.📸✨. . .
.
.
| #پروفایل🌱
| #Arabic🦋
لا شهر
إنها السحابة التي تذهب
لا تخف...
ماه نه
ابراستکهميرود
نترس...
.
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
#یاحسین | #wallpaper
تـا زمانےڪهحسـیناسترفیقِدلِمــن☺️💖
مِیـلهمـراهشدنبـادِگـراننیـستمـࢪا😌🌱
#السلام_علیک_یااباعبدلله_الحسین 💚
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
#ریحانه💓🍃
چرا
عاشـ😍ـق خدا
نباشم؟!
وقتے ڪہ بہ من گفتــ
تو ریحانہ ے
خلقتـــ منــی🙋🏻❤️
💚فَاِنَّ المَرأَةَ رَیحانهُ💚
من هم ریحانه ی خدامـــــ😍🙋🏻
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
#حدیث🍃
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
چـادرٺ حالِ مرا
ازقبل بهٺرمےڪند😌
قرصِ ماهَم🌙،
اینکہ ابرےمیشوےزیباٺری😇
من ٺیمّم مےڪنم👐
باخاڪ پای چادرٺ🍃
آن زمانیکہ
بہ سوی قبلہ رو مےآورے
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه #پارت61 منتظر برگشتن مامان اینا موندم ولی خبری نشد ظاهر
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه
#پارت62
صبح زود تر از همه بلند شدم وضو گرفتم مانتو سفید و شلوار لی آبی پوشیدم
روسری ساتن آبی سورمه ایمو هم روی سرم با گیره سفت کردم
با گفتن بسم الله چادر مشکیمو سر کردم رفتم پایین
مامان و بابابزرگ اماده وایساده بودن
دورتون بگردم محمدصادق خان چقدر جذاب شدین
بابابزرگ پدرسوخته ای نثارم کرد و گفت
صبحت بخیر خانوم کم کم داشتیم ناامید میشدیم
بابابزرگ اونیکه دیر کرده حاج خانوم شماست نه بنده
انگار همون لحظه مامان مهری رسیده بود پشت سرم
غیبت غیبت
نگاهش کردم مثل همیشه آراسته و مرتب
دور شماهم بگردم
مامان زیرلب گفت خدا نکنه و ادامه داد
انقدر زبون نریز شما برو ببین محمد مهدی و احسان کجا موندن
مامان تازه از بالا اومد باز برگردم؟
میخوای من برم با این کت و کول نداشته؟
حرصی پامو کوبیدم زمین
خب زنگ بزنید
برو الهه تنبل نباش
با غیض رفتم سمت پله ها و اتاق محمد مهدی چون در اتاقی که احسان توش اسکان داشت باز بود و خبری از خودش نبود
قبل از اینکه در بزنم صدای خشمگین احسان رو شنیدم
محمد مهدی به خدای احد و واحد بخوان از مامانم به عنوان اهرم استفاده کنن گذشته رو براشون تکرار میکنم و پدرشونو در میارم
صدای پای محمد مهدی میومد که مدام جا به جا میشد
گذشته رو تکرار کنی که یه ملیحه ی دیگه بدبخت بشه یا یه محمدمهدی دیگه ازش در بیاد ها؟
با عصبانیت چیزی حل نمیشه باید صبر کرد
اون پدرسگ ناصر زنگ زده رو گوشیم تهدید کرده
آروم باش فعلا پاشو بریم که منتظرن
فورا در اتاقو زدم تا بازهم گیر نیوفتم تو دام فالگوش وایسادن
همزمان با در زدن من محمد مهدی در رو باز کرد
سلام اومدم دنبالتون دیر کردین بابابزرگ خیلی وقته منتظره لطفا سریعتر
بدون معطلی از پله ها دویدم پایین
چخبرته دختر چیشد؟
نفسی تازه کردم و جواب دادم
دارن میان
بابابزرگ همونجوری که میرفت سمت خروجی گفت
اگه امروز ما به نماز عید رسیدیم
مامان بزرگ پشت سرش روانه شد
میرسیم خان نگران نباش
الهه من میرم شما با ماشین محمد مهدی بیاین
قبل از اینکه بتونم اعتراض کنم رفت
مامان اینا کوشن پس؟
احسان و محمد مهدی هم پرهن سفید و شلوار سورمه ای پوشیده بودن انگار رسم خانوادگی بود عید قربان سفید پوشیدن
رفتن گفتن پشت سرشون ما بریم
بریم پس چرا منتظری
ببخشید که منتظرتون موندم
زبون درازی نکن حاج خانوم بیا
پررویی نثار محمدمهدی کردم و پشت سرشون راه افتادم
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞
#دخترانه_های_آرام•°🌼🌿
قـول دادهـ ایـم👌🏻
مَــݩ و چـٰـادُرَمْ❤️
ڪـهـ پـیر شویـم در راهـ...👣
اطاعـٺ از خـداوند🍃
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
| شھیدنوشت ✍
اگر مےخواهید شھید بشوید ،
#همسر خوب براے شوهرتان
و #مادرے خوب براے فرزندانتان باشید ...
آن وقت #شھید مےشوید ✋
#ازمحمدبہهمہخواهران🎙
#شهید_محمد_بلباسبـی
#مادران_شهـیدپرور
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
[#پروفایل_نوتآیفون...]🌙
[#مذهبی...]📿
[#خدا...]🥰
.
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
چـادرٺ حالِ مرا
ازقبل بهٺرمےڪند😌
قرصِ ماهَم🌙،
اینکہ ابرےمیشوےزیباٺری😇
من ٺیمّم مےڪنم👐
باخاڪ پای چادرٺ🍃
آن زمانیکہ
بہ سوی قبلہ رو مےآورے
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه #پارت62 صبح زود تر از همه بلند شدم وضو گرفتم مانتو سف
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه
#پارت63
بعد نماز میری کجا پس تو؟
یه دستش به فرمون بود و یه دستش به حائل صورتش تکیه به پنجره ماشین
نمیدونم میرم دور میزنم
خو بچه مگه مرز داری بیا بریم خونتون بابات قرار نیست بخورتت که
گوشامو تیز کردم
احسان تو که از من خبر داری تو دیگه چرا
باشه خبر دارم ولی باباته دور از جون صدسال زنده باشه یه رو به خودت بیای ببینی خار به پاش رفته و کاری از دستت برنمیاد؛ پشیمونی فایده نداره ها
از من گفتن بود
چشمای آبی محمدمهدی رگه هایی از قرمزی گرفت و این حالتش برای همه ی ما آشنا بود
میدونی که بابامو بیشتر از هرکسی دوست دارم
من اگه نمیام بخاطر اختلافیه که باهاش دارم نه اینکه نخوامش
از ایینه وسط نگاهی به من کرد
فضول خانوم پاپیچ احسان نمیشی تا برات تعریف کنه مشکل ما چیه
با اخم رویی ازش برگردوندم و جواب دادم
خودتی
باعث شد هردوشون با صدای بلند بخندن
تقریبا رسیده بودیم مصلی
الله اکبر نماز رو داشتن میگفتن فرصت نبود که دنبال مامان اینا بگردم برای همین اولین جایی که پیدا کردم قامت بستم
با هر قنوت راز و نیازم با خدا بیشتر شد و اشکای چشمم راه بیشتری پیدا کردن
هربار بیشتر از بار قبل از خدا خواستم زندگیمو جمع و جور کنه و خودش هوامونو داشته باشه
نماز تموم شد قبل از شروع خطبه مامان ملیح زنگ زد
کجایی مادر؟
نمیدونم مامان همون اوایل ورودی نشستم ماشین پدربزرگ میدونم کجاست اگه میخواین برین بیام
اره عزیزم بیا بریم دیر میشه
بلند شدم در حینی که تند تند وسایلامو برمیداشتم خانمی که کنارم نشسته بود دست داد و قبول باشه ای گفت تشکر کردم خواستم بلند شم که دستمو کشید تقریبا پرت شدم کنارش
گیج گفتم
جانم
متاهلی گلم؟
شصتم خبردار شد که از اون خانوم جلسه ایاست
بله متاهلم
جا خورد خواست کم نیاره گفت
خیلی بچه ای که عزیزم چرا انقدر زود
کلافه نوچی گفتم درحالی که بلند میشدم جواب دادم
خواست خدا بوده خدانگهدار حاج خانوم
صدای واااا گفتنشو شنیدم محل ندادم و کفشمو پوشیدم و رفتم سمت ماشین بابابزرگ
دوباره بحثشون سر اومدن نیومدن محمدمهدی به خونه دایی محسن بود
تو چرا دیر کردی؟؟
تو چرا صداتو میبری بالا؟؟
پررو شدی الهه
ببخشید احسان
خندیدیم و دوباره سوالشو تکرار کرد
یه خانومه جلومو گرفته بود میگفت مجردی یا متاهل و این حرفا تا تونستم بیام طول کشید
احسان خندید و با شیطنت گفت
خواستگار برات پیدا شده پس مبارکه
بابابزرگ سرفه تصنعی کرد و محمدمهدی اخم کرد و سرشو انداخت پایین
لبخند زدم مامان تشر زد
نیشتو ببند
با خنده سوار ماشین بابابزرگ شدیم
محمدمهدی هم علیرغم اصرار بقیه نیومد و رفت سمت باغستون
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞
🌱آغازِ روزمـ...
... بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ ...
استــ....
پیامبر اکرم(ص): خدا رحمت کند کسی را کهوزبان خود را حفظ کند و روزگار خود را بشناسد و روش او راست باشد.
#صبح_نو🍃
⏳امروز جمعه
۲۸ شهریور ۱۳۹۹
۲۹ محرم ۱۴۴۲
۱۸ سپتامبر ۲۰۲۰
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑