eitaa logo
کانال فرهنگی استاد الهی دوست
137 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
400 فایل
مسائل فرهنگی اخلاقی
مشاهده در ایتا
دانلود
20.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکترعزیزی افتخار استان زنجان توعربستان شهرمدینه بین وهابیها ببنین چه غوغائی بپا کرده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دیشب استاد ابوالقاسمی در برنامه محفل از خانم روشن دل كه حافظ قرآن بود سؤالى به اين مضمون كرد كه اگر ميتونستى ببينى بهتر بود يا الان كه حافظ قرآن هستى؟ كدوم رو بيشتر ميپسندى.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه‌خوانی شهید «تورجی‌زاده» پشت بیسیم به درخواست شهید خرازی @TasnimNews
اعمال شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان
🖼 توصیه‌های پدرانه
ناب مگر علی (ع) هم مسلمان بود ؟؟؟ ✍ روزی علامه امینی(قدس سره)صاحب کتاب ارزشمند الغدیر،با جمعی نشسته بودند که عده ای از روحانیون اهل سنت اجازه ورود خواستند تا سوالی مطرح کنند. پس از اینکه وارد شدند،عرض کردند: جناب شیخ ما معتقدیم امیرالمومنین (ع)خلیفه چهارم راشدین است و شما معتقدید اولی،مگر نه اینکه امیرالمومنین مسلمان و پیرو رسول خدا بوده است،پس اصرار شما به ارجحیت او نسبت به سه خلیفه قبلی چیست؟ علامه جواب داد:مگر امیر المومنین هم مسلمان بود؟ همه سکوت کردند،عالم سنی گفت:یعنی چه؟ خب معلوم است که مسلمان بود . علامه گفت:نه من فکر میکنم که احتمالا امیرالمومنین اصلاً مسلمان نبود !! مجدداً عالم سنی گفت: چه میگویی شیخ؟منظورت چیست؟ علامه گفت:مگر نه اینکه در قرآن آمده است: «وإن قیل لکم ارجعوا فارجعوا» [اگر درب خانه مسلمانی را زدید و باز نکرد برگردید]. ولی تا آنجا که من میدانم فلانی با لگد درب خانه را شکست و پهلوی دختر رسول خدا را هم که پشت درب بود شکست. آیا به نظر شما امیرالمومنین و فاطمه و اهل بیت رسول خدا مسلمان بودند؟ در این هنگام عالم سنی سر به زیر افکند و بی هیچ صحبتی مجلس را ترک کرد. # علامه امینی (قدس سره) 🌱 اللّهُم عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج 🌱
♦️دیوارنگاره میدان فلسطین تهران رونمایی شد 🔹در آستانه روز قدس از دیوارنگاره میدان فلسطین تهران با شعار "در قدس افطار خواهیم کرد" رونمایی شد 🔹قرار است این دیوارنگاره به صورت تخصصی با طرح‌هایی در موضوع فلسطین فعالیت کند.
⬛️ قبر مطهر امیرالمومنین علیه السلام 🔷 از سال ۴۰ هجری تا سال ۱۷۰ هجری ، به مدت ۱۳۰ سال قبر مطهر امیرالمومنین ع از عموم مردم مخفی بود البته در این مدت امامان معصوم ع به همراه یاران نزدیک خود به زیارت می آمدند ( الارشاد ، شیخ مفید ، ج۱ ، ص۱۰ ) 🔷 امام سجاد ع هنگام سفر به عراق در مسجد کوفه عبادت نمودند و به زیارت امیرالمومنین ع رفتند ابوحمزه ثمالی و برخی دیگر از شیعیان ، حضرت را در این زیارت همراهی نمودند و متن زیارت امین الله را از امام سجاد ع روایت کردند ( بحارالانوار ، ج۱۰۰ ، ص۲۴۵ ) 🔷 امام صادق ع در دوران بنی العباس مدتی در شهر حیره ( ۶ کیلومتری جنوب کوفه ) اقامت داشتند ، در این مدت و همچنین قبل از آن چندین مرتبه به زیارت امیرالمومنین ع رفتند صفوان جمال و برخی دیگر از یاران نزدیک آن حضرت ، امام صادق ع را در این سفرها همراهی نموده و متون مختلفی در آداب زیارت امیرالمومنین ع ، از محضر ایشان روایت کردند ( بحارالانوار ، ج۱۰۰ ، ص۲۴۶ ) 🔷 هارون الرشید حوالی سال ۱۷۰ هجری ، مدتی در حیره ( ۶ کیلومتری جنوب کوفه ) اقامت داشت ، هنگام شکار در بیابان‌های اطراف کوفه ، با چشم خود دید حیواناتی که برای شکار دنبال می شدند به تپه ای پناه می برند و فرار نمی کنند ، هارون الرشید از مردم منطقه علت آن را جویا شد ، گفتند : اینجا قبر مطهر امیرالمومنین ع است که توسط فرزندان و شیعیانش زیارت می شود ( الارشاد ، شیخ مفید ، ج۱ ، ص۲۷ )
13.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هشدار دوباره ایران به الهام علی‌اف که از شبکه بین‌المللی سحر پخش شد! + خیلی لذت خواهید برد. # ما_ مسلح _ به الله اکبریم
🌷ابن ابی الحدید شارح اهل‌ سنت‌ نهج البلاغه میگوید: «سوگند می‌خورم‌ به‌ همان‌ کسی که‌ تمام‌ امت‌ها به‌ او سوگند یاد می‌کنند. این‌ خطبه‌ (۲۲۱) نهج البلاغه را از پنجاه‌ سال‌ قبل‌ تاکنون‌ بیش‌ از هزار بار خوانده‌ام‌ و هر زمان‌ آن‌ را می خوانم، خوف‌ و وحشت‌ و بیداری عمیقی تمام‌ وجود مرا در برمی گیرد و در قلب‌ من‌ اثری شگفت‌ میگذارد و در اعضای پیکرم‌ لرزشی پدید می آورد.» 🌷يك مسيحي كه ٢٠٠ بار نهج البلاغه را خوانده است! (داستانش را بخوانيم و بياموزيم) ﺧﻮﺩ ﺟﺮﺝ ﺟُﺮْﺩﺍﻕ مسيحي ﻣﯿ‌ﮕﻮﯾﺪ: ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻫﻤﺎﯾﺶ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ. ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؟ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ: 1400 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺣﺪﻭﺩﺍ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ. ﺟﺮﺝ ﻣﯿ‌ﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻄﺎﻟﺐ 1400 ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺮﻭﯾﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﺩﻡ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻍ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻡ ﻭﻧﮕﺎﻫﯽ ﮔﺬﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ. ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ: ‏( ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﯾﻨﺎﺕ ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ) ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﻧﺮﻓﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺴﯽ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ، ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﺘﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﺪ. ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺁﻥ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺎﺳﻒ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻏﺎﻓﻞ ﺑﻮﺩﻡ. 🌷ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻡ ﻧﮕﺮﺷ ﻬﺎ ﻭ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻓﻘ ﻬﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻣﯿﺸﺪ. ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ۲۰۰ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍﺑﺨﻮﺍﻧﺪ. ☀️ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎنﻬﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟‌
🔴روزنامه صهیونیستی هاآرتص: مسئولان اسرائیل به‌شدت از آغاز جنگ در چند جبهه وحشت دارند؛ زیرا باور دارند که اسرائیل از نظر داخلی ضعیف شده است. ➥ @sepah_paasdaran
Notes_230412_092212 (1).pdf
8.2M
نکات کلیدی وتفسیری جزء بیست ویکم قرآن کریم- سوره های عنکبوت، روم، لقمان، سجده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی از تفسیر امام علی علیه‌السلام از الف الحمدلله استاد عالی
خاطره‌ای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله ! در سال ۱۳۶۲ قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچه‌ها داشت و تنها معلمي بود كه سروقت در مدرسه با بچه‌ها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچه‌ها برای دوشنبۀ هفتۀ آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.» من همان جا غصه‌دار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمی شد و خبری از نماز نبود. روزهای بعد، بچه‌ها یکی‌یکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه مي‌آوردند. مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریه‌کنان از دفتر بیرون آمدم. فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.» ولی من می‌دانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست. بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوش‌کلامی برای ما سخنرانی ‌کرد و گفت: «بچه‌ها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هرچه بخواهید خداي مهربان به شما می‌دهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجاده‌ام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد. من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اين‌گونه نشد. اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشه‌ای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟! بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد. اذان صبح از حسینیه‌ای که نزدیک خانه ما بود به گوش می‌رسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریه‌ام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد. پدر و مادرم هردو مرا صدا می‌کردند، درب اتاق را بازکردم دیدم هردو گریه کرده‌اند. با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يك‌دفعه هردو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هردو یک خواب مشترک دیده‌ایم.! خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم می‌برند، می‌گفتند شما در دنیا نماز نخوانده‌اید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال مي‌كردند و ما هم گریه می‌کردیم، جیغ می‌زدیم و هرچه تلاش می‌کردیم فایده‌ای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم. خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانۀ این‌ها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.» آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزه‌های خود را بجاآوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آن‌ها را مورد عنايت قرار داد. این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند. اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را می‌گذراند. وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچه‌ای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفته‌اند. یک هفته‌ای می‌شد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. حال من مانده‌ام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي مي‌دارم و هرسال که می‌گذرد برکت را به واسطۀ نماز اول وقت در زندگی خود احساس می‌کنم. خواهر کوچک شما ـ التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸ای زادگاه و خانه پیغمبران، ای قدس 🔹جزئیات برگزاری راهپیمایی روز جهانی قدس در اصفهان @isffarsna
اخلاص در خدمت گزاری به حضرت سیدالشهدا علیه السلام(داستان ملاعزیز منبری) اخلاص در خدمت گزاری به حضرت سیدالشهدا علیه السلام(داستان ملاعزیز منبری( (راوی این داستان شیخ علی اکبر ترک، منبری معروف تهران پسر ملاعزیز بوده است( برنامه ملاعزیز برای وعده دادن منبر در ماه محرم اینطور بوده که اشخاص در فاصله بین عید قربان و عید غدیر مراجعه می‏کرده‏اند و از ایشان درخواست منبر می‏کرده‏اند. پس از عید غدیر ایشان جواب می‏داد و مشخص می‏کرد که کدام دعوت را پذیرفته و کدام را رد می‏کند. در یک سالی، قبل از این ایام، زنی به ایشان مراجعه می‏کند و درخواست می‏کند که ایشان روضه‏ای برایش بخواند. او می‏گوید: من یک تومان (که در آن دوران مبلغ زیادی بوده) می‏گیرم زن می‏گوید: کار من رختشویی است و تمام پس انداز من در ماه، ۲۴ شاهی (یک قران و خمس قران) است، ملاعزیز می‏گوید: همان که گفتم. زن می‏رود و یک پارچه مخمل با ارزشی که داشته می‏آورد و به ملاعزیز می‏دهد و او هم قبول می‏کند روضه‏ای می‏خواند. به طور معمول از روز عید قربان قبل از طلوع آفتاب افراد می‏آمده‏اند برای درخواست منبر. ولی در آن سال اتفاقاً کسی نمی‏آید تا غروب می‏شود و فردا و پس فردا و همینطور روزهای دیگر، کسی مراجعه نمی‏کند تا ایام محرم می‏رسد در اول محرم نوکر ملاعزیز که معمولاً با هم منبر می‏رفتند، برای رفتن به منبر، به منزل ایشان می‏آید، ولی او نمی‏توانسته به نوکرش هم بگوید که امسال کسی ما را دعوت نکرده، لذا بعد از آنکه قدری با هم با اسب حرکت می‏کنند به نوکرش می‏گوید، من حالم مساعد نیست تو برگرد، من بعداً می‏آیم وقتی نوکر برمی‏گردد، ملاعزیز به تاخت می‏رود اطراف تبریز و موقع شب به یکی از روستاها می‏رسد و سراغ کدخدا رفته و به او می‏گوید: امسال به نظرم رسید که نباید فقط در تبریز انجام وظیفه کنم و خوب است به اطراف هم بیایم، لذا تصمیم گرفتم اینجا بیایم. آنها هم خوشحال شدند که ملاعزیز برای تبلیغ به روستای آنها آمده و مجلسی برای ایشان ترتیب می‏دهند. آخر شب ملاعزیز را به منزل یکی از متمکنین آن روستا راهنمایی می‏کنند چون مرسوم بوده که آن شخص میزبانی مبلغین را به عهده بگیرد. ملاعزیز هم به منزل آن شخص می‏رود و تا آخر دهه مجلس گرم و با حالی داشته است. شب عاشورا چوپانهایی که گله‏ها را بیرون می‏برده‏اند به مناسبت شب عاشورا کارشان را تعطیل می‏کنند و سگ یکی از گله‏ها که متعلق به صاحب همین خانه بوده را تحویل صاحب خانه می‏دهند. ملاعزیز در نیمه آن شب بیدار می‏شود و برای قضای حاجت بیرون می‏رود. سگ -که ملاعزیز برایش غریبه بوده- شروع می‏کند به پارس کردن و به طرف او می‏آید. ملا از ترس سگ عقب عقب می‏رود که ناگهان در یک گودالی سقوط می‏کند. از صدای پارس سگ، عروس صاحب خانه بیدار می‏شود و می‏بیند ملاعزیز در 
نیمه آن شب بیدار می‏شود و برای قضای حاجت بیرون می‏رود. سگ -که ملاعزیز برایش غریبه بوده- شروع می‏کند به پارس کردن و به طرف او می‏آید. ملا از ترس سگ عقب عقب می‏رود که ناگهان در یک گودالی سقوط می‏کند. از صدای پارس سگ، عروس صاحب خانه بیدار می‏شود و می‏بیند ملاعزیز در گودال افتاده، دستش را دراز می‏کند تا او را بیرون بیاورد خودش هم در گودال می‏افتد. بعد شوهر این زن هم بیدار می‏شود و ملاعزیز را بیرون می‏آورد اما آن زن که در آنجا افتاده بود از ترس چیزی نمی‏گوید و صدایش در نمی‏آید. ملاعزیز همان موقع به سرعت به منزل کدخدا می‏رود و جریان را برایش تعریف می‏کند. کدخدا به او می‏گوید: هر چه زودتر از روستا خارج شوید چون صاحب آن خانه چهار پسر دارد که هیچ کس حریف آنها نمی‏شود و همین که متوجه قضیه شوند خطر کشته شدن برای تو دارد. ملاعزیز فوراً حرکت می‏کند و قبل از طلوع آفتاب خودش را به تبریز می‏رساند و فوراً آن زن را که درخواست روضه کرده می‏خواهد و وقتی زن می‏آید جریان را برایش نقل می‏کند. آن زن هم قدری روضه‏خوانی می‏کند و خطاب به حضرت سید الشهدا علیه السلام می‏کند که: «شما نتوانستی پیراهن مرا در دست نامحرم ببینی، چگونه توانستی اهل بیت خود و دختران پیامبر«صلی الله علیه وآله» را در دست نامحرمان اسیر ببینی.» ملاعزیز آن پارچه و پولی را که گرفته بود ردّ می‏کند. همین که زن می‏رود افراد یکی پس از دیگری برای دعوت می‏آیند و دوباره کار ملاعزیز می‏گیرد. ❖خلاصه اینکه باید توجه داشت به افراد به سبب فقرشان جواب رد داده نشود و الاّ ممکن است چنین گرفتاریهایی برای شخص پیش بیاید. مهم این است که قصد قربت و خلوص باشد تا هم نتایج دنیوی و هم نتایج اخروی مترتب گردد.
💠 صلوات خاصه امیرالمومنین علیه السلام ⚫️ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّهِ وَ صَفِيِّهِ [وَ وَصِيِّهِ‏] وَ وَزِيرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِكْمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى شَرِيعَتِهِ وَ خَلِيفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْكُرَبِ [الْكَرْبِ‏] عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْكَفَرَةِ وَ مُرْغِمِ الْفَجَرَةِ الَّذِي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ویدئویی عجیب از حسین یزدی! 🔸 پس از مرگ حسین یزدی جاسوس ساواک و حامی رضا پهلوی ویدیوی منتشر شد که همه (خصوصا اپوزیسیون ) را شگفت زده کرد. ✍فکر می کنید جمهوری اسلامی در میان اپوزیسیون چند تا از این جاسوسان دارد که بعدا کشف خواهند شد؟!
مولا علی (ع) در بهترین مکان متولد شد(کعبه) در بهترین روز متولد شد(جمعه) جانشین بهترین پیامبر بود(محمد ص) همسر بهترین زن دنیا بود(فاطمه س) پدر بهترین بچه های دنیا بود(حسن و حسین ع) در بهترین ماه به شهادت رسید (رمضان) در بهترین شب ضربت خورد(اول قدر) در بهترین شب شهید شد(دوم قدر) در بهترین حالت بود که ضربت خورد(نماز) در بهترین حالت نماز بود (سجده) ای بهترین بهترین ها دستمان را بگیر 🌸 🍃🌸 ┈┈•✾🌸✾•┈┈ 🌺🌿🌺🌿❣