روضه | سلام بر ملکوت و جلال زهرایی حاج جوانشیر حبیبی ۱ دی ماه ۱۴۰۰ محفل ربابیون اردبیل #کانال_رسمی_مداحی_آذری 👉@azari_madahi👈

🌱🕊 ⭕️👈حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 مولانا شرف الدین دامغانی در سلطانیه از در مسجدی می گذشت. خادم مسجد سگی را که وارد مسجد شده بود، به باد کتک گرفته بود و می زد و سگ فریاد می کرد. مولانا در بگشود و سگ فرار کرد. خادم مسجد با مولانا به مشاجره بر آمد که چرا در را گشودی، می خواستم سگ را بسیار بزنم تا دیگر به مسجد نیاید! مولانا گفت: ای مرد معذور دار، سگ عقل ندارد و از بی عقلی به مسجد می آید، ما را بزن که عقل داریم و درونمان از او نجس تر و آلوده تر است... لینگ @ekhteyari ۰۹۱۲۲۵۲۳۶۰۷ لینک کانال توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن که دوست خودروش بنده پروری داند‍‌ #مداح_اهلبیت_اختیاری_هشترودی #افتادگي_آموز_اگر_طالب_فیضی #هرگز_نخورد_آب_زمینی_که_بلنداست ۰۹۱۲۲۵۲۳۶۰۷       دائمی ۰۹۳۸۱۴۷۴۰۳۶             اینترنت https://t.me/ekhteyari1234 پیج اینستا گرام حقیر    👇👇👇👇 https://instagram.com/stories/_ekhteyari/2633117093569198400?utm_medium=share_sheet

💢الماس یا سنگ؟ مردی شب‌ هنگام قبل از سپیده دم در ساحل دریا نشست و کیسه‌ای پر از سنگ یافت. پس دستش را داخل کیسه برد و سنگی از آن برداشت و به دریا انداخت. از صدای سنگ خوشش آمد که در دریا فرو می‌رفت لذا سنگی دیگر را برداشت و به دریا انداخت و همین‌طور به انداختن سنگ‌های داخل کیسه به دریا ادامه داد چرا که صدای سنگ‌ها به هنگام افتادن در آب ، این مرد را خوشحال می‌کرد و او را به وجد می‌آورد. 🌼 به کارش ادامه داد تا اینکه هوا رو به روشنایی نهاد و معلوم شد در کیسه‌ای که کنارش قرار داشته فقط یک سنگ باقی مانده است 🍂 هوا کاملا روشن شد و آن شخص به سنگ باقیمانده نگریست و دید که یک جواهر است و متوجه شد تمام آنهایی که قبلا به دریا انداخته و فکر کرده سنگ هستند جواهر بوده‌اند! 🌱 لذا پیوسته انگشت پشیمانی خود می‌گزید و به خود می‌گفت : چقدر احمق هستم که آن همه جواهر را به دریا انداختم و فکر می‌کردم که همگی سنگ هستند آن هم بخاطر اینکه از صدای افتادن آنها در آب لذت ببرم!! 🌿 به خدا قسم اگر از ارزش آنها باخبر بودم حتی یکی از آنها را نیز از دست نمی‌دادم. ☘ همه ما مانند آن مرد هستیم : 👌 کیسه جواهرات همان عمری است که داریم ساعت به ساعت به دریا می‌اندازیم. 👌 صدای آب همان کالاها، لذتها، تمایلات فناپذیر دنیا است. 👌 تاریکی شب همان غفلت و بی‌خبری است. 👌 برآمدن روشنایی روز نیز آشکار شدن این حقیقت است که هنگام آمدن مرگ، بازگشتی در کار نیست، 👌 لذا از همین الآن بیدار شو و اوقات گرانبهای همچون جواهر خود را بدون فایده از دست نده چرا که پشیمان می‌شوی و پشیمانی هم سودی برایت ندارد.🌺

🔸الله اکبر. معجزه قرآن 👌 جوانی که لال است و تنها برای تلاوت قرآن زبانش گویا میشود، موهبت حفظ کل قرآن در خواب به او عطا شده

🏴 زبانحال مولا علی (ع)دربالین حضرت زهراسلام ✍معین عبازاده 🎼درسبک:صحرا صحرا دویده ام زهرا زهرا نه یاتموسان دور حیدر جانه گلوب دورشمعه دولانماقا گویا پروانه گلوب سس وئر زهرا عم اوغلووام اللر سینمده قالیب جان اوسته ئولماقین منیم جانیمه رعشه سالیب ای یار علی گوزون آچ غمخوار علی گوزون آچ ای محرم راز دل و اسرار علی گوزون آچ زهرا ...نه یاتموسان (2) زهرا بیر باخ حسینیوه اشکین رخساره یاخور گیزلین گیزلین حسن بالان غملی احواله باخور دور گور زینب بالان نئجه باشیوه هی دولانور گلثوم اشکین الور یوزه آرامی مندن آلور آغلور   ملیور   بالالار سن گئتسن علی قوجالار رحم ائت من غمزدیه "سن گئتسن ائویم ییخیلار" زهرا ...نه یاتموسان(2) غملر آرامیوی آلوب چهره ن پوزقوندی سنون مسمار در یوروب سنی سینن یورقوندی سنون سینم تنگه گلوب منیم ای یوزی آی یارالی باشون اوسته حسینه باخ سسلور لای لای یارالی ای نورجلی گوزون آچ عشق ازلی گوزون آچ سس وئر سسیمه یارالی ای جان علی گوزون آچ زهرا ...نه یاتموسان(2) ای پهلوسی سینان اویان اولما مندن آرالی باشون اوسته هی آغلورام سسلورم جان یارالی باشیوی من قوجاقلارام هر لحظه آغلیارام آچسان گوز بیرده من سنی گوز اوسته ساخلیارام ای دار و ندار علی ای تاب وقرار علی عالملری یاندیراجاق آهیله شرار علی زهرا ...نه یاتموسان(2) ✨ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨💫

میلاد حضرت علی اکبر بانوای علیزاده هشترودی

با عرض سلام و ادب خدمت هنرجویان عزیز کلاس آموزش دستگاه های آوازی و ردیف خوانی در مداحی توسط استاد اختیاری روز های چهارشنبه در آدرس ذیل برگزار می گردد . مکان‌ : قم ، نیروگاه ، شیخ آباد ، ۱۶ متری ولیعصر ، کوچه ۱۲ ، پلاک ۶۰ منزل مرادی زمان : راس ساعت ۱۹ مغانلو

‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 ‍ بسم الله الرحمن الرحیم شعر میلاد حضرت زینب س به سبک زیبا و دلنشین بقلم ابراهیم تون خوش قلم میاندوآب 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 مرحبا مرحبا          نوگل مرتضا  مفخَرِ مصطفا         امشب آمد گل بپاشید همه           دختَرِ اعظَمِ حضَرَت فاطمه         زینب آمد به به به به _ مه لقا آمده قهرمانِ _ کربلا آمده برپا کنید _ بزمِ شور و صفا افتخارِ _ مرتضا آمده دختِ زهرا _ زینبا زینبا کنزِ تقوا _ زینبا زینبا معدَن عزَّت است         اسوه یِ عصمت است سر به سر غیرت است     اُختِ عباس چشمِ ما روشن است      تحفه ی ذوالمَن است زینَتِ گلشن است      این گُلِ یاس گشته عالم _ غرقِ شور و صفا گشته گلشن _ بیتِ خیر النِسا بر اقدامش _ بوسه حوری زند آمد آمد _ ماهِ برجِ وفا دختِ زهرا _ زینبا زینبا کنزِ تقوا _ زینبا زینبا عاشقان عاشقان        عالم اولدی جنان گولدی صاحب زمان   ‌  گلدی زینب گللَنوبدی جهان         ال چالور عرشیان دختِ شاهِ جهان        گلدی زینب نه گویچکدی _ گون کیمی طلعتی مرتَضا تک _ واردی شخصیَّتی جانلار قربان _ غیرت و فضلینه مثل ابالفضلیدی غیرتی دختّ زهرا _ زینبا زینبا کنزِ تقوا _ زینبا زینبا قارداشا یار اولار            یار و غمخوار اولار بو علمدار اولار            بعدِ عبّاس  عهدی اوسته قالار          شامه طوفان سالار خصمیدن جان آلار         وقتِ حسّاس شاماتیده _ قاره پرچم وورار کابینه ی _ ظلمی برهم وورار فرزندِ مرجانه نی خوار ائدیب هم‌ یزیده _ مشتِ محکم وورار دختِ زهرا _ زینبا زینبا کنزِ تقوا _ زینبا زینبا

#ماجرای_ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ_حافظ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ "ﺣﺎﻓﻆ" از دنیا می‌رود، ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ "ﻣﺎﻧﻊ" ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ "ﺷﺎﻋﺮ" ﺩﺭ "ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ" ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ،. به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ "ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ" ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ. "ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ" ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ "ﮐﺘﺎﺏ" ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ "ﻓﺎﻝ" ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ "ﻏﺰﻝ" ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود: ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ "ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ" می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به ﺰﯾﺮ می‌افکنند، ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود. "ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ."