خوب بالاخره تعدادی از بچهها اومدن و به سمت آلاچیقها حرکت کردیم.
اما این وسط، یکی از بچهها کیفش رو جا گذاشته بود روی سکو😶
و کی پیداش کرد؟
یکی دیگه از بچهها که دیرتر اومده بود!
(وی توانست با ارائهی کیف گم شده به صاحبش، از جرم دیر رسیدن به محل قرار، مبری شود)
✧❁ @elalhabibk🌊☀️ ❁✧
رسیدیم به آلاچیقها و قابلمههای بزرگ ناهار رو مشاهده میفرمایید در دست تدارکات😅
تا همهی بچهها بیان حصیر و پتو انداختیم و البته نورگیر هم زدیم😌
✧❁ @elalhabibk🌊☀️ ❁✧
و ماجرای نونهامون هم بشدت جذاب بود!
قرار بود یک نفر ۱۵ تا سنگک بخره اما نانوایی بهش بیشتر از ۵تا سنگک نداده بود!
پس قرار شد یکی دیگه ۵تا سنگک بخره! ولی نانوایی به اونم بیشتر از ۲تا سنگک نداده بود!
پس...
نانلواش آوردیم😁
✧❁ @elalhabibk🌊☀️ ❁✧
همانطور که مشاهده میفرمایید، مخلفات ناهار در کمال سلامت و صحت به اردو رسیدند و اصلا هم دستانداز جاده باعث نشده بود که داخل ماشین، بشکنند!🥲
(پ.ن: مسئول تدارکات زیاد تخممرغ خریده بوده و رانندهی تدارکات، مقدارشون رو تعدیل کرد)
✧❁ @elalhabibk🌊☀️ ❁✧
کمکم همه از راه رسیدند و وقت صبحانه رسید!
هرکس برای خودش صبحانهی مختصری آورده بود و دور هم نوشجان کردیم😇
(و خادم عزیزی که تا چایی همه رو نداد خودش صبحانه نخورد☺️)
✧❁ @elalhabibk🌊☀️ ❁✧
از اونجایی که آب بخاطر چایی تموم شد، دبههای آب رو بردیم و از سر چشمه پر کردیم!😅
✧❁ @elalhabibk🌊☀️ ❁✧
و رانندهی تدارکاتی که باید برمیگشت اما برای خروجی پول نقد نداشت!
خیلی فرز و موشکی پول نقد فراوان خدمتش رسوندیم!
✧❁ @elalhabibk🌊☀️ ❁✧