی و رهنمای زندگی ام
که بوده سایه تو برتر از جنان مادر
تویی مدافع قران و حامی حیدر
تویی شکسته ترین یار قهرمان مادر
برای حجت حق سینه را سپر کردی
نبود جامعه را غیر تو زبان مادر
برای من ز غم دشت کربلا گفتی
امان ز شدت این ماجرا امان مادر
کنار نعش تو من نیز کاش می مردم
نمانده بی تو مرا طاقت و توان مادر
شبانه دفن شدی تا جهان تکان بخورد
از این مصیبت و اندوه بیکران ، مادر
تویی حبیبه ذات خدا و صدیقه
تو پاره دل پیغمبری عیان مادر
چه شد که با همه نام و نشان و جاه و جلال
شده ز خلق مزارت چنین نهان مادر
چو عندلیب شکسته پَرم ،در این گلشن
که سهم من شده شام و سحر فغان مادر
ببین چگونه در این ماتم جگرسوزت
شدست دیده مدهوش خونفشان مادر
#فاطمیه 1403
#مدهوش
۶ آذر ۱۴۰۳
#غزل
پریشانخاطرم بگذار تا یکدم خودم باشم
رهایم کن به حال خود که می خواهم خودم باشم
میان موج و طوفان ها و تنهایی رهایم کن
که بعد از عادت دیرین در این عالم خودم باشم
نمی خواهم شبیه دیگران باشم در این دنیا
اگر خوبم اگر بد، سست یا محکم، خودم باشم
اگر آهسته آهسته مرا از خود جدا کردند
مصمم گشته ام تا بعد از این کم کم خودم باشم
مرا آیینه شو تا که شوم آیینه ی رویت
اگر یکلحظه ای باشم ترا همدم خودم باشم
ترا آنگونه که بودی و هستی دوست می دارم
قبولم کن مرا اینگونه تا من هم خودم باشم
نخواهم شد دگر با دیگران همرنگ و هم آیین
خوشم در زندگی، در شادی و در غم خودم باشم
ز طعن دیگران دلخسته ام اما نمی ترسم
که چون فریاد گاهی زیر ،گاهی بم ،خودم باشم
مرا با جام رنگین گر شبی مدهوش گردانی
یقین دارم که ممکن نیست چون آدم خودم باشم
#مدهوش
۶ آذر ۱۴۰۳