26.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عماد هستم، کوچیک شما🙃
اینجا روی صحبتم، بیشتر با رضاشاه خدابیامرزه.
برای هر کلمه و هر حرفی، اگه سه تا سند نداشته باشم، حتما یکی رو دارم💪
و چیزایی از رضاشاه تعریف میکنم که خود ربع پهلوی هم خبر نداره😂
این پایین میتونین فهرست مطالبمون رو تا امروز بخونین، ولی پیشنهاد من اینه که از اولین پست شروع کنین و مطابق با کلیپ، پشت سر هم داستانهارو بخونین، بیاین پایین.
اگرم نپسندیدین طوری نیست، پس بیارین قبول میکنیم😬
اولین داستان رو از اینجا بخونین👇
http://eitaa.com/emaddavari/44
چرا اسراییل باید نابود بشه؟
حالا اسراییل هم نابود شه، بعدش چی؟
غزه و کرانهی باختری کجاست؟
قدس، گنبدش طلاییه یا سبز؟
داستان موناخانوم ۲۱ ساله
طرح جمهوری اسلامی برای فلسطین
مشکل ما با اسراییل چیه؟
داستان شیرین ابوعاقله
آیا فلسطینیها زمینهاشون رو فروختن؟
مقلوبه خوردین تا حالا؟
حاج قاسم سلیمانی کی بود؟
عماد دولتآبادی
ترگل به لطف خدا پریشب به چاپ هفتاد و هفتم رسید چند روز دیگم که روز دختره و ایشالا میزنیم تو گوش چا
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بار جدید ترگل رسید😍
چاپ هفتاد و هشتم💪
ده هزارتا توی قم چاپ زدیم، تا اومد برسه اصفهان شد چهار هزار تا😂
نصفشو تو راه زدن
یعنی باید بزنیم دوباره😐
#الحمدلله
بچهها امروز سالروز لغو امتیاز توتون و تنباکوئه
نه و نیم بیاین تا یه مروری داشته باشیم روش🤷♂
اگر میخواین داستان امشب، در عمق جانتون نهاده بشه، باید داستان قلعه ویلیام هند رو قبلا خونده باشین، نخوندین بخونین و بیاین👇
https://eitaa.com/emaddavari/590
ناصرجون سفر انگلیس بود که کیسهی پولش ته کشید، انگلیسیهای ناقلام حواسشون بود و از فرصت استفاده کردن.
اومدن به ناصرخان گفتن، این پولو بگیر، امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو توی ایران رو بده ما.
عباس داداش ناصر میگه؛
همین که شاه اسم سالی ۲۵ هزار لیره رو شنید، هوش از سرش در رفت و فورا قرارداد رو امضا کرد.
خب حالا توتون و تنباکوی ایران چه اهمیتی داشت؟؟
اون روزا یک پنجم مردم ایران، کارشون تولید توتون و تنباکو بود.
خب وقتی امتیاز یه محصولی به صورت انحصاری دست یه نفر باشه، یعنی شما مجبوری محصولت رو به قیمتی که اون میگه بفروشی بهش و اونیم که میخواد بخره مجبوره به همون قیمتی که طرف میگه بخره.
پس طرف میتونه از تولید کننده ارزون بخره و به مصرفکننده گرون بفروشه.
خب حالا داستان قلعه ویلیام هند رو یادتونه؟
که گفتیم انگلیسیها اول یه قطعه زمینی رو توی هند خریدند، اونجا مستقر شدند و بعد کمکم زمینهای تحت تصرف خودشون رو گسترش دادن، تا نهایتا روی سرتاسر هند مسلط شدن؟؟
حالا بیایم سراغ ایران خودمون، بعد از واگذاری امتیاز توتون و تنباکو به انگلیسیها، کمپانیشون توی ایران مشغول کار شد. مرکز کمپانی توی خیابون فردوسی مثه یه پایگاه مستحکم آماده شد و سپاهی از نیروهای مسلح رو هم اونجا مستقر کرد.
همزمان صد هزار زن و مرد انگلیسی هم برای کمک به کمپانی اومدن تو ایران و در جایجای کشور مشغول تبلیغ مسیحیت شدن.
مثه اینکه انگلیسیها قصد داشتن همون داستان قلعه ویلیام هند رو توی ایران پیاده کنن🤷♂