eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
||✨بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمن‌الرَّحیم🧿🦋|| ||✨صبحتون‌بخیر😍✋🏻|| هر روز دعوتید به محفل 😍👇 https://EitaaBot.ir/counter/o1af از طریق لینک؛ سهم امروز خود را ثبت کنید☝️ کانالهاۍ‌ رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
و امیدوارم امروز برات یکى از همون روزایی باشه که یه خبرخوشحال کننده می‌شنوی 😍 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
𝓵𝓸𝓿𝓮 𝓶𝓮 𝓯𝓸𝓻 𝔀𝓱𝓸 𝓲 𝓪𝓶 🧡 منو‌بخاطر‌چیزی‌که‌هستم دوست‌داشته‌باش ..🍁 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
من‌،،لغت‌نامهٔ‌ اشعاردلـــ♡ـم ذکرتـــوشد..❤️ 🍃 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
⌈🖤☁️🕊":) من‌عشق‌رآ کنارضریحت‌شناختم ! باقےتمامشان ؛ هیجاناتِ‌ڪاذب‌است :) کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
رفیق.. ظہورنزدیک‌ترازاون‌چیزیہ‌ کہ‌ذهن‌وعقل‌و‌منطق‌ما؛درکش‌کنہ! کوچیک‌ترین‌کارما.. دقت‌کن توظہورآقااثرداره🌿| ❤️ کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
یادت باشد تمام عمرش میجنگد باشد برای آنجابرای سالها خواهیم کرد کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت319 #نویسنده_سیین_باقری
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 (رمان انلاین بر اساس واقعیت) عمه لیلا و مامان مهری به محض دیدن عمه ملیحه از دلتنگی این چند ماه شروع کردن به زاری و این وسط فقط عمه سهیلا بود که دخترشو میدید و کاری به دیگران نداشت _کجا رفتی ملیح کجا بودی ببینی بابا چجوری آب شد پیر شد عمه از آغوشش در اومد فین فین کنون جواب داد _بمیرم الهی من که همه جا مقصر منم بمیرم که از دست من ارامش نداشتین هممون نوچی کردیم مامان پروانه زودتر گفت _این چه حرفیه ملیح جان مگه سرنوشت آدم دست خودشه؟ عمه سهیلا با بد ذاتی طعنه زد _سرونوشت ادم دست احمقی نکردن خودشته از وقتی دل دادی به دل اون خواهر برادر هم خودتو بدبخت کردی همه مهدی رو به کشتن دادی عمه ملیحه چشماشو بست بابا محسن با عصبانیت جوابشو داد _بس کن سهیلا ترمز بریدی چی میگی برای خودت نگاه نگران مامان رفت پی استرس بابا دلم برای خودم و مامان عقیله ی مظلومم که سوخت دلم برای مامان پروانه ام آتیش گرفت هربار یادآوری شد که قرار بود پس زده بشه تا عقیله بشینه جاش ولی عقیله بزرگواری کرده جا خالی داده هربار بابا استرس گرفته برای عقیله و مامان پروانه توی خودش شکسته از گذشته ای که با کامش زهر شده خودمو بهش نزدیک کردم از زیر چادرش دستشو گرفتم و فشردم _مگه بد میگم داداش؟ اگه این دل نسوزونده بود براشون نه خودش اواره بود نه اون بچه بی پدر و مادر بزرگ میشد قبل از اینکه کسی سمتش براق بشه با تلخی جواب دادم _بی پدر و مادر کسی بزرگ میشه که محبت نبینه نه این بچه ای که میگین من هم مادر داشتم هم پدر که از جونشون برام مایه گذاشتن انگشت تهدیدمو گرفتم _پس هرموقع خواستین طعنه بزنید و خون کنید دل خواهر برادرتون رو از من مایه نذارید عمه بار آخر بود که گفتم ناباور نگاهم کرد دید از موضعم کوتاه نمیام خواست به سمت مامان مهری شکایت کنه که جواب گرفت _سهیلا بس کن تا کی میخوای نبش قبر کنی بس کن باباتون نفسای آخرشه تو میخوای کنایه ی گذشته رو بزنی؟ سست شدن و سقوط عمه ملیحه روی دو زانو باعث جیغ داد و خاتمه ی بحث شد 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانال رمــان دوم مـــــا👇 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت320 #نویسنده_سیین_باقری
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 (رمان انلاین بر اساس واقعیت) با همکاری رضا و پرستارا عمه رو منتقل کردن اورژانس ولی انگار کار بابا با عمه سهیلا تموم نشده بود _جمع میکنی همین الان از اینجا میری هروقت خبری بهت رسید بیا عمه از ترس جوابی نداد و روی صندلی کنار مامان مهری نشست انگار قصد رفتن نداشت مامان پروانه که شونه هاش سنگین بود از حرفای سنگینی که شنیده بود انگشت دستمو کشید نگاهش کردم زیر لب نالید _میرم بیرون هوا بخورم قلبم سوخت دستشو گرفتم پشت سرش راه افتادم چند قدم بعدی باباهم دنبالمون اومد _کجا مامان دستشو بیحال تکون داد _هوا بخورم میام _بریم اتاق من _نه محسن نیاز دارم به هوای بیرون باباشرمنده بود و اینو من درک میکردم که اندازه ی خودش غد و لجباز بودم _میخواین بیام؟ یکم مهربونی چاشنی کلامم کردم _من هستم بابا شما کار دارین لبخند نزد سرشو تکون داد و راهشو کج کرد رفت سمت اتاقش دست مامان پروانه همچنان توی دستم بود لحظه ای به خودم لرزیدم از سرمای هوای بیرون مامان پروانه بیشتر روی نیمکت سبزرنگ بیمارستان نشست کاپشنمو در آووردم و انداختم روی شونه اش کنارش نشستم دوست داشتم مرحم و محرم دلش باشم ولی نمیدونستم از کجا شروع کنم خیلی نگذشت که خودش زبون باز کرد _روزی که محسن اومد خواستگاریم با جون و دل پذیرفتمش روزای خوبی داشتیم هرچند میدونستم خیلی پایبند به من نیست ولی دلم خوش بود به بودنش اون زمانا بعد از جنگ یه عده خیلی زیادی از ادمای پولدار از ترس اینکه دوباره جنگی بشه پاشدن رفتن خارج از کشور بابامم وضع مالی خوبی داشت گفت میره سوئد گفت جورمیکنه من و محسن هم بریم راضی شد ولی شب قبل از پرواز نمیدونم چجوری مهدی کشته شد یه چیزی تو قلبم فرو رفت _مهدی که کشته شد محسن توجهش از من کمتر شد و میلش به گذروندن اوقاتش با بچه ی چند روزه ی مهدی بیشتر بود هرچند دلم خبر میداد که خانومی عقیله به دل هرکسی میشینه اشکش جاری شد _لب باز نکردم به گله و شکایت دیگه اینجا کسی رو نداشتم همه خانواده رفته بودن سوئد تنها امیدم محسن بود که یه لنگ پا نشسته بود میگفت بیوه ی مهدی رو به عقدم در بیارین بیوه ی مهدی ولی خانوم تر از این حرفا بود میگفت به حجله ی عروس چند روزه نمیرم آهی کشید و ادامه داد _منم اون روزا ماه اخر بارداریمو میگذروندم هرچند امیدی به موندن بچه ی اینیکیمم نداشتم چون دکتر گفته بود هربار باردار بشی بچه ات مرده به دنیا میاد هق هقش بلند تر شد _از یه طرف بچه ام مرد از یه طرف محسن بهونه گیر شده بود دلم طاقت نیاوورد به آغوش کشیدمش 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانال رمــان دوم مـــــا👇 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞
خیلے درس‌ میخوند هلاڪ‌ میکرد ‌خودشو.. هربار کہ بھش ‌مےگفتم : -بسہ ‌دیگہ! ‌چرا ‌آنقدر خودتو اذیت ‌میکنـے؟! مےگفت : -اذیتے نیست😅 اولاً کہ ‌خیلے ‌هم‌ کیف ‌میده دومًا هم‌ وظیفمونہ! باید ‌اینقدر درس ‌بخونیم‌ کہ ‌هیچ‌کسے نتونہ‌ بگہ ‌ بچہ مسلمـونا‌ بیسوادن! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
🙂✋🏼 +پروفایل ؟! -حسینۍ +بیو ؟! -حسینۍ +تم‌گوشی ؟! -حسینۍ +تیپ‌وقیافه ؟! -حسینۍ +ڪانال؟ -حسینۍ +دلت‌چی ؟! و...💔 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
... و ... و ... نـگـاهم بـه کـه می افتـد، و پـر میکشد... احسـاس میکنـم بـه خـاطـر نـگـاه صـاحب ایـن عـکس هنـوز بـه آسمـانهـا میـرسـد😢💔 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2