🔷🌿🔷🌿
امروز هم ما به خواجه نصيرالدينها، بوعلي سيناها، ملا صدراها، شيخ انصاريها، شيخ بهاييها، محقق حلّيها و علامه حلّيها احتياج داريم اما خواجه نصيرالدين قرن چهاردهم نه خواجه نصيرالدين قرن هفتم، بوعلي قرن چهاردهم نه بوعلي قرن چهارم، شيخ انصاري قرن چهاردهم نه شيخ انصاري قرن سيزدهم، يعني همان خواجه نصير و همان بوعلي و همان شيخ انصاري با همه آن مزاياي فرهنگي به علاوه اينکه بايد به اين قرن تعلق داشته باشد و درد اين قرن و نياز اين قرن را احساس نمايد.
(م.آثار 24ص76)
🌿🔷🌿🔷🌿
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🍃🍂🍃🍂🍃
@داستان دوازدهم:
مرد شامي و امام حسين(ع)
شخصي از اهل شام به قصد حج يا مقصد ديگر به مدينه آمد. چشمش افتاد به مردي که در کناري نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسيد: اين مرد کيست؟ گفته شد:
«حسين بن علي بن ابي طالب است.» سوابق تبليغاتي عجيبي «1»که در روحش رسوخ کرده
بود موجب شد که ديگ خشمش به جوش آيد و قربة الي اللَّه آنچه ميتواند سبّ و دشنام نثار حسين بن علي بنمايد. همينکه هرچه خواست گفت و عقده دل خود را گشود، امام حسين بدون آنکه خشم بگيرد و اظهار ناراحتي کند، نگاهي پر از مهر و عطوفت به او کرد و پس از آنکه چند آيه از قرآن- مبني بر حسن خلق و
عفو و اغماض- قرائت کرد به او فرمود: «ما براي هر نوع خدمت و کمک به تو آمادهايم.»
آنگاه از او پرسيد: «آيا از اهل شامي؟» جواب داد: آري. فرمود: «من با اين خلق و خوي سابقه دارم و سرچشمه آن را ميدانم.».
پس از آن فرمود: «تو در شهر ما غريبي، اگر احتياجي داري حاضريم به تو کمک دهيم، حاضريم در خانه خود از تو پذيرايي کنيم، حاضريم تو را بپوشانيم، حاضريم به تو پول بدهيم.».
مرد شامي که منتظر بود با عکس العمل شديدي برخورد کند و هرگز گمان نميکرد با يک همچو گذشت و اغماضي روبرو شود، چنان منقلب شد که گفت:
«آرزو داشتم در آن وقت زمين شکافته ميشد و من به زمين فرو ميرفتم و اينچنين نشناخته و نسنجيده گستاخي نميکردم. تا آن ساعت براي من در همه روي زمين کسي از حسين و پدرش مبغوضتر نبود، و از آن ساعت برعکس، کسي نزد من از او و پدرش محبوبتر نيست.» ( نفثة المصدور محدث قمي، صفحه 4.)
🔻🔻🔻🔻🔻🔻👇
(1). شام در زمان خلافت عمر فتح شد. اول کسي که امارت و حکومت شام را در اسلام به او دادند يزيدبن ابي سفيان بود. يزيد دو سال حکومت کرد و مرد. بعد از او حکومت اين استان پرنعمت به برادر يزيد، معاوية بن ابي سفيان واگذار شد. معاويه بيست سال تمام در آنجا با کمال نفوذ و اقتدار حکومت کرد. حتي در زمان عمر که زود به زود حکام عزل و نصب ميشدند و به کسي اجازه داده نميشد که چند سال حکومت يک نقطه را در دست داشته باشد و جاي خود را گرم کند، معاويه در مقر
حکومت خويش ثابت ماند و کسي مزاحمش نشد. به قدري جاي خود را محکم کرد که بعدها به خيال خلافت افتاد. پس از بيست سال حکومت- بعد از صحنههاي خونيني که به وجود آورد- به آرزوي خود رسيد و بيست سال ديگر به عنوان خليفه مسلمين بر شام و ساير قسمتهاي قلمرو کشور وسيع اسلامي آن روز حکومت کرد.
به اين جهات، مردم شام از اولين روزي که چشم به جهان اسلامي گشودند، در زير دست امويان بزرگ شدند، و همچنانکه ميدانيم امويها از قديم با هاشميان خصومت داشتند. در دوران اسلام و با ظهور اسلام خصومت امويان با هاشميان شديدتر و قويتر شد و در آل علي تمرکز پيدا کرد. بنابراين مردم شام از اول که نام اسلام را شنيدند و به دل سپردند، دشمني آل علي را نيز به دل سپردند و روي تبليغات سوء امويها دشمني آل علي را از ارکان دين ميشمردند. اين بود که اين خلق و خوي از آنها معروف بود.
🍃🍂🍃🍂🍃
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ ویژه #هفته_وحدت
📹 ببینید| رهبرانقلاب: شیعه انگلیسی و سنی آمریکایی دو لبهی یک قیچی هستند
⚠️ سعیشان این است مسلمانان را به جان هم بیندازند و به آتش اختلافات بدمند
💻 @Khamenei_ir
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🌺🌿🌺🌿🌺
سيره و روش شخص اميرالمؤمنين علي عليه السلام براي ما بهترين و آموزندهترين درسهاست. علي عليه السلام راه و روشي بسيار منطقي و معقول که شايسته بزرگواري مانند او بود اتخاذ کرد.
او براي احقاق حق خود از هيچ کوششي خودداري نکرد، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احيا کند، اما هرگز از شعار «يا همه يا هيچ» پيروي نکرد. برعکس، اصل «ما لايدرک کلّه لايترک کلّه» را مبناي کار خويش قرار داد.
علي در برابر ربايندگان حقش قيام نکرد و قيام نکردنش اضطراري
🔻🔻🔻🔻👇👇
نبود، بلکه کاري حسابشده و انتخابشده بود. او از مرگ بيم نداشت، چرا قيام نکرد؟ حداکثر اين بود که کشته شود. کشته شدن در راه خدا منتهاي آرزوي او بود. او همواره در آرزوي شهادت بود و با آن از کودک به پستان مادر مأنوستر بود. علي در حساب صحيحش بدين نکته رسيده بود که مصلحت اسلام در آن شرايط، ترک قيام و بلکه همگامي و همکاري است. خود کراراً به اين مطلب تصريح ميکند.
در يکي از نامههاي خود به مالکاشتر (نامه 62 از نامههاي نهجالبلاغه) مينويسد:
فَأمْسَکتُ يدي حَتّي رَأيتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاسْلامِ، يدْعونَ الي مَحْقِ دينِ مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ، فَخَشيتُ انْ لَمْانْصُرِ الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ انْ اري فيهِ ثَلْماً اوْ هَدْماً تَکونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَي اعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلايتِکمُ الَّتي انَّما هِي مَتاعُ ايامٍ قَلائِلَ.
من اول دست خود را پس کشيدم، تا ديدم گروهي از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودي دين محمد صلي الله عليه و آله دعوت ميکنند. پس ترسيدم که اگر به ياري اسلام و مسلمين برنخيزم شکاف يا انهدامي در اسلام خواهم ديد که مصيبت آن از فوت خلافت چندروزه بسي بيشتر است.
در شوراي شش نفري پس از تعيين و انتخاب عثمان به وسيله عبدالرحمن بن عوف، علي عليه السلام شکايت و هم آمادگي خود را براي همکاري اينچنين بيان کرد:
لَقَدْ عَلِمْتُمْ انّي احَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَيري، وَ وَ اللَّهِ لَاسَلِّمَنَّ ما
🔻🔻🔻🔻👇👇
سَلِمَتْ امورُ الْمُسْلِمينَ وَ لَمْيکنْ فيها جَوْرٌ الّا عَلَي خاصَّةً (خطبه 72)
شما خود ميدانيد من از همه براي خلافت شايستهترم، و حال به خدا قسم مادامي که کار مسلمين روبراه باشد و رقيبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتي نخواهم کرد و تسليم خواهم بود.
اينها ميرساند که علي اصل «يا همه يا هيچ» را در اين مورد محکوم ميدانسته است. نيازي نيست درباره روش و سيره علي عليه السلام در اين موضوع بيشتر بحث شود، شواهد و دلايل تاريخي در اين زمينه فراوان است.
(مقاله الغدیر و وحدت اسلامی)
🌺🌿🌺🌿🌺
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺🌿
🌺🌿🌺
علی(ع) فدایی وحدت
🔷🔷🔷🔷🔷🔷
اسلام دين وحدت و اتفاق است. الآن شما ببينيد کار تبليغات استعماري به کجا رسيده که اگر کسي سخن از وحدت اسلامي بگويد عدهاي از نظر مذهبي او را تکفير ميکنند که تو ميگويي وحدت اسلامي؟! وحدت اسلامي بر خلاف مذهب تشيع است!
علي فداي وحدت اسلامي شد. چه کسي به اندازه علي براي وحدت اسلامي احترام قائل بود؟ اين ديگران بودند که ميبريدند و اين علي بود که وصل ميکرد.
يک آقايي روي منبر ميگفت: الحمدللَّه، يادم است که از اول عمرم با وحدت اسلامي مخالف بودم! (خدا مثل تو را زياد نکند در اين جامعه!) قرآن ميفرمايد: وَ اعْتَصِموا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقوا وَ اذْکروا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيکمْ اذْ کنْتُمْ اعْداءً فَا لَّفَ بَينَ قُلوبِکمْ «آل عمران/ 103».آيه ديگر: وَ لا تَکونوا کالَّذينَ تَفَرَّقوا وَ اخْتَلَفوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيناتُ «آل عمران/ 105». آيه ديگر: وَ لا تَنازَعوا فَتَفْشَلوا وَ تَذْهَبَ ريحُکمْ «انفال /46».مسلمين! با يکديگر تنازع و اختلاف نداشته باشيد که فَشَل و سست ميشويد، نيروي شما گرفته ميشود، بعد بو و خاصيت از شما گرفته ميشود. يک جمعيتي که وحدت نداشته باشد و اختلاف داشته باشد سست است، ديگر آن بو و رايحه خوشي که از يک جامعه واقعي اسلامي بلند ميشود از آن جامعه بلند نميشود.
(پانزده گفتار)
🔷🔷🔷🔷🔷🔷
بینش مطهر/محتوای علمی
https://eitaa.com/elmi_binesh